به گزارش صدای حوزه، پیشینه سرزمین ما، مشحون از دیوانسالاران نامی و سیاستمداران کارکشتهای است که هر کدام از آنها در دوران خودشان، برگی زرین را در تاریخ ایران رقم زدهاند؛ بزرگانی که نامشان در حصار زمان محدود نمانده و قرنها و نسلهای پیدرپی است که آوازه کاردانیشان زیر این گنبد فیروزهای میپیچد و مایه مباهات هر ایرانی وطندوستی است؛ از بزرگمهر حکیم تا ابوعبدا… جیهانی، ابوعلی بلعمی، صاحب بن عبّاد، ابوالقاسم مطهر کازرونی، خواجه نظامالملک توسی، عمیدالملک کُندری، شمسالدین جوینی، حاتمبیگ اردوبادی، قائممقام فراهانی و دهها و صدها ایرانی فرهیخته و توانمند که بار سنگین مسئولیت دیوانسالاری و اداره امور کشور را به دوش کشیدند و نقشی راهبردی در راه اعتلای میهن ایفا کردند.
میرزاتقیخان امیرکبیر، وارث برحقّ چنین طایفهای بود؛ رادمردی پرتوان که امروز، سالروز شهادت غریبانه اوست در غربت حمام فین کاشان؛ مردی که به قول یکی از دشمنانش، جاستین شیل انگلیسی، واجد کامل صفت «وطندوستی» بود و به غیر از خدمت به مُلک و میهن، چیزی در خاطر نداشت. امیر در دورانی خاص، در عهدی ویژه و در هنگامهای که ایران در پیچ تند و خطرناک تاریخ خود قرار گرفتهبود، ظاهر شد و اگر دست تقدیر، بیخردی شاه، کینهجویی درباریان و دسیسهبازی بیگانگان نبود، بقای او بر مسند صدراعظمی ایران، فرجامی دگرگون را برای تاریخ این سرزمین رقم میزد و راهی که ایران پس از وی پیمود، راهی متفاوت از آن چیزی بود که پدران ما از سر گذراندند. در سالروز شهادت میرزاتقیخان، سخن گفتن درباره خدمات وی، سخت است و حتی ناشدنی و جالب اینجاست که این غیرممکن، در بیان کارنامهای است با طول مدت سهسال و اندی! این حقیقت، پیامی دارد برای آنها که مدت کم نشستن بر کرسی و مسند حکومتی را، دلیل ناتوانی در خدمت میدانند و شاهدی است برای آنان که محدودیتها و تحریمها را عاملی برای توقف در مسیر ترقی میشمارند؛ دوران حکومت امیرکبیر، شاهدی است ابدی بر اینکه حتی اگر دستها خالی به نظر برسد، اما همتی عالی در کار باشد، میتوان ملتی را از حضیض ذلت به اوج عزت رساند، میشود دست بیگانه را از منابع مادی و معنوی بُرید و میشود ایرانی ساخت، زیبنده نام این سرزمین هزاران ساله. در نوشتار امروز، تنها به دو حوزه از تکاپوهای امیرکبیر بسنده کردهام؛ دیپلماسی و صنایع دفاعی که وی را باید بهحق، بنیانگذار و آغازگر هر دو در ایران نامید و این افتخار، جز بر امیر، برای فرد دیگری نبوده و نیست.
تربیت شدن امیرکبیر، پدر دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی در معنای امروزی آن، تقریباً تا دوره فتحعلیشاه قاجار برای حکمرانان ایران ناشناخته بود. بعد از جنگهای ایران و روس، تازه قاجارها فهمیدند که به مقامی به نام وزیر خارجه و نهادی به نام وزارت خارجه نیاز دارند؛ اما تا ایرانیان بتوانند در عرصه دیپلماسی به سطح مناسبی دست یابند، راهی طولانی در پیش بود. هرچند که امیرکبیر، چنانکه رسم دیوانسالاری سنتی ایران است، نخستین تجارب خود را در عرصه مستوفیگری و امور مالی، آن هم در دستگاه قائممقام فراهانی گذراند، اما آنچه به واقع چشمان او را به جهان اطراف باز کرد، سفرهایی بود که در کسوت دیپلمات یا دبیر هیئت ایرانی، به روسیه، ایروان و عثمانی داشت. فروردین سال ۱۲۰۸ خورشیدی بود که همراه با هیئت خسرومیرزا، برای رفع کدورت در موضوع قتل گریبایدوف راهی سنپترزبورگ شد و در آنجا ضمن تهیه گزارشهای روزانه برای قائممقام، بسیاری از فنون و مبانی عُرف دیپلماتیک را فراگرفت و افزون بر اینها، به کاوش درباره اسرار پیشرفت غرب و عقبماندگی کشور خود پرداخت. توانایی او در تحلیل مسائل و رعایت الزامات دیپلماتیک، وی را به عنوان یک دیپلمات توانمند به دولتمردانی مانند امیرنظام زنگنه شناساند. امیرکبیر، بعدها با استفاده از همین تجارب به کنفرانس معروف «ارزنهالروم» فرستاده شد؛ جایی که بنا بود در آن، حدود مرزی ایران و عثمانی تعیین شود و میرزاتقیخان، از اردیبهشت ۱۲۲۲ تا اردیبهشت ۱۲۲۶، به مدت چهار سال، به مذاکره با دیپلماتهای عثمانی پرداخت و در حالی که میانجیگری کنفرانس با روس و انگلیس بود، چنان با زبان دیپلماسی عثمانیها را عاجز کرد که جز تمکین و پذیرش خواستههای مرزی ایران، راه دیگری نداشتند. روبرت کرزن، دبیر نمایندگی انگلیس در این کنفرانس، طی گزارشی به دولت متبوع خود نوشت: «میرزاتقیخان ورای هر قیاسی، برجستهترینِ نمایندگان چهار دولت بود که در کنفرانس ارزنهالروم گرد آمدهبودند.» تلاشهای امیر به ثمر رسید و معاهدهای امضا شد که نتایج آن، کم و بیش تا امروز برقرار است. این تلاشهای دایمی، از او یک دیپلمات خبره ساخت؛ دیپلماتی که افزون بر دانش سیاسی، به سلاح ایمان و وطندوستی هم مجهز بود.
آغازگر دیپلماسی فعال و کارآمد
با رسیدن امیر به مقام صدراعظمی، همه این تجربیات به خدمت سازماندهی دستگاه دیپلماسی درآمد و ایران، برای نخستینبار، از این منظر صاحب حرمت و جایگاه بینالمللی شد. امیر برای نخستینبار دست به تأسیس سفارتخانه و کنسولگری در کشورهایی زد که با ایران مراودات دیپلماتیک داشتند یا احیاناً اتباع ایران در این کشورها به سر میبردند؛ لندن، سنپترزبورگ، وین، اسلامبول و چند جای دیگر، شاهد تأسیس سفارتخانههایی شد که پرچم ایران بر فراز آن برافراشته شدهبود؛ رویکردی که خبر از استقلال سیاسی کامل ایران میداد. با این حال، از نظر امیرکبیر، دیپلماسی تنها در قالب ژستهای عرفی آن خلاصه نمیشد؛ او از این هنر، برای دفاع از کشور استفاده میکرد. میرزاتقیخان به خوبی معادلات سیاسی و رقابتهای میان دولتهای اروپایی را میشناخت و از سوی دیگر میدانست که در آن شرایط، به دلیل ضعف بنیه نظامی ایران، امکان رودررویی مستقیم با این دولتها وجود ندارد. بر همین اساس، او گفتوگوهای سیاسی خود را به گونهای تنظیم میکرد که از قدرت یک دولت برای جلوگیری از دخالت دولت دیگر در امور داخلی ایران استفاده کند. رفتار او با زیادهخواهی روسها در منطقه استرآباد و در پی آن، تأسیس بیمارستانی در این منطقه برای از بین بردن بهانه آنها و نیز، سخن گفتن درباره واکنش انگلیسیها به این موضوع، یکی از نمونههای برجسته چنین رویکردی است. امیر بدون آنکه با دو دولت استعماری از در دشمنی آشکار درآید، از سیاست دفعالوقت و کشاندن نیروی خارجی سوم به گفتوگوهای دیپلماتیک بهره میبرد. افزون بر اینها، سازمان خفیهنویسان امیرکبیر که بهنوعی، مسئولیت اطلاعات و امنیت کشور را برعهده داشت، به کمک دیپلماسی فعال ایران میآمد و گزارشهایی که از سفارتخانههای روس و انگلیس به دست امیر میرسید، نقش مهمی در طراحی مجادلات سیاسی میان این دو دولت استعماری داشت. افزون بر اینها، چنانکه «خان ملکساسانی» در گزارشهای خود اشاره میکند، امیر برای دور نگهداشتن انگلیسیها از امور ایران، تمهیداتی اندیشید که یکی از آنها، تحریککردن حکومتهای داخلی هندوستان به شورش علیه استعمار بریتانیا بود؛ موضوعی که انگلیسیها را وادار میکرد در محدوده مستعمره بزرگ خود، سرگرم بمانند. بیتردید، این رویکرد، بخشی از دیپلماسی فعال امیر بود که به صورت مخفیانه به مرحله اجرا درآمد و او، آنقدر در این زمینه محتاطانه عمل کرد که تا حدود ۳۰ سال بعد، کسی از این رویه مطلع نشد! این دیپلماسی با تلاش برای عدم واگذاری هیچ امتیازی به بیگانگان همراه بود و عملاً راه را برای نفوذ و دخالت در امور داخلی ایران بست.
شتاب پیشرفت در عرصه صنایع دفاعی
توجه جدی به مسئله دیپلماسی برای دفع خطر از منافع ایران، به معنای غفلت امیرکبیر از صنایع دفاعی و تجهیز قشون کشور به جدیدترین آموزشها و سلاحها نبود. امیر با تمام قوا در مسیر تربیت افسران زبده ایرانی گام برداشت. فعالیت مدرسه نظام یا همان دانشکده افسری او با حضور استادانی از کشورهایی غیر از روسیه و انگلیس، هشتماه قبل از شروع به کار دارالفنون، در سال ۱۲۲۹ش آغاز شد. با دستور امیر، آنچه استادان اروپایی آموزش میدادند، به صورت بومیشده و در قالب کتابی به نام «نظام ناصری»، توسط بهرام میرزا معزالدوله، فرزند عباسمیرزا، به رشته تحریر درآمد و این کتاب، نخستین کتاب ایرانی در فنون نظامیگری جدید بود و ایران را از وابستگی به متون فرنگی نجات داد. با این رویکرد، تنها در ششماه نخست صدارت امیرکبیر، تعداد نظامیان ایران از مرز ۹۲ هزار نفر فراتر رفت؛ سربازان و افسرانی که با دقت فراوان و با توجه به عِرق ملی تربیت میشدند. این رقم در پایان عمر صدر اعظمی میرزا تقیخان، به بیش از ۱۳۷ هزار نفر رسید.گام دیگر امیرکبیر، ورود به عرصه خودکفایی صنایع دفاعی و امور مرتبط با آن در کشور و به صورت بومی بود. او حتی از خیر واکسیل و علامتهای نظامی لباس ارتشیها نگذشت و تولید آن را به خورشید خانم، خیاط زبردست پایتخت واگذار و واردات این قبیل وسایل را از خارج، ممنوع کرد. با دستور امیر، حاجی محمدحسن جبادار باشی، از فارس به تهران فراخوانده شد تا با توجه به سوابق درخشانش در فنون تولید ابزارهای جنگی، مسئولیت کارخانه اسلحهسازی تازهتأسیس تهران را برعهده بگیرد. این کارخانه با حمایت امیرکبیر، میتوانست ماهانه هزار تفنگ مرغوب تولید کند. در اصفهان نیز که کار صنعتگری رونق داشت، کارخانه اسلحهسازی ایجاد شد و ماهانه ۳۰۰ تفنگ عالی به ارتش تحویل میداد. در همین کارگاهها، شمشیرهای فولادی، به تعداد موردنیاز تولید میشد. به تدریج، واردات تفنگ، شمشیر و ادوات نظامی از خارج، به طور محسوسی کاهش یافت. نکته مهمی که در این سیاست وجود داشت، استفادهنکردن از کارشناسان خارجی در امور صنایع دفاعی ایران بود؛ آنها جز به ضرورت طرف مشورت قرار نمیگرفتند و حق نداشتند به اسناد و مدارک تولیدات سلاح ایران دسترسی داشتهباشند. میرزا تقیخان در نامهای به ناصرالدینشاه، گزارش کار خود را در این زمینه، چنین شرح دادهاست: «تفنگهایی که در جباخانه(کارخانه اسلحهسازی) میسازند، بهتر از تفنگهایی است که این روزها از ولایت انگلیس آوردهاند؛ خصوص در چخماقشان بسیار خوب میسازند و چخماق تفنگ سربازی لازم نیست که بهتر از این باشد.» دیگر گزارش امیر نشان میدهد که او در پی تولید فتیلهای برای توپ بود که بتواند در شرایط بارندگی هم آتش بگیرد و شلیک کند و به تولید آن هم موفق شد. کارخانه تولید توپ نیز، به سرعت چرخه تولید را آغاز کرد و محصول آن، از هزار قبضه توپ در کالیبرهای مختلف، با گلولههای سه تا ۲۴ پوندی (یک و نیم تا ۱۲ کیلویی)، تا پایان صدارت امیرکبیر، فراتر رفت؛ به طوری که شیل در گزارش خود به دولت انگلیس، توپخانه ارتش ایران را در دوره صدارت میرزا تقیخان، کاملاً فعال و قدرتمند توصیف کردهاست.