ساماندهی ساختار سیاسی جمهوری اسلامی بر اساس کلانایدهی «مردمسالاری دینی» تمام مؤلفههای سیاستگذاری کلان و راهبردهای عملی را بر اساس رابطهی حکومت با مردم تحت تأثیر قرار داده است. هر نظام سیاسی بر اساس هدفگذاری اوّلیه مجموعهای از ایدهها، ساختارها و فرآیندها را برای نقشهی نظری و عملی خودش انتخاب میکند تا اهداف و آرمانهای اوّلیه که در هنگام تشکیل آن نظام سیاسی اعلام شده بود، عملی شود. وقتی در تشکیل جمهوری اسلامی «مردمسالاری دینی» نرمافزار ادارهِی نظام سیاسی شد، حتی در فرآیند شکلگیری و تثبیت اصل نظام، قدمبهقدم فرآیندها با ارجاعات رهبر فقید جمهوری اسلامی، امام خمینی رحمهاللهعلیه به رأی و نظر مردم سپرده شد.
حدفاصل بهمن ۱۳۵۷ تا پایان تابستان ۱۳۶۰ که از آن بهعنوان دورهی تثبیت جمهوری اسلامی یاد میشود، پافشاری امام بر بنیانگذاری ساختارها، نهادها و انتخاب افراد با رأی مردم یک «تاریخ فشرده» ساماندهی سیاست با تکیه بر مردم است. در چهل سال بعد از آن دو سال و هشت ماه ابتدایی، باقی ساختمان سیاست نیز روی آن بنیان اوّلیه ساخته شد. این راهبرد کلان، مسئلهی رابطهی حاکمیت با مردم را به صدر مسائل نظام سیاسی آورد. مردم در تشکیل و انتخاب ایدهی نظام سیاسی و بعد انتخاب افراد به میدان آورده شده بودند و بعدتر در فواصل کوتاه تقریباً هر دو سال، یکی از نهادهای انتخابی با رأی مردم در میان گروههای سیاسی جابهجا شد.
روشن است وقتی سازمان سیاسی بر اساس رابطه با مردم ظهور و بروز پیدا کند، کیفیت این رابطه از سوی تمام ارکان نظام سیاسی اهمیت پیدا میکند. چنانچه اگر این رابطه در مقاطعی آسیب ببیند، بازسازی اعتماد عمومی مسئلهی حیاتی دستگاه سیاست میشود. حالا شاید برای همین در اوّلین دیدار رهبر انقلاب با رئیسجمهور جدید و همکاران او در دولت سیزدهم محور اصلی بیانات رهبری با محوریت بازسازی اعتماد عمومی ایراد شد. در اینباره چند نکته اساسی وجود دارد:
اوّل. برای حل یک چالش ابتدا باید کمبودها و اشکالات منجر به آن را دید و قبول کرد. تأکید رهبر انقلاب مبنی بر اینکه باید برای بازسازی اعتماد مردم تلاش کنید، معرفی راهبرد عقلانی «واقعگرایی فعالانه» به دولت سیزدهم است. توجه به ضعفها اگر بر اساس واقعیات و آرمانها نباشد، موضع منفعلانه ایجاد میکند؛ امّا اگر ضعف را بشناسیم و راهحل رفع مشکل را هم درست انتخاب کنیم، موضع فعالانه دستگاه عظیم اجرایی را تقویت میکند. حل مشکل از مسیر شناخت علل ضعف و با نگاه به نقطهی آرمانی حتماً شدنی است. بر این اساس، دولت سیزدهم در ابتدای راه میداند مأموریت مهم بازسازی اعتماد عمومی بر اساس کلانایدهی مردمسالاری دینی است.
دوم. بازسازی اعتماد عمومی بر این اساس در سازوکاری متشکل از مجموعهای از رفتارها، تصمیمات و عمل کارگزاران سیاسی بهدست میآید. استقبال عمومی از حضور سرزدهی عالیترین مقام اجرایی در بین مردم از این جهت اهمیت دارد که افکار عمومی رئیسجمهور را در نقطهای دور از واقعیات زندگی خودش احساس نمیکند. وقتی یک مسئول مهم کشوری صدها کیلومتر دورتر از دفتر کارش را از نزدیک بازدید میکند، دو پیام مهم به مردم میدهد: یکی اینکه دولت حرف مردم را مستقیم میشنود و این تبدیل به یک راهبرد کلان برای تمام ارکان دولت میشود. وقتی رئیسجمهور به دورترین نقطهی کشور برود و مستقیم با افرادی که حرف دارند روبهرو شود، وزرا و معاونین و مدیران میانیتر تکلیفشان روشن میشود. دیگر اینکه دیوار بیاعتمادی مردم به ساختار دولت ترک برمیدارد؛ دیواری که بهتدریج در سالهایی بهواسطهی رفتار صاحبان مسئولیت ساختهشده و باید از میان برداشته شود.
نکتهی مهم نگاه فرآیندی و چند بُعدی به مسئلهی بازسازی اعتماد عمومی است. چنانچه تخریب اعتماد حاصل مجموعهای از رفتارها و تصمیمات است، برای احیای اعتماد نمیتوان نسخهی تک فاکتوری داشت. نزدیکشدن به مردم با حضور میدانی رفتاری مهم برای بازسازی اعتماد است و مقدمهای برای تغییرات ملموس در زندگی مردم؛ مسئولی که عادت به حضور در میان مردم دارد، کمتر حرفی میزند که به آن عمل نکند؛ چون عمل به حرفهایی که به مردم گفته میشود نیز از دو جهت اهمیت دارد: یکی ایجاد این احساس که تفاوتی میان حرف و عمل دولتمردان نیست، دیگر اینکه میتوان به وعدههای مسئولان امید داشت.
شاید محوریترین مؤلفه در بازسازی اعتماد عمومی همین «حس ناامیدی از عملیشدن وعدهها» باشد. دولت سیزدهم میتواند در کوتاهمدت این حس را تغییر دهد و در طول زمان از بین ببرد. عملیکردن حرفها و وعدهها هر چند راهی سخت و دشوار است، ولی کلید اصلی بازسازی اعتماد عمومی است، هر چند در مسیر پیچیدهی عملیشدن وعدهها حتماً موارد قابل توجهی از عملکرد دستگاه بزرگ اجرایی با کمبودها و اشتباهاتی مواجه خواهد شد. دولت برای ماندن در مسیر بازسازی اعتماد عمومی باید ایراد و اشکال احتمالی را بپذیرد و صادقانه با مردم رفتار کند. کتمان اشتباه از اصل اشتباه آسیب بزرگتری به رابطهی دولت و افکار عمومی میزند. همانطور که سابقهی پُرفرازونشیب تاریخ سیاسی در ایران به ما نشان میدهد، در صورت گفتوگوی صادقانه با مردم، اثر تصمیمات اشتباه کم میشود. البته حضور مداوم در میان مردم، شجاعت پذیرش اشتباه در دولتمردان را نیز تقویت میکند.
نکتهی آخر در این رابطه سلوک شخصی مسئولان است. مردم ناظران کمخطایی هستند. آنها هم بهواسطهی تاریخی زندگی شخصی و سلوک فردی مسئول را میبینند و هم بهلحاظ گسترش رسانههای فردی دسترسی راحتتری به رفتار دولتمردان دارند. از این جهت همراهی افکار عمومی با مسئولی که در زندگی شخصی و ادارهی دفتر کارش عادیتر و به متوسط جامعه نزدیکتر باشد، بیشتر است و اعتماد عمومی بیشتری جلب میکند. بدیهی است معنای این گزاره این نیست که زندگی ساده و دور از تجمل مسئولان بدون حل مشکلات مردم در معیشت و … معجزه میکند که چه بسا تخریبگر دوری از تجمل هم باشد. نکتهی مهم اثر زندگی عادی مسئولان بر رفتارشناسی افکار عمومی است. میدانیم برای بازسازی اعتماد باید مشکلات عینی مردم را کم کرد. البته یکی از مشکلات مردم زندگی بعضاٌ متفاوت یک مقام مسئول با خودشان است.
سوم. دولت با حضور در میان مردم حس امید را زنده میکند و با تصمیمات عاقلانه نیروی امید میآفریند. برای بازسازی اعتماد عمومی به نیروی امید نیاز بیشتری داریم. نیرویی که بدنهی کارشناسی کشور را به میدان میآورد و چتر انقلاب را به وسعت تمام دلسوزان ایران گسترش میدهد. انقلاب از مسیر خردورزی و توجه به اندیشهی نیرومند کاردانهای دلسوز متولد و تثبیت شد. امروز برای اعتمادآفرینی نیز به همان عقل انقلابی نیاز داریم.