به گزارش خبرنگار صدای حوزه، حجت الاسلام محسن رضایی طی یادداشتی به بررسی وظیفه نهادهای نظام اسلامی در بارور کردن عقل و فطرت مردم پرداخته است که در ادامه مطالعه می نمایید:
جهاد تبیین، در واقع تلاش برای استخراج حقیقت از دل واقعیت است. باید تلاش کرد جامعه به جای دیدن واقعیتها، تمایل به شناخت حقیقتها داشته باشد.
واقعیتها از جنس وقایعاند، سطحی و زودگذر، احتیاج به تبیین و تحلیل خاصی ندارند، فقط کافی است نقل شوند به همین جهت برای طرح آنها لازم نیست انسان زحمت خاصی متحمل شود. قوای ادراکی انسان که در زمینه شناخت وقایع فعالند، حس و خیال و وهم هستند.
اما حقیقتها از جنس حقاند، عمیق و دقیق به همین جهت احتیاج به تبیین و تحلیل دارند و برای بیان آنها انسان دچار زحمت میشود؛ چون باید موانع را کنار زد، شبهات و گرههای ذهنی را برطرف ساخت، استدلال و تبیین کرد، جنگ شناختی دشمن را بیاثر نمود و مخاطب را به حقیقت مسائل رهنمون شد. قوای ادراکی انسان که در رابطه با فهم حقایق فعالند، عقل و فطرت هستند.
به دلیل فعال بودن هوش هیجانی و غلبه حس و خیال در بیشتر افراد، غالب آنان به دنبال اطلاع از واقعیتها و حوادثند نه حقیقتها.
برای گذر جامعه از سطح ظاهریِ وقایع به لایه عمیقتر حقایق، باید عقل، فکر، فطرت و وجدان جامعه را بیدار و بارور ساخت، همان رسالتی که انبیاء الهی در رابطه با جوامع بشری داشتند.
حضرت علی(ع) در رابطه با رسالت پیامبران الهی میفرماید: «لِیَستَأدُوهُم مِیثاقَ فِطرَتِهِ وَ یُذَکِروهُم مَنسِىَ نِعمَتِهِ … وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول»/ خطبه ۱ نهجالبلاغه
ترجمه: خداوند رسولانش را بر انگیخت … تا انسانها را به فطرت انسانى و سرشت انسانیت که همراه با شرف و کرامت است برگردانَد؛ نعمتهاى فراموششده الهى را به یاد آنها بیاورَد و خِرَدهاى دفنشده را مبعوث کند.
عقل و فطرت جامعه اگر احیاء شود، آن جامعه هیچگاه دچار انحراف نخواهد شد و به بیراهه نمیرود. این دو عنصر همانند دو چراغ عمل میکنند که در طوفان حوادث مسیر را روشن کرده و انسان را از فروافتادن در گمراهیها نجات میدهند.
به همین جهت تمام تلاش جنود ابلیس و دشمنان ادیان الهی و به خصوص اسلام این است که عقل و فطرت جوامع را از طریق ذائقهسازیهای کاذب و سرگرم کردن انسانها به مسائل فرعی و انحرافی، بمیرانند و یا حداقل به حاشیه ببرند.
کسانی که باید در مقابل این طرح حسابشده دشمن بایستند و روشنگری نمایند، در درجه اول علمای دین و در درجه دوم سایر خواص و نخبگان فکری و اندیشهای هستند که دل در گرو اسلام و انقلاب اسلامی دارند و جبهه گسترده اهل ایمان را تشکیل میدهند.
تلاش اینان در بارورسازی عقل و فطرت، قطعا مصداق جهاد فی سبیلالله است و اجر فراوانی دارد. به موازات تلاش افراد، حاکمیت و نهادهای نظام اسلامی نیز باید در این زمینه سیاستگذاری، برنامهریزی و تلاش کنند. اما سوالی که مطرح میشود این است آیا نهادها و سازمانهای مختلف در ایران اسلامی در این زمینه به وظیفه خود عمل میکنند؟
سیاستهای دولتها، مصوبات مجالس شورای اسلامی، رویکرد وزارت فرهنگ و ارشاد، برنامههای صدا وسیما و سازمان تبلیغات اسلامی، سیاستهای تبلیغی حوزه علمیه و … تا چه میزان معطوف به این هدف بوده است؟ آیا در راستای تقویت عقل و فطرت جامعه بوده و یا بها دادن به احساسات و عواطف و پاسخ به هوش هیجانی جامعه؟
از کنار این مساله زیربنایی نباید به سادگی عبور کرد چرا که ریشه بسیاری از دینداریها و دینگریزیها در این موضوع نهفته است. بر اساس آیات و روایات، وظیفه حکومت اسلامی و تمامی شوون و ساختارهای آن، هدایت جامعه به سمت کمال و سعادت ابدی خود است که برای نیل به این هدف، باید ابزارها و قوای هدایت یعنی عقل و فطرت را در جامعه بیدار و تقویت کرد.
امید است نهادها و سازمانهای مختلف در نظام اسلامی با بررسی سیاستها و عملکرد خود و ارزیابی دقیقتر نسبت به رویکردها و ماموریتهای تعریف شده، علاوه بر برطرف کردن نقاط ضعف احتمالی در این زمینه، تقویت قوای ادراکی هدایت و سعادت انسانها را در دستور کار خود قرار دهند.