به گزارش صدای حوزه، محمدرضا آتشین صدف به شرح مزجی * از بیانات رهبر انقلاب در آخرین دیدار ایشان با اعضای دولت دوازهم پرداخته است که در ادامه مطالعه مینمایید:
رهبر انقلاب، صبح امروز (۶ مرداد ۱۴۰۰) در آخرین دیدار دولت دوازدهم:
دیگران باید از تجربههای شما استفاده کنند. یک تجربه را من به خصوص یادداشت کردهام. حرفی است که من مکرر با شما و مردم تکرار کردم؛ حالا هم همان حرف را تکرار میکنم. [شما که گوشی برای شنیدن نداشتید و کار خودتان را کردید و آخرش هم هر کار غلطی کردید گفتید با هماهنگی یا دستور رهبری بوده… ] این تجربه عبارت است از بیاعتمادی به غرب. آیندگان باید از این تجربه استفاده کنند. در این دولت معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمیدهد.
غربیها به ما کمک نمیکنند. هر جا بتوانند ضربه میزنند. جایی که ضربه نمیزنند آنجایی است که امکانش را ندارند. هر جا امکان داشتند ضربه زدند. این تجربۀ بسیار مهمی است. [چون به قیمت به قهقرا بردن ملت ایران و سوزاندن فرصتهای فراوان و ضایع کردن سرمایهها و امیدهای بسیار، متأسفانه توسط دولت محترم یازدهم و دوازدهم و شخص رئیسجمهور به دست آمده است.]
مطلقاً نبایستی برنامههای داخلی را به همراهی غرب موکول و منوط کرد. چون قطعاً شکست میخورد، قطعاً ضربه میخورد. [همان طور که شما موکول کردین و شکست خوردید و ضربه خورید] شماها هم هر جایی که کارهایتان را منوط کردید به غرب [که میشود گفت همۀ کارهایتان از آب خوردن مردم تا پروژههای راهبردی و کلان را منوط کردید به غرب] ناموفق ماندید، هرجایی که بدون اعتماد به غرب، خودتان قد علم کردید و حرکت کردید، موفق شدید. [هر چند بعید می دانم جایی یا کاری هم بوده باشد که شما بدون اعتماد به غرب خودتان قد علم کرده باشید؛ کاری هم اگر شده و موفقیتی هم اگر به دست آمده یا کار گروههای مردمی جهادی آتش به اختیار بوده یا کار مجموعۀ سپاه و بسیج و نیروهای مسلح یا ستاد اجرایی فرمان امام یا اگر هم شما کردین به اجبار و فشار یا رودربایستی با مجلس یا ترس از قوۀ قضاییه بوده] اینجور است دیگر.
نگاه کنید کارکرد دولتهای یازدهم و دوازدهم اینجوری است. [همهاش به هم ور و هر جایی را نگاه میکنی میبینی اگر هم کاری به اسم مردم و خدمت به آنها شده باز آخر سر چنان سر اسب را کج کردند که جیب قشر محدود مرفه تجملپرست دور از آرمانهای انقلاب و امام پر شد و به نفع آنها تمام شد و مردم و به خصوص دهکهای پایین جامعه سماق مکیدند]
هر جا شما موضوعات را به توافق با غرب و با مذاکره با غرب و با آمریکا و اینها موکول کردید، [که قریب به اتفاق موضوعات همینجوری شد] آنجا ماندید، نتوانستید پیش بروید. [بیتعارف تر بخواهیم بگوییم پیش که نرفتید هیچ فرو رفتید؛ یعنی کشور و مصالح آن را دفن کردید] چون آنها کمک نمیکنند دیگر، دشمناند دیگر. [و غمگنانه باید گفت که خیلی از کارها و حرفهای شما را هم که آدم میشنود و میبیند و تحلیل میکند، میبیند همان کاری و حرفی را زدید که دشمن میخواست و شاد میشد.]
هر جا شما از آنها قطع نظر کردید، خودتان راه افتادید (که چنین موردی را کمتر سراغ داریم) از شیوههای مختلف هزار تا راه وجود دارد (و جای تعجب است که چطور یکیاش هم به ذهن شما نرسید یا شاید هم رسید ولی نخواستید) اینجور نیست که یک راه، نه راههای مختلف وجود دارد. انسانها فکر کنند راههای گوناگونی برای زندگی شخصی و اجتماعی و مدیریتی پیدا خواهند کرد. [و به لطف خدا در دولت آینده خواهید دید که چه راههای فراوانی وجود داشت که شما نخواستید پیدا کنید یا پیدا کردید و نرفتید یا رفتید و جاده را بستید که کسی نرود!]
*(شرح مزجی: شرحی که در آن شارح متن اصلی را با شرح خود ترکیب میکند و بین متن اصلی و شرح بهگونهای با ایجاد نشانهها تمییز قائل میشود، ولی متنی یکپارچه به لحاظ خوانش فراهم میآورد.)