به گزارش صدای حوزه در میان سریالهای رمضانی که به قسمت سوم میرسند جای خالی در شبکههای سراسری تلویزیون احساس میشود، اگرچه در شبکههای تماشا و آیفیلم سریالهای رضا عطاران را تکرار میکنند. در حالی که تلویزیون معمولاً با سریالهای طنز در ایام ماه رمضان میهمان خانهها میشد و عطاران در کنارِ سعید آقاخانی، رامبد جوان، محمدحسین لطیفی و حتی برزو نیکنژاد و سیروس مقدم رکوردار ساخت کارهای کمدی رمضانی است.
جای رضا عطاران و سریالهایش خالی است
کارگردانی که همیشه برای سفرههای افطارِ مخاطبان تلویزیون، ماجراهای کمدی جذابی را تدارک میدید که امروز آن فضا و مُدل کمدیها جایشان در تلویزیون بیش از گذشته خالی است، همان تِم فقر و غنایی که انگار سریالسازان امروز فراموش کردهاند دوربینهایشان را از خانههای لاکچری و بالاشهر به مناطق پایینشهر و اتفاقات خانوادههای ضعیف و متوسط جامعه ببرند.
خودمان را با سریالهایش پیدا میکردیم
زمانی میتوانستیم رمضان را با سریالهای رمضانی بهتر درک کنیم؛ اما رفتهرفته این دغدغه و حمیّت کمرنگ شد، حتی دورانی که کمدیسازی رمضانی به اوج خودش رسید. در “خانه به دوش” و “متهم گریخت” هم میتوانستیم ویژگیهای اخلاقی و توصیفات رمضانی بیابیم، یا “گمگشته” رامبد جوان که داستان دزدی را روایت میکرد که بهدلیل شباهت زیاد با مرد ثروتمندی بهنام “سیدجلال” خودش را بهجای او جا میزند و از موقعیت او سوءاستفاده میکند. شاید چنین ایدهای اکنون برای فیلم یا سریال کلیشهای به نظر بیاید، اما”گمگشته” در سال ۱۳۸۰ با ایده جذابی که داشت ، محبوب مخاطبان شد.
“زیرزمین” ماه رمضان، پورعرب را برگرداند
در ادامه کمدیسازی، “زیرزمین” این بار با بازی فتحعلی اویسی و بازگشت ابوالفضل پورعرب به تلویزیون، ساخته شد. سریالی که توانست در سال ۱۳۸۵ به پربینندهترین سریال ماه رمضانی تبدیل شود. شبکه ۵ سیما که آن روزها به عنوان شبکه تهران شناخته میشد هم “بوی خوش زندگی” به کارگردانی و نویسندگی علی شاهحاتمی را روی آنتن میبرد و مجید صالحی و خشایار راد و یوسف مرادیان و دیگر بازیگران ایفای نقش میکردند. سریال کاملاً متوسطی که داستان مشابهش را در دیگر آثار دیده بودیم.
وقتی رفته رفته سریالها با رمضان بیگانه شدند!
روی هم رفته تلویزیون ایام خوشی را برای مخاطبین سپری میکرد و بیننده را میتوانست در هنگامه افطار و لحظات افطار همراه کند اما این روزها کمتر چنین اتفاقی را میبینیم. آنقدر از این مناسبت و فضا دور شدهاند که مخاطب سریالها را بیگانه با ایام میداند؛اهمیت مناسبتسازی در سریالسازی به ورطه فراموشی سپرده شده و در برنامهسازی هم کلیشه، کپیکاری و دور شدن از خلاقیت و نوآوری به چشم میخورد.
موج کمدیها با “خانه به دوش” آغاز شد
بیش از دو دهه از ساخت مجموعههایی که در مناسبتهای مختلف روی آنتن تلویزیون رفتهاند میگذرد و با وجود اینکه قبل از ساخت سریالهای طنز توسط رضا عطاران، مجموعههای طنزی همچون “پشت کنکوریها” به کارگردانی پریسا بختآور نیز در رمضان سال ۱۳۸۱ روی آنتن تلویزیون رفته بود، عطاران با ساخت سریال “خانه به دوش” در سال ۱۳۸۳ موج کمدیسازی در مجموعههای مناسبتی ماه رمضان را آغاز کرد.
آخرین کمدی عطاران، حاشیهساز شد
این روند در سالهای بعد نیز ادامه پیدا کرد و خود عطاران نیز سردمدار آن شد. مخاطبان از سریالهای طنز او که البته مشکلات و مسائل اجتماعی را نیز به خوبی در قصهاش روایت میکرد به شدت استقبال میکردند تا اینکه “بزنگاه” در سال ۱۳۸۷ با حواشی مشابه با پایتخت ۶ مواجه شد و همین موضوع سبب شد تا “بزنگاه” آخرین سریالی باشد که رضا عطاران در مقام بازیگر و کارگردان به تولید آنها پرداخت.
ساخت کوچه اقاقیا برای شبکه پنج
عطاران یک سال قبل از ساخت اولین سریال مناسبتی برای ماه رمضان، مجموعه “کوچه اقاقیا” را با منوچهر نوذری روانه آنتن شبکه پنج سیما کرد که با اقبال خوبی از سوی مخاطبان همراه شد و اعتماد مدیران تلویزیون را جلب کرد. “خانه به دوش” محصول سال ۱۳۸۳ شبکه سه سیما بود که مهرههای بزرگی برای تولید آن تلاش کرده بودند. حمید لولایی، علی صادقی، مریم امیرجلالی، آناهیتا همتی که هرکدام در آن زمان طرفداران خاص خود را داشتند، همراه با عطاران تیم بازیگران “خانه به دوش” را شکل میدادند و همین موضوع در کنار عوامل دیگر زمینههای موفقیت بیش از حد این سریال را فراهم کرد.
تکهکلامهایی که همچنان خنده میگیرد
یک سال پس از ساخت “خانه به دوش”، عطاران مجموعه “متهم گریخت” را روانه آنتن رمضان سال ۱۳۸۳ کرد و مجدداً با استقبال کمنظیری از سوی مردم مواجه شد. عطاران پس از ساخت “مجموعه ترش و شیرین” که نوروز ۱۳۸۶ روی آنتن رفت، در آخرین همکاری خود با تلویزیون در رمضان ۱۳۸۷ سریال “بزنگاه” را روی آنتن شبکه سه سیما برد که با استقبال خوبی در بین مخاطبان مواجه شد. تکهکلامهایی که از این سریال باب شده بود، تا سالها در سریالهای دیگر تلویزیون نیز استفاده میشد و همچنان خنده میگرفت.
سعید سلطانی هم مأمور بدرقه را ساخت
در کنار سریالهای رضا عطاران، سعید سلطانی ملودرامساز شناخته شده با “مأمور بدرقه”، همزمان با پخش “بزنگاه” در رمضان ۱۳۸۷ روی آنتن شبکه پنج سیما رفت و آنچنان که باید مورد توجه قرار نگرفت. اما این مجموعه بازیگری همچون محسن تنابنده را معرفی کرد که در ادامه با مجموعه “پایتخت” اتفاق ویژهای را در تلویزیون رقم زد.
“سه دونگ سه دونگ” با سیروس گرجستانی
بعد از سال ۱۳۸۷، تا چند سال هیچ مجموعه کمدی در ماه رمضان روی آنتن تلویزیون نرفت اما پس از آن مجموعه “سه دونگ سه دونگ” با هنرمندی سیروس گرجستانی و به کارگردانی شاهد احمدلو روی آنتن شبکه پنج سیما رفت تا رمضان ۱۳۹۰ را متفاوت از سالهای قبل از خود کند. با وجود اینکه “سه دونگ سه دونگ” در زمان پخش خود توسط افراد زیادی دیده شد، نتوانست آنچنان که باید رضایت مخاطبان را جلب کند.
دودکش و زوجِ برقنورد- تشکر
“دودکش” به کارگردانی محمدحسین لطیفی رمضان ۱۳۹۲ روی آنتن شبکه یک سیما رفت و توانست مخاطبان بسیاری به سمت خود جذب کند. استقبال از این مجموعه به اندازهای بود که سبب شد تا تلویزیون برنامهریزی برای ساخت فصل دوم این مجموعه را نیز آغاز کند. به این ترتیب فصل دوم این سریال با نام “پادری” آماده شد و رمضان ۱۳۹۵ روی آنتن شبکه یک سیما رفت اما به موفقیت فصل اول این مجموعه دست پیدا نکرد.
زوج هومن برقنورد و بهنام تشکر این روزها با همدیگر در سریال “دودکش۲” مشغول فیلمبرداریاند و قرار است هرچه زودتر خودشان را به آنتن شبکه یک سیما برسانند. البته گمانهزنیهایی هم شد که این مجموعه تلویزیونی به ماه رمضان ۱۴۰۰ برسد.
پایتخت و فصل رمضانی
در میانِ این سریالهای کمدی رمضانی، “پایتخت” که تجربه خوبی در نوروز ۱۳۹۰ داشت؛ بعد از پخش سه فصل، تصمیم گرفت فصل چهارم را در ماه رمضان تجربه کند. این فصل علاوه بر همراه کردن مخاطبان جوایز بسیاری همچون بهترین سریال سال از دید مردم و بهترین سریال چهارمین جشنواره جامجم را نیز به خود اختصاص داد.
به بهانه موفقیتهای کمدیهای رمضانی تلویزیون با مهران مهام تهیهکننده بسیاری از این سریالها همکلام شدیم و به نکات قابل تأمل و توجهی اشاره کرد. مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
همه آن آدمها امروز ستاره شدهاند؛ نیرو پرورش ندادیم
* چرا آن سریالهای کمدی هنوز هم بعد از بازپخشهای متعدد پرطرفدارند؛ رمز موفقیتشان در چیست؟
همیشه میگویم یک تیم بود؛ از نویسنده بگیرید تا کارگردان و بازیگر. کسانی که امروز هرکدام برای خودشان ستارهایاند. آنقدر انتخابها درست بود که امروز نگاه کنیم، میبینیم مثلاً چه کسی میتوانست جای مرحوم سیروس گرجستانی، نقش هاشم را در “متهم گریخت” بازی کند. متأسفانه در این راستا در بخش کمدی دچار ضعف جدّی شدیم چون پرورش نیرو ندادیم؛ نویسنده، کارگردان و بازیگر کمدی خیلی کم داریم. این اتفاق آنموقع پرورش یافته و پلهکانی طی میشد؛ یعنی در واقع رضا عطاران تئاتر خیابانی، تئاتر، کمدی و بخش کودک را با کارهای ماندگاری تجربه کرد و وارد عرصه کارگردانی شد و حالا هم جزو ستارههای سینما است.
گلایه دارم از برخی که کار در مدیومهای مختلف را به تلویزیون ترجیح دادند
همینطور سعید آقاخانی با “ساعت خوش” وارد شد و امروز در عرصه بازیگری، نویسندگی و کارگردانی جزو ستارهها به شمار میرود. متأسفانه در این بخش کمتر به فکرِ پرورش نیرو بودیم. کسانی هم که بعدها آمدند در این عرصه کارگردانی میکنند خیلی سخت توانستند در این عرصه، به موفقیت دست پیدا کنند، چون انتظار مخاطب با آن کارهای قدیمی پرطرفدار از کمدیهای تلویزیونی بیش از اینها است. البته از برخی بازیگر، کارگردان و نویسنده گلایه دارم که از طریق تلویزیون به جایی رسیدند و بعدها به دلایل مختلف کار در مدیومهای دیگر را ترجیح دادند.
چرا آن سریالها پرطرفدارند و بیشتر دیده میشوند؟
* آیا توجه سینماییها و تلویزیونیها به تجارت و سرمایهسالاری باعث نشده ذوق و انگیزه ساخت سریالها با آن حال و هوای فرهنگی و مؤثر در سبک زندگی فراموش شود؟
بله. من همیشه در پاسخ به این سؤال که چرا آن سریالها پرطرفدارند و بیشتر دیده میشوند، میگویم آیا حال و روز و انگیزههای این روزهایمان با آن روزها یکی است؟ آن روزها کیفیت اهمیت بیشتری داشت و امروز بیشتر دیده شدن؛ اولین چیزی که امروز مورد توجه است بحث قرارداد و دستمزد مطرح میشود. اما آن روزها بسیاری میآمدند و حتی قرارداد هم نداشتند دغدغهشان این بود بهترین کارشان را ارائه بدهند. البته جامعه هم به این سمت کشیده شده و همه دغدغههایش مادی و اقتصادی شده است.
سریال “نرگس” امروز به دقیقهای ۱۴ میلیون میرسد!
هزینهها هم بالا رفته و همان دوستانی که در آن کارها حضور داشتند امروز ستارهاند و نمیتوانیم آن گذشته را به هر طریقی تکرار کنیم. یک زمانی سریال “نرگس” را ساختیم که خیابان خلوت میکرد؛ این سریال با دقیقهای ۷۵ هزار تومان ساخته میشد. اگر قرار باشد همان سریال ساخته شود دقیقهای ۱۴ میلیون در تلویزیون و در نمایشخانگی قیمت دقیقهای آن به ۳۰ میلیون میرسد.
فیلمنامهنویسها در خدمتِ یک کار بودند
شاید یکی از رموز موفقیت آن، فیلمنامه است که نویسنده سریال “نرگس” دو سال فقط دغدغهاش این مجموعه تلویزیونی بود. اما امروز یک نویسنده با یک فیلمنامه روزگار نمیگذراند و به همین دلیل کیفیت پایین میآید؛ چون همه نگران آینده و فرداییم. چرا به گذشته نمیرسیم چون در گذشته ثباتی وجود داشت و این ثبات امروز از دست رفته است. بازیگر، نویسنده و کارگردان، نگران فردا هستند
دردسرهای عظیم بدون جواد عزتی یعنی هیچ!
* چرا نوستالژیها دنبالهدار نشدند؛ مثلاً گفتید ادامه ساخت “خانه به دوش” و یا “زیر آسمان شهر” منتفی است؟
چون واقعاً خیلی از آنها قابل اجرا نیست. اولاً سن و سالها عوض شده و از طرفی آدمها هم عوض شدهاند. در بخشی هم گرفتاریم طرحی مثل “خانه به دوش” و یا کاری مثل “بزنگاه” با توجه به سیاستهای جدید صداوسیما، رد میشود. یا در خصوص فصل جدید “دردسرهای عظیم” سؤال میکردند واقعاً با شرایط امروز جواد عزتی و دستمزدهای او در سینما، امکانپذیر نیست و دردسرهای عظیم بدون جواد عزتی هم یعنی هیچ.
برای ساخت “خانه به دوش” یک روزی با دوستان جمع میشدیم فقط به کار فکر میکردیم و کسی درباره نرخ و دستمزد صحبت نمیکرد و امروز تورم و خیلی از چیزها باعث شد اول بپرسند دستمزد چقدر است. البته حق را باید به آنها داد و سختیها و مشکلات اقتصادی همه را به این سمت برده است.
* جای خیلی از آن ستارهها مثل رضا عطاران امروز در تلویزیون خالی است؛ قبول دارید.
واقعاً جای همهشان خالی است. اما توقعها و انتظارات، امروز از این دوستان به مراتب بالاتر است. به طور مثال رضا عطاران میخواهد بعد از مدتها سریال برای نمایشخانگی بسازد، ترس دارد چون مخاطب کار او را با “خانه به دوش”، “متهم گریخت” و خیلی از کارهای گذشتهاش مقایسه میکند.
سادگیها و همدلیهای “متهمگریخت” و “خانه به دوش” طرفدار دارد نه تجمل!
* مردم چرا آن سریالها را دوست داشتند و هنوز با آن کارها همذاتپنداری میکنند و این اتفاق در بسیاری از کارهای تلویزیونی و حتی نمایشخانگی هم نمیافتد؟
مردم سادگی و صمیمیت و همدلیهایی که در سریالهای “متهمگریخت”، “خانه به دوش” و “بزنگاه” وجود داشت را دوست دارند. آن سفرههایی که همه دور هم مینشستند و امروز کمتر این همدلیها و توجه به همسایه و دوست و آشنا را میبینیم. تجمل جای سادهزیستی را گرفته است؛ واقعاً تعجب میکنم وقتی به برخی از سریالهای خانگی نگاه میکنم برخی چیزهایی میبینم که در فیلمهای آمریکایی هم دیده نمیشود. برخی حیوان، برخی دکور و تالاری نشان میدهند که معلوم نیست در کدام کره است! دوستان ثروتمند و متمول هم دارم که این شکلی که در این فیلمها نشان میدهند، نیستند.