به گزارش صدای حوزه، حجتالاسلام ادیب یزدی، دبیر جامعۀ مبلغین طی یادداشتی به بهانۀ سخنان حجت الاسلام حسن روحانی در لزوم رعایت مسائل اخلاقی که در جلسۀ هیئت دولت ایراد شد، به نکاتی اشاره کرد.
جناب رئیس جمهور دیروز نکاتی را در هیئت دولت بیان فرمود که در خور توجه است. ابتدا عرض کنم چون ریاست جمهوری مقامی رسمی است و با رأی مردم و با تنفیذ رهبر معظم انقلاب به این جایگاه رسیدند، حرمت ایشان بر همگان واجب است و به کسی هم اجازۀ توهین به مقام ایشان نمیدهیم. معتقدم این دولت طی این هشت سال اخیر خدمات قابل شایستهای به جامعه ارائه داد؛ از جمله مبارزۀ وزارت بهداشت و جامعۀ پزشکی ما با پدیدۀ منحوس کرونا که خیلی قابل تقدیر بود. جامعه پزشکی حدود ۱۰۰ شهید تقدیم این جامعه کرد. همچنین مذاکرات نفسگیر برجام بسیار طولانی و خستگیآور بود و ما میدیدیم عرق خستگی بر پیشانی تیم مذاکرات ما مینشست و ما هم آرزو داشتیم این مذاکرات به نتیجۀ مطلوب و قابل تحسینی برسد، هرچند همچون رهبری نظام خوشبین نبودیم. یا آن دسته از آبادیهایی که در جامعه از سوی دولت شکل گرفت، با کم و زیادش باز مورد تشکر است. مردم همه چیز را میبینند، میفهمند و هیچ چیز از نگاه آنها به دور نیست.
انتظاراتی که برآورده نشد!
با این حال طی این هشت سال، گلایههایی از سوی جامعۀ دینی ما همواره متوجه دولت و رئیس دولت بوده است. ما از دولت آقای روحانی از آنجایی که ملبس به لباس روحانیت هستند، توقع داشتیم ارتقای دینباوری و دینمحوری و معنویتگرایی را در میان مردم در دستور کار داشته باشند و دولت به ویژه در وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم و سایر نهادها میتوانست با موضعگیری خداپسندانه و شرعی، موجبات تشویق مردم جهت حرکت آنها به سمت باورهای دینی را فراهم آورد که متأسفانه گاهی با رویکردهای متنقاضی روبرو بودیم. دولتی که تمام هستی آن از اسلام و انقلاب اسلامی است و تمام اعتبارش به ولایت عترت و مقولۀ ولایت فقیهی که از سوی امام راحل نهادینه شد، باز میگردد، باید در این راستا حرکت میکرد. ما نباید دولتی بیتفاوت نسبت به ارزشهای دین مشاهده میکردیم. دولتی که با بها دادن به افراد و گروههای معلومالحالی، نشان داد از مبانی اسلام و انقلاب اسلامی فاصله گرفته است. در این مدت، قشر مؤمن انقلابی به حاشیه رفتند و کار به دست برخی مدیران و وزیرانی افتاد که صریحاً اعلان میداشتند «لیبرال» هستند و به این امر افتخار میکردند.
دولتی که تمام تقصیرات را گردن این دولت و آن دولت میانداخت، آیا انتخاب مدیران لیبرال هم یادگار گذشتگان بود؟ وزیری که افتخار میکند یک خانه مسکن مهر هم بنا نکرده و باز به او میدان میدهیم، آیا نشانۀ اخلاق است یا عقبگرد از ارزشهای نه تنهای اسلامی بلکه عقبگرد از ارزشهای انسانی.
دولت اشرافی؛ بامردم یا بر مردم؟!
نکتۀ بعد در نوع گرایش بدنۀ دولت به اشرافیت و نوع تعامل دولت با مردم بود که این مسئله نیز از اعوجاجات فکری آقایان و مکتب فکری آنها ناشی میشد. اینکه مدیران ما خودشان وسط میدان باشند، از این خبرها نبود. مردم به هیچ وجه دولت را از خودشان ندانستند و فاصلۀ عمیقی را بین خود و دولتمردان احساس میکردند. معاونی که در بدنۀ دولت و در انظار عمومی درباره افتضاح قاچاق ۲۰۰ میلیونی یک دختر وزیر لب به سخن میگشاید و این عمل را توجیه میکند، آیا یک رفتار اخلاقی و انسانی است؟ یا در مسئلۀ سیلها و زلزلههای اخیری که در کشور اتفاق افتاد، آیا ارزشی به مصیبتزدگان قائل شدند؟ در کرمانشاه زلزله آمد، اما سازمان مدیریت بحران کشور، خود بحرانزده شده بود و عملاً خدماتی برای ارائه نداشت. یک هفته طول کشید تا اولین خدمات و کانسکها به زلزلهزدگان ارائه شود. مردم ما به ویژه در مناطق محروم، حضور دولت را در کنار خود یا حس نکردند و یا بسیار ضعیف احساس کردند و تصریح داشتند اگر کمکهای مردمی و تلاشهای جهادی سپاه و بسیج نبود، هیچ معضلی حل نمیشد.
تعهدی که به کام دشمن بود اما به کام مردم نه
قصۀ پر غصۀ ما در برجام بیشتر شد. دولت ما در اقدام تعجبآوری، پیشاپیش به تمام تعهدات خود عمل کرد، بدون اینکه به دشمن مهلت دهد حداقل آنها هم به برخی تعهدات خود عمل کنند. دولت با شعار رفع تحریمها جلو رفت، اما مؤفق نشد. با مردم صادقانه برخورد نکرد و گفت ما رفتیم تا بداخلاقی آمریکا برای همگان ثابت شود. همچنین با اینکه رهبری نظام فرمودند من نسبت به مذاکرات بدبینم و بارها فرمودند انجام نشود بهتر است، باز با حمایتهای ایشان جلو رفتید و پس از شکست برجام گفتند «هیچ گامی در مذاکرات هستهای بدون نظر رهبری برداشته نداشتیم». آیا این نوع رفتار همان اخلاقی است که رئیس دولت دم از آن میزنند؛ ضمن آنکه به برخی شروط رهبری نظام در برجام اعتنایی هم نشد و مراکز هستهای ما تبدیل به اتاق خلوت دشمنان این مرز و بوم شد. ما اگر یک حاجیبازاری به میدان میفرستادیم، نتیجۀ بهتری میگرفتیم. چندین میلیارد دلار از سرمایهگذاری که در تأسیسات هستهای صورت دادیم، سر تعهدات برجامی از دست دادیم و بر باد رفت.
بدتر از آن، اقتدار ملت ایران لگدمال شد و بر خون شهدای هستهای پا گذاشته شد. گفتمان ما از موشک به پوشک بچه تنزل یافت؛ از تأسیسات هستهای به قرارگاه مرغ رسید. آیا این نوع انفعال و عقبگرد هم تقصیر دولتهای قبلی بود؟ اگر اینطور بود چرا وعده دادید که نتوانید عمل کنید؟ شما که از اول چالش را میدانستید، چرا وارد گود میدان شدید؟ این نوع منطق در هیچ کجا از ادبیات سیاسی دنیا بلکه حتی در یک نهاد کوچک هم جایگاه ندارد. کار دولت در جایی قابل تقدیر است که در راستای عزت ملت و سربلندی آنها باشد نه ضعف در دیپلماسی و بیاعتبارسازی ملت در درون و خارج کشور. به تعهدات خود نسبت به دشمن عمل میکنیم، اما به تعهداتمان نسبت به ملت خیر؟!
نکتۀ دیگر اینکه، در قضیۀ شهادت سردار عزیزمان قاسم سلیمانی آنچه قلبمان را به رنج میآورد، دم زدن از مذاکرات مجدد بود. دشمنی که صریحاً اعلام میکند عامل ترور سردار است، کمتر از دو هفته از سوی دولت به آنها چراغ سبز نشان داده میشود؟ آیا غیرت دینی در قاموس اخلاق اسلامی نیست؟ آیا اگر یک دشمن با یکی از بستگان ما این کار را میکرد، ما حاضر به مراوده با او بودیم؟ گویی ترور شهید ما یک اتفاق معمولی بود؟
نکتۀ بعد دربارۀ اخلاق انتخاباتی است. آیا حقیقتاً خود شما به عنوان رئیس دولت چه آن زمان که در صحنۀ مناظرات حاضر شدید و چه پس از پیروزی در انتخابات، اخلاق را رعایت کردید؟ ما بارها شاهد ساختارشکنیها و زیر سؤال بردن مقدسات این سرزمین از سوی شما بودیم؛ صرفاً برای اینکه آرای مردم را جلب کنید. در نهایت اینکه جناب رئیس جمهور؛ به عمل کار بر آید به سخندانی نیست.