به گزارش صدای حوزه، محسن چاووشی، خواننده و آهنگساز کشور که این روزها با بحران آب در خوزستان، آهنگ «خوزستان» او دوباره زمزمه شد، در نوشتاری به برخی رفتارهای جداییطلبی که با به راه افتادن اعتراضات اجتماعی پررنگ میشود واکنش نشان داد: «تبدیل کردن ندای لبتشنههای عدالتجو به نجوای فاسد جداییطلبی، جز ظلم بیشتر به این مردم و این سرزمین نیست.»
چاووشی دوست ندارد جناحهای سیاسی (مثلاً اصولگرا) ترانهها و آهنگهای او یا حتی برخی نوشتهها و اظهاراتش را مصادره به مطلوب کنند. حق هم همین است. هنرمند برای مردم و کشورش است. گاهی ممکن است حرفی بزند که یک جناح بپسندد و جناح دیگر نپسندد و روز بعد حرف دیگری که آن دو جناح واکنش عکس روز اول خود را نشان دهند. بنابراین، استقلال هنرمند و حفظ شأن ملی و مردمی اصل اساسی کار یک هنرمند اصیل است.
نوشتار چاووشی درباره حوادث و بحران اخیر آب در خوزستان را اگر مقایسه کنید با جارچیان جیرهخوار در رسانههای وابسته به سعودی (اینترنشنال) و حامی و محبوب سعودی (بیبیسی) عیار آدمها معلوم میشود. وطنفروشان بیوطنی که توی چشم دوربین تروریستهای وهابی زل میزنند و میگویند «نباید تجزیه ایران تابو باشد»!
عناصری خودفروش که به بهایی اندک خود را به بدترین خلق بشر که تروریسم وهابی است فروختهاند و با افتخار میگویند «منافع هیچ کشوری از جمله ایران برای ما در رسانه اهمیت ندارد و هرجا بیشتر پول بدهند همانجا کار میکنیم.»
آنها مصداق این تذکره نادر ابراهیمی هستند که مینویسد: «مگر وطن، مرتع است و انسان گاو، که فقط به خاطر چریدن و خوب چریدن، خوردن و خفتن و چنان کردن، لمیدن و نشخوار کردن و دفع زائدی کردن، وطن را بخواهد، مرد؟ عذاب کشیدن در زادگاه و خانه همانقدر حق است که بهره گرفتن و آسوده زیستن در زادگاه. تازه اگر گریختن به هنگام بلا، شرط عقل و عدل باشد، پس بلا را چه کسی له کند، و درد را چه کسی علاج؟».
اما چاووشی دستکم با متنی که منتشر کرد نشان داد هنرمندی که حرف از مردم میزند، نمیتواند حرف از تجزیه وطن و مهم نبودن منافع وطن بزند.
او در نوشتار خود آورده است:
آب قرارِ زندگی بود، نه بهانه مرگ و جدایی… باور کردنی نیست که در نتیجه چندین سال سیاستهای نادرست و غلط، نخلهایی که گلولههای صدام نتوانست خم به ابرویشان بیاورد، سوختند و افتادند.
باید بازگردیم و ببینیم که چگونه این همه تصمیم اشتباه کنار هم قرار میگیرند تا بر لب خشک کارون ترک بنشیند. مگر این سرزمین بدون تکتک اقوامش، بدون ترک، کرد، لر، عرب و… معنا و هویت دارد؟! سر باز کردن دوباره زخمی که بر سینه سرزمین و زادگاهم، بر قلب خوزستان نشسته است باعث شد که جای جای ایران بیشتر از گذشته با این رنج و اندوه همراه شوند.
برای من شنیدن صدای حمایت ترک و لر و فارس از خوزستانِ لب تشنه مرهمی بود بر زخمی که به جان داریم. هرچند همیشه هراسم از این بوده که به خاطر جهل، ظلم و اشتباهات عده قلیلی، جداییطلبان و دشمنان این آب و خاک، از آب گلآلود ماهی بگیرند و ایران را به سمت تجزیه ببرند. باور دارم که توده مردم و همه اقلیتها دشمن این جدایی هستند. همانهایی که هشت سال دست در دست هم، نگذاشتند یک وجب از این خاک کم شود، بعد از این هم نخواهند گذاشت که کسی از ایشان سوءاستفاده کند.
تبدیل کردن ندای لب تشنههای عدالتجو به نجوای فاسد جداییطلبی، جز ظلم بیشتر به این مردم و این سرزمین نیست. باور قلبی من این است که توده مردم ایران، جز مهر و دوستی و اتحاد، کلامی ندارند و جز عدالت، آزادی و آبادانی، سودایی را در سر نمیپرورند. ما دست در دست هم سرود ایران میخوانیم، برای مظلومیت خوزستان، سیستان و دیگر نقاط این سرزمین گریه میکنیم و فریاد سر میدهیم، اما نمیگذاریم که حتی یک نفر از این آواز ما رؤیای تکه پاره شدن ایران را در سر بپروراند.
اگر مسئولِ دلسوزی هست که صدای ما را بشنود، از او میخواهم که به داد خوزستان برسد. لطفاً نگذارید زخمی بیش از این بر تن این سرزمین بنشیند. ما نیازمند تصمیمات درست، عاقلانه و فوری هستیم و از وعده، رنج و فراموش شدنها خستهایم…