به گزارش صدای حوزه، پس از اینکه جو بایدن موفق شد دونالد ترامپ را در آمریکا شکست بدهد، نتانیاهو نیز پس از سالها از نخست وزیری رژیم صهیونیستی کنار گذاشته شد و به جای او نفتالی بنت سرکار آمد و در ایران نیز تقریبا همزمان یک دولت انقلابی با ریاست آیت الله رئیسی سرکار آمده است. این سه تحول بزرگ بی شک دوران جدیدی از مناسبات ایران، اسرائیل و آمریکا نیز محسوب می شود. درباره چشم انداز مناسبات ایران و آمریکای دوران بایدن تاکنون اظهارات و تحلیل های جامع و زیادی صورت گرفته است، اما اسرائیل جدید در برابر ایران چگونه خواهد بود؟! «نفتالی بنت»، نخستوزیر اسرائیل گرچه در بُعد داخلی ناهمگن ترین دولت ائتلاف تاریخ این رژیم را اداره می کند ولی از چند هفته قبل خبر داد که بازبینی سیاستهای این رژیم در قبال ایران را آغاز کرده و اولین دیدار اخیر وی با جو بایدن به منزله آغازی برای اجرایی کردن برنامه خروجی این بازبینی استراتژیک است. آنچه تاکنون از مختصات این بازبینی استراتژیک و چالش های پیش روی آن می توان فهمید به شرح ذیل است:
برجام
اسرائیل برخلاف دوره نتانیاهو مخالفت علنی با برجام را در برابر مقامات آمریکا کنار می گذارد. محاسبات دولت جدید اسرائیل صرفا متمرکز بر عدم توافق یا تلاش برای بدست آمدن یک توافق مطلوب برای منافع اسرائیل نیست بلکه بازگشت فوری ایران به مذاکرات نیز برایشان موضوعیت پیدا کرده و ایران فعلی را از ایران سرگرم به مذاکرات جدید برای خود خطرناک تر می دانند. پیش بینی می شود که خط قرمز هسته ای اسرائیل در برابر ایران نیز با یک عقب نشینی علنیتر رو به رو شود. براساس این عقب نشینی، اسرائیل نیز مانند آمریکا خواهد پذیرفت که میان ایران دارای ظرفیت تولید بمب هسته ای با ایران در حال ساخت بمب هسته ای تفاوت عملی و علنی تر قایل شود.
جنگ نظامی
واقعیت این است که دولت جدید اسرائیل با بی تمایل ترین آمریکای تاریخ برای جنگدین نظامی مواجه هست. آمریکا همه ننگ فرار از افغانستان را پذیرفته و به اسرائیلی که فراتر از انهدام تجهیزات نظامی و غیرنظامی، در حوزه انسانی نیز از طرف ایران کشته روی دست خود دارد، می گوید خودت به تنهایی سراغ ایران برو. نفتالی بیش از همه در روزهای پس از حمله به نفتکش «مرسر استریت» این موضوع را متوجه شده است. به نظر می رسد نفتالی پس از دیدار اخیر با جو بایدن تنها به تهدید تبلیغاتی گزینه نظامی از آمریکا رضایت داده است. اما او مصمم است که ائتلاف سازی نظامی علیه ایران را به سطح کشورهای عربی با سرعت ویژه تری سوق بدهد. در همین حال علائمی از کاهش اجباری تنش جنگ دریایی با ایران را نیز در محاسبات اسرائیل دیده می شود و به دنبال تغییر زمین بازی هستند.
عملیات اطلاعاتی
نفتالی تلاش می کند که فعالیت اطلاعاتی علیه ایران وارد مراحل بالاتری بکند. دوران جدید عملیات اطلاعاتی علیه ایران، لزوما عمق بیشتری نخواهد داشت بلکه تعدد و نقاط آن را می خواهند افزایش بدهند. در این استراتژی که صهیونیست ها از آن به عنوان «مرگ با هزاران جراحت» یاد می کنند، ایران به جای یک زخم کاری باید صدها زخم کوچک ترکیب شده نظامی، اطلاعاتی و دیپلماتیک دریافت کند تا ضعف نهایی بر او غالب شود. اما اسرائیل در فرآیند عملیات اطلاعاتی نیز خود را به نوعی تنها می بیند. آمریکایی ها نه تنها در جنگ اطلاعاتی فرآیند شبکه سازی خود را دچار خدشه می بینند بلکه برخی بی میلی ها درباره جنگ نظامی در آمریکا به حوزه کاهش تنش عملیات های پنهان مستقیم و بزرگ با ایران نیز کشیده شده است. ضمن اینکه با رفتن دولت غرب گرا در ایران، زمینه های سیاسی و اجتماعی شبکه سازی در ایران با خلل جدی روبه رو شده است.
نفوذ منطقه ای ایران
نفتالی بزرگترین ماموریت خود را این می داند که روند خروج آمریکا از منطقه و به خصوص کشورهای همچون عراق و افغانستان و سوریه را به تاخیر بیاندازد. آنها ماندن در منطقه را بدون حضور آمریکا را کاتالیزور پایان خود می دانند. ایران در حضور هزاران سرباز و ده ها پایگاه نظامی امریکا معدل نفوذ خود را سال به سال ارتقا داده و قطعا با خروج تدریجی آمریکا این معدل به طرز چشم گیری به نمره بیست! نزدیک خواهد شد.