به گزارش صدای حوزه، انتخابات یک فرآیند تصمیمگیری رسمی و قانونی است که طی آن مردم برای اداره کشور با ریختن رای به صندوقهای انتخاباتی، شخص یا اشخاصی را برای مقامی مشخص و برای مدت معینی برمیگزینند.
انتخابات ممکن است برای تعیین افراد جهت کرسیهای مجلس قانونگذاری، تعیین رئیس جمهور، انتخاب شوراهای شهر و روستا و … باشد که با رای مستقیم مردم امکانپذیر است.
در هر کشور و هر انتخابی، شرایطی وجود دارد که افراد باید شرایط انتخاب کردن و یا انتخاب شدن را داشته باشند. اعتماد و مسئولیتپذیری از بنیانهای اساسی یک نظام مردمسالار است؛ پس محتوا و نتیجه رایگیری که معمولا در هر کشور به صورت مخفی انجام میشود از ملزومات اساسی و منصفانه انتخابات دانسته میشود.
نهضت عدالتخواهی در ایران که پایههای اولیه آن در دوره ناصرالدین شاه قاجار گذارده شده بود در دوره مظفرالدین شاه به اوج خود رسید و منجر به تاسیس مجلس قانونگذاری در ایران شد. هر چند انتخابات دوره اول مجلس شورای ملی، طبق سنت باستانی ایران، صنفی و طبقاتی بود و از اقشاری چون شاهزادگان، روحانیون، تجار و… به مجلس راه یافتند، ولی پایههای دموکراسی و مراجعه به آراء و افکار مردم هموار شد.
تا پیروزی انقلاب اسلامی ۲۴ دوره انتخابات مجلس شورای ملی برگزار و بعد از انقلاب نیز انتخابات مختلف و متعددی در ایران با حضور گسترده مردم برگزار شده است. درباره سیر تطور انتخابات در ایران با روحالله جلالی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران به گفتوگو نشستیم که در پی میآید:
برخی معتقدند که از همان مشروطه، انتخابات در ایران هرگز معنای واقعی خود را نداشته است. به عبارت دیگر «انتخاب مردم» یا «انتخابات آزاد» معنا ندارد؛ چه در دوران قاجار و سپس پهلوی اول و دوم و چه پس از انقلاب، رای مردم تزئینی بوده است و این قدرت مطلقه بوده که تعیینکننده مسئولین بالادستی در کشور بوده. دیدگاه و نظر شما در این باره چیست؟
کلا باید مسائل را کلانتر از دعوای سلطنتطلبان و انقلابیون بررسی کرد تا سودمند باشد. قبل از بررسی مساله مطلقه بودن نظام سیاسی ایران، این را در نظر بگیرید که انتخابات، مسالهای پیچیده است که به موازات سازوکار قدرت در جوامع سیاسی پیش میرود، اما در همهجا یک وفاداری به افراد یا نظام سیاسی یا هر دو در دستور کار است.
یعنی انتخابات آزاد یا انتخاب مردم در هیچ جای دنیا صادق نیست؟
من عبارت «انتخابات عادلانه» را میپسندم که جامعتر است. این عدالت در انتخابات، در دنیا صفر و یکی نیست. اما تلاش برای حفظ و بقای سیستم یا فرد حتما در دستور کار است و از طرق مختلف با شدت از سوی حاکمان اعمال میشود. مثلا در فرانسه با وجود میلیونها مسلمان، هرگز اجازه نخواهند داد که اسلامگرایی در بدنه قدرت رشد کند. حتی برعکس عمل میکنند. همانطور که عرض کردم، شیوهها مختلف است و کم و زیاد دارد اما در اصل ماجرا فرقی نیست.
مثلا در همان فرانسه در حد نامزدی نمایندگی مردم قانون است که در مورد این داوطلب لازم است حدود ۵۰۰ نفر از نمایندگان ـ اعم از نمایندگان مجلس یا شوراها و… ـ او را تأیید کرده باشند و به عبارتی پای طومار صلاحیت وی را امضا کنند. طبق قانون فرانسه، این ۵۰۰ نفر باید لااقل از ۳۰ استان مختلف کشور باشند و از هر استان هم نمیشود بیش از ۵۰ امضا جمع کرد. بنابراین فقط افرادی میتوانند به عنوان نامزد خود را مطرح کنند که صلاحیتشان را قبلاً در سطح کشوری به نمایش گذاشته باشند.
فرانسویها معتقدند این تأیید صلاحیت از ظهور به قول آنان «پارشوتیستها» یعنی افرادی که به یکباره در میدان سیاست ظاهر شده و رأی مردم را با خود همراه میکنند، جلوگیری میکند. ضمن اینکه این فرد مشخصا وقتی ۵۰۰ نماینده در سطح کشور را ملزم به تایید صلاحیت خود کند باید ذوب در همان نظام سیاسی باشد؛ وگرنه حق حضور در عرصه انتخابات را ندارد.
در سایر کشورها هم به شکلی فیلترهای جدی و کم و بیش خودخواهانه وجود دارد. احزاب نهادینه شده قدرتمندی که اصلا توان رقابت را از سایرین میگیرند، بهترین فیلتر در دنیای مدرن است. شما در آمریکا از قبل میدانی که باید به احزاب جمهوریخواه یا دمکرات وفادار باشی؛ وگرنه قید موفقیتهای سیاسی را باید بزنی؛ چون محلی از اعراب در قدرت نداری و نخواهی داشت.
این انتخابات عادلانه را بیشتر توضیح دهید تا به دوران قبل از انقلاب در ایران برسیم
وقتی از انتخابات عادلانه یا آزاد حرف میزنیم، باید بپذیریم که چه متغیرهای در این امر دخیل است. یعنی چه مسائلی ما را به یک انتخابات عادلانه میرساند. اول سلامت انتخابات و اعتماد مردم به آن شرط است و سپس مساله آزادی بیان، آزادی اندیشه سیاسی و رسانههای آزاد، نقش قدرتمندی در عادلانهتر شدن انتخابات دارند. قبل از انقلاب این چند مولفه به یک شوخی شبیه بود. چه کسی جرأت دارد از مساله رسانه آزاد در دوران رضاخان دفاع کند؟ از استقلال رای و آزادی بیان حتی حاکمان چطور؟ استثنائاتی داشتیم که مثل مرحوم مدرس قابل حذف نبودند. همانها هم تحمل نشدند و به قتل رسیدند یا مرحوم مصدق به دلایلی منجمله مخالفت جدی با رضاخان در مورد انتخاب جغرافیای خط راه آهن زندانی شد.
قبل از رضاخان چطور؟
در قاجار که ما مثل کودک نوپا تازه در حال مشق مردمسالاری به صورت ابتدایی بودیم و از ابتدا که فقط اعیان و بزرگان حق رای داشتند از مردم عادی هم کسی حق رای داشت که ملکی داشته باشد که معادل هزار تومان باشد. آن زمان دوران جنینی است.
در زمان پهلوی دوم، انتخابات آیا شرایط بهتری نداشت؟ بالاخره محمدرضاشاه مدعی دروازه تمدن و مدرنیزاسیون در ایران بود.
خلاصه عرض کنم. انتخابات در پهلوی دوم ما را به چیز میرساند؟ تکحزبی شدن ایران و رسیدن به حزب رستاخیز در سال ۱۳۵۳؟ مطبوعات و احزاب آزاد که نداشتیم. مجالس با پشتوانه مردمی و مستقل؟ ملت ایران از انتخابات میخواست به مجلسی برسد که لایحه مصونیت قضایی چند ده هزار مستشار نظامی آمریکا و کلفت و نوکرهایشان را مصوب کند؟ یا بحرین را از ایران جدا کند؟ قطعا نمیخواست.
برای همین، مکرر صندوقهای رای تحریم میشد. من ادعا میکنم هر دولت و نظامی که بتواند صندوقهای رای مورد اعتماد نسبی میان ملت خود داشته باشد، لااقل از درون ابدا سقوط نخواهد کرد. اما حکومت پهلوی بدون جنگ داخلی سقوط کرد؛ چون نهتنها بین مردم کشور در رد حکومت پهلوی دودستگی نبود و تقریبا در نفی آن یکپارچگی بود، بلکه خود ارتش شاهنشاهی انگیزه دفاع از سلطنت را از دست داده بود و به انقلابیون میپیوست.
مطلقه بودن شاه چه نقشی داشت؟
من معتقدم شاه هرگز قدرت مطلق ایران نبود. شاه مجری سیاستهای دیکته شده بود و مدت کوتاهی باور به استقلال نمایشی داشت. اساس حزب مترقی و ایران نوین منصور و تشکیل دولت او کاملا آمریکایی است که در اسناد ساواک هم آمده است که توسط سفیر آمریکا به شاه ابلاغ شده است. در یک سند آمده است که: «… سفیر آمریکا با دستورالعمل تازهای وارد شد و به حضور شاهنشاه شرفیاب گردید و بلافاصله گروه مترقی منصور تشکیل گردید که همه از جوانان و پیران طرفدار آمریکا بودند و بلافاصله این دفتر و این گروه وابسته به دفتر اختصاصی شاهنشاه اعلام شد. خلاصه انتخاباتی صورت گرفت و حزب ایران نوین به وجود آمد. حال، این پروفسور پوپ [از اعضای سازمان سیا] به زودی به ایران خواهد آمد و سفر آن را نمیتوان بیاهمیت دانست.»
یا فردوست در خاطراتش میگوید که: «مصباحزاده فرد بسیار مقامپرستی بود. یکبار دیگر به من مراجعه کرد و خواستار شد که از بندرعباس وکیل شود (برای دوره چهاردهم) به محمدرضا گفتم و گفت که به فرمانده ژاندارمری بندرعباس دستور لازم را بده. مصباحزاده رفت و فرمانده ژاندارمری را ـ که یک سرهنگ بود ـ نزد من آورد. گویا قبلاً او را دیده بود و روابط خوبی داشتند. به سرهنگ فوق گفتم که دستور اعلیحضرت است که به ایشان کمک کنید تا رأی بیاورد. سرهنگ هم گفت: «اطاعت میشود!» ولی ظاهراً همان موقع سفارت انگلیس فرد دیگری را کاندیدا کرده بود [عبدالله گلهداری] و مصباحزاده موفق نشد. ولی در دورههای بعد با توصیه محمدرضا توانست به مجلس راه یابد.» یا انتخابات مجلس بیست و دوم و تعیین نمایندهها از قبل که اصلا برای مردم امروز قابل باور نیست. خب شما اصلا هیچکدام از اینها را هم نپذیرید، سقوط پهلوی نشان از میزان واقعی بودن صندوقهای رای دارد.
بعد از انقلاب چطور؟ به قول شما به انتخابات عادلانه رسیدیم؟
ابتدا با حالتی شروع کردیم که در دنیا بینظیر بود. هیچ انقلابی در دنیا با رفراندوم نظام سیاسی خود را تعیین نکرده است. چون انقلابیها خود را قیم و ذیحق میدانند، اما در انقلاب ایران، بارها و بارها نظام سیاسی به رای گذاشته شد.
ابتدا اصل آن (جمهوری اسلامی)، بعد افرادی که قانون اساسی را طبق این اصل بنویسند انتخاب شدند. بعد همان قانون اساسی نوشته شده توسط منتخبین ملت دوباره به رای ملت گذاشته شد. بعد هم در سال ۶۸ قانون اساسی با اصلاحات جدید به رای ملت گذاشته شد.
در ادامه هم با تمام مسائل و انتقاداتی که انتخابات در ایران دارد از بسیاری از نقاط دنیا مردمیتر است. شما میزان مشارکت مردم را ببینید. هیچکس نمیتواند منکر شود که جامعه ایران علیرغم تمام اعتراضات و انتقادات، تا امروز استقبال فوقالعادهای از انتخابات نداشته است. سال ۸۸ که مشارکت حالت انفجاری گرفته و خطرناک شده بود. این نشان از انتخابات غیرقابل اعتنا و فرمایشی داشت؟
بسیاری اعتقاد دارند که این حجم از مشارکت نشانه اعتماد به نظام جمهوری اسلامی نیست، بلکه انتخابی اجباری میان بد و بدتر است.
اینگونه نیست. اولا در همه جای دنیا کسانی که یک نظام سیاسی را به رسمیت نمیشناسند و براندازان و ناامیدان از سیستم سیاسی کشور، انتخابات را تحریم میکنند. مثل تحریم رفراندوم انحلال مجلس هفدهم توسط آیتالله کاشانی، مثل تحریم رفراندوم انقلاب سفید توسط امام و سایرین، مثل تحریم انتخابات مجلس بیست و یکم در سال ۴۱ و از آن طرف مثل تحریم همیشگی انتخابات ایران توسط سازمان مجاهدین خلق و سلطنتطلبان و براندازان.
اصلا مردم چرا باید به سراغ صندوقی که به سلامت آن و تکثر معتنابه نامزدهای آن اعتماد ندارند، بروند؟ اما مردم ما نهتنها رای میدهند، بلکه در ایام انتخابات فضای خیابانها را عوض میکنند.
برخی مخالفان و رسانههای خارجی میگویند همه چیز با رهبری است و انتخابات در جمهوری اسلامی یک نتیجه از پیش تعیینشده دارد؟
قطعا رهبری، طبق نقش ماهوی خود موثر است، اما تاکنون تعیینکننده و مداخلهگر بهمعنای مصطلح در دنیا نبوده است. در زمان امام خمینی تجربه بنیصدر را داشتیم که امام بعدا صریح اعلام کرد که به او رای نداده است و شک نکنید که اشاره امام هم برای رای نیاوردن بنیصدر کافی بود، اما ایشان در تصمیم ملت ابداً دخالت نکرد. یا مثلا در زمان رهبری آیتالله خامنهای، تمام ایران میدانستند که انتخاب بعضی دولتها قطعا مورد نظر رهبری نیست، اما این آقایان سالها رئیس جمهور بودند.
همینطور در انتخابات مجلس ششم در سال ۷۸ و یا مجلس دهم در سال ۹۴ که لیست امید مورد نظر رهبری نبود، اما همگی در تهران انتخاب شدند. یا عدم انتخاب آقایان مرحومین مصباح و محمد یزدی در انتخابات خبرگان همان سال که موجب اعلام نارضایتی صریح رهبری شد، اما انتخاب نشدند. اینها مثل روز روشن است. ببینید از طرف رهبری در دوران ریاست جمهوری آقای روحانی تا همین امروز از ایشان حتی یک بار تجلیل نشده است. یعنی تا این حد نارضایتی وجود دارد اما ایشان هشت سال رئیس جمهور ایران مانده و حتی طرح استیضاح مجلس توسط رهبری رد شد. خود رهبری حساسیت ویژهای به سلامت انتخاباتی دارد. اولویت اول ایشان را ببینید. مشارکت مردم است؛ حتی اگر منجر به ضرر در انتخاب اصلح و با آرای سلبی باشد.
آسیبهای انتخابات در ایران بعد از انقلاب چیست؟
گروههای سیاسی نهادینهشده نداریم. فرد که رئیس جمهور میشود، همه هستند، اما اگر شرایط بدی پیدا کند و منفور شود، میشود بچه سر راهی! همه انکارش میکنند. در کشورهای قوی اینطور نیست و احزاب و گروههای سیاسی گردن میگیرند و تاوان میدهند. مساله بعدی، تدوین قانون واضح انتخابات، خصوصا تعیین مصادیق تایید و رد صلاحیت است که باید نقش اعمال سلیقه و خطا را به حداقل برساند. مساله دیگر بتسازی از انتخابهاست که الحمدلله در این زمینه شرایط روز به روز بهتر میشود. منتخب ملت یک کارمند عالیرتبه است؛ والسلام! نه اینکه چندهزار نفر دنبال ماشین او بدوند و سرباز سیاسی وی بشوند. هر وقت لازم بود باید مورد سوال قرار بگیرد، استیضاح و توبیخ شود.