به گزارش صدای حوزه، پس از سرکوب قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲ و تبعید امام و زندان و شکنجه روحانیون پیرو ایشان، دیگر رژیم شاه و اربابانش فکر نمیکردند، بازهم آنها به صحنه بیاید و بازهم در صف اول مبارزان و مجاهدان علیه او قرار داشته باشند.
آمریکا و رژیم دست نشانده اش در ایران نمیتوانستند به خود بقبولانند که روحانیت و علماء علیرغم تحمل چند دهه ضربات مستمر استعمار و کانونهای صهیونی که توسط رضا میرپنج و محمدرضا اعمال شد، بازهم قد راست کرده و بازهم در مقابلشان بایستد و آنها را به جدیترین چالشهای دوران بکشانند.
اما دیری از تبعید امام و سرکوب یارانشان نگذشته بود که در فروردین ۱۳۴۳، تشکیلات مخفی مدرسین انقلابی حوزه علمیه قم کشف شد و علیرغم تلاش ساواک و بگیر و ببند سخت، نتوانستند به عمق فعالیتهای آن تشکیلات پیببرند به طوریکه تا زمان شکلگیری انقلاب، صدها طلبه و روحانی مبارز و انقلابی تربیت کرد و دهها اعلامیه در افشای جنایات شاه و آمریکا صادر نمود و نسیم رهایی بخش نهضت امام و انقلاب اسلامی را به دورترین تبعیدگاههای این سرزمین برد.
نشریات روشنگرانهای همچون «بعثت» و «انتقام» توسط همان روحانیت و از درون همین حوزه قم بیرون آمد و مساجد و تکایا و حسینیهها توسط همین روحانیون و علما، به پایگاه و کانون انقلاب و مبارزه تبدیل شد. وقتی سرمایهداران آمریکایی در سال ۱۳۴۹ میخواستند منابع این آب و خاک را تیول غارت و یغمای خود قرار دهند روحانی دلیری همچون آیتالله سعیدی و به دنبال او، حوزههای علمیه بودند که به اعتراض برخاستند تا آنجا که صدای آیتالله سعیدی را جز با شکنجه و شهادت او نتوانستند خاموش کند.
و در مقابل جشنهای منحوس شاهنشاهی همین روحانیت و علما ایستادگی کردند، با سخنرانی و صدور اعلامیه و منبر رفتن و تحریم و… ملت را از نقشههای خبیثانه و دیرین آمریکا و اسرائیل آگاه ساختند که قرار بود توسط نوکرشان، شاه به اجرا دربیاید.
یکی از این روحانیون انقلابی و علمای مبارز، آیت اله شیخ حسین غفاری بود که پس از سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، دستگیر و زندانی شد و به علت حمایت بیچون و چرا از امام خمینی، مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفت. آیتالله غفاری پس از آزادی از زندان مانند دیگر علمای مبارز همچنان راه و نهضت امام را ادامه داد و با تبدیل مسجد «الهادی» در خیابان دماوند تهران به کانون مبارزه علیه رژیم شاه، مردم شرق پایتخت را از رهنمودها و سخنرانیها و اعلامیههای رهبری نهضت، برخوردار نمود.
به همین جهت بار دیگر در سال ۱۳۴۵ دستگیر شد تا که شاید ارعاب و زندان و شکنجه او را از راه امام بازدارد.۱
اما این دوره زندان نیز بر اراده آیتالله غفاری تاثیر نگذاشت و باز هم به مبارزه خود و ایراد سخنرانیهای افشاگرانه ادامه داد تا اینکه در سال ۱۳۵۰ و در آستانه جشنهای منحوس شاهنشاهی برای بار سوم دستگیر شد.۲
در آن سالها رژیم شاه با گسترش نیروهای ضدامنیتی خود و با کمک گرفتن از تجربیات سازمان سیا (که ریچارد هلمز رئیسسابق و از افراد با نفوذ آن، در همان ایام به عنوان سفیر آمریکا در تهران بود)، هیچ نیروی مخالف و مقاومی را در برابر خود نمیدید اما یک روحانی ساده مانند آیتالله غفاری، مزدوران شاه در ساواک را به ستوه آورده بود.
آیتالله غفاری برای آخرین بار در تیرماه ۱۳۵۳ دستگیر شد و این بار دیگر رژیم شاه قصد داشت همه حسابهایش را با وی تسویه کند.
در آخرین بازجوییهای ساواک از او چنین آمده است:
سؤال: چرا به زندان آورده شدید؟
جواب: نمیدانم
سؤال: آیا قبلا به زندان آمده اید؟
جواب: نیامده ام، آوردهاند.
سؤال: نظر شما راجع به شاهنشاه آریامهر چیست؟
جواب: ایشان با کودتای پدرشان به سر کار آمدند و غاصبند.
سؤال نظر شما نسبت به خمینی چیست؟
(در اینجا آیتالله غفاری با افزودن کلمه «آقای»، سؤال را به صورت «نظر شما نسبت به آقای خمینی چیست؟» تغییر شکل داد که مورد اهانت و ضرب و شتم بازجوی ساواک قرار میگیرد.)
جواب: من فکر میکنم تنها کسی که میتواند ایران را نجات دهد، آیتالله خمینی است.۳
اینجاست که خشم مزدوران شاه به نهایت رسید و براساس اسناد ساواک (و همچنین نقل شاهدان عینی در هنگام خاکسپاری)، دهانش را که همواره از اسلام و امام دفاع کرده و ظلم و ستم را رسوا نموده بود، با ضربات مشت در هم کوبیدند تا فریادش خاموش شود. دستانش را شکستند، پاهایش را در روغن داغ سوزاندند، … و او را
در ۴ دی ماه ۱۳۵۳ به شهادت رساندند.
خبر شهادت مظلومانه آیتالله غفاری به دلیل شدیدترین شکنجههای قرون وسطایی در زندانهای مخوف رژیم منحوس پهلوی، موجی از انزجار و نفرت عمومی از آن رژیم را در میان مردم پدید آورد و در آن شرایط خفقان و استبداد سیاه، نشانهای دیگر از مبارزات روحانیت در شرایطی بود که دیگر نیروهای به اصطلاح سیاسی در سکوت مرگباری فرو رفته بودند.
رادیو صدای روحانیت مبارز ایران در ساعت ۱۷/۳۰ مورخ اول بهمن ۱۳۵۳، اطلاعیهای به شرح ذیل پیرامون شهادت آیتالله غفاری قرائت نمود:
«…هموطن، آیتالله حاج حسین غفاری آذرشهری را قریب ۶ ماه پیش، پس از یورش وحشیانه به منزلش دستگیر و ۵ ماه تمام مورد بازجویی، تهدید همراه با وحشیانه ترین شکنجهها قرار دادند تا ارتباط او را با انقلابیون و جنبش و (همچنین) ارتباطش را با پیشوای اسلام، آیتالله خمینی قطع کنند. در منزل او تعداد زیادی از بیانیهها و جزوات انقلابی پیشوای اسلامی، حضرت آیتالله خمینی را یافتند. این روحانی سرافراز، نمونه پایمردی، ایمان و صداقت بود. نمونه وفاداری به پیشوای اسلام، خمینی بزرگ و با اینکه حدود ۶۰ سال داشت، به اتفاق فرزندش در زندانهای شاه، سخت ترین شکنجهها را تحمل کرد اما تسلیم بیدادگران ضد اسلامی حاکم بر میهن ما نشد. حوزه علمیه قم آن چنانکه شایسته است، مقاومت غفاری دلاور را شناخت و در مراسمی که به یادبود در مسجد فیضیه قم برپا کرد، با تظاهرات پرشور خود ثابت نمود با مشاهده خشونت و وحشیگری رژیم نه تنها نمیهراسد بلکه مصممتر با قهر و کینه فروزانتر به آرمانش با خدای خود، احترام میگذارد و آن را دنبال میکند…»۴
و این راه و رسم علماء و روحانیون اسلام در طول تاریخ بوده و هست، آنان که زمانی با تاسیس حوزههای علمیه و مدارس و دانشگاهها و کتابخانهها و…و با نشر کتاب و دانش و هنر به رواج علم و فرهنگ و تمدن پرداختند و حتی در دوران تهاجم مغول نیز از این کار بازنماندند و در زمانی دیگر، در کنار حکومتی مدعی دین و پیروی از اهل بیت (علیهمالسلام) یعنی صفویه، مصادری همچون شیخ الاسلامی و مفتی و امامت جمعه و جماعت و خاتم المجتهدینی را پذیرفتند و خمس و زکات مومنین را سامان دادند و سهم امام گرفتند و حدود شرعی را جاری نمودند،
اما در یک دوران که همان دشمنان قدیمی در قالب استعمار کهنه و نو، سرزمینهای اسلامی را عرصه تاخت و تاز خویش قرار دادند، دیگر به درس و بحث و تبلیغ و حد شرعی بسنده نکردند، گره لباس محکم نمودند و به طور مستقیم وارد مبارزات سیاسی و مقابله رودررو با استعمارگران و متجاوزین و اشغالگران شدند.
در این دوران آنها با اعلامیه و بیانیه و فتوا و حکم جهاد و اختصاص سهم امام و تعطیلی دروس حوزه و ترغیب و تکلیف مردم به اعتراض و تظاهرات و… مانند رهبری تمام عیار در میدان مبارزات سیاسی وارد میدان شدند، آنهم در دورانی که اغلب مدعیان آزادی و مبارزه و استقلال یا در گوشهها خزیده بودند و یا دست همکاری به ظالم و متجاوز و اشغالگر میدادند.
چنین رویکردی در میان علماء و روحانیون اسلام به خصوص از اوایل دوران قاجاریه رواج یافت. از این پس روحانیون و علمای اسلام پس از ۱۲ قرن مجاهدت علمی و آموزشی و تبلیغی در مقابل پدیده شومی به نام استعمار قرار گرفتند.
روحانیون و علمای اسلام همواره در صف مقدم مبارزه با استعماگران و اشغالگران و متجاوزین به خاک ایران قرار داشتند
از همین روست که نگاهی اجمالی به تاریخ حداقل ۱۸۰ سال اخیر نشان میدهد که روحانیون و علمای اسلام همواره در صف مقدم مبارزه با استعماگران و اشغالگران و متجاوزین به خاک ایران قرار داشتند، اگرچه همواره متهم بودند که دفاع از وطن و کشور و مرز و بوم را درجه دوم تلقی کرده و اصل را حراست از دین و مذهب برمی شمردند اما از آنجا که ایران را کشور صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) محسوب میکردند، دفاع و نگهبانی از خاک و مرزهای آن را حراست از دین و اسلام به شمار میآوردند. اما آنان که همواره ادعای یقه چاک دادن برای وطن داشتند و با شعار «چو ایران نباشد، تن من مباد» گوش فلک را کر میکردند، تقریبا در هیچ یک از آوردگاهها و میادین نبرد با اشغالگران و متجاوزین و استعمارگران به طور جدی و یا در خط مقدم حضور نداشتهاند و به بهانه تجدد و تمدن و پیشرفت، اگر دست همکاری با آن اشغالگران نداده و عمله استعمار نشده بودند، به احتمال زیاد در پستوها و گوشههای عزلت، پنهان میشدند!!
اما روحانیت در تمامی این عرصههای حضور داشت؛ از جنگهای ایران و روس که نخستین میدان این آزمون بود تا جنگ اول جهانی و هجوم ارتشهای روس و بریتانیا به خاک میهن و اشغال شمال و جنوب کشور، تا مبارزه با قراردادهای استعماری مانند رویتر و رژی، تا مبارزه با دیکتاتور دست نشاندهای همچون رضا خان، تا مقابله با انگلیسی شدن مشروطه، تا ایستادگی در برابر متفقین در جنگ دوم جهانی، تا مبارزه با پهلوی دوم و طرحهای استعماری اش مانند انجمنهای ایالتی و ولایتی و لوایح ششگانه و قانون حقارت بار کاپیتولاسیون و…
اما در هیچ یک از این عرصههای نبرد با بیگانه و اجنبی، نشانی از شبه روشنفکران و مدعیان ملیگرایی و وطنپرستی نبود که برعکس اغلب در جبهه استعمار هم رویت میشدند اما این روحانیون و علمای اسلام بودند که در همه این میادین نبرد با استعمار، رنج زندان و حبس و تبعید و شهادت را به خود میخریدند تا به تکلیف الهی خویش یعنی دفاع از مملکت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عمل نمایند.
___________________________________
۱- یاران امام به روایت اسنا ساواک – کتاب ۲۲- شهید آیتالله حاج شیخ حسین غفاری – مرکز بررسی اسناد تاریخی – چاپ اول – زمستان ۱۳۸۱
۲- همان
۳- افزایش اختناق و شهادت آیتالله غفاری – بررسی انقلاب اسلامی ایران (۵۷)- مجله پیام انقلاب- نشریه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی – دی ماه ۱۳۶۳
۴- بولتن ۳۰۸- خبرگزاری پارس ۱۳۵۳/۱۱/۲