به گزارش خبرنگار فضای مجازی صدای حوزه، حمید سبحانی صدر طی یادداشتی نوشت:
طلبه که باشی، از هر نقطه کشور که به شهر مقدس قم مشرف شوی، بعد از حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) مکانی را سراغ داری که میتوانی با دیگر طلبهها ساعاتی را سپری کنی.
آری؛ مدرسهی فیضیه این خصوصیت پدرانه را دارد که به روی هر طلبهای آغوش بگشاید. مدرسه فیضیه نگهبان دارد، اما جلوی ورود هیچ طلبهای را نمیگیرد. چون اینجا سالیان درازی است که مأمن طلاب علوم دینی است. فرقی نمیکند از کدام شهر یا از کدام مدرسه دیگر آمده باشی. در فیضیه میتوانید به ملاقات هم بروید، دور هم بنشینید و مباحثه و گفتگو کنید.
فیضیه مأمن و مأوی و مدرس و مصلی و میعادگاه است؛ هم برای اساتید بزرگ حوزه، هم برای طلاب، هم برای تجمعات بزرگ و اثرگذار.
مرکز مدیریت حوزه بهجای خود، اما وجود فیضیه و دارالشفاء و حرم مطهر و مسجد اعظم و مراکزی عمومی از این دست، نقش مهمی در یکپارچهسازی و پیوند میان مدارس متعدد و متنوع قم آن هم با آن گستردگی دارد، و شناساندن و بهرهمندسازی از محضر جمع کثیری از اساتید بزرگ در فنون مختلف دارد.
اما تهران؛
کجاست مکانی که مأوی و مدرس و میعادگاه اساتید و طلاب باشد؟
اگر اهل علمی از شهری دیگر به تهران بیاید، کجا را دارد که بیآنکه از نام و نشانش بپرسند، برای ساعتی هم که شده در آن مأوی گیرد و تنی بیاساید؟
اصلا طلبههای همین شهر تهران، اگر بخواهند چند ساعتی در یک محیط حوزوی، آسودهخاطر کنار هم به گفتگو بنشینند، کجا را دارند؟
آری؛ تهران فیضیه ندارد! تهران دارالشفائی ندارد که اهل علم آن از پیر و جوان به همدلی یکدیگر، ساعتی در سایهسار درختان آن به ملاقات و گفتگو بنشینند.
البته تهران هم فیضیه داشت؛ اما در سالهای پس از انقلاب با محذوراتی که بود، محدودش کردند و درب آن را به روی عموم بستند.
اما در سالهای کمی دورتر اساتید مبرز حوزه جایی برای بروز و ظهور داشتند، بیآنکه درب و دربانی مانع حضور آنها شود، تا جویندگان علم از برکات آنها بهره ببرند.
وقتی مراکز عمومی و پر رفت و آمد حوزه، به مدارس خصوصی تبدیل شد، (منظورم از مدارس خصوصی مدارسی است که تنها به طلبههای همان مدرسه اختصاص دارد و مانع حضور دیگر طلاب میشود)، خیلی از اساتید صاحبنام حوزه تهران هم به خانه و مسجد خود محدود شدند. جویندگان علم تنها میتوانستند به مدارسی بروند که در آن پذیرش شده بودند و ناگزیر از فیض حضور اساتید بزرگ بازماندند.
اگر امروز در تهران اساتیدی هستند که بقیه السلف علمای ماضین اند و کاملا از وجودشان بیخبر و از نورشان بیبهرهایم، یک دلیل آن نبود یک مرکز علوم دینی عمومی است که محل رفت و آمد طلاب و فضلای حوزه تهران باشد.
نمیدانم شاید اگر مراکز اداری حوزهی تهران یا به عبارتی مرکز مدیریت حوزه علمیه تهران هم به جای یک آپارتمان، در مسجد_مدرسهای بزرگ از همان مدارس کهن تهران استقرار مییافت کمی صورت مسأله فرق میکرد.
شاید میشد از این همه پراکندگی مدارس تهران جلوگیری کرد.