به گزارش صدای حوزه، صادق بابایی یادداشتی را با عنوان «ساحل حوزهها امن است، ولی نه تا ابدالدهر!» نوشته و به ضرورت نسبتسنجی میان سنت حوزوی و زیست مدرن طلاب پرداخته است؛ گزیدهای از این یادداشت را در ادامه میخوانید:
در سنت حوزوی خودمان، اغلب بر سر فروعات بحث و نزاع میکنیم و در ورطه نقادی، کمتر سراغی از زیربناهای مشهور قوم میگیریم. بنیانهایی که از فرط استوارنمایی بسان ستونهایی رخنهناپذیر میمانند و گویا به تخیل اهلِ علمِ همواره نقاد هم نمیرسد، که شاید با مرور زمان، تراکم موریانههای ناچیزی، قادر به متلاشی کردن این ارکان باشند!
مثلاً از مدتها پیش تاکنون، دغدغه معیشت طلاب، به مسئله بسیاری از ما بدل شده و در پی موج گرانیهای اخیر، حتی تا مرز بحرانزایی برای عدهای از طلاب نیز پیش رفته است. «روشن است که امروزه، دیگر نمیتوان به شرح و بسط احوال سلف صالح حوزهها اکتفا نمود و توقع داشت که طلاب جوان نیز به علامت اقناع، سر به تأیید بجنبانند و سربهزیر، با فقرشان سر کنند!».
تفاوت سبک زندگی طلاب امروزی با علمای ماضی
این اعتقاد خیلی از طلبههای امروز است که تفاوت سبک زندگیشان با علمای ماضی را به وضوح لمس میکنند و نیک میفهمند که آن الگوی سابق در امر معیشت طلاب دیگر پاسخگو نیست.
اما این تفاوتها در همهجا بدین روشنیها هم نیست. فیالمثل طلبه امروز که زبان میداند، فلسفه غرب میخواند، لپتاپ و گوشی هوشمند متصل به وب در دست میگیرد و هزار و یک امکانات دیگر که برق آنها حتی در پستوی تاریک اوهام و تخیلات فضلای سلف ما نیز نمیجهیده است را، در اختیار دارد، خب مسلّم است که همچون دیگران، برای ما طلاب علوم دینی نیز، تبعاتی سترگ به همراه خواهد داشت.
درست است که موبایل و کامپیوتر و غیره، جملگی ابزارند و هر ابزاری نیز در ذات خود، بسان تیغ دو دم است. اما کیست که نداند این ابزارها ابداً خنثی نیستند و در این همزیستی نوین قرن معاصر، ما در کوهپایه نشستهایم و دیگرانی بر نوک کوه! شیب فرهنگ مدرن، همواره به سمت جامعه ما سرازیر است و کمتر کسی مانده که تا به امروز، پَرَش به پر مظاهر هزار رنگ این کرکس مهیب نگرفته باشد.
درشتناکترین لازمه این ارتباطات و مقارنتهای قرن حاضر، جابجایی مرزهای هویتی و ارزشی است. شاید امروز ممکن باشد که سرهای خود را در گریبان فرو بریم تا نبینیم میل وافر بخشی از طلاب را به سینما، فستفود، کافه، کنسرت، شهربازی، بدنسازی و بیلیارد و مواردی دیگر از این دست که بالجمله، فقط روبناهایی از زیست مدرن است.
ساحل امن حوزه تا به کی امن خواهد ماند؟
اما سؤال اینجاست که تا کی میتوان چشم برهم نهاد و پشت چرخاند تا ندیده انگاریم، تغییرات زیربنایی ایجاد شده در فکر و فرهنگ طلبهها را!؟ این ساحل همیشه امن حوزهها که همواره مأمن تلاطم جامعه نیز بوده است، تا به کی امن خواهد ماند؟
طلبه امروز، چه درگیر عرصههای معرفتی اندیشههای مدرن شود، چه مبتلا به ابعاد غیرمعرفتی و سبک زندگی آن، در هر دو صورت با چالشهای قریب به بحران مواجه خواهد شد، مخصوصاً اگر از سر جَبرک موجود در سیستم سطوح عالی، عمامهای بر سر خود نیز بگذارد و بین مردم به شیخ علی و سیدحسن نامی شناخته شود. فراموش نکنیم که امروزه دیگر، خیلیها فقط دانشآموختگان حوزهها هستند و نه روحانیون مدافع از حریم قدسی دین.
یک سر این جاده بنبست است. امکان ندارد و به صلاح هم نیست که راه آشنایی طلاب را به سوی دستاوردهای جهان مدرن مسدود کنند، پس میماند آن یکی مسیر پیشرو که چیزی نیست بهجز خودآگاهی و خودانتقادی از ریشههای پیشتر مسلّممان؛ آنچه سالهای سال به عنوان زیّ معیشتی ـ اخلاقی ـ رفتاری طلاب مطرح بوده است و حالا دیگر از چرخ دوران و بیمیلی ما، رنگی به رخساره ندارند.
اصلشان ثابت است، فروعشان را ولی باید نو کرد تا گرههای امروز را از پایمان بگشاید. در یک کلام، رسالت روشنفکران حوزوی ما، اندیشیدن به این پرسش انتقادی است که: روشهای جمع میان سلوک اصیل طلبگی با مظاهر مختلف مدرنیته چیست!؟