به گزارش خبرنگار فضای مجازی صدای حوزه، سعدالله زارعی در کانال ایتای زمانه نوشت:
۱_آنچه آمریکا، رژیم صهیونیستی، دولتهای ترکیه و آذربایجان و به طور کلی غرب در مناطق شمالی ایران دنبال میکند، اولاً واکنش به توفیقات بزرگ جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت میباشد. وقتی رژیم جنایتکار صهیونیستی از جمهوری آذربایجان به «لبنان اسرائیل» یاد میکند، به این معناست که «لبنان مقاومت» وجود دارد که در طول نزدیک به چهل سال گذشته هر توطئه اسرائیلی را از بین برده و به بحران بزرگ این رژیم تبدیل گردیده است.
۲_در اینجا بعضی اشتباه کرده و میگویند معامله «سیونیک» با قرهباغ شمالی، موضوعی میان دولتهای آذربایجان و ارمنستان است و چیزی نیست که مخالفت ایران با آن وجهی داشته باشد و میگویند بله اجرای این توافق برای موقعیت منطقهای ایران ضرر دارد، اما این ضرر به صورت طبیعی اتفاق میافتد و حقی را برای ایران به وجود نمیآورد تا مخالفت آن مشروعیت داشته باشد؟
پاسخ این موضوع روشن است؛ در اینجا صحبت بر سر توافق دو کشور در مورد منطقهای مورد اختلاف نیست بلکه توافق بر سر ایجاد منطقهای برای ضربه زدن به موقعیت امنیتی، سیاسی و اقتصادی یک کشور ثالث است. وقتی آمریکاییها در عین اعتراف به شکست نظامی و سیاسی در افغانستان، با صراحت از پیگیری مدل جنگ نیابتی برای جبران شکست خود سخن میگویند و کمی بعد مشخص میشود که به آذربایجان علامت حمله و به ارمنستان علامت تحمل و پذیرش واقعیت پس از جنگ داده است .
اما جالب این است که در این جنگ آمریکا و اسرائیل به انهدام نیروها و امکانات یک دولت مسیحی غربگرا دستزده و به حمایت از یک دولت مسلمان روی آوردهاند! آیا این دُم خروس را نشان نمیدهد؟
مراد آمریکاییها از جنگ نیابتی چه بود؟ در واقع آمریکاییها درصدد جنگ نیابتی در جایی بودند که ظرفیت و نیروی لازم برای این کار وجود داشته باشد. از نظر آمریکا باید روی عنصر «قومیت» (Ethnic) تأکید کرد و از قومیت، سلاح برنده علیه خیزشهای انقلابی آمریکاستیزانه ساخت. آمریکاییها از مدتها قبل روی مدل نژادپرستانه و در این منطقه، پانتورانیسم تمرکز و آن را یک «راهحل ممکن» و به تعبیر درستتر «تیر باقیمانده» تلقی کردند و به آن دل بستند.
۳_سعودیها با صراحت اعلام کردهاند که در حال راهاندازی یک شبکه ۲۴ ساعته تلویزیونی برای منطقه ترکنشین قفقاز با عنوان «ترکنشنال» هستند. به چه دلیل رژیم سعودی در قفقاز، درصدد راهاندازی یک شبکه تلویزیونی است؟
۴_طبعاً در این صحنه، ایران نمیتواند سکوت پیشه کند و چشم بر ابعاد و پیامدهای اقدامی که در مرزهای آن جریان دارد، ببندد. پس باید واکنش داشته باشد اما چه واکنشی؟
تردیدی وجود ندارد که درگیری نظامی و کشاندن پای ایران به معرکه نظامی سیاست شناخته شده جبهه آمریکاست، از سوی دیگر میدانیم که آنچه برای منطقه قفقاز در نظر گرفته شده، یک جنگ نظامی تمامعیار نیست، چه رسد به اینکه جنگی منطقهای و چندجانبه مدنظر باشد. پس در اینجا بحث جنگ نظامی به معنایی که از آن یاد میشود، نیست. سخن بر سر اقدامات برهمزننده آرامش این منطقه و مصالح قدرتهای اطراف آن است.
از آنجا که صحبت از شکلگیری یک تهدید امنیتی قطعی علیه جمهوری اسلامی است، ایران حق دارد بدون هماهنگی با جایی و یا با فردی، کانون توطئه علیه خود را از کار انداخته و با آن مقابله کند.
نوع مقابله ایران برای صهیونیستها چندان هم غیرقابل درک نیست. ایران البته به خوبی میداند که از تحولات چگونه به ضرر دشمنان خود استفاده کند. جمهوری اسلامی طبعاً با مذاکره شروع میکند تا موضوع به صورت برادرانه بین همسایگان در دو سوی مرزهای شمال غربی ایران حل و فصل شود. آمریکا، ترکیه و رژیم صهیونیستی در طول دو دهه گذشته در هر فتنهای که به پا کردهاند، در نهایت باخته و با سرافکندگی از آن خارج شدهاند.
آنان در حالی که قدرت تحمل و مدیریت جنگ را ندارند، فتنهگری میکنند. اگر این فتنهگریها کنار گذاشته نشود، با اقدامات ایران با شکست مواجه خواهد شد.