به گزارش صدای حوزه، نشست «نگاهی متفاوت به قرآن کریم»، شب گذشته، ۲۷ مهر، با سخنرانی محسن چینی فروشان، سیدمجتبی حسینی و محسن اسماعیلی در خانه اندیشمندان علوم انسانی و با همکاری انجمن اندیشه و قلم برگزار و به صورت مجازی پخش شد.
در این مراسم از کتاب «درآمدی بر قرآن پژوهی» تالیف سید مجتبی حسینی، پژوهشگر دین رونمایی شد.
در ادامه متن سخنان محسن اسماعیلی، استاد دانشگاه تهران و عضو مجلس خبرگان رهبری را میخوانید؛
یکی از مباحثی که در آینده استاد سید مجتبی حسینی باید از قرآن برای ما بیان کنند، فرهنگی است که قرآن در خصوص نحوه مواجهه ما با شخصیتهای محبوب در نظر گرفته که محبوبترین آنها پیامبر(ص) است. این علاقه ما و محبتهایی که به شخصیتهای برجسته پیدا میکنیم، از سویی میتواند موتور محرکه قوی باشد تا به سرعت دلداده شویم و به مقصد برسیم و از سویی هم میتواند خطرناک باشد؛ بهنحوی که ما پیام و آرمان آن شخصیت را کمکم در پرتو دلدادگیمان به شخص او کمرنگ کنیم و در حقیقت به جای آرمان آن شخصیت، به خود آن شخص پیوند بخوریم. خیلی از آیات قرآن هستند که میخواهند به انسان یاد بدهند مراقب باش که دلدادگی خودت به اشخاص به وادادگی تو تبدیل نشود و بسیاری از آیات را داریم که به لسان توبیخ گذشتگان و تشویق آیندگان آمده است.
چرا پیام پیامبر(ص) فراموش شد؟
رسول خدا(ص) هم اینطور است و بهقدری این شخصیت بزرگ و دوستداشتنی است که از همان ابتدا، یک عدهای پیام پیامبر(ص) را فراموش کردند و به ظاهر پیامبر(ص) چسبیدند و از اینرو با رفتن شخص پیامبر(ص)، اینها هم رفتند که قرآن با لحن توبیخآمیزی این را میفرماید که این لحن با فرهنگ امروز و رایج ما هم جور درنمیآید. قرآن فرمود: «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَمَنْ یَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ». یک مقدار شاید لحن آیه را ما قبول نکنیم؛ چون میگوید محمد(ص) پیامبری مانند پیامبران گذشته است و بعد میگوید آیا اگر او رفت، شما پیام او را هم از دسترفته تلقی میکنید یا خیر؟
این خیلی مهم است که دلدادگیمان به شخصیتی مانند پیامبر(ص)، موجب نشود که آرمان او فراموش شود. قرآن کریم فرمود با شخصیتها اعم از اینکه هرکسی باشد، وارد دین نشوید و الا با رفتن شخصیتها شما هم میروید. یک حدیثی از امام صادق(ع) است که فرمود: «مَن دَخَلَ فی هذا الدِّینِ بالرِّجالِ أخرَجَهُ مِنهُ الرِّجالُ کما أدخَلُوهُ فیهِ و مَن دَخَلَ فیهِ بِالکِتابِ و السُّنَّهِ زالَتِ الجبالُ قَبلَ أن یَزولَ». مصادیق آن را خیلی میبینیم که طرف با یک نفر میآید و با یک نفر هم میرود. یکی از درسهای قرآن این است که خیلی ظریف میخواهد به ما یاد بدهد که چطور به یک شخص محبوب دلداده شویم اما واداده نشویم؛ چون اگر پیام قرآن را بگیریم با غیبت آن شخص، شخصیت معنویاش از دست نمیرود.
فکر میکنید چرا وقتی ۴۰ روز موسی(ع) رفت و مردم گوسالهپرست شدند؟ رفت تا پیغام بگیرد اما این مردم گوسالهپرست شدند و موجب شد که موسی(ع) هم عصبانی شود و رفتار تندی با برادرش کرد. علت این بود که به موسی(ع) ایمان آورده بودند و نه تورات. اگر به تورات ایمان آورده بودند با رفتن موسی(ع) عقایدشان نمیرفت کما اینکه در ادامه روایت است که اگر با شخصیتها آمدی، با شخصیتها هم میروی، اما اگر دین از منشأ اصلی که کتاب است و مجاری آن که سنت است گرفته شود، در این صورت ممکن است کوه جاکن شود اما این مؤمن استوار است.
بدبختی بشریت با فاصلهگرفتن از قرآن
همه بدبختی بشریت برای فاصلهگرفتن از قرآن است و باید فاصله خود را با قرآن کم کنیم. یکی از نکات مهم این است که خدا به دست قدرت خودش جلوی تحریف قرآن را گرفت. همه کتب آسمانی تحریف شدند و خدا جلوی تحریف قرآن را گرفت تا حجت بر آیندگان تمام شود اما اجبار نکرد که با قرآن باشیم و با قرآنبودن را باید خودمان انتخاب کنیم؛ لذا در قیامت پیامبر(ص) گلهای که قطعاً میکند این است که میگوید قوم من قرآن را مهجور کردند. ما با قرآن قهر هستیم و اگر پیامبر(ص) این را در قیامت بگوید ما تصور میکنیم با ما نیست اما اینطور نیست و ما با قرآن قهریم.
پرسش این است که قرآن در کجای زندگی ما قرار دارد؟ آقای مهندس حسینی یک بحث خوبی به نام نظم سیاقی قرآن دارند که بحث شیرینی است. وقتی این آیه «وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا» را دیدم، به این فکر افتادم که به نظم سیاقی آیات توجه کنم. میگوید؛ وَیَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا * یَا وَیْلَتَى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا * لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِی وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا». روز قیامت، آدمهای ظالم دست خود را میگزند و میگویند: ای کاش ما معبری به پیامبر(ص) زده بودیم. آیه از ابتدا تا انتها بحث قرآن را مطرح میکند و از این نظم سیاقی، میفهمیم که مراد از ظالم کسی است که نعمتی مانند قرآن را داشته و استفاده نکرده است. در قیامت همه ما که از قرآن استفاده نکردیم دست خود را میگزیم و میگوییم کاش با فلانی رفیق نمیشدیم که ما را از قرآن دور کرد و مراد از ذکر هم در این سیاق، قرآن است. همچنین میفهمیم هر رفیقی که ما را از قرآن دور کند شیطان است؛ حتی اگر فقه ما را از قرآن جدا کند، امام راحل میفرمود گاهی درس توحید از زبان شیطان خارج میشود.
این کسی که ظالم است دست خود را میگزد و میگوید ای کاش با فلانی رفیق نمیشدم که قرآن را از من بگیرد و این رفیق شیطان بوده است. سپس به این آیه میرسد که پیامبر(ص) در روز قیامت میگوید خدایا اینها بیخود میگویند و عذرشان موجه نیست و خودشان قرآن را مهجور گرفتند و به گردن رفیق شیطانی و … انداختند. در حقیقت، مهجور گرفتن قرآن را به انسان نسبت میدهد که رفیق بد پیدا کرده است و این نظم سیاقی بسیار جالب توجه است و از این وحدت سیاق برکت دیدم. یکی از وجوه معجزات قرآن هم همین چینش آیاتش است.
تمام قرآن آیاتالاحکام است
نکته دیگر این است که همه قرآن آیاتالاحکام است. قرآن کتاب زندگی است و نه مردن و البته چگونه مردن را هم یاد میگیریم اما قرآن کتاب چگونه زیستن است و آمده این دنیای ما را آباد کند و همینجا ما را به خوشبختی برساند و اگر توانست در اینجا برای ما بهشت بسازد، قیامت هم چیزی جز همین دنیای ما نیست. علامه طباطبایی وقتی که این آیه «یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَهِ هُمْ غَافِلُونَ» را بحث میکند، میگوید: پس آخرت، باطن دنیاست و بهشت و جهنم همینجاست و ما همین الآن در بهشت یا جهنم هستیم، حال اگر با قرآنیم در بهشت هستیم در غیر اینصورت در جهنمیم. قرآن همهاش آیاتالاحکام و آیات حیات است و حتی وقتی اوضاع جهنم یا بهشت را میگوید علتش را میگوید که چون عمل صالح کردند به بهشت رفتند و یا چون گناه کردند به جهنم رفتند و اینها همه برای زندگی است.
اگر پیامبر(ص) روز قیامت یقه ما را گرفت آیا میتوانیم بگوییم قرآن نزد ما مهجور نبود؟ آیا گفتمان رایج زندگی ما قرآن است؟ به اندازهای که روزنامه میخوانیم قرآن میخوانیم؟ به قدری که در خواندن اخبار دقت داریم در خواندن قرآن دقت داریم؟ بهقدری که گفتوگوی سیاسی میکنیم گفتوگوی قرآنی داریم؟ ما با قرآن قهر کردیم و واقعا در مقابل رسول خدا(ص) عذری نداریم. قرآن ما را دعوت به تدبر کرده است و هرکسی باید به اندازه ظرفیت خودش استفاده کند و این قرآن برای همه قابل استفاده است. قرآن روشناییبخش صحنههای زندگی ما نیست، چون نه اخلاق ما قرآنی است و نه زندگی دنیای ما و نه اقتصاد ما.
راه چاره چیست؟
از اینرو است که فکر میکنم راه چارهای جز بازگشت به قرآن و احیای گفتمان قرآنی نداریم. اگر انقلاب شد، به برکت جلسات قرآنی محلی بود و در آن زمان، قبل از انقلاب، مفسر قرآن نداشتیم و همینقدر که میخواندند موجب میشد فرهنگ قرآنی رایج شود. البته که نباید پرداختن به ظواهر قرآنی ما را از گفتمان قرآن دور کند. تجوید و … همه لازم است اما اینها باید مقدمه موصله باشند. این جلسات قرآنی باید ادامه پیدا کند و قرآن همان معشوقی است که میگوید؛ با صد هزار جلوه برون آمدی که من/ با صد هزار دیده تماشا کنم تو را، هرکسی پای سفره قرآن مینشید و چیزی میگوید، دلنشین است.
راه اینکه این میلاد نبی اکرم(ص) برایمان مبارک باشد رجوع به قرآن است. قرآن هیچوقت کهنه نمیشود و باید با آن رفیق شویم. از امام صادق(ع) پرسیدند که چطور است هرچه در مورد قرآن بحث میکنیم و میگوییم و مینویسیم کهنه نمیشود؟ حضرت فرمودند: قرآن برای یک زمان خاص نیست. قرآن باران رحمت خداست و هر گودالی به اندازه ظرفیت خودش از آن میگیرد. امام صادق(ع) فرمودند قرآن برای یک گروه خاص نیست و همه باید معلم و شاگرد قرآن باشند و تا قیامت این قرآن استعداد شکوفاکردن دارد اما به شرط اینکه انسان در محضر قرآن حاضر شود.