• امروز : سه شنبه - ۴ آذر - ۱۴۰۴
  • برابر با : Tuesday - 25 November - 2025
کل اخبار 6622
8
یادداشت؛

بحران جذب در حوزه؛ وقتی ۱۶۰ هزار طلبه، سفیران خاموش‌اند

  • کد خبر : 47510
  • 10 مهر 1404 - 11:31
بحران جذب در حوزه؛ وقتی ۱۶۰ هزار طلبه، سفیران خاموش‌اند
طبق آمار رسمی مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه، امروز حدود ۱۶۰ هزار طلبه در کشور حضور دارند. حال اگر تنها ۱۰ درصد از این جمعیت، یعنی حدود ۱۶ هزار طلبه بتوانند در طول سال صرفاً دو نفر را برای طلبگی جذب کنند، در نهایت ۳۲ هزار نیروی جدید وارد حوزه خواهند شد. عددی که حتی اگر بخشی از آن هم محقق شود، می‌تواند روند ورود نیروهای تازه‌نفس را متحول کند.

به گزارش صدای حوزه، میلاد حسن زاده، نویسنده حوزوی، طی یادداشتی به بحران جذب طلبه در حوزه های علمیه پرداخته است که در ادامه مطالعه می نمایید:

در هر زیست اجتماعی، وقتی نوجوان یا جوانی با یک طلبه مواجه می‌شود، اغلب این مواجهه صرفاً یک دیدار ساده نیست؛ بلکه نوعی تجربه‌ی ذهنی است. تجربه‌ای که گاه به پرسش‌ها و دغدغه‌های بنیادین او پاسخ می‌دهد و در نتیجه، میل به «طلبگی» را در دلش زنده می‌کند. بسیاری از ما در مدارس یا محافل تبلیغی شاهد بوده‌ایم که چند دانش‌آموز یا دانشجو پس از گفت‌وگو با طلبه‌ای دلسوز، به‌جد تصمیم می‌گیرند به حوزه علمیه بپیوندند. این نشان می‌دهد که در زیست واقعی جامعه، حوزه همچنان جذابیت و توانایی اثرگذاری دارد.

اما پرسش جدی این است: چرا با وجود این ظرفیت، آمار جذب طلبه جدید در حوزه علمیه در سال‌های اخیر کمتر از حد انتظار است؟

طبق آمار رسمی مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه، امروز حدود ۱۶۰ هزار طلبه در کشور حضور دارند. حال اگر تنها ۱۰ درصد از این جمعیت، یعنی حدود ۱۶ هزار طلبه بتوانند در طول سال صرفاً دو نفر را برای طلبگی جذب کنند، در نهایت ۳۲ هزار نیروی جدید وارد حوزه خواهند شد. عددی که حتی اگر بخشی از آن هم محقق شود، می‌تواند روند ورود نیروهای تازه‌نفس را متحول کند.

این محاسبه ساده یک حقیقت مهم را آشکار می‌کند: حوزه به جای آنکه صرفاً به دنبال برنامه‌های کلان تبلیغی و طرح‌های پرهزینه باشد، می‌تواند از سرمایه‌ی درونی خود استفاده کند. طلبه‌ها نه‌فقط «طلاب»، بلکه «سفیران حوزه»اند. اگر این ظرفیت فعال شود، هر طلبه یک بازاریاب معنوی پاره‌وقت خواهد بود.

در ادبیات مدیریت و بازاریابی مفهومی وجود دارد به نام بازاریابی داخلی (Internal Marketing). معنای آن ساده است: سازمان پیش از آنکه محصول خود را به مشتریان بیرونی بفروشد، باید کارکنان خود را متقاعد کند؛ آن‌ها را آموزش دهد، انگیزه ببخشد و نسبت به مأموریت سازمان همسو کند. در این صورت، کارکنان عملاً به «بازاریابان پاره‌وقت» بدل می‌شوند.

این نظریه را اگر به حوزه تعمیم دهیم، معنا روشن است: طلبه باید پیش از آنکه مبلّغ دیگران باشد، خودش به جایگاه حوزه، به رسالت طلبگی و به آینده‌ی این مسیر عمیقاً باور داشته باشد. طلبه‌ای که احساس کند در سازمانی پویا، منسجم و ارزش‌آفرین حضور دارد، حتی در جمع‌های دوستانه و خانوادگی خود بهترین تبلیغ‌کننده‌ی طلبگی خواهد بود.

مسئولان حوزه در سال‌های اخیر، به‌ویژه در مسئله جذب، بیشتر به سمت برنامه‌های رسمی، بخشنامه‌ها و فعالیت رسانه‌ای رفته‌اند. اما کمتر توجه کرده‌اند که طلبه‌ها خود، مهم‌ترین رسانه‌ی حوزه هستند. بی‌توجهی به این واقعیت، گاه نه‌تنها موجب فرصت‌سوزی شده بلکه حتی «ضد تبلیغ» نیز تولید کرده است.

نمونه‌ی روشن، تعطیلی ناگهانی برخی فعالیت‌ها یا مراکز پرجمعیت است. وقتی قسمتی که ده‌ها طلبه به آن دل بسته و برنامه‌هایشان را بر اساس آن تنظیم کرده‌اند، بدون اطلاع قبلی تعطیل می‌شود، پیام غیرمستقیم به طلاب این است: «شما در این مسیر، امنیت و آینده ندارید.» چنین تجربه‌ای برای یک طلبه جوان نه‌تنها انگیزه‌آفرین نیست، بلکه ممکن است او را به منتقد یا حتی تبلیغ‌کننده‌ی منفی علیه حوزه تبدیل کند.

جذب طلبه بیش از هر چیز از مسیر تجربه‌های زیسته اتفاق می‌افتد. یک طلبه خوش‌برخورد، منظم و اهل مطالعه می‌تواند در مدرسه یا دانشگاه الهام‌بخش ده‌ها جوان باشد. در مقابل، یک تجربه تلخ، مثل بی‌نظمی نهادی یا برخورد تحقیرآمیز، می‌تواند تمام انگیزه‌های بالقوه را خاموش کند.

روایت‌های کوچک در ذهن افراد اثرگذاری بیشتری از تبلیغات کلان دارند. طلبه‌ای که در خانواده یا محله‌ی خود، پاسخگوی پرسش‌های مردم است، عملاً نقش بازاریاب معنوی حوزه را ایفا می‌کند. اما برای اینکه این نقش به‌درستی شکل بگیرد، نیاز به حمایت ساختاری و فرهنگی از سوی مدیریت حوزه وجود دارد.

چرا بازاریابی داخلی در حوزه ضروری است؟

  1. فرهنگ سازمانی مثبت: طلبه باید احساس کند در نهادی حضور دارد که به او احترام می‌گذارد، شأن علمی‌اش را پاس می‌دارد و آینده‌ی روشنی برایش متصور است.
  2. آموزش و توانمندسازی: مهارت‌های تبلیغی، رسانه‌ای و اجتماعی باید به‌طور جدی در اختیار طلاب قرار گیرد تا بتوانند در زیست واقعی جامعه مؤثر باشند.
  3. انگیزش و نظام پاداش: قدردانی از طلاب موفق، نه‌تنها انگیزه می‌آفریند بلکه الگوسازی می‌کند.
  4. ارتباط شفاف: طلبه‌ای که از تصمیمات مدیریتی حوزه بی‌خبر بماند، دچار بی‌اعتمادی می‌شود. اطلاع‌رسانی شفاف، سرمایه اجتماعی حوزه را تقویت می‌کند.
  5. همسویی با مأموریت: طلبه باید باور کند که طلبگی یک انتخاب صرفاً شخصی نیست، بلکه بخشی از مأموریت تمدنی اسلام است.

نکته اساسی اینجاست: جذب در حوزه بیش از آنکه به بیرون وابسته باشد، به درون حوزه وابسته است. اگر طلاب کنونی احساس هویت، احترام و آینده کنند، خود بهترین جاذبه برای نسل بعدی خواهند شد. اما اگر طلبه‌ها خود دلسرد شوند، هیچ کمپین تبلیغاتی بیرونی نمی‌تواند اثرگذار باشد.

در جهان امروز، حتی شرکت‌های تجاری دریافته‌اند که کارمند ناراضی، بدترین ضدتبلیغ برای برند است. در حوزه نیز طلبه‌ای که احساس بی‌عدالتی، بی‌برنامگی یا بی‌احترامی کند، خواسته یا ناخواسته همین نقش را ایفا می‌کند.

طلبگی همچنان برای بسیاری از نوجوانان و جوانان یک رؤیای جدی است؛ رؤیای حضور در مسیری که پاسخگوی نیازهای فکری و معنوی جامعه است. اما تحقق این رؤیا نیازمند آن است که حوزه، پیش از تبلیغ بیرونی، به ظرفیت درونی خود توجه کند.

اگر تنها ۱۰ درصد طلاب بتوانند در طول سال دو نفر را جذب کنند، تحولی بزرگ رخ خواهد داد. اما شرط آن این است که مدیریت حوزه، طلبه را نه صرفاً یک «دانشجو» بلکه یک «سفیر» بداند؛ سفیری که باید از حمایت ساختاری، فرهنگی و انگیزشی برخوردار باشد.

حوزه‌ای که در درون خود انسجام، احترام و امید ایجاد کند، در بیرون نیز توانایی الهام‌بخشی به نسل جدید را خواهد داشت. پرسش نهایی اینجاست: آیا وقت آن نرسیده که مسئولان حوزه، از پشت میزهای مدیریتی فاصله بگیرند و طلبه را نه‌تنها موضوع آموزش، بلکه «مهم‌ترین رسانه و بازاریاب طلبگی» ببینند؟

لینک کوتاه : https://v-o-h.ir/?p=47510
  • نویسنده : میلاد حسن زاده

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 2در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۲
  1. چرا طلبه نمی شوند؟
    بنده سال ۶۴ طلبه شدم استادم روحانی تمام عیاری بود. هم او را و هم راه و شیوه زندگی او را دوست داشتم. او زندگی زاهدانه و عالمانه ای داشت.
    روزانه در چند پایه برای طلبه ها تدریس داشت
    در مجلس ختم ها سخنرانی می کرد
    عقد و طلاق ها را انجام می داد
    پدر شهید بود و…
    اما اکنون زمین و زمان برای طلبه ها خیلی تغییر کرده است
    مجالس عقد و طلاق به محضرداران داده شده اند
    مجالس ختم و کمک های مردمی وجود ندارند
    در همان حوزه و دیگر مدارس استاد اضافی وجود دارد
    مراکز پژوهشی هم اگر کار پژوهشی داشته باشند بسیار نادر است و افراد خود را دارند
    ادارات هم برای جذب طلاب به بلای تحریم و … مبتلا شده اند. تالیف کتاب نیز بسیار پر هزینه است و بنده قریب به ده جلد کتاب نوشته ام اما افتاده در این مشکل ها !
    افزون بر این بسیاری از مردم طلبه ها را وصل به حکومت و شیر نفت می دانند و کمک نمی کنند و شهریه حوزه ها هم تقریبا مساوی با پرداخت قبض برق، گاز و آب و کمک مدرسه و سرویس یک دانش آموز شده است.
    وضعیت نیش و کنایه و … به طلاب در کوچه و خیابان و …شرح نمی دهم. علاوه بر این امید به بهبود شرایط اقتصادی طلبه ها نیز خیلی کمرنگ است.
    در چنین شرایطی که فرزندان شاهد دهها مشکل اقتصادی و … چگونه رغبت به طلبه شدن پیدا می کنند ؟
    آیا نباید به فکر معیشت طلاب بود؟
    با سلام واحترام کمترین سیدصادق محمدی

  2. باسلام طلبگی با توجه به اینکه طاقت فرساست متاسفانه درکشور به روحانیون کم توجه هستند وعلت عدم استقبال از طلبگی امروزه زندگی کردن درفقر وفلاکت بوده وقدرت خرید از هرچیز محروم است ورغبت نمی کند برود دنبال طلبگی پردردسر باید مسولان توجه بیشتری داشته باشند حمایت واستخدام آنان درسرلوحه کشور باشد بخصوص آموزش وپرورش از وجود اینها استفاده کند

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.