به گزارش صدای حوزه، دکتر ابراهیم فیاض – جامعهشناس و عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران، در طی گفتگویی به سوال هایی در رابطه با اینکه “آیا روحانیت در پاسخ به نیازهای اجتماعی ناکام مانده است؟ آیا کج کارکردهای این نهاد، زمینه حذف اجتماعی یا ظهور جایگزینهای جدید را فراهم کرده است؟ چرا نظام امت و امامت، بهعنوان مدل حکمرانی اسلامی، در نهاد روحانیت بهدرستی تبیین نشده است؟” پاسخ داده است که در ادامه مطالعه می نمایید:
کج کارکردیهایی که منجر به حذف روحانیت میشود
– مسئله ما در این مصاحبه، بحث از جایگاه روحانیت در ایران معاصر است. این مسئله هم باتکیهبر روشهای کمی ناظر به پیمایشها و هم باتکیهبر رویکردهای کیفی باتکیهبر ظهور گونههای جدید دینداری بهعنوان انگارهای تثبیت شده، اینطور مورد نظر قرار گرفته است که روحانیت، به لحاظ سرمایه اجتماعی در یک شیب نزولی قرار دارد. میخواستیم ابتدا تصویر شما را از این مسئله بدانیم تا بعد بتوانیم سراغ طرح مباحث بعدی برویم.
دکتر فیاض: در پاسخ به این مسئله باید بگویم که روحانیت یک سازمان است. یعنی سازمانی است که بر اساس پخش و بسط دین درست شده است. در رسالت او آموزش، پژوهش و تبلیغ نهفته است. ما به مجموعه این سازمان، یک سازمان دینی میگوییم. آیا یک سازمان دینی بر اساس درونیات خود، میتواند نسبت به خواستهای بیرونی پاسخگو باشد؟ بهعبارتدیگر آیا کارکرد دارد یا خیر؟ این سازمان اگر نتواند بیرونیات را جوابگو باشد، کارکرد ندارد. هنگامی که یک سازمان کارکرد نداشته باشد، به نحو جبری حذف یا ضعیف میشود. نهاد روحانیت بهعنوان یک نهاد اجتماعی مطرح است. جامعه در مسیر خود نهادهایی را ایجاد میکند. من از تعبیر فطرت در اینجا کمک میگیرم. نهاد دین و به تبع آن روحانیت، در مسیر پرستش ایجاد میشود. ممکن است بتپرستی باشد، بودا پرستی باشد یا خداپرستی. در بحث فعلی ما این موضوع مهم نیست. اما پدیده پرستش در نهان جامعه وجود دارد. یعنی الهه، زیباشناسی و جمال خدا، آغشته با جامعه است. آنچه امروزه ما میپرستیم، جمال خداست. تجلی خدا در این موضوع، در جمالیات خود است. برخی این مسئله را با بت اشتباه میگیرند. امروزه ما سه میلیون خدا در هندوستان داریم.
شریعتی، جایگزین روحانیت
اگر الان سازمان دینی روحانیت دچار کج کارکردی یا ضد کارکردی شده و این عیان میشود، اینگونه نیست که از اساس، جامعه دست از این فضا بشورد. جامعه برای این نهاد جایگزین پیدا میکند. برای مثال، کسی مانند «شریعتی» ظاهر میشود. آن کارکردی که شریعتی در دانشگاهها و برخی محافل دیگر داشت، هیچکس از روحانیت نتوانست پیدا کند. شریعتی با جامعهشناسی و فلسفه سراغ دین آمده و نمادی ساخت که حتی نظام شاهنشاهی را دچار بحران کرد. در سال ۱۳۵۱ که پروژه شریعتی تمام میشود، دو سال هم بهصورت مخفیانه زندگی میکند و بعد در سال ۱۳۵۳ به زندان میرود تا ۱۳۵۵ آزاد میشود و سال ۱۳۵۶ از دنیا میرود. یک سال پس از فوت او نیز انقلاب رخ میدهد. این یعنی دین کارکردی در جامعه دارد که بالاخره دنبال میشود.
اگر حوزه علمیه نتواند کارکرد تصویرسازی از دین را بهدرستی ایفا کند، برای او رقیب بیرونی ایجاد میشود. به باور من، بازسازی دینی در جامعه شروع شده، اما نه توسط روحانیت! حتی اگر روحانیتی نیز در این بازسازی نقش دارد، خود آنها را باید مهار کرد؛ چراکه روحانیت بریده از سازمان روحانیت است که امروزه زیاد داریم. البته همین که روحانیت به لحاظ کمّی زیاد شده، باعث میشود تا آنها قابلیت کنترل کمتری را داشته باشند. من بارها شده که وقتی به قم سفر میکنم، توسط همین افراد مورد مؤاخذه قرار میگیرم که تو چرا در خصوص روحانیت محافظهکاری میکنی؟ چرا سخنان خود را مطرح نمیکنی؟ این حرف را خود طلاب به من میگفتند. میخواهم بگویم که امروزه کج کارکردیهای روحانیت در حال بیمعنا کردن این سازمان است.
– شما در بیان خود فرمودید که نهاد دین و به تبع آن نهاد روحانیت، از جامعه حذف نمی شود. چرا که به تعبیر شما، نیاز به داشتن و دنبال کردن روحانیت یا نهادی شبیه به آن، یک نیاز فطری است. اما در اثر کج کارکردیهای نهاد روحانیت، بازسازی امور دینی، جایی خارج از حوزه یا سازمان روحانیت در حال انجام است و در این راستا از مرحوم شریعتی مثال زدید. اما این پرسش وجود دارد که آیا چنین بحثی از اساس، امکان فراگیری در سطحی که بتواند روحانیت را کنار بزند دارد؟ به عبارت دیگر، روشنفکری دینی یا گروههایی که نهاد دینی تلقی نمیشوند، آیا اینها میتوانند همان کارکرد نهاد روحانیت را به لحاظ عمومی ایفا کنند؟ آیا جایگزین دیگری برای نهاد روحانیت جز در درون خود آن میتواند به وجود بیاید؟
دکتر فیاض: چرا نمیتواند؟ نمونه این امر، دکتر «سروش» در بعد از انقلاب بود. اگر سروش در ایران مانده بود، شاید همچون شریعتی مقبولیت بالایی پیدا میکرد. مگر بحثهای شریعتی کل ایران را تسخیر نکرد؟ نه فقط ایران، بلکه در دیگر کشورهای اسلامی همچون مصر و اخوانالمسلمین، ترکیه و.. در همه این کشورها مباحث شریعتی منتشر شد.
– محل اشکال آنجاست که آیا اینها خصلت نهادی به خود گرفتند؟ اینها شاید تکستارههایی باشند که ظهور کرده و بعد از مدتی کمفروغ میشوند. اما خصلت نهادی نیافتند که بتوان آنها را جانشین روحانیت دانست.
دکتر فیاض: اینها تبدیل به انقلاب شدند. الان اخوانالمسلمین نمود خود را در حماس نشان میدهد. در ترکیه «اردوغان»، کتابهای شریعتی بالاترین فروش را دارد. در ایران کتابهای شریعتی آنقدر پر فروش نشد که در ترکیه شد. همین اندیشه امروزه در قالب یک سری فاندامنتالیسمهایی با شما برخورد میکند. زمانی که من گفتم شریعتی بنیادگراست، خانم «دکتر سارا شریعتی» ناراحت شدند. من گفتم مگر نیست؟ گفتند بله، ایشان مانند سید جمالالدین اسدآبادی هستند. مسیر حرکت سروش نیز همینگونه بود. نهاد تصوف و عرفان وارد میکرد و خانقاه بازی را گسترش میداد. مگر تا همین اواخر، فرقه گنابادیها در تهران فعال نبودند؟ حاکمیت نهایتاً مجبور شد تا آنها را بهصورت رسمی محدود کند. غرض آنکه ساختارهای رقیب روحانیت در بیرون از آن کم نیستند. الان ساختار تئوریک تصوف در ایران بهشدت رسوخ کرده است. آنها به نحو گسترده فعال هستند. حتی بعضاً در میان روحانیت نیز نفوذ دارند؛ لذا در پاسخ پرسش شما میگویم که عرفان، یکی از رقبای جدی نهاد روحانیت در ایران امروز است.
مبانی تئوریک افول روحانیت
– آقای دکتر! در انتقاد به بحث شما برخی ممکن است چنین بگویند که نهاد روحانیت در دل خود تکثری دارد که میتواند این تغییرات را در درون خود مدیریت کند. بهعنوانمثال، در همین موضوعی که شما اشاره کردید، تمایلات عرفانی در دل خود حوزه جایگاه ویژهای داشته و سنتی قوی بهحساب آورده میشود. آیا حوزه نمیتواند مدیریت این فضا را هم در دست بگیرد؟ پاسخ شما به این مسئله چیست؟
دکتر فیاض: همین تکثری که میگویید باعث شده تا با هم بجنگند. اتفاقاً به لحاظ تاریخی هم که نگاه کنید، روحانیت با یکدیگر جنگیدهاند. الان برخی بزرگان قم با تعدادی از منبریهای شاخص تهران مشکل دارند. قم فقاهتی با روحانیون عرفانی مشکل دارد. مشکل جایی است که روحانیت نرمافزار خود را از دست داده است. نرمافزار روحانیت، علم کلام است. یعنی علم کلامی که رابطه ارتباطی میان جهان خارج اعم از ذهنی یا عینی با دین را برقرار میکند. علم کلام به باور من چنین ماهیتی دارد. علم کلام به معنای پاسخ به شبهات نیست. یکی از مشکلات امروز ما این است که علم کلام را به معنای پاسخ به شبهات میدانند. تا علم کلام با این ساختاری که تعریف کردهاند، اصلاح نشود، وضعیت درست نخواهد شد.
علم کلام اگر باشد، روششناسی هم به وجود میآید. در فقه، پویایی معرفت دینی هم به وجود میآید. چون روششناسی از دل علم کلام بیرون میآید. موقعی که روششناسی – که اصول فقه است – درست در بیاید، فقه هم متحول میشود؛ اما نه فقه متحولی که ضد فقه سنتی یا قدیم باشد. امام خمینی (ره) میگفتند «فقه جواهری» پویا و اجتهادی میخواهیم. چون علم کلام از بین رفته، این سلسله که عرض شد محقق نمیشود.
علم کلام چگونه باید رشد کند؟ اولین مقوله علم کلام، رابطه علومانسانی است. یعنی حوزه باید علومانسانی را فرامیگرفت تا عالم ذهنی خارج را فرامیگرفت. بحث فلسفه علم تجربی که وضعیت پزشکی، مهندسی و… را تعیین میکند، ریشه آن در فلسفه علم یا علومانسانی است. اگر شما دچار مشکل و بحران حکمرانی هستید، به چه دلیل است؟ به باور من دلیل این مشکل آن است که مدیریت نداریم. بزرگترین مدل ما در شیعه، مدل امامت و امت است. این مدل در کجای علم کلام ما بحث میشود؟ شما کتابهای «خواجهنصیر طوسی» را بخوانید. این آثار متعلق به هشتصد سال قبل است. بعد از تلاشهای این عالمان، ما کاری نکردیم. بزرگترین اصول حکمرانی ما امامت و امت بر اساس حکمت است. شما الان تئوری امامت و امت دارید؟ امت و امامت هر دو با هم هستند. اهلسنت فقط با امت کار میکنند و کاری با امامت ندارند. یعنی شیعه امامت را گرفته، امت را رها کرده است. اهلسنت امت را گرفته و امامت را رها کرده است. خب شما اگر ابعاد کلامی نظام امام و امت را در نیاورید، چگونه میخواهید نظام مدیریت و حکمرانی آن را به دست بیاورید؟ ما چه کاری کردیم؟ این تئوری امت و امامت که بسیار جامع هم به نظر میرسد، مورد غفلت قرار گرفته است. مبنای تئوری امام و امت را ما باید مبتنی بر خود امامزمان (عج) که زنده هستند، تعریف میکردیم. بلافاصله بعد از ایشان، ولایت مطرح میشود. ولایت یعنی روششناسی امت و امامت. الان شما چنین چیزی در امت و امامت میبینید که مطرح کنند؟
تا امامت و امت و عدالت که مهمترین مقوله شیعه است، تبیین نشود، در جامعه چگونه میخواهید حکمرانی اسلامی را تبیین کنید؟ اینکه عدالت نشد. الان که میبینید روحانیت کنار رفته، بهخاطر آن است که روحانیت متکفل دین و دولت شد، اما خبری از عدالت نشد. اگر ولایت و عدالت در نظام امت و امامت با هم به پیش میرفتند، وضعیت ما اینگونه نبود. روحانیت فقط امامت و ولایت را آن هم بهصورت ناقص مطرح کرد. چون امت را کمرنگ کردیم، عدالت نیز حذف شد. فقط امامت و ولایت باقی ماند و آن نیز تبدیل بهنوعی دکور عرفانی شد. نظام حکمرانی هم به همین دلیل دچار بحران شده است.
درنگی در نسبت انقلاب اسلامی و حوزههای علمیه
– آقای دکتر فیاض! ممکن است کسی بگوید درست است که روحانیت نظام امام و امت را به لحاظ تئوریک مورد واکاوی قرار نداده، اما در تجربه تاریخی خود خصوصاً در دو قرن گذشته با این مفهوم زندگی کرده است و توانسته این نظام را به ظهور رسانده و با شبکه اجتماعی گستردهای که درست کرده، توانسته بهنوعی امام و امت را در یک رابطه درهمتنیده و اختیاری با مردم به میان بگذارد. انقلاب اسلامی هم بهنوعی مرهون همین تلاش روحانیت و مطلبی بود که عرض شد. اما شاید امروز تحولات دیگری رخداده که آن تجربه روحانیت دیگر کار نمیکند. پاسخ شما به این مسئله چیست؟
دکتر فیاض: امروز یکی از علما صحبت میکرد که مباحث امام خمینی در انقلاب اسلامی، عموماً نه مورد قبول حوزه و نه مراجع بود. ایشان بهصراحت گفت که فقط امام خمینی (ره) در میدان بود.
– در بخش پیشین این گفتوگو، شما بهدرستی از ریشههای تئوریک حذف روحانیت به لحاظ اجتماعی سخن گفتید. در آن جا بیان کردید که روحانیت، طرح کمرنگ دوگانه امامت و امت و پرداختن صرف به امامت منهای امت، نهایتاً گرفتار نوعی عرفان زدگی شده است. در مرحله بعد نیز به این موضوع توجه دادید که تحولاتی زیر پوست دانشگاه و جامعه در حال شکلگیری است که بهنوعی ساختار معرفت دینی را مورد بازخوانی قرار داده و چهبسا در این بازخوانی، روحانیت دچار فروکاست نقشی میشود. پرسشی که در جلسه پیش نیز طرح کردم، اما فرصت نشد تا پاسخی به آن بدهید، این بود که روحانیت علیرغم همه این ضعفهایی که میفرمایید، طی مدت طولانی توانسته با جامعه ایران ارتباط داشته باشد. جامعه در دو دهه ابتدای پیروزی انقلاب، اعتماد بسیار بالایی به روحانیت داشت. غرض آنکه به باور شما آیا عوامل دیگری طی این دو دهه اخیر به جامعه یا روحانیت تحمیل نشده که باعث شده روحانیت دچار این چالشهای امروزی شود؟
دکتر فیاض: در آن برههای که میگویید، روحانیت از انقلاب اسلامی ارتزاق میکرد.
– این سخن شما قابلاطلاق به همۀ ادوار زیست روحانیت نیست. در دهه سی و چهل، این سخن صحیح است. یعنی زمانی که هنوز انقلاب به پیروزی نرسیده بود و روحانیت منزلت بالایی داشت.
دکتر فیاض: اولاً که اینگونه نبوده است. در آن برهه هم آنقدر منزلت بالایی وجود نداشت؛ چرا که در آن زمان روحانیت هیچ تفکری در خصوص امامت نداشت.
– بدون بهرهمندی از منزلت قوی اجتماعی و پشتوانه همراهی مردم، چطور ممکن است از اوضاع دهه چهل به پیروزی انقلاب اسلامی در دهه پنجاه برسیم. به نظرم این گزارهای که میفرمایید، محل بحث جدی است.
دکتر فیاض: در آن دوگانه امامت و امت که در بخش پیش به تفصیل طرح کردم، بیان شد که پس از انقلاب، روحانیت امامت منهای امت را طرح کرد. در آن برهه به نحو محدودی صرفاً امت منهای امامت طرح میشد. از طرف دیگر در آن مقطع از اساس بحث نظام حکمرانی مطرح نبود. الان قضیه فرق کرده است. نظام حکمرانی امروزه دچار مشکل شده است.
– این چالش نظام حکمرانی را نمیتوان ناشی از بلاموضوع شدن دولتهای ملی، جامعه شبکهای و مسائلی از این دست دانست که دنیا به سمت آن پیش رفته است؟ در واقع شاید اینجا همه چیز مربوط به ماهیت گروه مرجعی به نام روحانیت نباشد! امروزه گروههای مرجع دیگری همچون اساتید دانشگاه و معلمان نیز با فروکاست مرتبهای مواجهاند. اصلاً این روزها برخی از تغییر ماهوی گروههای مرجع برای جوامع صحبت میکنند. گویا دورانی رسیده که گروههای مرجع، دیگر کارکرد همهجانبه خود را از دست داده و به سمتوسویی میروند که گروههای دیگری شبیه به گروههای نفوذ، جای آنها را بگیرند؛ بنابراین، به تعبیری روحانیت و جمهوری اسلامی تا پیش از مورد چالش واقعشدن اعتبار دولتهای ملی، عملکرد بدی نداشتند. پس منصفانه و دقیق نیست که این عملکرد را سوای از شرایط روز مورد واکاوی قرار داد. آیا این تحولات برای روحانیت مسئلهآفرینی نکرده است؟
دکتر فیاض: اینها مسئله نیست، بلکه پیشرفت بشری است. شما میخواهید بگویید روحانیت ضد پیشرفت است؟ مبنای مقولات جهان امروز فطرت و حکمت است. تمام این تحولاتی که اتفاق میافتد، یک پایه آن در اندیشه مردم است. مردم هم بر اساس حکمت و فطرت عمل میکنند. در بُعد آمریکایی به آن «common sense» یا عقل سلیم و شعور عمومی اطلاق میشود.
– یعنی شما روند این تحولات جهانی را مثبت ارزیابی میکنید؟
دکتر فیاض: کاملا. من گفتهام که ۲۰۲۵ سال فروپاشی جهانی است. یکی این مطلب را به نقل از من در پلتفرم «ایکس» منتشر کرد و در عرض دو دقیقه آن را حذف کردند. جهان رو به پیشرفت است. جهان هیچوقت به سمت عقب بر نمیگردد؛ چرا که تجلی خداست. فروپاشی جهانی به نظر من اتفاق مثبتی است. من تحولات جهانی را بهدقت رصد میکنم و این فروپاشی را میبینم. به باور من، اتفاقاً تنها کسی که تفکر او پتانسیل جایگزینی تفکر جهانی را خواهد داشت، فقط تشیع است. تفکر جایگزین نه اهلسنت، نه مسیحیت و نه یهودیت هیچکدام نمیتوانند باشند.
– آنگاه نسبت این تحولات با روحانیت را چطور میبینید؟
دکتر فیاض: بههیچوجه همراه نیست! روحانیت شیعه از روند این تغییرات و تحولات جهانی عقب افتاده و اگر همینطور کنار بماند، به گوشهای رانده میشود. امروزه روحانیت اهلتسنن در برخی موارد قویتر از روحانیت شیعه عمل میکند. آن روحانیت شیعی که در قم نشسته، مدنظر من است. من کاری به روحانیون مرتبط با بدنه حکومت ندارم. به باور من، رهبر معظم انقلاب هستند که شخصاً کار را پیش میبرند. اکنون اهلسنت با رهبر انقلاب حرکت میکنند. همین الان حماس پنجاههزار شهید داد؛ با کدام پشتیبانی؟ به پشتیبانی فکری رهبر انقلاب! روحانیت وابسته به حماس اکنون چه تفکری را طرح میکند؟ روحانیت حاضر در ایران، برای این تفکر کشته میدهد؟ اتفاقاً این نشان میدهد که روحانیت در تئوری امت و امامت بهعلاوه عدالت و ولایت مشکل دارد. روحانیت در علم کلام خود مشکل دارد، به همین دلیل هم دچار مشکلات شده است. تا علم کلام در قم درست نشود، روحانیت نرمافزاری برای حکومت و جامعه ندارد و لذا حذف میشود. البته در بخش پیش هم گفتم که روشنفکری در حال جان گرفتنِ دوباره و قد علمکردن در برابر روحانیت است.
– شما در مباحث خود انتقادهایی را متوجه روحانیت سنتی که پس از انقلاب در حکومت ورود نکرد و البته امروزه هم داعیهدار اسلام اجتماعی است، دانستید. نکته مهمی که برخی طرح میکنند، آن است که جهان روی به سمت شبکهای شدن داشته و کسانی که بیش از اندازه بر مقوله دولتهای ملی سرمایهگذاری کردند، دچار خسران میشوند. بعد از انقلاب نیز روحانیون سیاسی تمام وجه همت خود را مصروف دولت ملی کردند. به باور شما، آیا در آینده روحانیت سنتی اجتماعی باتکیهبر فناوریهای نرم اجتماعی که دارد، وضعیت بهتری برخوردار نیست؟
دکتر فیاض: این مسئله معضل جدی امروز ما شده است. برخی میگویند ما باید به سنت برگردیم. وضعیت ما را طوری میبینند که میگویند باید به عقب و پیش از جمهوری اسلامی باز گردیم. برخی میگویند ما اشتباه کردیم که وارد سیاست شدیم؛ لذا دین اجتماعی را در تقابل با دین سیاسی طرح میکنند. مانند مسیحیت دهه هفتاد میلادی. اینها همه عقبماندگی و بازگشت به عقب است. مشکلی که ما در میان روحانیت داریم، برخاسته از نوعی کمسوادی دینی است. فرد نه قرآن بلد است، نه حدیث میخواند و فقط ممکن است مقداری علومانسانی خوانده باشد؛ لذا این مباحث را طرح میکنند. برخی از آنها هم میخواهند علومانسانی را کنار بگذارند تا دین را شروع کنند. به نتیجهای هم نمیرسند. خلاصه آنکه روحانیت در ابعاد مختلف تضعیف شده است. الان چند وقتی است که در قم شروع کردهاند به دایره المعارف نویسی و هر روز یک افتتاحیه برگزار میکنند. آقایان هر روز در اتمسفر ذهنی خودشان یک رویداد و یک رونمایی برگزار میکنند؛ درحالیکه کاری به امور جامعه ندارند و فضای فکریشان نسبتی با وضعیت روز ندارد. این آسیب مهمی برای روحانیت است.
– با این توصیفاتی که ذکر کردید، آینده نهاد روحانیت در ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
دکتر فیاض: نسل جدید روحانیت درحالرشد و قوتگرفتن است. فرهنگ، همواره حرکتی سینوسی دارد. بالا و پایین میرود. شدت بالا و پایینرفتن آن البته در امور اجتماعی هر جامعه تا اندازه زیادی مهم است. این تغییرات فرهنگی است که تحولات اجتماعی را تعیین تکلیف میکند. به باور من، روحانیت جدید در حال جان گرفتن است. من از این حلقههای روحانیتی که گاهی میبینم، چنین حسی را برداشت میکنم. به باور من این طبقه جدید، جایگزین روحانیت امروزی میشوند. طبقهای که علومانسانی خوانده و از طرف دیگر در معرض مرجعیت قرار دارد. راجع به هنر مطالعه کاملی انجام دادهاند تا بتوانند فقه هنر را نوشته یا درس بدهند. اینها در حال جدی شدن هستند. هیچگاه دین خداوند بیفروغ نمیشود. روندی سینوسی را طی میکند، اما از بین نمیرود. طلبههای جوان باسواد، هم دانشگاهی و هم حوزوی که بهراحتی میتوانند جای قشر سنتی روحانیت را پر کنند، کم نیستند.
روحانیت سنتی کجاست؟ او نه در جریان تحولات اجتماعی است و نه باخبر از تحولات سیاسی! او هنوز به دنبال نوشتن رساله درباره مسائل سابق است. مسائلی که رهبر انقلاب در یکی از سخنرانیهای سال ۱۳۷۶ خود به آن انتقاد کردند و گفتند برخی از روحانیون هنوز رسالاتی در باب شکیات نماز مینویسند و فراتر از آن نمیروند. این روند برای روحانیت آسیبزا بود.
– بهعنوان جمعبندی اگر نکتهای باقی مانده بفرمایید.
دکتر فیاض: این فروکاست و تغییراتی که دربارۀ روحانیت طرح کردم، یک تغییر پارادایمی است. یعنی ساختاری که وجود دارد، تغییر میکند. ساختاری که از جنبه معرفتی هم دچار تغییر میشود. اما در دل این تغییر، ظهور روحانیت آینده هست. آخوندهای باسواد حوزوی و دانشگاهی که میدرخشند. من اینها را میبینم. آخوندی که سکولار نیست. ما در قم چنین طلبههایی زیاد داریم. افرادی همچون شهید بهشتی، شهید مطهری، شهید مفتح و… اینها در دانشگاه پرورش پیدا کردند؛ لذا من ناامید نیستم. تنها کشوری که اندیشه رو به آینده دارد، تشیع و ایران است. فقط باید نشست و نگاه کرد. آن حکمتی که عرض کردم، باقی میماند. شما شک نکنید که آینده خیلی بهتر از امروز خواهد بود.