به گزارش صدای حوزه، زمان حضرت رسول اکرم(ص) لباس ایشان لباس عامه مردم بود، بهطوری که اگر کسی وارد مسجد میشد و ایشان را نمیشناخت از لباس نمیتوانست ایشان را بشناسد؛ در حال حاضر هم اگر کسی بخواهد لباس رسول الله(ص) را به تن کند، باید لباس عامه مردم را بپوشد. در حالیکه لباس روحانیت به نوعی تمایز گذاشتن بین روحانی و غیر روحانی است، و همین مسئله باعث میشود بسیاری از شئون روحانیت (به عنوان جانشین رسول الله) بر زمین بماند. به علاوه؛ پوشیدن لباس شهرت هنگام نماز حرام است و در حال حاضر لباس روحانیت شهرت است و نماز خواندن با لباس روحانیت اشکال دارد؛ به همین دلیل هم نماز خواندن پشت سر روحانی ملبس جایز نیست.
پاسخ تفصیلی به سوال و شبهه درباره لباس روحانیت:
لباس روحانیت، چه برای کسانی که آنرا میپوشند و چه برای کسانی که با آن مواجه میشوند، ذهنیتها و پرسشهایی را بهوجود میآورد؛ مانند اینکه لباس روحانیت از کجا آمده است؟ چرا و بر چه اساسی امروزه مورد استفاده قرار میگیرد؟ چه فوایدی دارد؟ دربردارنده چه امتیازات یا ویژگیهایی است؟ آیا پوشیدن آن شرایط و الزامات خاصی دارد؟ و…
در این تحقیق برآنیم تا به برخی از این پرسشها پاسخ دهیم.
پیشینه لباس روحانیت
با آنکه جستوجو و تحقیق در منابع تاریخی بر ما آشکار میگرداند که در گذشته حیات بشر، اصناف مختلف اجتماعى – از جمله فقها، قاضیان و خطیبان – در فرقههای مختلف و ادیان گوناگون لباسهاى ویژهای داشتهاند، اما اینکه چگونه اندیشمندان دینی در اسلام دارای لباس ویژهای شدهاند، نیاز به پژوهش گستردهاى دارد که در این نوشتار، تنها به بخشی از آن خواهیم پرداخت.
در همین راستا ابتدا باید دید که آیا عبا و عمامه در صدر اسلام نیز وجود داشت یا خیر؟
با اندک تحقیقی هم میتوان به این پرسش، پاسخ مثبت داد و هم میتوان دریافت که در مواردی به استفاده از این لباس توصیه شده است:
۱٫ پیامبر اسلام(ص)، در روز غدیرخم، با دستان خود، بر سر على(ع) عمامه گذاشت.[۱]
۲٫ پیامبر اکرم(ص) روز فتح مکه، وقتى که داخل شهر شد، عمامه مشکى بر سر داشت.[۲]
۳٫ در حدیثى از پیامبر(ص) آمده است که؛ دو رکعت نماز با عمامه، بهتر از چهار رکعت بدون عمامه است.[۳]
۴٫ سلیمان بن خالد میگوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: اگر کسى بدون عبا امام جماعت شود، چه حکمى دارد؟ امام فرمود: «شایسته نیست که امام جماعت بدون عبا و یا عمامه باشد».[۴]
۵٫ امام رضا(ع) هنگام بیرون آمدن از منزل خود، رمانی که مأمون و مردم منتظر بودند، لباس پوشیدند و عمامهای از پنبه بستند و طرفى از آن بر سینه مبارک و طرفى دیگر را در میان هر دو شانه گذاشتند.[۵]
با این وجود؛ در دوره عباسیان، که همه چیز و همه کارها رنگ ایرانى گرفت، اعراب در لباس پوشیدن پیرو ایرانیان شدند، تا جایى که منصور در سال ۱۵۳ هـ.ق به رجال دولتى فرمان داد به جاى عمامه، قلنسوه (نوعى کلاه ایرانى) به سر بگذارند. قلنسوه کلاه درازى بود که آنرا با چوبهاى نازک از تو مرتب میکردند.
اعرابى که تعصب داشتند روى قلنسوه عمامه نازکى میبستند … عباسیان برخلاف امویان که جامه سفید را شعار خود قرار داده بودند، جامه سیاهرنگ را شعار خود ساختند و رجال دولتى موظّف بودند جبههاى سیاه بپوشند، در حالىکه طبقات ممتاز از لباسهاى مخصوص به خود استفاده میکردند. توده مردم همان لباسهاى قدیم را بر تن داشتند و برحسب مقام و موقعیت و اقلیمى که در آن زیست میکردند، از عمامه، لباده، قبا، شلوار، پیراهن، جبه، جوراب و نعلین و کفش استفاده میکردند.[۶]
با این وجود ظاهراً تا قبل از دوره عباسیان گزارشی مبنی بر تفکیک لباس اندیشمندان دینی از دیگر افراد جامعه وجود ندارد، و از ابن خلکان نقل شده است: «نخستین کسی که لباس علما را به این صورت درآورد تا میان آنها و سایر مردم تفاوت باشد، ابو یوسف قاضی بود».[۷] ظاهراً این کار ابو یوسف برای این بود تا میان علما و دیگران از جهت مسئولیتهای دینی تفاوت باشد.
استاد مطهری در اینباره میگوید: «اولین کسی که لباس قاضی را از لباس دیگران جدا کرد همین ابویوسف بود. تا زمان ابویوسف همه یکجور لباس میپوشیدند. برای اینکه امتیازی برای قضات معین بشود برای آنها لباس معینی انتخاب کردند. من نمیدانم آیا در دورههای قبل از اسلام هم این سنت بوده است که قاضیها لباس علیحده داشته باشند یا اول بار در زمان هارون الرشید این کار شد. از آن زمان لباس روحانیت از لباس غیر روحانی جدا شد».[۸]
البته تفکیکی که ابویوسف انجام داد، اینگونه نبود که عموم مردم از پوشیدن عبا و رداء و عمامه منع شوند، بلکه تنها نوع خاصی از آنرا ویژه علما کرده بود و دیگران نیز میتوانستند از انواع دیگر چنین پوششهایی بهرهمند شوند، اما به هرحال، تفاوت در لباس به تدریج شکل گرفت.
نگاهی به روایات مربوط به پوشش پیشوایان معصوم(ع)
با آنکه پیامبر(ص) و امامان(ع) عبا بر تن میکردند و عمامه بر سر میگذاشتند، اما مقیّد به پوشیدن یک نوع لباس خاص نبودند، تا لباس روحانیت به شیوه امروزی را لباس انحصاری آنان بدانیم. آن بزرگواران از هر لباسی که با شئون متعارف جامعه دینی زمانشان مطابقت داشت، استفاده میکردند.
۱٫ نقل شده است: رسول خدا(ص) با گروهی از اصحاب در مسجد نشسته بودند که علی بن ابیطالب(ع) نیز در آن گروه بودند؛ وقتی یک مرد عربی وارد آن جمع شد از آنها پرسید کدام یک از شما رسول خدا است؟ اصحاب رسول خدا را به او نشان دادند.[۹]
۲٫ ابى تمیمه هجیمى میگوید: «حضور رسول خدا(ص) رسیدم در حلقهاى از یارانش نشسته بود، گفتم: کدامتان رسول خدائید به یادم ندارم که خود آنحضرت به من اشاره کرده باشد که من رسول خدایم، یا یکى از یارانش او را به من نشان داده باشد، دیدم روپوش سرخى به تن دارد…».[۱۰]
۳٫ در روایتی نقل شده است که گروهی با امام باقر(ع) بودند، خانمی مسئلهای داشت و از آن جمع پرسید کدامتان ابوجعفر است؟ آن گروه به امام باقر(ع) اشاره کردند و گفتند: این شخص، فقیه اهل عراق است، از او سؤال کن.[۱۱]
۴٫ حماد بن عثمان میگوید: در محضر امام صادق(ع) بودم، مردى از او پرسید، شما فرمودىد که على بن ابیطالب(ع) لباس زبر و خشن بر تن میکرد و پیراهن چهار درهمى میپوشید …، در صورتى که بر تن شما لباس نو میبینیم، امام صادق(ع) به او فرمود: «همانا على بن ابیطالب(ع) آن لباسها را در زمانى میپوشید که بدنما نبود، و اگر آن لباس را این زمان میپوشید به بدى انگشتنما میشد، پس بهترین لباس هر زمان، لباس مردم آن زمان است، ولى قائم ما اهل بیت(عج) زمانى که قیام کند، همان جامه على(ع) را پوشیده و به روش على(ع) رفتار کند».[۱۲]
۵٫ «رسول خدا(ص) لباس بلند(شمله) میپوشید که کار شلوار میکرد و پارچه راه راه به تن میکرد و از آن شلوار تهیه مینمود و این پارچه به تن آنحضرت خیلى زیبا بود، بهواسطه آنکه سیاهى آن با سفیدى ساق و پشت پاى حضرت کاملاً تناسب داشت و زیبنده بود … و گاهی با همان لباس بلند (شمله) با مردم نماز میخواند.
انس میگوید: بسیار حضرتش را دیدم که در شمله با ما نماز میخواند، در حالىکه دو طرفش را بین دو کتفش بسته و گره زده بود».[۱۳]
۶٫ «رسول خدا(ص) زیر عمامه عرقچین بر سر میگذاشت، و گاه عرقچین بیعمامه و یا عمامه بیعرقچین بر سر مینهاد…».[۱۴]
این روایات بیانگر آن است که؛ لباس پیامبر خدا(ص) و امامان معصوم(ع) مانند دیگر مردم بود؛ چون همه اعراب یک نوع لباس داشتند، هرچند آن بزرگواران سادگی را در شیوه پوشش رعایت میکردند.
اما به نظر میرسد که این روایات نمیتواند به تنهایی دلیلی باشد که امروزه لباس روحانیت و طلبگی را زیر سؤال ببریم؛ زیرا امروزه بسیاری از اصناف اجتماعی به جهت گستردگی ارتباطات و گوناگونی وظایف اجتماعی؛ نیازمند یک نشانه و علامت و یا یونیفرم خاصی میباشند که ارتباط دیگران با آنان آسانتر شود و چه بهتر که اندیشمندان دینی – حتی اگر آنان را صنف ندانیم – از پوششی استفاده کنند که نسبت به دیگر پوششهای رایج، شباهت بیشتری با پوشش معصومان داشته باشد.
افزون بر آن؛ تأثیر معنوی لباس روحانیت در مردم بر کسی پوشیده نیست. همچنین پوشیدن این لباس برای طلاب علوم دینی، باعث میشود که آنها به شئون و مسئولیت خود توجه داشته باشند و از گفتارها و رفتارهایی که در شأن آنها نیست، دوری کنند.
برای روشن شدن این مطلب در بخش زیر به توضیح میپردازیم.
حیات صنفی روحانیت
صحنه حیات انسان را میتوان به دو چهره عمده تقسیم کرد؛ حیات فردی و حیات صنفی. بسیاری از فعالیتهای روزمره انسان، تلاشی به اقتضای انسانیت، به عنوان یک فرد، و فارغ از عضویت در اجتماع است. مثلاً عبادت، غذا خوردن، استراحت، ورزش، رسیدگی به خانواده، مطالعات معمولی، و… پارهای از فعالیتهای فردی ما است که مرد و زن، پیر و جوان، شهری و روستای، کاسب و کارمند و کارگر و معلم در آن مشترکاند؛ یعنی طلبه و روحانی در این میان خصوصیتی ندارد.
در این فضا اگر توصیهای صادر شود خطاب به همه انسانها خواهد بود، مثلاً همه ما به حکم انسانیت، موظف به خودسازی، عبودیت، قرب، و کمالات اخلاقی هستیم، چه طلبه باشیم و چه طلبه نباشیم.
همین انسان، آنگاه که با جامعه مرتبط میشود و به عنوان عضوی از پیکره اجتماع در میآید، تعریف تازهای مییابد و وظایف جدیدی بر دوش میگیرد. اینک نه به حکم انسانیت، بلکه به مقتضای حضور اجتماعیاش، وظایفی دارد. این، آغاز ورود انسان به جریان اجتماع و قرار گرفتن در یک صنف اجتماعی است و این چهره «چهره صنفی و اجتماعی» حیات ما انسانها است.
قرار گرفتن در یک صنف به معنای انتخاب یک مسئولیت و اعلام آمادگی برای انجام خدماتی مشخص است. معلم، راننده، کاسب، کشاورز، آهنگر، کارمند و کارگر هر یک با انتخاب شغل خویش، در یک گروه اجتماعی قرار گرفته، خدمات ویژهای را ارائه میدهند. پس هریک از اصناف اجتماعی به هدف رفع یکی از نیازهای زندگی انسان پدید آمده است. بدون شک نیاز انسان منحصر در تأمین خوراک و پوشاک و آسایش مادی نیست.
نیاز غیر مادی انسان به مراتب از نیاز مادی او فراوانتر و اساسیتر است؛ زیرا حقیقت انسان و انسانیت او در گرو عناصر غیر مادی است. از جمله این نیازها؛ نیاز به وحی، نیاز به دین، و نیاز به هدایت آسمانی است. پروردگار جهان برای رفع این نیاز مهم، شخصیتهای برگزیدهای را به همراه پیام آسمانی به میان مردم فرستاده است. این چهرههای ممتاز بشریت حامل سه مسئولیت بزرگ هستند:
۱٫ دریافت پیام خدا (نبوت، خبرگیری)
۲٫ انتقال این پیام به مردم (رسالت، ابلاغ)
۳٫ اجرا و تحقق بخشیدن به آن محتوا در سطح جامعه (امامت، ولایت)
پس از رحلت آخرین پیامبر و غیبت آخرین وصی او(امام عصر) تفسیر، تبیین و تبلیغ دین، نیاز به متولّیانی دارد و لازم است در کنار اصناف مختلف که به رفع نیازهای گوناگون اجتماعی میپردازند، گروه دیگری وجود داشته باشد که دنبالهرو حرکت پیامبران و امامان گردد. این گروه – چه آنان را صنف بدانیم و یا ندانیم – روحانیان و عالمان دین نام گرفتهاند.
در همین راستا، شاید در بیشتر موارد بهتر باشد مانند بسیاری از مسئولیتها و خدمترسانیهای دیگر اجتماعی، این خدمترسانی نیز با پوششی ویژه انجام شود تا به آسانتر شدن ارتباط با مخاطبان بیانجامد. پوشش فعلی روحانیت و طلبگی تنها از آن جهت ارزشمند است که دارای نمود مشخصی در جامعه بوده و در مقایسه با دیگر پوششها، بیشترین شباهت را با لباس پیامبر اسلام(ص) و امامان(ع) دارد.
به دیگر سخن؛ لباس روحانیت تنها یک نماد است و تمام بهرههایى که از نمادها به دست میآید از این لباس هم انتظار میرود. این نماد وابسته به یک ایده و رسالت و فرهنگ خاص دینی است.
به دیگر سخن؛ لباس روحانیت نمادى از یک نهاد است که رسالتى بزرگ بر دوش دارد، و با معرفی این لباس به عنوان لباس علمای دین، نمیتوان آنرا لباس شهرت دانست. با این وصف، همانگونه که مثلاً لباس نیروهای مسلح که نماد شجاعت و آمادگی دفاع از کشور و برقراری امنیت هست، لباس شهرت محسوب نمیشود، لباس روحانیت، نمادی است که دارندگان آن خود را ملتزم به تحقیق در مبانی دینی و عمل به آن و نیز آشناکردن جامعه با اسلام دانسته و همین امر برای ارزشمند بودن چنین لباسی کافی است.
از اینرو؛ اگر از لباس روحانیت به عنوان لباس پیامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع) یاد میشود به این معنا نیست که رسول اکرم(ص) و امام صادق(ع) همین عمامه و عبا و قبا را با سبک امروزین آن در برداشتهاند و یا آنکه هرکه این لباس را بپوشد مانند آن حضرات از تقدس برخوردار خواهد بود، بلکه این پوشش، نمادی از وابستگى به اسلام و تشیع و آمادگی جهت تبلیغ و ترویج آن میباشد و تنها با این نیت مقدس است که میتوان نوعی تقدس برای پوشش در نظر گرفت وگرنه تقدس دیگری برای این پوشش متصور نیست و بدیهی است که صرف پوشیدن این لباس، ارزش خاصی برای فرد دارنده آن ایجاد نخواهد کرد.
بلکه التزام فرد مزبور به اصول و قواعد مقتضی سِمَت روحانیت، تنها عاملی است که فرد دارنده لباس و خود لباس را توأماً دارای ارزش مینماید. و پوشندگان این لباس نیز در اجتماع باید همچون پیامبر اکرم(ص) متوازن، آراسته، خوشنما، پاکیزه، جذاب، معطر باشند.
بر این اساس، حقیقتِ روحانیت و قوامِ روحانیت وابسته به این لباس نیست و روحانیت سِمَت و مقامی نیست که در سایه آن روحانیون امتیازات مادی کسب کنند یا حرفهای که نظیر حرفههای دیگر یک دسته، آن را پیشه و وسیله امرار معاش خود قرار دهند.
روحانیت در اسلام به معنای آراسته بودن به فضیلت علم و تقوا و مجهز بودن برای انجام یک سلسله وظایف اجتماعی دینی و واجبات کفایی است. بی آنکه علم و تقوا سرمایه دنیاطلبی گردد. شجرهنامه صنفی روحانیت از مسیر عالمان ربانی دوره غیبت به امامان معصوم و از طریق آنها به پیامبران الهی میرسد.
طلبه از نظر صنفی و شغلی از تبار پیامبران و امامان است و این بس افتخارآمیز و مسئولیتآفرین است؛ یعنی وظایفی را که آنها بر دوش داشتهاند و خدمتی را که آنها در جامعه انجام میدادهاند، روحانیت، در شرایط امروز، بر عهده گرفته است.
نکته دیگر اینکه، پوشیدن لباس روحانیت واجب شرعی نیست. ما برخی از بزرگان دین را میشناسیم که در حوزههای علمیه تا مدارج عالی (اجتهاد) تحصیل کرده و خدمتگزار اسلام و حوزههای علمیه بودهاند، ولی به هر دلیل لباس نپوشیدهاند و هیچکس نیز آنان را متهم به ترک واجب یا ارتکاب حرام ننمود. آنان تشخیص دادهاند که بدون لباس بهتر میتوانند خدمت کنند.
بنابراین، در مواردی که لباس روحانیت واقعاً مانع از ارتباط بهتر با جامعه بوده و مانع از آن وظیفه اصلی باشد، لازم است که فرد روحانی تحصیل کرده حوزه، با لباس دیگری به تبلیغ دین و طبابت روحی جامعه بپردازد. ولی به این نکته نیز باید توجه داشت که امروزه کم نیستند روحانیون موفقی – چه در داخل، و چه در خارج از کشور – در اجتماعات مختلف علمی، فرهنگی، هنری، ورزشی و… با لباس روحانیت شرکت میکنند و در امر تبلیغ معارف دین موفق بودهاند. و این لباس نه تنها مانع آنها نبوده، بلکه در موفقیت آنان تأثیرگذارتر بوده است.
منابع:
[۱]. شیخ صدوق، الخصال، ج ۲، ص ۵۷۳، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
[۲]. «إنّ رسولَ الله(ص) دَخَلَ عامَ الفَتحِ مَکّهَ وعلَیهِ عِمامَهٌ سَوداء»؛ ازدی سجستانی، أبو داود سلیمان بن الأشعث، سنن أبی داود، ج ۶، ص ۱۷۶، دار الرساله العالمیه، چاپ اول، ۱۴۳۰ق.
[۳]. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص ۱۱۹، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، ۱۴۱۲ق.
[۴]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۳، ص ۳۹۴، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
[۵]. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ج ۲، ص ۲۷۸، تبریز، نشر بنی هاشمی، چاپ اول، ۱۳۸۱ق.
[۶]. راوندى، مرتضى، تاریخ اجتماعى ایران، ج ۲، ص ۱۵۲ – ۱۵۳، تهران، نگاه، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
[۷]. «و یقال إنه أول من غیر لباس العلماء إلى هذه الهیئه التی هم علیها فی هذا الزمان، و کان ملبوس الناس قبل ذلک شیئاً واحداً، لا یتمیز أحد عن أحد بلباسه»؛ ابن خلکان برمکی اربلی، أحمد بن محمد، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، ج ۶، ص ۳۷۹، بیروت، دار صادر، ۱۹۰۰م.
[۸]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۱۲۶، تهران، صدرا.
[۹]. مغربی، قاضی نعمان، شرح الاخبار فی فضائل الأئمه الأطهار(ع)، ج ۲، ص ۲۶۵، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
[۱۰]. کراجکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، ج ۱، ص ۲۱۲، قم، دارالذخائر، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
[۱۱]. کافی، ج ۷، ص ۲۴٫
[۱۲]. همان، ج ۱، ص ۴۱۱٫
[۱۳]. مکارم الأخلاق، ص ۳۵٫
[۱۴]. همان.