داستان راستان بوستان!
اولین نشست صمیمی مسئول دبیرخانه شورای عالی حوزههای علمیه با رسانههای حوزوی
تبارشناسی سکولاریسم در حوزههای علمیه
امپراطوری معاونت آموزش بر حوزه/ چرا تغییر سخت است و چگونه باید پیش برویم؟
تنظیمات دروس حوزه طوریست که هیچ احتیاجی به قرآن ندارند! + واکنش ها
زیر و بم اشتغال طلاب و چند نکته باریکتر از مو
چرا ما پزشک اطفال داریم اما آخوند اطفال نداریم؟/ منبر را به هرکسی ندهید
لزوم ارائه مدل اجرایی دقیق جهت ورود هیأت های مذهبی به اقتصاد
اولین دیدار همسر با لباس روحانیت یا مزاحمت یک آخوند برای یک زن متأهل؟!
حکمت متعالیه در خدمت انقلاب
تبارشناسی تربیت چهرههای انقلابی در گفتمان حوزههای علمیه
از مدرسهی عرفان تا کوچههای انقلاب/ زنانی که تاریخ را در حاشیهی تاریخ نوشتند
حمله طلبه ها به حوزه علمیه دروغ است/ دعوا بر سر مسجد نیست و اداره آن در اختیار اشرفی اصفهانی است
جامعه الزهرا تصمیم بگیرد: تبلیغ اولویت اول است یا دوم؟!
بنده نام فیلم را «افسانه حسن صباح» گذاشتهام. شاید این فیلم با تاریخ ۲۰ درصد انطباق داشته باشد و ۸۰ درصد آن بروز ذهنیتها و تاریخسازی است. آنچه ما از تاریخ میدانیم این است که هیچ کجا ذکر نشده است که حسن صباح ذهنخوانی میکرده است و میتوانسته از طریق چشم آدمها را منحرف کند.
علی رغم تولید بیشتر در سال جاری، ضعف و ناکامی سریال ها نیز به همین میزان بیشتر بوده است. در حقیقت سال ۱۴۰۰ را میتوان سال ناکامی شبکه نمایش خانگی دانست.
کلیسای کاتولیک با تحمیل رهبانیت و تجرّد، باب بزرگترین انحرافات اخلاقی و جنسی را برای کشیشان و راهبهها گشود و خود بزرگترین تسهیلگر سلطهی لوسیفر در همان کلیسای کاتولیک شد.
بتمن که در حقیقت فردی بنام «بروس وین» است با ثروت انبوهی که دارد تمامی امکانات و تجهیزات را برای خود ساخته و به داد مردم میرسد. دادخواهی از مردم توسط یک سرمایهدار و میلیونر در شهری که فساد سیستمی باعث شده تا ناکارآمد و بنیان عدالت نابود شود، برای مردم بیپناه جالب است.
Encanto (انکانتو)، شصتمین فیلم انیمیشن دیزنی، مخاطبان را با مادریگالها، خانوادهای دوستداشتنی، پیچیده و دراماتیک از کلمبیا آشنا میکند و داستان دختر نوجوانی را روایت میکند که برخلاف سایر اعضای خانوادهاش هیچ قدرت جادویی ای ندارد و در تلاش است که خود را به خانوادهاش ثابت کند.
جنگجوی صحرا درباره نبرد ذیقار است؛ جنگی که قبل از سقوط ساسانیان در قلمروی ایران بین خسروپرویز و قبایل عرب ساکن در مرزهای ایران رخ داد. اولین نکتهای که هنگام مواجهه با موضوع این فیلم به ذهن میرسد، تصویری است که رقبا یا دشمنان پیرامونی ایران از آن دارند.
فارغ از هر نوع عوامزدگی و تفسیر به رای، هالیوود از بدو تاریخ خود، مبتنی بر «ایدئولوژی» بوده و تا همین امروز، حتی با شدت بیشتر، به تولید محصولاتی با کارکرد اثرگذاری عقیدتی و اعتقادی بر مردمان سراسر دنیا، ادامه می دهد.
پیام اخلاقی فیلم بسیار درست و انسانی است: هر اجتماع یا انجمنی که بخواهد «خانواده» را از آدمی بگیرد و جایگزین حمایت مادر و پدر و خواهر و برادر شود(به این شرط که آن خانواده واقعا خانواده باشد)، حتما یک جای کار آن می لنگد.
آتابای با المانهایی مثل بردهداری جنسی پنهان شخصیت اصلی، تغییر مناسبات اجتماعی و اشاعه روابط ممنوعه، پسمانده سینمایی سریالهای استانبولی است.
نگاه سطحی به مشکلات و تجویز نسخههای کلی و نخنما شده و همچنین انداختن توپ در زمین خانواده ازجمله نقایص مهم «سرجوخه» است. تمرکز و مانور روی لوکیشنهای خارجی و اصرار روی ساختن تیپهای کلیشهای و احتیاط بیش از حد کارگردان در نمایش زشتیها و تصاویر شائبهبرانگیز، از سرجوخه یک اثر معمولی رو به پایین ساخته که نمیتواند مخاطبان هدف خود که جوانان هستند را راضی و قانع کند.
برای از بین بردن و کم کردن بار منفی نگاه به سربازان آمریکایی، تا به حال کارهای فرهنگی زیادی صورت گرفته است و اتاقهای فکر زیادی دست بهکار شدند و در نهایت همهالیوود، در فیلمهای ژانر آخرالزمانی و تخیلی، از این سربازان به اصطلاح اعاده حیثیت میکند و آنها را با نجات دنیا، از شر گذشته کثیفشان نجات میدهد.
هیچ وقت دولتهای ظالم طرف اصلی نیستند؛ دولتی که یک سلاح کشتار جمعی دارد و نقشه برای نابودی دشمنانش میکشد و این وسط عدهای آدم بیگناه کشته میشود، گویی اصلا دولتهای استعماری اصلا از این اقدامات نمیکنند و اتفاقا در برابر ظلم میایستند!
منصور یعنی پیروز و این فیلم بیشتر از اینکه درباره مراحل فنی ساخت یک هواپیما باشد، درباره انسانی است که باور داشت میتواند و یاورانی در این راه پیدا کرد که او را بهرغم تمام ناملایمات و سنگاندازیها تا نقطه پیروزی همراهی کردند. وقتی هواپیمای آذرخش از زمین بلند میشود، منصور ستاری زمینگیر شده و روی ویلچر نشسته است، اما شکوهی که در همین تناقض ظاهری وجود دارد، از یک باور و امید مکتبی برمیخیزد.