• امروز : جمعه - ۲ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 22 November - 2024
کل اخبار 6317اخبار امروز 0
10
به مناسبت سالروز نامه 6 فرودین 1368:

روزی که امام آرزوی مرگ کرد

  • کد خبر : 7650
  • 06 فروردین 1400 - 17:40
روزی که امام آرزوی مرگ کرد
طی یک دوره اتفاقات با محوریت سیدمهدی هاشمی همچنین موضع‌گیری‌ها و اقدامات خلاف منافع ملی توسط ایشان، امام خمینی (قدس سره) طی نامه‌ای در روز ششم فروردین 1368، ماجرای قائم مقامی ایشان را تمام شده اعلام کردند و او را از سمت قائم‌مقامی عزل کردند.

به گزارش خبرنگار صدای حوزه بسیاری آیت‌الله منتظری را فرد شایسته‌ای می‌دانستند اما بحث رهبری او هنگامی جدّی شد که بیماری قلبی امام (قدس سره) نگران‌کننده و بهمن ۱۳۵۸ در بیمارستان بستری شدند.

آیت الله منتظری از شاگردان امام خمینی(قدس سره) و مبارزان انقلاب اسلامی بود که اگرچه مسئولیتی با این عنوان در قانون اساسی وجود نداشت اما در سال ۱۳۶۴ با انتخاب مجلس خبرگان رهبری به‌عنوان قائم‌مقام رهبری انتخاب شد. امام خمینی(قدس سره) در دیداری هم که اعضای مجلس خبرگان پس از این انتخاب با ایشان داشتند، سخنی از آیت الله منتظری به‌میان نیاوردند و در این باره سخن نگفتند.

طی یک دوره اتفاقات با محوریت سیدمهدی هاشمی (برادر دامادآیت الله منتظری) همچنین موضع‌گیری‌ها و اقدامات خلاف منافع ملی توسط ایشان، امام خمینی (قدس سره) طی نامه‌ای در روز ششم فروردین ۱۳۶۸، ماجرای قائم مقامی ایشان را تمام شده اعلام کردند و او را از سمت قائم‌مقامی رهبری عزل کردند.

امام راحل در این نامه تند، ضمن اعلام این موضوع که از اول با قائم مقامی مخالف بوده‌اند، در انتهای نامه از خدا به خاطر خیانت دوستانشان با این کلمات طلب مرگ کردند: از خدا می‌خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد.

دو روز پس از این نامه آقای منتظری از قائم‌مقامی رهبری استعفا کرد و امام نیز در همان روز طی نامه دیگری با این استعفا موافقت کرده تاکید کردند که در اسلام مصلحت نظام از مسائلی است که مقدم بر هر چیز است.

متن نامه اول امام که به نامه ۶/۱ معروف است بدین شرح می‌باشد:

بسم الله الرحمن الرحیم‌
جناب آقای منتظری‌
با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمه‌ای برایتان می‌نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشته‌اید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم می‌دانم؛ خدا را در نظر می‌گیرم و مسائلی را گوشزد می‌کنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین می‌سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده‌اید.

شما در اکثر نامه‌ها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که می‌گفتید دیکته‌شده منافقین بود که من فایده‌ای برای جواب به آنها نمی‌دیدم. مثلًا در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و می‌بینید که چه خدمت ارزنده‌ای به استکبار کرده‌اید.

در مسئله مهدی هاشمیِ قاتل، شما او را از همه متدینین متدینتر می‌دانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام می‌دادید که او را نکشید. از قضایای مثلِ قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حالِ بازگو کردن تمامی آنها را ندارم.

شما از این پس وکیل من نمی‌باشید و به طلابی که پول برای شما می‌آورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمد الله از این پس شما مسئله مالی هم ندارید.

اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود می‌دانید- که مسلماً منافقین صلاح نمی‌دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی می‌شوید که آخرتتان را خرابتر می‌کند- با دلی شکسته و سینه‌ای گداخته از آتش بی‌مهریها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت می‌کنم دیگر خود دانید:
۱- سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد.
۲- از آنجا که ساده لوح هستید و سریعاً تحریک می‌شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.
۳- دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.
۴- نامه‌ها و سخنرانیهای منافقین که به وسیله شما از رسانه‌های گروهی به مردم می‌رسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان- روحی له الفداء- و خونهای پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند.

و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده لوح می‌دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیل‌کرده که مفید برای حوزه‌های علمیه بودید و اگر این گونه کارهاتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگری دارم و می‌دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی‌کنم.

و الله قسم، من با نخست‌وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می‌دانستم.

و الله قسم، من رای به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.

سخنی از سرِ درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشم‌پوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بسته‌ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمی‌دارم‌.
من کار به تاریخ و آنچه اتفاق می‌افتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بسته‌ام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم.

تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تاثیر دروغهای دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش می‌کنند نگردند.

از خدا می‌خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هر چه هست اوست. و السلام.
یکشنبه ۶/ ۱/ ۶۸
روح الله الموسوی الخمینی‌

لینک کوتاه : https://v-o-h.ir/?p=7650

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.