به گزارش صدای حوزه، بیش از چهار دهه است که از انقلاب ایران میگذرد و در این میان اصول بنیادین و اساسی و آرمان انقلاب هنوز در بسیاری از بخش آن ناشناخته مانده است. ناشناخته ماندن اصل انقلاب مشکلات عدیدهای را به خصوص در سالهای اخیر در کشور ایجاد کرده است.
براین اساس بسیار دردآور است که بعد از چهار دهه که از انقلاب میگذرد هنوز اصل و هدف والای انقلاب برای برخی از مسئولان و مقامات کشور درست و شفاف تبیین و تشریح نشده است.
در حالی که تصور بر این است که مقامات و مسئولان نظام به عنوان بخش اِلیت و بصیر جامعه که سکاندار مسئولیت در نظام مقدس جمهوری اسلامی هستند، باید از حداقل اهداف والای انقلاب مطلع و آگاه باشند و در مسیر اهداف انقلاب گام بردارند، اما متاسفانه از نگاه این بخش از مسئولان، انقلاب ۵۷ صرفاً یک تغییر حکومت یا برچیده شدن یک خاندان بوده است.
به همین دلیل اهداف انقلاب را به سادگی زیر پا میگذارند و به انقلاب دهن کجی میکنند در حالیکه این نوع نگاه مصداق کج فهمی و یا بدفهمی از اصل انقلاب است، چراکه این نوع تفکر به اصل انقلاب عملاً ذات قدسی و الهی انقلاب را به ذات مادیگرایانه و فردگرایانه تقلیل میدهد و اعتبار الهی آن را بی معنا میکند.
یکی از جنبههای اصلی و مهم انقلاب ۵۷ همانا حرکت در مسیر رب سبحان است. اگر غیر از این مهم باشد به طور یقین خیانت به اصل و واقعیت ذاتی انقلاب و شهدایی که در راه انقلاب جان خود را فدا کرده اند، است.
دولت سیزدهم چه اقدامهایی را برای تحقق آرمان انقلاب باید انجام دهد؟
این پرسش مطرح است که وظیفه دولتها در تحقق آرمان انقلاب چیست؟ دولت سیزدهم چه اقدامهایی را برای تحقق آرمان انقلاب باید انجام دهد؟
به باور نگارنده با کمی تحقیق و بررسی میتوان فهمید که انقلاب ایران به رهبری امام خمینی (ره) شیعه شدن یا اسلامی شدن مردم و جامعه نبود، بلکه مردم ایران پیش از آن اعتقادات دینی داشتند و پیرو مکتب شیعه اثنیعشری هم بودند.
به بیان دیگر در طول تاریخ ایران به عنوان خواستگاه مذهب شیعه در جهان بوده است از این رو هدف نهایی انقلاب را بی هیچ، اما و اگر باید بسترسازی برای ظهور امام زمان (عج) و برچیدن پایههای طاغوت و استکبار و همچنین ترویج خوی استکبارستیزی در جهان دانست. دولتها در این میان وظایف خطیری را بر عهده دارند که به عنوان بازوهای اجرای عمل میکنند.
با نگاهی به چهار دهه از طول عمر جمهوری اسلامی میبینیم به غیر از سالهای نخست انقلاب و جنگ تحمیلی به خصوص با پایان جنگ و به بهانه سازندگی ما از آرمانها و اهدافی که برای انقلاب پیش بینی کرده بودیم بسیار دور افتادیم. عمده دلیل این مسئله جدا از خباثت و دشمنی استکبار جهانی بی تردید روی کار آمدن برخی دولتها و حضور مقامات و مسئولان غربگرا و اُموی صفت بود.
همان مقاماتی که عزت و اقتدار را نه در یکتای خداوند رحمان، بلکه در کدخدایی استکبار جهانی جستجو میکنند. همان مسئولینی که دایهدار اجرای اسلام و قران بودند، اما آنچه آنها از اسلام میفهمیدند و اجرا میکردند هیچ نشانهای از علوی بودن در آن نبود، بلکه از حکومتهای اُموی هم اُمویتر بود.
این سبک و سیاق از اداره کشور سبب شده که کشور از اهداف والای انقلاب دور بماند، اما این دور ماندن نه به معنای انحراف از مسیر است، بلکه در همه این سالها افراد و نهادهای انقلابی بودند که با همه دشواریها یک تنه بار کم کاری و تصحیح انحرافات دولتهای اُموی را با همه سختی و دشواریها به دوش کشیدند.
توصیههای دلسوزانه مقام معظم رهبری به عنوان رهبر و پیشوای انقلاب و یا خانواده شهداو انقلابیون به عنوان میراث داران انقلاب و نیروهای حزب الله با عنوان حافظان انقلاب و کشور در این سالها کشیدند که مبادا انقلاب و اسلام به قهقرای نیستی سوق پیدا نکند.
حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی یکی از سیاستهای مستکبرین را نابودی هویت جنبشها و آرمان انقلاب ها میدانند: «دأب سیاستهای مسلّطِ عالم این بوده و هست که جنبشهای عدالتخواهانهی مردم نقاط مختلف دنیا را در هاضمهی سیاسی و فرهنگی خود بریزند و در واقع هویّت آن جنبشها و حرکتهای مردمی و عدالتخواهانه را از بین ببرند».
اما سرانجام این جهاد و تلاشهای بی وقفه آنها متاسفانه از سوی این دولتهای اُموی و حامیان انها با هزاران برچسب و هزینه برای آنها همراه بوده است. خوشبختانه سرشبکه عناصر و اعضای اُموی صفتها امروز دیگر در راس کار نیست، اما بخشهایی از بدنه انها در سیستم اداری کشور هنوز وجود دارد و در بزنگاهها حساس ذات پلید خود را نشان میدهد.
حال که امروز شاهد شکل گیری دولت علوی در کشور هستیم، مسئولیت را بسیار خطیرتر میدانیم، چراکه حاکمان اموی آنچنان در حکومت اسلامی انحراف و ناکارآمدی ایجاد کرده اند که حتی «طلحه و زبیر ها» هم دیگر عدالت علوی را بر نمیتابند، اما این دلیل نمیشود تیغ عدالت علی و همت و سازندگی دولت علی از نفس باز ایستد.
در گام نخست باید برای اجرای عدالت و کارآمدی در دولت، ارکان و بدنه حکومت را از اُمویها پاکسازی و علویها را جایگزین کرد. دوم باید اهداف و برنامهها را بر مبنای خدمت به مستضعفان و ریشه کن کردن فقر برداشت. سوم باید پایههای فساد، رانت و دزدی را از ریشه خشکاند.
چهارم باید به ظرفیت و توان داخلی ایمان و اعتقاد راسخ داشت و از این پتانسیلها بهره گرفت. پنجم باید این نکته را در مقامات و مردم ترویج و نهادینه کرد که عزت و اقتدار در پیروی از خدا و اجرای دین اسلام است و با زانو زدن در مقابل استکبار هیچ کشوری به عزت نرسیده است. امروز کدخدا خود در مسیر افول و فنا است. ششم اینکه فرهنگ و تربیت جامعه را نه در برنامههای سند ۲۰۳۰ بلکه با ترویج فرهنگ اسلامی و تشریح فرهنگ خانواده انقلابی نهادینه کرد.