• امروز : دوشنبه - ۱۸ فروردین - ۱۴۰۴
  • برابر با : Monday - 7 April - 2025
کل اخبار 6451

صدای حوزه امروز

داستان راستان بوستان! اولین نشست صمیمی مسئول دبیرخانه شورای عالی حوزه‌های علمیه با رسانه‌های حوزوی تبارشناسی سکولاریسم در حوزه‌های علمیه امپراطوری معاونت آموزش بر حوزه/ چرا تغییر سخت است و چگونه باید پیش برویم؟ تنظیمات دروس حوزه طوریست که هیچ احتیاجی به قرآن ندارند! + واکنش ها زیر و بم اشتغال طلاب و چند نکته باریک‌تر از مو چرا ما پزشک اطفال داریم اما آخوند اطفال نداریم؟/ منبر را به هرکسی ندهید لزوم ارائه مدل اجرایی دقیق جهت ورود هیأت های مذهبی به اقتصاد اولین دیدار همسر با لباس روحانیت یا مزاحمت یک آخوند برای یک زن متأهل؟! حکمت متعالیه در خدمت انقلاب تبارشناسی تربیت چهره‌های انقلابی در گفتمان حوزه‌های علمیه از مدرسه‌ی عرفان تا کوچه‌های انقلاب/ زنانی که تاریخ را در حاشیه‌ی تاریخ نوشتند حمله طلبه ها به حوزه علمیه دروغ است/ دعوا بر سر مسجد نیست و اداره آن در اختیار اشرفی اصفهانی است جامعه الزهرا تصمیم بگیرد: تبلیغ اولویت اول است یا دوم؟!

شیخ احمد کافی

10فروردین
کاباره ای که مرحوم کافی آن را تعطیل کرد!
در گفتگویی پیرامون ویژگی های شخصیتی منبری معروف مطرح شد؛

کاباره ای که مرحوم کافی آن را تعطیل کرد!

دلیل پر رنگ بودن منبرها و راز موفقیت ایشان این بود که به آنچه می‌گفت و اعتقاد داشت عمل می‌کرد. به زبان مردم صحبت می‌کرد و از بیان اصطلاحات طلبگی پرهیز داشت برای همین همگان از کارگر، بازاری، زن خانه دار، تحصیل کرده گرفته تا مردم بی سواد همه و همه منبرهای او را دوست می‌داشتند.

10مرداد
ماجرای فوت شیخ احمد کافی چه بود؟!

ماجرای فوت شیخ احمد کافی چه بود؟!

به گزارش خبرنگار فضای مجازی صدای حوزه، نویسنده کانال ایتای مناهج نوشت: در آستانۀ نیمه شعبان سال ۵۷ حضرت امام به مناسبت کشتار مردم در تهران و شهرهای دیگر اعلام کردند که امسال جشن نیمه شعبان نداریم و چراغانی نکنید. شیخ احمد کافی هم به تبعیت از ایشان چراغانی را تعطیل کرد. قرار شد صبح […]

31تیر
ماجرای کافی و صاحب کاباره بزرگ عظیمیه کرج که متحول شد
یک تبلیغ چهره به چهره مخلصانه و جسورانه:

ماجرای کافی و صاحب کاباره بزرگ عظیمیه کرج که متحول شد

گفتم خدایا! اثری بگذار ‌این صاحب کاباره منقلب بشود. به حقّ حق قسم، تا ‌این توجه قلبی را به ذات مقدس حق پیدا کردم التماس خدا کردم کمکم کن، دو کلمه به صاحب کاباره گفتم، یک دفعه دیدم مثل بمب منفجر شد...