به گزارش خبرنگار صدای حوزه، شبکه های بیگانه در راستای پروپاگاندای رسانه ای و تبلیغات سیاه خود، در صدد هستند تا مفاهیم راهبردی همچون آگاهی ،آزادی، عدالت و امنیت و سبک زندگی را در نسبت با جمهوری اسلامی ایران عاری از زیرساخت و حمایت و عقبه نشان داده و در واقع، نفوذ نرم افزاری را از طریق جنگ شناختی در بستر رسانه ای صورت بندی کنند. در همین راستا حجت الاسلام علیرضا محمدلو سردبیر پایگاه خبری تحلیلی صدای حوزه یادداشتی را در نقد و بررسی یک از برنامه های شبکه من و تو و وضعیت شناسی دانش و آگاهی در ایران اسلامی، نگاشته است که در ادامه میآید:
جمهوری اسلامی از آگاهی نسل جوان وحشت دارد! عبارتی که روز قبل در میزگرد برنامه روبروی شبکه من و تو، چندین بار تکرار شد و مورد تحلیل قرار گرفت.
این ادبیات مارکسیستی از زبان عده ای که در خدمت لیبرالیسم محافظه کار آمریکایی قرار گرفته اند و حتی یک نقد سرپایی هم نسبت به نظام سلطه ارائه نکرده اند یا جرات ارائه ندارند نوعی پارادوکس و متناقض نما محسوب می شود.
اما فارغ از این پاسخ جدلی باید گفت که تولید آگاهی در سطح اجتماعی برای هرنظامی که مبانی معرفتی درستی ندارد خطرناک است و دربلندمدت به جنبش های اجتماعی جدی منتج خواهد شد.
اساسا آگاهی، متوجه طبقه توده و متوسط است و اشراف و الیگارشی از آن در هراس هستند. از نگاه اشراف، دانایی در خدمت نظام سلطه اگر باشد خوب است والا که بایکوت و سانسور در انتظارش خواهد بود.
خصوصیت انقلاب و جنبش، تولید آگاهی است و همانطور که گفته شد اگر مبانی معرفتی جامعه وارداتی بوده و اصیل نباشد یا ویروسی شده و در دوره بیماری به سر ببرد، ناچار بایستی درد و رنج تحولات جدی را بشرط وجود خیزش های آگاهانه بپذیرد. بلی من و تو راست میگوید ولی نمیفهمد که چرا.
از نظر صاحبان شبکه های بیگانه، دانایی یعنی اطلاعات گمراه کننده و ترویج فیک نیوزها که انصافا هم وحشتناک است و باید دروازه بانی شود ولی در یک نگاه راهبردی، دانش های مونتاژ و ترجمه شده خطراتی به مراتب عمیق تر و جدی تر دارند و اگر نقد و بازخوانی نشوند، دودمان انقلاب را به باد خواهند داد.
آری دانایی خطر دارد اما نه برای ما که برای لیبرالیسم رسوب یافته در بدنه علمی جامعه و تنها راه مقابله اش در عصری که به اطلاعات و ارتباطات و عصرشناخت معروف است، ارائه نسخه فیکی بنام توهم دانایی است.
بنوعی در عصرحاضر و توسط نظام های سکولار سلطه طلب، آنچه که عرضه میشود، بمباران اطلاعاتی و بارش دانایی است اما دانستن محقق نمیشود و بالعکس، نظام لیبرالی بازتولید شده و ضخیم تر میشود.
آیا مشکل جمهوری اسلامی با آگاهی و دانایی به معنای مصطلح امروزی است؟
با این تفاصیل، وضعیت جمهوری اسلامی چگونه است؟ آیا مشکل جمهوری اسلامی با آگاهی و دانایی به معنای مصطلح امروزی است؟ آیا آگاهی و علوم انسانی و فلسفه و تفکر انتقادی باعث فروپاشی این نظام خواهد شد کمااینکه در این میزگرد ادعا و طرح شد؟ پاسخ بنده به این سوال دارای تفصیل است و از جهتی مثبت و از جهتی منفی است.
بنظر بنده بنیان های دانشی موجود با هویت اصیل انقلابی و مبانی معرفتی انقلاب دارای چالش های جدی است. پارادایم پوزیتویکال یا هرمنوتیکی حاکم بر علوم طبیعی و انسانی موجود، توانایی تحمل، راهبری و درونی سازی مفاهیم دینی انقلاب را در بطن جامعه، همانگونه که مدنظر رهبران فکری جامعه بوده و هست، ندارند.
نظریه های پست مدرن و پارادایم های تجربه گرا، توان تبیین و توجیه مفاهیم دینی را نداشته و هر اندازه که در جامعه علمی بدون روش شناسی انتقادی تزریق شوند، باعث گسست فکری نسل جدید با مبانی معرفتی نظام شده و منطق انقلاب را در بهترین حالت با ایده های پست مدرن و مطالعات فرهنگی، مصادره یا ترجمه و تفسیر خواهند نمود.
اما اگر منظور از تولید آگاهی، مواجهه انتقادی و بدون روتوش با جهان سلطه با تمام ابعاد معرفتی و سیاسی و فرهنگی اش باشد، اتفاقا باعث تثبیت انقلاب و اذعان به حقانیت نهضت امام خمینی خواهد شد.
اگر با ادبیات مارکس بخواهیم تشریح کنیم، این دانش های رسوب یافته در آموزش عالی که سرریزش را در ساحت بالادستی و مدیریت و پایین دستی و تربیت درو می کنیم، آگاهی کاذبی هستند که فقط در حال تعمیق و ته نشین سازی مبانی سکولار بوده و ضرورت دارد که فرادانش ها و به اصطلاح بینش های حاکم بر دانش های موجودی تولید کنیم که اولا بتوانیم نسبت به سلطه آگاهی پیدا کرده و در گام دوم، از مرزهای سلطه عبور کنیم.
نتیجه این بازخوانی و بازسازی دانشی، یک انتقال معرفتی خواهد بود که جان تازه ای بر پیکر انقلاب خواهد دمید و فاز جدیدی از عصرشناخت و فرهنگ را در گام دوم رقم خواهد زد.