به گزارش صدای حوزه، ۱۳ رجب بخاطر میلاد وصی و جانشین پیامبر اکرم(ص)، حضرت علی(ع) در تاریخ شیعه جایگاه عظیمی دارد و همیشه با جشن و سرور شیعیان همراه بوده است.
هنگامی که تاریخ را مرور میکنیم، ناگهان در همین روز ۱۳ رجب به یک جشن و پایکوبی خاص بر میخوریم؛ پایکوبی عدهای از دشمنان اسلام در کنار پیکر بیجان یک فقیه شیعه! این عالم و فقیه کسی جز آیتالله شیخ فضل الله نوری نیست.
به همین مناسبت با حجت الاسلام محمد صادق ابوالحسنی از پژوهشگران دقیق و نکته سنج تاریخ معاصر درباره اعدام شیخ فضل الله گفتوگو میکنیم.
متن زیر حاصل گفتگوی با حجت الاسلام محمد صادق ابوالحسنی است:
ضمن عرض تبریک به مناسبت میلاد مولای امیر مؤمنان علی (ع)، از آنجایی که ۱۳ رجب یکی از شادترین روزها برای شیعیان است، متأسفانه در چنین تاریخی شاهد اعدام شیخ فضل الله نوری هستیم. چه افکار و افرادی در این ماجرا دست داشتند و چه هدفی را دنبال میکردند؟
حدود ۱۵۰ سال پیش در ۱۳ رجب ۱۳۲۷ قمری در سالروز ولادت امیرالمومنین علی علیه السلام، مجتهد بزرگ ایران و شاگرد برجسته میرزای شیرازی را در پایتخت شیعه یعنی تهران به شهادت رساندند.
چند ماه قبل از شهادت شیخ فضل الله، در ۱۵ ذیالحجه ۱۳۲۶ قمری، کریم دواتگر زیر نظر مستقیم سفارت انگلیس، شیخ را ترور میکند به گونهای که ایشان سه ماه و نیم بستری بودند و به نحو معجزه آسایی از ترور نجات پیدا میکند ولی اثرات آن ترور تا روز شهادتش، او را آزار میداد.
در ماجرای شهادت، ابتدا شیخ را در ۱۱ رجب دستگیر کردند و محاکمه شیخ در عمارت خورشید کاخ گلستان صورت گرفت و در عصر ۱۳ رجب شیخ را بعد از مدتی حبس، به توپخانه آوردند و فردی مثل یپرم خان ایشان را به دار آویخت. گروه موزیک، موسیقی نواخت و کف زدند و به رقص و شادمانی پرداختند.
اینکه مرجع شیعه را در روز میلاد مولای شیعیان با همکاری و دخالت عوامل ضد شیعی در چنین وضعیتی به شهادت برسانند جای تعجب بسیاری دارد. از این اعدام، بوی شیعه ستیزی به مشام میرسد.
به نظر میرسد در این ماجرا، افراد و افکار ضد تشیع نقش داشتهاند. لطفاً در مورد این نظریه توضیح دهید؛ چه دلایلی برای این نظریه دارید؟
شواهد و قرائن متعددی درباره اسلام ستیزی در این واقعه داریم.
اولین شاهد و قرینه در ضد شیعی بودن این ماجرا، انتخاب نوع زمان و مکان است که تناسب با شخصیت شیعی شیخ و اهداف ضد شیعی مجریان اعدام دارد. برخلاف روال معمول که اعدامی را در سحرگاه به دار میآویزند، مجتهد شیعه را با عجله در همان عصر سالروز ولادت امیرالمومنین علیه السلام به شهادت رساندند و حتی اجازه ندادند نماز عصرش را بخواند. البته لازم به ذکر است که در تهران حکومت نظامی بود و خیلی از مردم از این ماجرا بی اطلاع بودند و بسیاری از افراد حاضر در صحنه اعدام، جز گروه فتح کننده تهران بودند. محکمه شرع شیخ فضل الله محل رجوع بسیاری از مردم تهران در بحث احکام شرعی، ازدواج و مسائل خانوادگی بود و اگر مردم اطلاع پیدا میکردند، جلوی اعدام را میگرفتند.
یکی دیگر از شواهد شیعه ستیزی در این ماجرا، دادگاه شیخ است. حکم اعدام زیر نظر دادگاه عالی انقلاب مشروطه صادر شد. اعضای این دادگاه، عمدتاً فراماسون و وابسته به سفارت انگلیس بودند، چهرههایی مثل وثوق الدوله، تقی زاده، حسینقلی خان نواب و شیخ ابراهیم زنجانی. عضویت چنین افرادی در دادگاه، شدیداً احتمال دست داشتن لژ «بیداری ایرانیان» در اعدام شیخ را تقویت میکند زیرا این افراد عمدتاً عضو همین لژ بودند و البته این لژ هم در مسیر منافع انگلیس و مبارزه با تشیع قدم بر میداشت.
شاهد دیگر ما در مورد شیعه ستیزی، دادستان این محکمه یعنی «شیخ ابراهیم زنجانی» است. او غربگرا، فراماسون، عضو لژ بیداری ایرانیان، عضو جامع آدمیت و همچنین دارای تفکرات وهابی مآبی و علی رغم تلبس به لباس روحانیت، شدیداً ضد علما بوده است به گونهای که با علمای شیعه و مظاهر تشیع مثل زیارت امام رضا (ع) در ستیز بود. او کسی بود که در خاطراتش بسیاری از عقاید و شعائر شیعی را فرو میکوبد. عملاً در دادگاه نقش قاضی را ایفا کرد و به دروغ، صدور حکم اعدام را به مرحوم آخوند خراسانی نسبت داد.
یکی دیگر از شواهد شیعه ستیزی، مجری حکم یعنی «یپرم خان» است. او کسی است که به هیچ دینی نداشت و در واقع نه ایرانی بود و نه اعتقادی به تمامیت ارضی ایران داشت و به شدت ضد روحانیت و ضد شیعه و خائن به مشروطه بود. مهدی بامداد میگوید: «چنان سنگدل بود که میتوان گفت بهترین تفریحش آدم کشی بود». چنین آدمی چهارپایه را از زیر پای شیخ مظلوم کشید و فردای آن روز هم جشن و پایکوبی برگزار کرد. متأسفانه ریاست کل نظمیه ایران را در اوایل رجب به چنین شخصی دادند که بعد از اعدام شیخ با افتخار گفت: «پاپ مسلمانان را به دار کشیدیم!» شوربختانه بعضی افراد، مجسمه این فرد آدمکش را بهانه تکریم و بزرگداشتش ساختهاند. «الکساندر آقایان» از نزدیکان یپرم بود که توسط خود یپرم به ریاست اداره مالیه شهرداری منصوب شد. او میگوید که یپرم خان، درآمد نظمیه را از راه فروش باندرول مشروبات الکلی فراهم میکرد. اسماعیل رائین از یادداشتهای الکساندر آقایان اینگونه گزارش میدهد که یپرم خان بعد از تصدی ریاست نظمیه، احمدعلی خان افشار بهایی را به معاونت خود برگزید و اکثریت اعضای نظمیه، از بهائیان انتخاب شدند.
آیا این تعداد از شواهد و قرائن برای این نظریه کافی است و یا اینکه شواهد دیگری نیز وجود دارد؟
شواهد دیگری برای شیعه ستیزی در این ماجرا نیز هست. از جمله آن شواهد میتوان به خوشحالی عناصر انگلیسی اشاره کرد. مفتاح السلطنه، یکی از وابستگان به لژ «بیداری ایرانیان» و دارای مقام شوالیه اعظم از بریتانیا است. او در تلگرافی از هند، بعد از شهادت شیخ فضل الله مینویسد: «نوربارانیِ دار مبارک! افسوس که حاضر نیستم». سر جرج بارکلی سفیر انگلیس در تهران پس از شهادت شیخ به وزیر خارجه لندن مینویسد: «شیخ فضل الله برای مملکت خود خطر بزرگی بود، خوب شد که ایران او را از میان برداشت.» این مطالب نشان دهنده خوشحالی سفارت انگلیسِ ضد شیعه از اعدام شیخ بود.
شاهد دیگر در شیعه ستیزی، شدت خشونت در اعدام و توهین به پیکر مطهر شیخ فضل الله است. پس از اعدام شیخ، رقص و ساز و آواز در کنار پیکر ایشان در میدان توپخانه به راه انداختند. بعد از تیره شدن هوا، طناب دار پاره شد و پیکر روی زمین افتاد، دور پیکر جمع شدند و آنقدر با لگد و قنداقه اسلحه به سر و صورت شیخ زدند که صورت و محاسن و بدن ایشان غرق خون شد. سپس پیکر را کنار دیوار کشیدند و لباسها را به غارت بردند. شیخ یک انگشتر منقش به ذکر “الملک لله” داشت که طبق نقلی انگشت ایشان را بریدند و با انگشتر به غارت بردند یک نقل هم میگوید که شدیداً به انگشت ایشان آسیب زدند. یپرم خان حتی حاضر نمیشد پیکر را به خانواده شیخ فضل الله تحویل دهد و قصد سوزاندن جنازه را در سر داشت. با اصرار خانواده به عضد الملک و پیگیری او، پیکر از دست یپرم خان نجات یافت. لذا پیکر را شبانه بردند و در اتاق خانه شیخ مخفی کردند. بعد از ۱۸ ماه با ترس و لرز بدن را در حالی که هنوز تازه مانده بود، بیرون آوردند و مخفیانه به قم و حرم حضرت معصومه (س) منتقل و در همان جا دفن کردند.
آیا این جریانِ اسلام ستیز، قبلاً هم در راستای تخریب و نابودی تشیع اصیل، اقداماتی انجام داده بود؟
بله، به عنوان مثال کسانی که در این جریان شیعه ستیزی نقش داشتند، همان کسانی بودند که نهضت عدالت خواهی مشروطیت را از خط اصیل خود منحرف کردند؛ همان کسانی بودند که در دستخط مظفرالدین شاه دست بردند و عنوان «مجلس شورای اسلامی» را تبدیل کردند به «مجلس شورای ملی» تا اسلام و تشیع را در تقابل با ملیت قرار داده و از کشور حذف کنند؛ و نیز همان کسانی بودند که افتتاح مجلس شورای مشروطه را چند روز به تأخیر انداختند تا مبدأ و آغاز مجلس شورا، همزمان با نیمه شعبان و میلاد امام زمان (عج) نباشد.
ظاهراً شما در وصف اعدام شیخ فضل الله، یک دوبیتی هم سرودهاید. اگر امکان دارد، آن را برایمان بخوانید
بله، این دوبیتی را با توجه به ماهیت ضد تشیعِ این اعدام سرودم:
دشمنان، مشروطه با فرهنگ غرب آمیختند | فتنههای شوم بهر دین ستیزی ریختند | |
شیخ فضل الله را از بغض با دین نبی | روز میلاد علی بر دار کین آویختند |
البته شاهکار ادبی مرحوم ادیب پیشاوری در رثای شیخ فوق العاده است. در فرازی از آن میخوانیم:
«خَنقوُک لا خنقاً علیک وإنّما خَنقوک کَیما یخنُقوا التّهلیلا…»
تو را به دار آویخته، خفه کردند، اما نه از جهت دشمنی با شخص تو. تو را تنها از این جهت کشتند که بانگ و نوای لا اله الّا الله را خاموش سازند! استخوانهایت بر آن شدند که همراه روح تو رهسپار بهشت گردند؛ اندکی نیز فراز آمدند اما دریافتند که پرواز کردن نمیتوانند و سنتهای الهی تغییرناپذیرند. روح تو پرگشود و بالا رفت اما استخوانهایت، چونان آیهای که نازل شود، فرود آمدند!
و السلام علیکم و رحمه الله