به گزارش صدای حوزه، در روزهای اخیر بهروز وثوقی، بازیگر سینمای فارسی، در صفحه اینستاگرامش پستی جنجالی را درباره ممنوعالکار شدناش توسط خاتمی، موسوی و مخملباف منتشر و سپس آنرا حذف کرد.
چرا بهروز وثوقی این پست را حذف کرد؟
با انتشار این پست بخشی از سمپاتها و ارتش سایبری رسانهای اصلاحطلبان که کیان انتخاباتی خود را در شرایط کنونی در خطر میدیدند، اقدام به فضاسازی گستردهای رسانهای کردند و توییت حسین دهباشی همچون یک بشکه باروت منفجر شد و بخشی از تاریخ فراموش شده ممنوعیتهای دهه شصت را دوباره یادآوری کرد.
اکانت سخنگستر در توییتر نوشت:این پست میتونه بهترین حرکت بهروز وثوقی در طول عمرش باشه حتی. قدرت آگاهیبخشیش رو دست کم نگیرید؛ تیر خلاصی بود بر پیکر اصلاحطلبان؛ اون هم در آستانهٔ انتخابات.
مصطفی فقیهی از طیف اصلاح طلبان سردبیر و صاحب امتیاز فعلی پایگاه خبری انتخاب در توییتر خود نوشت:
بهروز وثوقی در اینستاگرام، پوستری را منتشر کرد که توسط جریان شبهارزشی تهیه شده و در آن ادعا میشودمیرحسین موسوی و محمد خاتمی، وثوقی را ممنوع التصویر کردهاند. سخن از تندروی چپ مذهبی در دهه ۶۰ بسیار است، اما وثوقی زمانی ممنوعالتصویر شد که این افراد هنوز کارهای نبودند.»
آیا میشود خدایی کردن خاتمی در دهه شصت را فراموش کرد!؟
این واکنش از سوی اصلاحطلبان کاملا طبیعی است اما پاسخ آن بسیار ساده و روشن و در بسیاری از رسانههای رسمی و مجازی ویدئوی مشهور منوچهر وثوقی بازیگر سرشناس سینمای فارسی در چند سال گذشته به صورت گسترده و مفصلی درباره مدیریت فرهنگی دهه شصت منتشر شده است.
تروریستهای تفکر به روایت حسین فرحبخش
برای یافتن رخدادهای دهه شصت در ارتباط با ممنوعیت بازیگران پیش از انقلاب میتوان به مصاحبه اخیر حسین فرحبخش در کانال گراند سینما اشاره کرد. فرحبخش در این گفتوگو میگوید:” از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۲ سینما جریان مسیر طبیعیاش را طی میکرد و فیلمهای خوبی مثل برزخیها، دادشاه، دادا، مرز و … ساخته میشد.
سال ۱۳۶۲ تروریستهای تفکر بر مملکت حاکم شدند، آقایان سید محمد بهشتی و فخرالدین انوار(مدیران سینمایی محمد خاتمی وزیر ارشاد وقت) ؛ اینها یک دهه بر سینمای ایران حاکم بودند و تمام هنرمندان قبل از انقلاب را بدون آنکه نظام بخواهد کنار گذاشتند.
نظام هیچ کدام از هنرمندان قبل از انقلاب را نگذاشت ممنوعالکار شوند، روی خانمها شاید حساسیت بود، اما روی آقایان هیچ حساسیتی نبود. آقای فردین، ملک مطیعی و سایرین در چهار پنج سال ابتدای انقلاب کار کردند، اینها (مدیران خاتمی) آمدند جلوی کار هنرمندان قبل از انقلاب را گرفتند و علت هم دارد.
آقای هاشم پور (جمشید) قبل از انقلاب عددی نبود، ده سال قبل از انقلاب از سینما بیرون رفته بود. به محض آنکه با تاراج به سینما آمد و قهرمان شد زود یک تهمت اخلاقی بیخود و خارج از موضوع به او زدند و او را از جریان اصلی سینما کنار گذاشتند. نمیخواستند سینما قهرمان داشته باشد، سینمایی که قهرمان نداشته باشد، اصلا سینما نیست.
با این مستندات میتوان ادعای غیرواقعی مصطفی فقهیی را به چالش کشید که ایشان به هیچ عنوان از تاریخ سینمای انقلاب مطلع نیستند و تنظیمات کارخانهای فعالیت رسانهای فعالان سیاسی و رسانهای نظیر او، روی محور دفاع بدون تحقیق از رهبران اصلاحات سامان داده شده است.
مخالفت آیتالله سید علی خامنهای رئیس جمهور وقت با ممنوعالکاری هنرمندان
تجلی اوج اختلاف راهبرد فرهنگی آیت الله علی خامنهای در مقام ریاست جمهوری در دهه شصت، با جریان مدیریت فرهنگی ذیل نخست وزیر، میر حسین موسوی میتوان در ادامه اظهارت فرحبخش جستجو کرد.
فرحبخش در این مصاحبه میگوید: آقای بهشتی میگفت مسئولین با سینما مخالف هستند، من میدانم شما دروغ میگفتید، با مسئولینی که تو میگویی من با گندهترهایش در ارتباط بودم. ما دیگر از آیتالله خامنهای در این کشور بالاتر داریم؟ بولتن جشنواره در سال ۱۳۶۳ در دسترس است. آیتالله خامنهای فرمودند: اگر بازیگران قبل از انقلاب مفسده قدیم را نداشته باشند، هیچ ایرادی ندارد که بازی کنند، آن زمان رئیس جمهور و مورد تائید حضرت امام(ره) بودند، دروغ بود. اینا به میرحسین موسوی وصل بودند، اما اینها حاکم شده بودند بر مملکت و تفکرشان این بود.
اما این حجم از دروغپردازی اصلاحطلبان در پروژه «مالهکشی» دهه شصت به سرانجام خواهد رسید. خاتمی قبل از آنکه حکم تکفیر و عدم پذیرش نماز بازیگران قبل از انقلاب را صادر کند، مدیر مسئولی روزنامه کیهان را بر عهده داشت و روزنامه کیهان با انتشار مقالهای زمینه پایین کشیدن فیلم برزخیها را در دهه شصت فراهم کرد. فیلمی که شماری از بازیگران ممنوعالکار شده قبل از انقلاب در آن حضور داشتند.
کیهان به مدیر مسئولی محمد خاتمی رئیس دولت اصلاحات و سردبیری سیاسی غلامرضا موسوی از تهیهکنندگان فعلی سینمای ایران
عبدالمجید معادیخواه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت نیز در گفتگویی که سال ۹۲ با سایت خبری خبرآنلاین داشته است، روایت جالبی از این اتفاقات دارد:
“آن زمان یک دعوای مفصلی به وجود آمد که از آقای مخملباف در آن شرکت داشتند و علیه من موضع میگرفتند تا آقای مسیح مهاجری. دعوا بر سر اکران فیلم «برزخیها» بود.
این مساله خودش یک پرونده است که جنجال زیادی درست کرد به همهجا ازجمله مجلس هم کشید. بسیجی هم علیه بنده راه افتاد که بخشی از آن در مطبوعات آن دوران هست. هم مطبوعاتی که آقای خاتمی اداره میکردند، مثل کیهان به ما میتاختند و هم امثال آقای مخملباف فریاد «وا اسلاما» سر میدادند. در آن هیاهو هیچکس نیامد ببیند که اصلاً داستان فیلم «برزخیها» چیست. “
معادیخواه روایتی هم از جلسهای که با آیتالله خامنهای(رییس جمهور وقت)، داشته است ارائه میدهد. او میگوید که ایشان را در جریان مسئله قراردادم و فشارها را هم توضیح دادم. نظر ایشان این بود که بهصرف حضور یک بازیگر در فیلم نباید جلوی اکران آن گرفته شود و اگر فیلم اشکالی ازنظر محتوایی ندارد میتواند اکران داشته باشد.
مهدی کلهر، که در آن مقطع مسوول امور سینمایی کشور بود، سالها بعد در گفتوگویی با ماهنامه سینما رسانه گفت:
” روزی که ما جلوی فیلم برزخیها را گرفتیم، وزیر وقت که آقای معادیخواه بود رفت پیش حضرت آقا که آن زمان رئیسجمهور بودند. با من تماس گرفت و گفت: آقای خامنهای میگویند به دلیل بازی کردن فردین نباید جلوی فیلم گرفته شود. اگر فیلم اشکالی دارد؛ اشکالش را برطرف کنید و فیلم را نشان بدهید. بازی کردن فردین اشکالی ندارد!
کلهر میگوید: در حالی که رئیسجمهور که حضرت آقا بودند، صراحتاً به من گفتند بازی کردن فردین در یک فیلم نمیتواند عیب فیلم باشد. به مهندس موسوی گفتم حالا که مدتها در سینماها بوده است، چرا باید مجوز پخشش لغو شود؟ کشاکش ۲۵ روزهای بین من و مهندس موسوی بود و سرانجام گفت استعفا بده. من گفتم استعفا نمیدهم، اگر لازم است مرا کنار بگذارید. البته میدانستم پشت این تلاش که برزخیها نباید باشد، مخملباف و تیمش بودند.
به هر صورت برزخیها اکران شد، البته فقط در تهران. با شروع اکران فروش فیلم بسیار جلب توجه کرد. در همین زمان بود که نخستین نقد منتشره علیه «برزخیها» را روزنامه کیهان در تاریخ ۹ خرداد ۱۳۶۱ تحت عنوان «دوزخ ابتذال در برزخیها» نوشت. دومین نقد معترضانه را روزنامه جمهوری اسلامی(تحت مسوولیت مسیح مهاجری) با تیتر «برزخیها متن نامطلوب وقاحت» به چاپ رساند که نویسنده بینام در آن از «ذکر مصیبت» نوشت و اینکه «بیایید گریه کنیم در سوگ هنر اسلامی!». افزایش فشارها به وزارت ارشاد موجب کنارهگیری معادی خواه از این سمت شد و میرحسین موسوی شخصاً اداره وزارتخانه را به عهده گرفت. ازجمله نخستین تصمیمات موسوی نیز توقف اکران برزخیها بود.
در کتاب قلمرو گفتار به روایت رضا درستکار منتقد سینما میخوانیم:
آغاز به کار سینما در روزهای اول انقلاب، تنها به ممنوع از فعالیت کردن فیلمسازان و سینماگران قبل از انقلاب و چهره های مشهور سینمای فارسی و ستاره های آن سینما (مانند ناصر ملک مطیعی، محمدعلی فردین، ایرج قادری، رضا بیک ایمانوردی، منوچهر وثوق و تقریباً تمامی هنرپیشگان زن) محدود نمی شد؛ سینماگران اشتهار یافته “موج نو” نیز در سال های اول دهه ۱۳۶۰ مورد غضب قرار گرفتند و فعالیت هایشان به اما و اگر افتاد!
امیر نادری، بهرام بیضایی، مسعود کیمیایی، علی حاتمی و ناصر تقوایی که هنوز میخواستند در سینمای پس از انقلاب فیلم بسازند هم، در تنگنای نگاه مدیران گرفتار آمدند و افتاد مشکل ها. فریدون گله و بهمن فرمان آرا هم که اصلا در ایران نبودند؛ دیگر سینماگران هم با سردرگمی (خوف و رجاء) مسیر را رصد می کردند. این که سیاست های محدود کننده، درصدد زمینه سازی ورود چهرههای جدیدی به سینما بودند، یک نکته قابل بحث بود، اما مانع تراشی ها، این طیف را به کل حاشیه نشین کرد؛ مثلا همان طور که گفته شد فیلمهای خط قرمز (مسعود کیمیایی)، مرگ یزدگرد (بهرام بیضایی)، حاجی واشنگتن (علی حاتمی) و مدرسه ای که می رفتیم (داریوش مهرجویی) با مشکلاتی اساسی روبرو شده، و همه این فیلمسازان از ساختن فیلم جنگی منع شدند.