به گزارش صدای حوزه، یوسف پورجم طی یادداشتی به بررسی ابعاد مختلف حوزه علمیه پرداخته است که در ادامه مطالعه می نمایید:
در عصری که جوامع اسلامی به دنبال الگوهای موفقی برای مردمیسازی نهادها هستند، بازگشت به تجربههای تاریخی و زنده، ضرورتی انکارناپذیر است. یکی از بارزترین نمونهها، حوزههای علمیه به عنوان نهادی برخاسته از بطن مردم، مستقل از قدرتهای سیاسی و اقتصادی، و پیوند خورده با نیازهای واقعی جامعه اسلامی است. حوزههای علمیه، با همه فراز و فرودهای خود، توانستهاند در طول تاریخ پرفرازونشیب خود، نماد پایداری، ارتباط مردمی و خودجوشی باشند. در این یادداشت، تلاش شده تا ضمن تحلیل ویژگیهای مردمی حوزه، به این پرداخته شود که چرا و چگونه این نهاد میتواند الگوی موفقی برای تحقق مردمیسازی در سایر عرصههای جامعه اسلامی باشد و در عین حال به برخی چالشهای موجود نیز اشاره خواهد شد.
چرا حوزههای علمیه نمونه موفقی از مردمیسازی هستند؟
حوزههای علمیه، برخلاف بسیاری از نهادهای رسمی و دولتی، نه بر مبنای فرمان حکومتی، بلکه بر پایهی نیاز اجتماعی، دغدغههای دینی مردم و تلاش خودجوش علمای دین شکل گرفتهاند. تأمین مالی حوزهها عمدتاً از محل وجوهات شرعی و کمکهای داوطلبانه مردمی صورت میگیرد، و این وابستگی به مردم، ضامن استقلال فکری و عملی آنان بوده است. این ویژگی اساسی، باعث شده حوزهها به طور طبیعی همواره به نیازهای دینی، اجتماعی و فرهنگی مردم پاسخگو باشند و مشروعیت خود را نه از قدرت سیاسی، بلکه از اعتماد عمومی کسب کنند.
چگونه حوزهها توانستهاند این ارتباط مردمی را حفظ کنند؟
حوزههای علمیه با شیوههای آموزشی غیررسمی، مشارکت آزاد طلبهها، حفظ سادگی ساختار و فاصله گرفتن از بوروکراسیهای پیچیده توانستهاند خود را نزدیک به مردم نگاه دارند. حضور فعال روحانیون در مساجد، محافل مذهبی، روستاها و شهرهای کوچک، شرکت در مراسمهای دینی و مردمی، و نقشآفرینی در حوادث اجتماعی (مانند دفاع مقدس و انقلاب اسلامی ایران)، همه از مصادیق حفظ این پیوند ارگانیک است. روحانیت به عنوان پرورشیافتگان این حوزهها، همواره در کنار مردم ایستادهاند؛ در شادیها و مصائب، در جهاد و سازندگی، و این همزیستی اجتماعی راز ماندگاری حوزههاست.
چه مؤلفههایی از تجربه حوزه برای مردمیسازی سایر نهادها مهم است؟
الگوی حوزه چند ویژگی کلیدی دارد که میتواند الهامبخش مردمیسازی سایر نهادها باشد. اول، استقلال مالی و فکری و تکیه بر منابع مردمی به جای وابستگی به حکومت یا سرمایهداران. دوم، نزدیکی به جامعه و حضور چهرهبهچهره و پیوسته در میان مردم. سوم، انعطافپذیری و سادهسازی ساختارها به معنی پرهیز از تشریفات زائد و بوروکراسی دست و پاگیر. چهارم، پاسخگویی به نیازهای واقعی مردم، و این یعنی حرکت در راستای تحولات اجتماعی و دینی جامعه. پنجم و نه آخر، تربیت نیروی انسانی مردمی و پرورش طلابی که خود از دل مردم برخاستهاند و زبان آنها را میفهمند.
نقایص و چالشهای موجود در مسیر مردمیبودن حوزه
در کنار تمام محاسن، نمیتوان از برخی نقایص و چالشها نیز چشمپوشی کرد. یکی از آسیبها، در مواردی، دور شدن برخی بخشهای حوزه از نیازهای معاصر جامعه و گرفتار شدن در مباحث انتزاعی و غیرکاربردی است. گاه ارتباط با نسل جوان و طبقات جدید اجتماعی نیازمند بازنگری جدی در روشها و زبان تبلیغی است. همچنین، برخی وابستگیهای مالی یا حمایتهای نهادی که در سالهای اخیر شکل گرفته، ممکن است به تدریج بخشی از استقلال سنتی حوزهها را تهدید کند. اگرچه این آسیبها هنوز فراگیر نشده، اما توجه و اصلاح به موقع، برای حفظ روح مردمی حوزه، ضروری است.
درسهای عملی برای آینده مردمیسازی
بررسی تجربه حوزه نشان میدهد که مردمیسازی یک پروژه دستوری یا بالادستی نیست؛ بلکه نیازمند اعتمادسازی تدریجی، ارتباط مستقیم و صادقانه با مردم، و توان پاسخگویی به نیازهای واقعی جامعه است. نهادهایی که میخواهند مردمی شوند باید همچون حوزههای علمیه، خود را وقف خدمت کنند، زبان مردم را بیاموزند و از مظاهر قدرت و تجمل دوری گزینند. به بیان دیگر، مردمیسازی تنها با تکیه بر اصولی چون اخلاص، شفافیت، مسئولیتپذیری و مجاهدت در کنار مردم ممکن میشود، نه با شعارهای تبلیغاتی یا تحمیلهای از بالا.
در مجموع تجربه تاریخی حوزههای علمیه نشان میدهد که مردمیبودن، بزرگترین سرمایه هر نهاد دینی یا اجتماعی است. حوزههای علمیه، با اتکال به اعتماد مردمی، توانستهاند بیش از هزار سال حیات علمی، اجتماعی و فرهنگی پویا داشته باشند. امروز که جوامع اسلامی در پی بازتعریف نهادهای خود بر پایه مردمیسازی هستند، بازگشت به الگوی حوزه، نه فقط یک راهکار، بلکه ضرورتی حیاتی است. البته این راه، نیازمند پالایش، نوگرایی در شیوهها، و هوشیاری در برابر آسیبهاست.
اگر این اصول رعایت شود، حوزه همچنان میتواند پرچمدار مردمیترین الگوی نهادی در جامعه اسلامی باشد و الهامبخش تحولات آتی گردد.