به گزارش صدای حوزه، بعد از بیانیه پرسروصدای روز ثبتنام و نمایش کلیپ شاهزادهطور لاریجانی، جلسه دیشب کلابهاوس در مقابل دیدگان دههاهزار مخاطب برگزار شد. این یادداشت سعی دارد یک ارزیابی روشن از آنچه که در گفتگوی چهارساعته دیشب گذشت ارائه دهد.
لاریجانی که چندان به گفتگوی چالشی عادت ندارد مجبور شد از پشت شیشه دودی ماشین تشریفات پایین بیاید و به جای دست تکاندادن و تماشای از دور، به سوالات اصحاب رسانه پاسخ دهد. اتفاقی که به نظر میرسد برایش گران تمام شده باشد.
وی در حالیکه سعی میکرد خود را مسلط و آرام نشان دهد از شجریان گفت و در مواجهه با ضدانقلابی همچون فرخ نگهدار چهرهای دموکراتیک بگیرد و از مجری برنامه خواست به خانمها فرصت سوال کردن بدهد. از کمکهای فرید مدرسی استفاده کرد و بخشی از سوالات احتمالا هماهنگ شده از قبل را پاسخ گفت.
او هرچند وارد جو پوپولیستی نشد ولی نشان داد زبان ارتباط با مردم را بلد نیست. فیلسوفانه سخن گفت و بعضی از مطالب برای مخاطب قابل فهم نبود. لاریجانی دیشب همانی بود که او را میشناختیم.
ناامیدانه شروع کرد و در موجآفرینی ناکام ماند. مواضع قبلیاش را تغییر نداد و سعی کرد جایی همان وسطها بازی کند. آشفته و دور از انتظار ظاهر شد و تا پایان بحث مشخص نشد روی اصلی حرفش با کیست! طرفداران مُرَددش را مایوس کرد و پاسخهای ضعیفش کاملا به چشم میخورد.
برجام بیست دقیقهای
برای برجام ۲۰دقیقهای، جوابی ۲۰ثانیهای سرهم کرد. از شفافیت تا توانست گریخت ولی همچنان متهم اصلی برنامههای هویت، چراغ و کنفرانسبرلین باقی ماند. بیان غیرجذاب و سردش، بیشتر غیرمردمی و فاقد ادبیات اثرگذار بود.
بیان خسته و پراکندهاش نشانداد که وارد زمینبازی جدیدی (کلابهاوس) شده که شناخت درستی از آن ندارد. در حالیکه به بهانه اطلاع نداشتن از برخی اقدامات گذشتهاش از پاسخ طفره میرفت هر چه کرد از دام بزرگ خاندان لاریجانیها نتوانست بگریزد. مضافاً اینکه کارنامه بد او راه را بر ارائه چهرهای خلاق و منجیوار از او بست.
وی هرگز نتوانست یک دوقطبی واقعی بسازد و حداکثر از نقش یک ضلع بالاتر نرفت. شاید در مناظرات نیازمند یک نفر سوم باشد. توضیحات طولانی، فیلسوفانه و ملالآور او روی اعصاب مخاطب بود و درنهایت نتوانست از یوغ عنوان دولت شوم روحانی رهایی یابد.
نه گفتمان جذاب و نه نقشه جدید و نه کاراکتر پرجذبهای داشت. هیچ ایدهای برای افزایش مشارکت مردم در انتخابات نداد تا نفس طرفدارانش زیر تیغ مشارکت پایین بند بیایید. در مقابل سوال نحوه مواجهه با احمدینژاد، زیرکانه از پاسخ فرار کرد و در حالی که همچنان از عملکرد آقای آملی لاریجانی دفاع میکرد نمایشی مضحک از جمع نقیضین را تداعی میکرد.
شعارهای تکراری
بدون فاصلهگذاری از تعریف یک هویت جریانساز عاجز ماند. معلوم نشد دال مرکزی گفتمان او چیست؟! در حوزه اقتصاد و بورس دست به دامان پاسخهای پریشان شد، اشراف لازم بر بازار سرمایه نداشت و جز تکرار شعاری مثل مذاکره حرف جدیدی نداشت.
لاریجانی نتوانست از حجم رای منفی خود بکاهد و در برزخی از اصولگرایی سنتی و اصلاحطلبی معتدل، سرگردان ماند. شاید امید او به لابیهای قدرت در روزهای آینده باشد. اما همین هم برای کسی که اهل هزینه دادن نیست کار سختی خواهد بود. مسلما تطهیر لاریجانیها برای مشاورین تبلیغاتی او کار آسانی نخواهد بود.
چهرهای که مخاطبان از لاریجانی دیدند، نشان از ضعف او در مواجهه با خبرگان سیاسی بود. او بخشی از اصلاحطلبان را به فکر تجدیدنظر و گرایش به جهانگیری یا پزشکیان سوق داد و هر آنچه در توییتر کاشته بود در کلاب به باد داد و نتوانست قدمی در پرکردن شکاف میان خود و اصلاحطلبان بردارد.
دغوت به مناظره
تلاش کرد با دعوت از رئیسی و جلیلی به مناظره، خود را به اصلاحات نزدیک کند. این گمانه را هم تقویت کرد که شاید نمایش دیشب برای شناسایی نقاط شبهه رقیب باشد و حتی در یک گام جلوتر قصد سوزاندن مطالبات حریف و لوث کردن تدریجی این خواسته ها تا زمان مناظرات تلویزیونی را داشته باشد پس نباید چندان گول وضعیت انفعالی و تدافعی او را خورد
لاریجانی هرکاری کرد نشد که خود را از اتهام نمادوضع موجود بودن خلاص کند و همچنان ازمانع بزرگی به نام مردم نتوانست عبور کند. او حتی موفق نشد دیکتاتوری مخصوصش را پشت نقاب کلاب مخفی کند.. شاید بهترین جواب را محسن رضایی داده باشد که گفت شاید عرصه اقتصاد پادگان و دادگاه نباشد ولی قطعا اقتصاد عرصه فلسفهبافی هم نیست.
این نقد، فقط برای آنچه از لاریجانی است که تا به امروز و بویژه دیشب از او دیدهام و قطعا یک ماه آینده آبستن حوادث زیادی خواهد بود که به وقتش انشاءالله دوباره خواهم نوشت.