به گزارش صدای حوزه نویسندگان زیادی هستند که اشاره کردهاند سرمایه داری، ثروت و قدرت را در دستان عدهای کوچک متمرکز میکند. حداکثر تا سال 1890 اقتصاددانان درک میکردند که یک بخش کلیدی در سیستم اقتصادی، چیزی است که از آن با عنوان رانت نام میبرند.
رانت چیست؟
رانت یعنی درآمد تحصیل نشده یا سود اضافی. در تئوریهای اقتصادی اخیر از مقوله رانت زیاد صحبتی به میان نمیآید و فرض بر این است که تمام درآمدها کسب میشود. معمولا رسانهها از افراد و شرکتهایی که سود اضافی را از رانتها به دست میآورند، با عنوان خلق کنندگان ثروت نام میبرند، ولی بخشی از این عنوان گذاری تبلیغاتی است.
بسیاری از این خالقان ثروت «رانت خواران» هستند؛ کسانی که میدانند چگونه از سیستم پول دربیاورند، چون میدانند که چگونه در آن دستکاری و دخل و تصرف کنند.
مزیت انحصار در اختیار شرکتهای بزرگ
برخی اوقات اقتصاددانان منتقد در مورد مهم ترین راههایی که شرکتها از طریق آنها میتوانند ثروت را از جامعه بیرون بکشند بحث میکنند. این شامل سرمایه داری همپالگیها نیز هست که در آن شرکتها یارانههایی را از دولتها دریافت میکنند و از طریق انحصارها و انحصار در فروش چنان بر هر صنعتی مسلط هستند که میتوانند رقابت را محدود کنند، هزینههای بالاتری را بپردازند، سودهای اضافی به دست آورند و هزینه اثرات جانبی را که از طریق فعالیتهایشان نظیر آلودگی هوا، گرمایش جهانی و نابودی محیط زیست وارد میآورند نپردازند.
در این مطلب به چند شیوه دیگر میپردازیم که شرکتهای بزرگ برای به چنگ آوردن ثروت از جامعه و حفظ سلطه خود مورد استفاده قرار میدهند. این روشها نشان میدهد که سیستم تا کجا به نفع بزرگ ترین و قدرتمندترین شرکتها مورد دستکاری قرار گرفته است.
اقتصادهای مقیاس: اندازه اهمیت دارد
به عنوان یک قاعده کلی شما هرچه کالایی را بیشتر تولید کنید، میتوانید آن را به قیمت پایین تری به فروش برسانید. این یعنی در بسیاری از صنایع، غیرممکن است که شرکتهای کوچکتر کالاهای مشابه با شرکتهای بزرگ را، ارزانتر از آنها تولید کنند. شرکتها برای ایجاد و حفظ سلطه بر بازار از چند شگرد استفاده میکنند.
برای مسلط شدن هزینه کن، هزینه کن، هزینه کن
شرکتهای بزرگ با سرمایههای بزرگی که دارند، میتوانند در صنایع جدید سرمایه گذاری کنند و در حالی که میکوشند سلطه خود را بر بازار در زودترین زمان ممکن تثبیت کنند، زیانهای کوتاه مدت را از سر بگذرانند. این وضعیتی را به وجود میآورد که به مزیت حرکت اول موسوم است. شرکت تاکسیرانی اوبر همین مدل کسب و کار را به کار میگیرد.
این شرکت برای شروع پول خوبی به رانندگان میدهد و کرایه کمتری را از مشتریان دریافت میکند. اما وقتی سلطه خود را بر بازار تحکیم کرد، کرایهها را افزایش و پرداختی به رانندگان را کاهش میدهد. با این وجود مشتریان و رانندگان نسبت به شرکت وفادار میمانند، چون مشتریان میدانند که میتوانند به سرعت یک تاکسی بگیرند و رانندگان هم میدانند که کرایههای منظمی را دریافت خواهند کرد.
رقابت کردن با این کسب و کارها برای پیدا کردن جای پا کار سختی است، چون در ابتدا راننده کافی برای جذب مشتری را ندارند یا مشتریان کافی برای جذب راننده را به دست نمیآورند. وقتی اوبر در آمریکا شروع به کار کرد به رانندگان ساعتی 40 دلار میپرداخت. چند سال بعد این پرداختی به ساعتی 9 دلار کاهش پیدا کرد.
در قاعدهای کلیتر شرکتهای بزرگ تر معمولا بودجههای بازاریابی بیشتری دارند. آنها مبالغ کلانی را صرف تبلیغات و اشکال مستقیم تر بازاریابی میکنند، مثل «ترغیب» پزشکان از سوی شرکتهای دارویی برای تجویز داروهای آنها. نقش تبلیغات و بازاریابی برای دستیابی و حفظ سیطره و سودهای اضافی در ادامه مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
یک کسب و کار بزرگ به یک کسب و کار خیلی بزرگ تبدیل میشود
برای شرکتهای بزرگ، سرمایه گذاری روی یک یک صنعت در کشورهای دیگر و گاهی اوقات روی صنایع جدید کار آسانی است. آمازون کار خود را با فروش کتاب شروع کرد، اما خیلی زود متوجه شد که کاملا در موقعیت سیطره تقریبا کامل بر فروش آنلاین در بخش عمدهای از جهان قرار دارد. همانطور که در مورد سایر شرکتهای فناوری نیزدیده میشود، آمازون همچنین میتواند با جمع آوری و فروش حجم عظیمی از دادههای کاربران به آگهی سازان، بازار سازان و دولتها نیز پول دربیاورند.
بسیاری از شرکتهای خیلی بزرگ بخشهای مختلف یک زنجیره تامین را در کنترل خود دارند. برای مثال شرکتهای نفتی، نفت را از زمین استخراج میکنند، آن را در پالایشگاههای خودشان پالایش میکنند و در پمپ بنزینهای خودشان به فروش میرسانند. از این رو میتوانند از هر مرحله این روند سود ببرند. آنها مجبور نیستند سودشان را با هیچ کس دیگری تقسیم کنند.( به این کار یکپارچه سازی عمودی میگویند.)
سیستم تجارت جهانی دستکاری شده است
تعدادی از سازمانهای بین المللی نظیر صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی هستند که میکوشند کشورها را وادار به اتخاذ سیاستهای اقتصادی نئولیبرال کنند. این کار فرصتهای سود کلانی را برای شرکتهای بین المللی به وجود میآورد.
شرکتی که اگر تنها در کشور خودش سلطه داشته باشد فقط میتواند سود متوسطی درآورد اگر بتواند از دانش و منابع موجود خود برای سیطره بر بازار سایر کشورها بهره بگیرد، قادر است سودهای کلانی به جیب بزند.
دولت آمریکا با استفاده از ترکیبی از تهدیدات و رشوهها، میتواند سایر کشورها را «ترغیب» کند تا سیاستهایی را دنبال کنند که به سود شرکتهای آمریکایی تمام میشود. این روش نقش بسیار مهمی در توانایی شرکتهای آمریکایی برای استخراج همزمان ثروت از بسیاری از کشورها داشته است.
همین وضعیت در مورد تعداد کمتری از شرکتهای بزرگ متعلق سایر کشورها از جمله شرکتهای انگلیسی و فرانسوی نیز مصداق داشته است.
افراد زیادی هستند که در اقدامات فسادآور با کشورهای در حال توسعه دست دارند، اما این شرکتهای بزرگ واقع در کشورهای پیشرفته هستند که مسئول پرداخت بسیاری از کلان ترین رشوهها برای به دست آوردن روابط خارج از کشور بوده اند. در مطلبی دیگر درباره صنایع تسلیحاتی اشاره کرده ایم که بریتیش آئرواسپیس توانست با پرداخت رشوهای 7 میلیون دلاری به دولت عربستان سعودی، آنها را مجاب به خرید تسلیحات از خود کند.
ایده طمع خوب
بخش بزرگی از جهان کسب و کار به ایده «طمع خوب است» پایبند است. به عبارت دیگر هدف اصلی آنها سود آنهاست. اما شواهد اخیر نشان میدهند که ساختار بخشی کسب و کارهای بزرگ و مسلط برای دنبال کردن خودخواهانه سود شخصی، به نتایج خوبی برای اجتماع منجر نمیشود. ماریانا ماتزوکاتوی اقتصاددان در کتاب خود «ارزش همه چیز:ساختن و گرفتن در اقتصاد جهانی» نشان میدهد که سرمایه داری مدرن، کسب و کارها را تشویق میکند تا به جای دادن، چیزی از اقتصاد بگیرند.
در عمل انگیزه سود است که شرکتها را تحریک به بهره کشی از مردم میکند. چهار گروه اصلی از مردم هستند که مورد بهره کشی قرار میگیرند: مصرف کنندگان چاپیده میشوند؛ با تامین کنندگان قراردادهای ناعادلانه بسته میشود؛ به کارکنان دستمزدهای پایینی پرداخت میشود و به اشکال مختلف مورد بهره کشی قرار میگیرند؛ و دولتها یارانههای هنگفتی را بدون دریافت تمام مالیاتی که بدهکارند به شرکتها میپردازند.
صنایع مختلف نیز از گروههای مختلفی بهره کشی میکنند، برای مثال بانکها دستمزد خوبی به کارکنانشان میدهند اما گوش مشتریانشان را میبرند.
تئوری به صرفه شدن
اقتصاددانان به تئوریهای مندرج در کتابهای درسی اشاره میکنند که بر اساس آنها، شرکتها برای بقا باید «به صرفه» شوند. اما در جهان واقعی «به صرفه شدن» به اسم رمزی تبدیل شده که به معنای کسب حداکثر سود با تقریبا هر وسیله ای، قانونی یا غیرقانونی است. در صنایع خدماتی که در آنها هزینههای پرسنل هزینه اصلی محسوب میشوند، به صرفه بودن به معنای پرداخت دستمزد کمتر به پرسنل، استخدام پرسنل کمتر، فراهم کردن آموزشهای کمتر برای آنها، واداشتن آنها به ساعتهای کاری طولانی تر و بستن قراردادهایی با آنهاست که هیچ اطمینانی به پرسنل نمیدهد که هر هفته چقدر گیرشان خواهد آمد.
در بیمارستانهای خصوصی به صرفه بودن به معنی بیرون کردن زودتر از موعد در نظر گرفته شده برای بهبودی بیماران از تختهای بیمارستانی شان است تا بتوانند آن تخت را در اختیار یک مشتری دست به نقد دیگر قرار دهند. در صنعت بیمه به صرفه بودن یعنی یافتن راههایی برای شانه خالی کردن از زیر تعهد پرداخت خسارات مطالبه شده واقعی.
شرکتها کالاها را با قیمتهای پایین تر عرضه میکنند، ولی باز هم میتوانند به این کار ادامه دهند، چون مقداری از هزینهها را بر دوش مصرف کننده میاندازند. یک مثال خوب مبلمان قابل مونتاژی است که خود خریدار باید آنها را سر هم کند.
میلیونها نفر با مهارتهای یدی ضعیف ساعتها از وقتشان را صرف تفسیر دستور العملهای پیچیده و سر هم کردن وسایلی میکنند که افراد متخصص ظرف چند دقیقه میتوانند آنها را مونتاژ کنند. بر اساس هر تعریف معمولی این کار بسیار غیربه صرفه است.
اگر یک مشتری مجبور شود بعد از تماس با پشتیبانی آن شرکت مدتی طولانی منتظر بماند، این نیزغیر به صرفه است اما برای آن شرکت کاری به صرفه است.
نقش وکلای شرکتی، بانکداران و حسابدارها در دور زدن قوانین به نفع شرکتها
شرکتهای بزرگ تعداد زیادی وکیل را در استخدام خود دارند که نقشهای متعددی را بازی میکنند. آنها قوانین و مقرراتی را که به نفع شرکتهایشان است مینویسند و برای طفره از پرداخت مالیات، حسابهای بانکی فراساحلی تشکیل میدهند.
برآورد میشود که در حال حاضر 20 تا 30 تریلیون دلار پول در بهشتهای مالیاتی وجود داشته باشد. وکلا و حسابدارها با کمک هم شبکههای پیچیدهای از شرکتهای بین المللی را بر پا میکنند تا با این کار بتوانند در قوانین و قیمتها دستکاری کنند و سودهای حاصله را در خارج از کشور پنهان کنند.
شرکتهای حسابرسی بزرگ مثل «بیگ 4» همواره در حسابرسیهای فسادآمیز دست دارند تا به شرکتها کمک کنند برای طفره رفتن از پرداخت مالیات و اغراق در سود برای گمراه کردن سرمایه گذاران، در اظهاریههای مالی خود دستکاری کنند.
اعتقاد بر این است که بیشتر کلاهبرداریهای طفره مالیاتی، غیرقانونی هستند، ولی هرگز به دادگاه کشانده نمیشوند. وارن بافت میلیاردر در جملهای معروف گفته است که او از کارکنان دفترش کمتر مالیات میپردازد!
خصوصی سازی
یکی از سادهترین راههایی که افراد از طریق ارتباطات سیاسی خیلی پولدارتر میشوند، با تصرف صنایع دولتی و سود درآوردن از آنهاست. به این کار خصوصی سازی میگویند. این کار شامل خصوصی کردن انحصارهای زیرساختی مثل آب، فاظلاب، مراقبتهای درمانی، حمل و نقل، برق و انرژی و صنعت خبرپراکنی و ارتباطات است. قیمت فروش توافقی اغلب بسیار پایین تر از ارزش واقعی این تاسیسات است. بسیاری از اقتصاددانان از جمله مایکلهادسون، یکی از متخصصین پیشرو در موضوع رانتهای اقتصادی، توضیح داده است که چرا تمام این داراییها باید مایملک عمومی باشند، دولت مالکیت و کنترل آنها را در دست داشته باشد و با پایین ترین قیمت ممکن در اختیار تمام مردم قرار دهد، بنابراین نمیتوان از آنها برای کسب سودهای اضافی بهره برداری کرد.
در مورد اهمیت داشتن دوستان شاغل در مناصب عالی رتبه، فعالیتهای مجرمانه، ارتشا و فساد، بهره کشی، قدرت، اثرات جانبی و وسعت دستکاری سیستم به نفع ثروتمندان و قدرتمندان در کتابهای درسی اقتصادی چیز زیادی نوشته نشده است.
سیستم مالی نیز دستکاری شده است، اما در اکثر کتابهای درسی اقتصاد به هیچ وجه اشارهای به این معضل مشاهده نمیشود. مباحث پیرامون این سیستم در سالهای اخیر در آمریکا برجسته تر شده است، اما هنوز هیچ گونه تاثیری بر سیاستها نگذاشته اند. در انگلیس نیز آگاهی اندکی در مورد وسعت دستکاری در این سیستم وجود دارد.
سرمایهداری خون آشام
اصطلاح دقیق برای این سیستم، سرمایه داری رانتی است، اما این اصطلاح برای غیراقتصاددانان زیاد روشنگر نیست. ما برای توصیف این سیستم به عبارت بهتری نیاز داریم تا به همه اجازه فهم بهتر و گفتگو درباره آن را بدهد.
مبارز حقوق مدنی مالکوم ایکس زمانی گفته بود «یک سرمایه دار به من نشان دهید تا من یک خون آشام به شما نشان دهم.» به نظر میرسد که اصطلاح «سرمایه داری خون آشام» توصیف دقیق تری برای نحوه عملکرد شرکتهای انگلیسی و آمریکایی باشد؛ مسیری که ضمن استخراج ثروتها از تک تک مردم، ردی از نابودی سیاره زمین و جوامع را پشت سرشان بر جای میگذارند.