• امروز : پنج شنبه - ۶ دی - ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 26 December - 2024
کل اخبار 6348

صدای حوزه امروز

لازم است مشوق‌هایی برای جذب طلاب به حوزه‌های علمیه ایجاد شود همچنان برای تبلیغ نقشه جامعی وجود ندارد / تحولات عظیم و شگرفی در دنیا رخ داده و نهاد تبلیغ دین را دچار سختی کرده است! پوکر کی حلال میشه؟! حل و فصل جن عاشق توسط طلبه بلاگر! “رقص” در سینمای قبل و بعد از انقلاب به روایت یک طلبه! ابتکار عمل آیت الله حائری یزدی در بازسازی حوزه علمیه قم در شرایط رو به اضمحلال حوزه در ستایش تبلیغ عشایری!/ عکس نوشته شکل و شمایل صحیح مواجهه مدارس علمیه با طلاب دهه هشتادی! فرصت تبلیغی سه روزه برای ایام فاطمیه (س) بیشتر به درد تبلیغ برای استان های نزدیک قم میخورد! اعضای نهمین دوره شورای عالی حوزه‌های علمیه به عنوان عالی‌ترین نهاد حوزوی انتخاب شدند روایت مدیر حوزه های علمیه از اهم و احب امور نزد رهبر معظم انقلاب! فرهنگ کلان گفتارها: نهادهای گفتار جمعی ساز! تصویرسازی منفی و مستمر اینترنشنال از حوزه و روحانیت جزئیات برنامه‌های آموزشی حوزه علمیه قم

15
طی یادداشتی بررسی شد؛

آشنایی با انواع مغالطه در استدلال ها از تعمیم عجولانه تا تیرانداز تگزاسی

  • کد خبر : 36415
  • 01 بهمن 1400 - 8:14
آشنایی با انواع مغالطه در استدلال ها از تعمیم عجولانه تا تیرانداز تگزاسی
برای اینکه در بحث و گفت‌و‌گوهایتان دچار خطا نشوید و کسی شما را به اشتباه نیندازد، بد نیست با این‌ها آشنا شوید. حتماً نباید این مغلطه‌ها در بحث‌های جدی و کاری باشد.

به گزارش صدای حوزه، تا حالا در مورد مغالطه‌کردن افراد چیزی شنیده‌اید؟ یا احتمالاً وسط یک بحث مهم به کسی گفته‌اید که مغلطه می‌کند و بحث را به بیراهه می‌کشاند؟ می‌خواهم شما را با انواع این مغلطه‌ها آشنا کنم. برای اینکه در بحث و گفت‌و‌گوهایتان دچار خطا نشوید و کسی شما را به اشتباه نیندازد، بد نیست با این‌ها آشنا شوید. حتماً نباید این مغلطه‌ها در بحث‌های جدی و کاری باشد. شما در گفت‌وگوی روزمره بار‌ها شاهد این ماجرا بوده‌اید یا آسان از کنارش گذشته‌اید یا آن را جدی نگرفته و حتی باور کرده‌اید.

قبلش باید بگوییم مغالطه یعنی اشتباهات مختلف در فرآیند استدلال که باعث می‌شود نتیجه‌گیری نهایی غلط باشد.

مایه گذاشتن از دیگران

حتماً با آدم‌های زیادی مواجه شده‌اید که برای اثبات حرفشان از دیگران مایه می‌گذارند. مثلاً می‌خواهند شما را متقاعد کنند گوشت قرمز نخورید. می‌گویند فلان پروفسور گفته گوشت قرمز سرطان‌زاست. یا فلان بازیگر خودش گفت گوشت قرمز خورده و به بیماری مبتلا شده است. پس باید از خوردن زیاد آن خودداری کنیم. ما چه می‌کنیم؟ به خود می‌گوییم وقتی فلانی این همه اهل بریز و بپاش است، گفته نخورید، پس لابد خبری هست و به این ترتیب گوشت را از زنجیره غذایی خود حذف می‌کنیم یا به دستور فلان دکتر تغذیه که هرگز از آن چیزی نشنیده‌ایم رژیم لاغری سرخود می‌گیریم و تاوانش را هم می‌دهیم. هر روز اطلاعات زیادی را که فکر می‌کنیم از سوی منبعی معتبر است، باور می‌کنیم و در زندگی به کار می‌بریم. مثل انواع تجویز‌های کرونایی که با چسباندن نام یک متخصص یا فلان آدم معروف آن را باور کرده و استفاده می‌کردیم، در حالی که آدم‌های مشهور لزوماً درباره همه‌چیز اطلاعات کافی ندارند و نمی‌شود به حرف و تجربه‌شان استناد کرد. پس به صرف استناد به رفتار یا گفتار یک شخص تصمیم نگیریم.

واگنِ بند

واگنِ بند به ارابه‌هایی گفته می‌شود که یک گروه موسیقی را در کارناوال عمومی به پیش می‌برد. معمولاً مردم هم پشت سر این ارابه‌ها حرکت می‌کنند. حالا برویم سر بحث خودمان؛ اینکه چگونه و کجا از این مغلطه استفاده می‌کنیم و دیگران را به اشتباه می‌اندازیم. می‌گوییم این شامپو خیلی خوب است. خیلی‌ها از آن استفاده می‌کنند. این روز‌ها دست هر بچه‌ای یک تبلت یا گوشی هوشمند است. پس اگر ما برای بچه‌مان می‌خریم، کار درستی است. این روز‌ها همه عکس خانوادگی و تفریحاتشان را در اینستاگرام می‌گذارند پس این یک اتفاق طبیعی است.

در واقع خودمان را به یک جریان اشتباه که اکثریت از آن پیروی می‌کنند، وصل می‌کنیم بی‌آنکه بدانیم کار اشتباه نتیجه‌اش اشتباه است، حتی اگر همه مردم آن را تجربه کرده باشند. این روز‌ها در فضای مجازی زیاد از این مغالطه استفاده می‌کنند و وقتی می‌خواهند جریان فکری خودشان را پیش ببرند از واژه «همه» استفاده می‌کنند. دنیای وسیع تبلیغات مهم‌ترین هدف این نوع مغالطه است؛ یعنی هر چیزی را که می‌خواهیم معرفی کنیم از اقبال عمومی اکثریت می‌گوییم و مشتری پیش خودش می‌گوید لابد خوب است که این همه فروش دارد.

تعمیم عجولانه

یکی از نابغه‌های تاریخ عادت داشته شب‌ها درس بخواند. پس اگر کسی شب‌ها درس بخواند حتماً موفق می‌شود. فلانی تمام پولش را طلا خریده و یکهو کلی برد کرده است. پس ما هم باید دارایی‌مان را تبدیل به طلا کنیم. فلانی در بورس به موفقیت رسید و زندگی‌اش زیرو رو شد. پس باید ما هم در این عرصه حاضر شویم و شانس‌مان را امتحان کنیم.

فلانی مهریه دخترش هزار سکه بهار آزادی است. نمی‌دانی خانواده دامادش چقدر سر به زیر و متین هستند و با همه خواسته‌هایشان کنار می‌آیند، بنابراین به این نتیجه می‌رسیم که هر کس مهر دخترش را بالا ببرد از احترام بیشتری برخوردار است. این یک اشتباه بزرگ است که ما نتیجه شخصی دیگران را پای نتیجه کلی می‌گذاریم و آن را چشم بسته می‌پذیریم. هر کس زندگی خودش را دارد و نمی‌شود با طناب دیگری در چاه رفت.

نتیجه‌گیری کاهلانه

در این مورد افراد سعی می‌کنند از واقعیت دور شوند. شواهد و اسناد را نادیده بگیرند و همه چیز را به شانس ربط بدهند. اگر دارو مصرف کردند و بیماری را پشت سر گذاشتند آن را صرفاً یک شانس می‌دانند. یا اگر کمربند نبستند و دچار سانحه شدند، آن را به گردن بداقبالی می‌اندازند و نقش بی‌قانونی را کتمان می‌کنند. می‌گویند فلانی اگر کارمند نمونه است، به خاطر شانس است نه تلاش فردی خودش. این آدم‌ها در بحث پای شانس و اقبال را زیاد به میان می‌کشند. مراقب این کلام‌های گمراه‌کننده باشید.

تیرانداز تگزاسی

طبق یک داستان قدیمی، یک تیرانداز اهل تگزاس تعداد زیادی گلوله به سمت دیوار شلیک می‌کند و سپس سمت دیوار می‌رود و همان جایی که اکثر تیر‌ها برخورد کرده، یک سیبل می‌کشد و وانمود می‌کند همه تیر‌ها را به هدف زده است، در حالی که او نتیجه را آنطور که خودش خواسته تغییر می‌دهد. این مورد در روزمره‌ها زیاد رخ می‌دهد. مثلاً همسایه سطل زباله‌اش را در راهرو گذاشته و وقت اعتراض می‌گوید: چون مبادی آداب شهروندی است سطل را گذاشته تا ساعت ۹ به بعد سرکوچه بگذارد. آخر فیلم یا قصه را بد تمام می‌کند و وقتی نقد می‌شود، اظهار می‌کند: عمداً اینگونه تمام کرده که مجبور به حذف بعدی نباشد. ساده‌ترش می‌شود توجیه‌کردن اشتباهات و تغییر نتیجه آنطور که دلخواه خودش است.

میانه روی همیشه درست نیست

این هم یک خطای دیگر است. وقتی در مورد یک موضوع دو نظر متفاوت وجود دارد، به جای انتخاب نظر بهتر، ترجیح می‌دهیم میانه‌روی پیشه کنیم و هر دو نظر را اعمال کنیم. به قول معروف کاری کنیم که نه سیخ بسوزد و نه کباب.

مثلاً در شورای ساختمان یکی می‌گوید هزینه را صرف باغبانی و زیبا‌سازی محوطه کنیم. آن یکی معتقد است باید فضای عمومی راهرو‌ها رنگ شود. این وسط ما مداخله کرده و پیشنهاد می‌کنیم، بخشی از هزینه را صرف رنگ‌آمیزی فضا و بخشی را هم برای زیباسازی محوطه هزینه کنیم. معلم می‌گوید، دوشنبه امتحان ریاضی داریم. بچه‌ها می‌گویند ما یک‌شنبه امتحان مطالعات داریم و نمی‌رسیم درس بخوانیم. آن‌ها می‌خواهند امتحان را لغو کنند، ولی ما پیشنهاد می‌دهیم نه حرف معلم بشود نه بچه‌ها، بلکه امتحان را دو روز دیرتر بگیرد.

توسل به جهل

آدم‌ها نظر شخصی خودشان را می‌گویند و، چون خلاف آن ثابت نشده است بر درست بودنش اصرار می‌ورزند. به طور مثال هرکس بخور فلان گیاه را داده از کرونا خلاص شده است. پس تا وقتی که خلاف این نظریه ثابت نشود و کسی نگوید نه بابا بخور هم چندان تأثیری در درمان کرونا ندارد، فرد روی نظر خودش پافشاری می‌کند.

یا مثلاً کسی می‌گوید نمی‌توان به خورشید سفر کرد، چون تاکنون کسی به آنجا نرفته پس چنان امکانی وجود ندارد. در دنیای تکنولوژی که با سرعت هرچه تمام‌تر به پیش می‌رود و قله‌های علم و اکتشاف را در می‌نوردد کمتر کسی می‌تواند ادعا کند، چیزی وجود ندارد یا انجامش ممکن نیست، زیرا به زودی علم برگ برنده‌اش را رو خواهد کرد.

استثنای بی‌اهمیت

در این موارد فرد موضوعی را به یک طیف خاص نسبت می‌دهد. مثلاً مرد‌ها آشپزی بلد نیستند. زن‌ها همه مهربان و لطیفند. دکتر‌ها پولدارند و…

این وسط یکی پیدا می‌شود که برای بحث شما مثال نقض می‌آورد. مثلاً بحث بر سر دستمزد پزشکان متخصص است و اینکه رقم بالایی دریافت می‌کنند. شما می‌گویید، ولی من یک دکتر خوب می‌شناسم که کاربلد است، ولی در عین حال دستمزد کمتری می‌گیرد و مراعات حال بیمارش را می‌کند. دوستتان مثال شما را بی‌اهمیت جلوه می‌دهد و کل ماجرا را زیر سؤال می‌برد. می‌گوید اگر دستمزد کم می‌گیرد پس لابد تخصصش الکی ست!

حمله شخصی

این مورد نیز بسیار در گفتگو‌ها شایع است. کسی که نمی‌تواند در مقابل انتقاد دیگران مقاومت و از خودش دفاع درستی کند، دست به تخریب شخصیت فرد مقابل می‌زند و نقدش را با افترا یا تهمت و توهین پاسخ می‌دهد. در چنین مواردی فرد صلاحیت کافی برای اثبات صلاحیت حرف یا ادعای خود را ندارد. پس با حمله به شخصیت دیگری موضوع را به سمت حاشیه پیش می‌برد. این مورد در امور کشور زیاد رخ می‌دهد.

فردی از یک وزارتخانه برای انجام اشتباه یا ناقص پروژه‌ای انتقاد می‌کند، ولی همان انتقاد می‌شود بلای جانش. چون فرد مقابل کوتاه نمی‌آید و آن یکی سازمان هدف را به باد انتقاد تند می‌گیرد. یا فلان مدیر را بازخواست می‌کنند و او به جای دفاع می‌گوید چرا عملکرد فلانی را قضاوت نمی‌کنید؟ تخریب شخصیت در کلام همسران هم به شدت مرسوم است، یعنی اگر شما انتقادی به رفتار همسر خود داشته باشید او ۱۰ برابر شروع می‌کند به عیب‌جویی از شما و حتماً شما را از انتقادتان پشیمان خواهد کرد.

هزینه تمام شده

گاهی اوقات ما کاری می‌کنیم که دلخواه‌مان نیست یا سودی از آن نمی‌بریم، ولی، چون قبلاً برایش هزینه کرده‌ایم مجبور به ادامه‌اش هستیم. این تحلیل در کلام‌مان نیز جاری می‌شود.

مثلاً از ازدواج با همسرتان راضی نیستید. آرزو می‌کنید کاش زمان به عقب برمی‌گشت و این انتخاب را نمی‌کردید، ولی حالا که راه جبران ندارید، اعتراض خود را خیلی شیک در کلامتان به همسر خود می‌فهمانید. مثلاً در یک گفت‌وگوی دوستانه به او می‌گویید: درست است که ما با عشق ازدواج نکردیم و اصرار خانواده‌ها بود، ولی حالا می‌توانیم با هم زندگی موفق و خوبی داشته باشیم.

در واقع خیلی‌ها برای هزینه‌ای که کرده‌اند دل می‌سوزانند و رابطه یا کاری را به خاطرش ادامه می‌دهند و سعی می‌کنند در گفت‌وگوهایشان به این اجبار اشاره کنند. این‌ها تنها بخشی از مغالطه‌های مرسوم در ارتباط با دیگران بود و شناخت آن‌ها می‌تواند به شما کمک کند اشتباهات مخاطب خود را که به شیوه‌های مختلف ابراز می‌کنند، تشخیص دهید.

لینک کوتاه : https://v-o-h.ir/?p=36415
  • منبع : جهان نیوز

مطالب مرتبط

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.