• امروز : جمعه - ۲۴ مرداد - ۱۴۰۴
  • برابر با : Friday - 15 August - 2025
کل اخبار 6538

صدای حوزه امروز

نقدی بر نقد بی پرده خانم اسماعیل زاده به صحبت های استاد پناهیان در باب امر به معروف و نهی از منکر طلبه خبرنگاری که شیفته آموختن بود / روزت مبارک محمد جان! عدالت آموزشی و چالش‌های ساختاری در حوزه علمیه از منظر استاد وکیلی آیا انبیای الهی مشاهده این همه رنج و مصیبت مردم مظلوم غزه را تحمل می کردند؟ کانون‌های عظیم تبلیغی؛ مأموریت‌های سه‌گانه و واقعیت امروز خطر جایگزینی اجتماعی در کمین روحانیت حوزه علمیه و تابلوی ایست پست‌مدرنیسم جامعه از کارِ حوزه بی‌خبر است تجلیل مدیران حوزه‌های علمیه کشور از حماسه‌آفرینی ملت ایران و تاکید بر حمایت تام از نظام و رهبری گردهمایی خانوادگی برگزیدگان گروه‌های تبلیغی استان آذربایجان شرقی تصمیم های خردی که به وقتش اتخاذ نشده اند! روحانیت در خط مقدم خدمت/ روحانی و مداح رامشیری نماد خدمت شدند روایت شیخ اسماعیل رمضانی از عصر هوش مصنوعی و لزوم تغییر سبک آخوندی! نقش علما در دفاع از امت اسلامی بی‌همتاست/ غزه هرگز شکست نخواهد خورد

شیخ احمد کافی

10فروردین
کاباره ای که مرحوم کافی آن را تعطیل کرد!
در گفتگویی پیرامون ویژگی های شخصیتی منبری معروف مطرح شد؛

کاباره ای که مرحوم کافی آن را تعطیل کرد!

دلیل پر رنگ بودن منبرها و راز موفقیت ایشان این بود که به آنچه می‌گفت و اعتقاد داشت عمل می‌کرد. به زبان مردم صحبت می‌کرد و از بیان اصطلاحات طلبگی پرهیز داشت برای همین همگان از کارگر، بازاری، زن خانه دار، تحصیل کرده گرفته تا مردم بی سواد همه و همه منبرهای او را دوست می‌داشتند.

10مرداد
ماجرای فوت شیخ احمد کافی چه بود؟!

ماجرای فوت شیخ احمد کافی چه بود؟!

به گزارش خبرنگار فضای مجازی صدای حوزه، نویسنده کانال ایتای مناهج نوشت: در آستانۀ نیمه شعبان سال ۵۷ حضرت امام به مناسبت کشتار مردم در تهران و شهرهای دیگر اعلام کردند که امسال جشن نیمه شعبان نداریم و چراغانی نکنید. شیخ احمد کافی هم به تبعیت از ایشان چراغانی را تعطیل کرد. قرار شد صبح […]

31تیر
ماجرای کافی و صاحب کاباره بزرگ عظیمیه کرج که متحول شد
یک تبلیغ چهره به چهره مخلصانه و جسورانه:

ماجرای کافی و صاحب کاباره بزرگ عظیمیه کرج که متحول شد

گفتم خدایا! اثری بگذار ‌این صاحب کاباره منقلب بشود. به حقّ حق قسم، تا ‌این توجه قلبی را به ذات مقدس حق پیدا کردم التماس خدا کردم کمکم کن، دو کلمه به صاحب کاباره گفتم، یک دفعه دیدم مثل بمب منفجر شد...