به گزارش خبرنگار صدای حوزه، حجت الاسلام عبدالحسین مشکانی یادداشتی را در رابطه با نماهنگ سلام فرمانده منتشر کرده است که در ادامه مطالعه می نمایید:
راستش با همه دلهره و استرسی که نسبت به هر کار موفق جبهه انقلاب دارم، اما نمیتوانم شادمانی درونیام از این اتفاق بابرکت را پنهان کنم. گاه مانند کودکانام از گوش دادنش و شنیدنش از زبان اقشار و اصناف مختلف مردم ذوقزده میشوم، به هیجان درآمده و مانند دهه نودیهایم واگویه میکنماش اما… ؛
۱- دلهره دارم از اینکه یک کار مردمی که مردمان وطنام، با توجه به «درونمایههای تاریخیِ وطنی»، «فطرت انسانی آمیخته با آموزههای شیعی» و «دلزدگی از هر آنچه دنیای مدرن در حال برساختِ درونیِ آنهاست»، آن را به اوج رساندند؛ در تلاش ساختارها و سازمانهای جمهوری اسلامی برای ارتقاءاش، فرونشیند… ای وای که داغ دلم تازهتر شد… این روزها پوستری دست به دست میشود که «مسئولین مملکتی و حاکمیتی» در بزرگداشت «حلقههای میانی» همایش دارند و سخن میرانند… فراتر از آن تشکیل جلسات و بخشهایی در «فلان وزارتخانه» با هدف پنهان و شاید آشکار «مدیریت حلقههای میانی» است…
سلام فرمانده، روحی الهی دارد
اگر سلام فرمانده و نظریه «حلقههای میانی» روحی الهی داشتند که دارند و اگر مسئولین دلسوز ما گوشی برای شنیدن صدای این روح الهی داشتند که …، حتما میشنیدند که «تو رو خدا دست از سرم بردارید و مرا به همان مردمانام واگذار کنید».
من از آن جمع بچههای استقلالی که احتمالا به صورت خودجوش، سلام فرمانده را با کف و سوت و هورا میخواندند، باندازه آن دختر نجیبمان که در یک مراسم رسمی زمزمه میکرد و میگریست، لذت بردم و مشعوف شدم. راستش کمی هم بیشتر!!!
اگر بگویم «امتداد اجتماعی» سلام فرمانده از قضا همان جمع بچههای استقلالی است تا دخترکان من آخوند، بیراه نگفتهام، هر چند باید جواب دخترکانم را بدهم.
متوجه هستم که سلام فرمانده در میان دهه نودیهای قشر مذهبی و انقلابی «تثبیت هویت» میکند. اما بر این باورم در قشر غیر مذهبیها «ایجاد و بازآفرینی هویت» میکند… و دومی برای امتداد انقلاب لازمتر است.
این قشر از «تحمیل دولتی و ارگانی هویت» گریزانند!!! فناوری بدست آمده جهت همنشینی با این قشر را با دولتی کردنش نسوزانیم. میخواستم بنویسم «این کار تمیز را کثیفش نکنیم»، پشیمان شدم!!!
۲- تحلیلهای فراوانی از موفقیت این اثر دیده و شنیدهام. هر کدامش هم بُعد یا ابعادی از آن را گشودهاند و بر شادمانیمان افزودهاند. اما در این روزها نگران سیطره خوانشی هستم که بر سطور پیشین من نیز سایه افکنده بود: این کار کار خداست، کار امام زمان است، امداد غیبیِ الهیِ آسمانیِ امام زمانی است… ذوق کردم، به دلم نشست ولی باز هم بر نگرانیام افزود.
میدانید چرا؟ چون هر گاه ما پدیدهای را آسمانی میکنیم، یعنی اینکه مدل زمینیاش کار همان آسمانیهاست. یعنی اینکه نمیتوان لااقل به این راحتی، آن هم آدمهایی از جنس من که با آسمان فاصله داریم، آن را بازسازی، دگرسازی و مدل عاماش کنیم. الگوگیری کنیم و شاخصهایش را سر دست بگیریم تا در جایی دیگر، انسان دیگری از انقلاب اسلامی، جنسی دیگر از کار و در مدلی دیگر باز آفریده شود.