به گزارش خبرنگار صدای حوزه، حجت الاسلام علیرضا محمدلو، درباره ماهیت و معرفت شناسی ورزش در عصر جدید به بهانه تحریم های ورزشی روسیه از جانب غرب یادداشتی به رشته تحریر درآورده که در ادامه می خوانید:
۱٫ به دلیل جنگ تجاوزکارانه علیه اوکراین، تیمهای روسیه از رقابتهای اروپایی کنار گذاشته شدهاند. یوفا و فیفا تیمهای باشگاهی و ملی روسیه را از رقابتها کنار گذاشت تا سران فدراسیون فوتبال روسیه به دادگاه عالی ورزش شکایت کنند.
۲٫ اتحادیه جهانی کشتی تمامی کشتیگیران، مربیان، داوران و عوامل روسیه و بلاروس را از حضور در مسابقات بینالمللی کشتی محروم کرد. میزبانی رویدادها و رقابتهای کشتی نیز از این دو کشور گرفته شد.
۳٫ ولادیمیر پوتین آشنا با ورزش بوده و یک جودو باز حرفهای است و کمربند سیاه این رشته را نیز در ویترین افتخارات خود دارد.اما تحولات اوکراین گریبان او را نیز گرفته و او از ریاست افتخاری فدراسیون جهانی جودو سلب شد.همچنین فدراسیون جهانی تکواندو دان ۹ افتخاری به رییس جمهور روسیه اهدا کرده بود را پس گرفت.
۴٫ فدراسیون جهانی شطرنج هم طی اطلاعیهای اعلام کرد که چهل و چهارمین المپیاد جهانی که یکی از مهمترین و بزرگترین رقابتهای تیمی در شطرنج به حساب میآید در روسیه برگزار نخواهد شد.
غرب امروز در جنگ با همطرازهای خود، نه از ابزارهای سخت، که از مدل جنگ نرم استفاده میکند. جنگ پلتفرمی و سایبرنتیک را از طریق فیسبوک و یوتیوپ و…رقم میزند و در جنگ اقناع افکار عمومی، به ابزارهای دمکراتیک مثل ورزش متوسل میشود تا روسیههراسی را به اوج رسانده و از مسیر نرم، مچ رقیب سرسختش را بخواباند. حالا چرا ورزش برای این جنگ انتخاب شد؟!
زمانی برای بشر گذشت که ورزش برای سلامتی و بهداشت بود. نهایتا پادشاهان از ورزش های گلادیاتوری برای تفریح استفاده میکردند. بعد از تحولات عصر رنسانس که همه چیز بوی صنعت و اقتصاد و پول گرفت، ورزش نیز از ساحت بهداشت و سلامت و تفریح عادی به ساحت صنعت سرگرمی شیفت کرد و تعریف حرفهای تری پیدا نمود.
کاملا در خدمت نظام سرمایهداری قرار گرفت و بنوعی ایستگاه مولدی برای اقتصاد غرب تعیین گردید. این روند ادامه دار بود تا اینکه تفکر غربی که نقشه گلوبالیزم در سر داشت، ورزش را یکی از ابزاری های جهانی سازی برای خود تلقی نمود. دربرگیری بالای صنعت ورزش، باعث شد که عدهای از سیاستمداران برخی از ورزشها مثل فوتبال را تمرین دمکراسی عنوان کنند.
اتمسفری برای تربیت و تنظیم انسانهای یکدست با ذائقههای یکسان که علاوه بر گرم نگهداشتن موتور صنعت، از خدمت به نظام سیاسی غرب نیز دریغ نکنند. در واقع ورزش از سرگرمی صرف به صنعت سرگرمی و سپس به بازوی دمکراسی بدل شد. ظاهرا ماجرا خیلی شیک بود و برای بیصدایان و ملتهایی که تریبونی برای فریاد زدن علیه ظلم و ستمهای سیاسی و اقتصادی نداشتند فرصت مناسبی تلقی میشد.
اما قاعده رسانه چیز دیگری بود. تئوریسین های رسانه و سناریستهای جنگ روانی میگویند که رسانه تعیین میکند که چگونه فکر بکنیم و در یک پلان قویتر اذعان میکنند که رسانه تعیین میکند که به چه چیزی فکر بکنید. مثلا در حمله تروریستی به پاریس یا فوت شدن یک شخصیت اروپایی، یک دقیقه سکوت قبل از بازیها به نمایش گذاشته میشود و نژادپرستی در اروپا مذمت می شود و بازوبند مشکی در بازوی فوتبالیستهای طراز دنیا، دراماتیک شدن ماجرا را افرایش میدهد.
در لیگ انگلیس به نفع تراجنسیتی ها بادکنک هوا می کنند و بازوبند رنگینکمانی در یک بازی حساس پروتکل می شود بطوریکه پخش این برنامه از کنداکتور شبکه ۳ حذف می شود.
اما چرا دوربین ها به سمت خاورمیانه و غربآسیا چرخش نمیکنند؟ حتی در خود آسیا هم اتفاقات یمن و سوریه و افغانستان و عراق بایکوت میشود چرا که ورزش باید از سیاست جدا باشد تا دامنش آلوده نشود! آری ورزش برای این نیست که مظلومیت فلسطین به منصه ظهور برسد که اتفاقا برای تثبیت و عادی سازی رژیم صهیونیستی، بیشتر کارآیی دارد.
ورزش، چماقی علیه کشور مهاجم به کشور اروپایی
در قضیه جنگ روسیه و اکراین هم شاهد هستیم که شدیدترین تحریمها علیه روسیه اتخاذ میشود و بعد چهارم و دیپلماتیک ورزش نیز خود را نشان میدهد. ورزش میشود چماقی علیه کشور مهاجم و سوءاستفاده از جنبه دمکراتیک ماجرا که افکار عمومی را پای تحریم یک کشور بکشاند.
البته که ورزش باید در خدمت انسانیت و عدالت باشد ولی چرا دوربینهای ورزش به جهت خاصی گردش میکنند و عادلانه تصویرسازی نمی کنند که این محل اشکال و مایه رسوایی ورزش جهانی است. الغرض که ماهیت و معرفت شناسی ورزش تغییر کرده و امروز، پارادایمهای قدرت تعیین میکنند که ورزش کجا سکوت نماید و در چه موقعیتی فریاد بزند!
معیار صحیح و غلط در معرفت شناسی ورزشی امروز به تعبیر نیچه، ارادههای معطوف به قدرت هستند و بازهم تاکید میکنم که ارباب رسانه تعیین میکنند که چگونه فکر بکنیم و به چه چیزی فکر بکنیم!