به گزارش صدای حوزه، یکی از وقایع مهم تاریخ اسلام، صلح امام حسن (علیهالسلام ) است که تا به حال قرائتهای متفاوتی از آن ارائه شده است. در این راستا تصمیم گرفتیم با سعید طاووسی مسرور، پژوهشگر مطالعات تاریخ و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی به گفتوگو بنشینیم.
امام حسن و شرایط پس از امیرالمؤمنین علیهمالسلام
سعید طاووسی در ابتدا گفت: اواخر دوره خلافت حضرت امیر، پس از جنگ نهروان، حضرت دوباره در پی تدارک سپاهی بودند تا دیگرباره به جنگ معاویه بروند. معاویه نیز در چنین شرایطی که اوضاع عراق را آشفته میبیند، تصمیم میگیرد که حملاتی را به بخشهایی از حکمرانی حضرت امیر(ع) انجام دهد. هدف از این حملات نه به قصد تصرف جایی، بلکه به دلیل ایجاد ناامنی در مناطق مورد هدف بوده است که اصطلاحاً به چنین حملاتی «غارات» میگویند. محدوده حملات غارات نه فقط در عراق، بلکه بخشهایی از یمن را هم شامل میشد. جالب توجه است که ناراحتیها و شکایات حضرت امیرالمؤمنین از کوفیان مبنی بر همراهی نکردن آنها در امر جهاد نیز متناظر به این دوران است.
وی افزود: نهایت امر در این گیرودار شهادت امام علی علیهالسلام واقع شد و طبعاً معاویهای که زیر بار حکومت مولا علی (ع) نرفته است، زیر بار حکومت و خلافت حضرت حسن بن علی (ع) هم نخواهد رفت و چه بسا با شهادت امام علی (ع) به عنوان جدیترین رقیب معاویه او فرصت خوبی برای اقدامات دیگر خود پیدا کرده است. هرچند امام حسن علیهالسلام نیز به دلیل نوه پیغمبر بودن و داشتن شأنیت «صحابی»، برای معاویه رقیب سختی تلقی میشد.
طاووسی بیان کرد: در مورد سؤال باید بیان شود که هدف امام حسن ادامه دادن راه پدرشان بوده، یعنی جنگ با معاویه. ایشان پس از ۲ ماه که بیعت اهل بصره را به وسیله عبدالله بن عباس میگیرند، آماده جنگ با معاویه میشوند. سؤالی که در اینجا مطرح میشود، این است که چرا افرادی که حاضر شدند در رکاب امام حسن (ع) شمشیر بزنند، در حکومت حضرت امیر (ع) در امر جهاد سستی کردند؟ جواب این سؤال دقیقاً روشن نیست، ولی به نظر میرسد تلقی و برداشت مردم این بود که با رفتن امام علی و آمدن امام حسن مجتبی علیهمالسلام، اوضاع و احوال تغییر خواهد کرد. شاید مردم در زمان امیرالمؤمنین چنین میپنداشتند که حضرت در امر جنگ و جهاد سختگیری بیش از حد دارند، اما با آمدن امام حسن فهم کرده باشند که اساساً راه دیگری جز جنگ با معاویه نیست، چرا که معاویه مصر را تصرف کرده بود و احتمال میرفت هدف بعدی عراق خواهد بود.
سلاح «شایعه» سپاه امام را متشتت کرد
این پژوهشگر تاریخ گفت: البته لازم به ذکر است که سپاهیان امام حسن مجتبی را طیفهای مختلفی تشکیل میدادند که از جمله آنان «خوارج» بودند. خوارج معاویه را دشمن مشترک خود و امام حسن علیهالسلام میدانستند و براندازی او را در اولویت خود قرار داده بودند. متأسفانه روند جنگ با شامیان و حزب معاویه به شکلی پیش رفت که ورق به نفع آنان برگشت. معاویه در این نبرد از شگرد «شایعه»استفاده میکند و با تقسیم سپاه خود به دو بخش شمال و جنوب عراق امام حسن را مجبور میکند که ایشان هم نیروهای خود را به دو بخش شمال و جنوب پراکنده کنند. در این بین امام حسن که فرماندهی جبهه جنوب را به عهده داشت با «مغیره بن شعبه» مذاکرهای انجام میدهد که پس از آن مغیره به دروغ مدعی میشود امام، پیشنهاد صلح را پذیرفته است. این شایعه موجب تشتت و هرج و مرج در سپاه امام حسن میشود و در این اوضاع امام حسن (ع) بنا به نقلی توسط خوارج و بنا به نظری توسط عوامل معاویه ترور شده و جراحت سنگینی برمیدارند. در جبهه شمال هم با شایعه پراکنیهایی مبنی بر صلح امام در سپاه حضرت مجتبی اختلافاتی پیش میآید.
وی افزود: اما حقیقت این است که پیشنهاد صلح را نه امام حسن (ع) بلکه معاویه داده است. امام صلح را میپذیرد، اما در پذیرفتن این صلح نکاتی است که باید بدان توجه شود. امام حسن متن صلحنامه معاویه را بنا به مردود دانستن برخی مفاد این سند که جنبه مالی داشته است، رد میکند و صلحنامه جدیدی را خود ایشان مینویسد که شاکله متن جدید در ارتباط با تأمین امنیت حضرت، اطرافیان ایشان و محبین و شیعیانشان است.
تاکتیکی به نام آتشبس
او بیان داشت: نکته بعدی که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که اقدام امام حسن مجتبی (ع) ، آتشبس است. عدهای شاید اشکال کنند که در متن قرارداد، لفظ «صلح» آمده است، نه آتشبس؛ در صورتی که آن لفظ نه به معنی صلح متعارف و امروزی بلکه به معنی ترک جنگ است. صلح امام حسن (ع) را نمیتوان با نظایر امروزه جهان سیاست مقایسه کرد و معادلی برای آن یافت؛ چرا که از باب مدت زمان طولانیای که برای «مهادنه» در نظر گرفته شده، شباهتی به آتشبسهای امروزی ندارد و در مقابل صلح هم به معنای ایجاد روابط حسنه در درازمدت نخواهد بود؛ بلکه صلح امام حسن ترک جنگ است. پس بنا بر آنچه در کلام خود امام حسن مجتبی (ع) به نقل از کتاب عللالشرائع وجود دارد، امام حسن با معاویه نه تنها آشتی نکرد، بلکه جنگ و سبک مبارزه خود را به وسیله مهادنه از نبرد نظامی و سخت به جهاد نرم و فرهنگی تغییر داد.
طاووسی در آخر گفت: صلح امام حسن(ع) دستاوردهای بسیار مهمی داشت و در کتب شیعه به نقل از امام باقر (ع) و در منابع اهل تسنن به نقل از خود امام حسن(ع) آمده که این صلح از آنچه که خورشید بر آن میتابد (جهان) با ارزشتر است. در روایتی از امام مجتبی (علیهالسلام) آمده است که این صلح موجب حفظ شیعه شد؛ یعنی با این صلح امام حسن و خانواده ایشان، شیعیان واقعی و شیعیان سیاسی ایشان حفظ شدند. (شیعه سیاسی کسانی بودند که علی و آلعلی را بر عثمان و بنیامیه ترجیح میدادند.) عاشورا که ما آن را مایه حفظ اسلام میدانیم ریشه در همین صلح دارد و باید توجه کرد که حفظ امام واجب است؛ حتی برای خود امام و در آن شرایط، حفظ امام چیزی جز در همین آتشبس نبود.