به گزارش خبرنگار صدای حوزه، در هیاهوی خیابانهای شلوغ، جایی میان رفتوآمد رهگذران، میز سادهای قرار دارد که روی آن چراغی از گفتوگو روشن است. پشت این میز، روحانیای نشسته که تبلیغ دین را نه محدود به منبر و تریبون، که در دل مردم و میان زندگی روزمرهشان معنا کرده است. حجتالاسلام سعادت میرقدیم لاهیجی با همین ابتکار متفاوت، نشان داده است که طلبه بودن یعنی از همان روز نخست، مبلغ بودن؛ یعنی شنیدن دغدغههای مردم از زبان خودشان و پاسخ دادن با زبانی ساده و بیواسطه.
این گفتوگو روایتی است از تجربههای او؛ تجربهای که تبلیغ را از حصار مسجد و کلاس درس بیرون آورده و به پیادهروها و کوچهپسکوچههای زندگی مردم برده است.
* ضمن تشکر از فرصتی که در اختیار صدای حوزه قرار دادید، در ابتدا خودتون رو معرفی کنید، و در مورد سوابق تحصیلی و تبلیغی خودتون کمی توضیح دهید.
بنده سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی هستم متولد شهر لاهیجان گیلان، پایه های اول تحصیل را در شهر لاهیجان گذراندهام و از سال ۷۰ وارد حوزه قم شدم.
در فاصله کوتاهی که به قم آمدم، درس خارج را شروع کردم؛ اولین درس خارج که شرکت کردم، نزد حضرت آیتالله صالحی مازندرانی بود.
بنده بیش از چهل سال سابقه تدریس دارم، از مقدمات تا سطح و درس خارج؛ در حال حاضر حدود ده سال است که درس خارج دارم.
در طول سالها، علاوه بر فعالیتهای حوزوی، به تبلیغ نیز پرداختهام؛ تقریباً نزدیک به سی سال در استانها و شهرستانهای مختلف، از جمله لاهیجان، شیراز، ایلام، کرمانشاه، سیستان و بلوچستان و سایر مناطق، منبر رفتهام و به تبلیغ پرداختهام.
* بفرمایید از چه زمانی این کار رو آغاز کردید؟ و اولین روزی که این کار رو شروع کردید، چه حسی داشتید؟ برخورد مردم چطور بود؟
در سال ۱۴۰۰، اوایل دوران کرونا، حس کردم که لازم است فعالیتی برای مردم انجام دهم؛ امکان تبلیغ رفتن دیگر نبود، و بنده نمیتوانستم بیتفاوت باشم ازآن موقع جرقه اینکار به ذهنم رسید تا خداینکرده ارتباط یک طلبه با مردم قطع نشود، به این ترتیب، مکانی کنار مجتمع ما انتخاب کردم که آرام و دنج بود. میز و پارچهای ساده گذاشتم تا فضای کوچکی برای ارتباط با مردم فراهم شود؛ جایی که مردم بتوانند سوالات شرعی، دینی، اخلاقی و اعتقادی خود را مطرح کنند و بنده در حد توان پاسخگو باشم.
اولین باری که شروع به این نوع تبلیغ کردم، حس خوبی داشتم؛ از این جهت که بالاخره من یک طلبه، مدرس و مبلغ بودم. این کار در حقیقت ادامه همان رسالتی بود که برای آن در این مسیر قدم گذاشتهام.
اما درباره برخورد مردم نیز باید بگویم که مردم چنین روشی را از یک شخص طلبه کمتر دیده بودند.
کمتر با این صحنه مواجه شدهاند که روحانیای در پیادهرو یا معبر عمومی بنشیند، میزی بگذارد و با مردم درباره مسائل شرعی، دینی، اخلاقی، خانوادگی و موضوعات دیگر گفتوگو کند.
بسیاری از رهگذران چنین چیزی را تجربه نکرده بودند و برایشان تازگی داشت.
حتی برخی از بزرگان، چه طلبه و چه غیرطلبه، از جمله اساتید دانشگاه یا حوزه میگفتند که این کار بسیار عالی است که طلبهای بیاید در پیادهرو بنشیند و مستقیم با مردم ارتباط برقرار کند. آنان این اقدام را کاری درست و پسندیده میدانستند.
باید عرض کنم که حدود پنج سال از آغاز این کار گذشته است، دیدگاه مردم عموما مثبت بوده است. اما طبیعی است که هر کاری و هر مسیری، مخالفانی هم داشته باشد. در کارهای مختلف هم همین است. این مسئله تفاوتی بین طلبه و غیرطلبه ندارد؛ هر کسی کاری انجام دهد، عدهای ایراد میگیرند.
«مهم آن است که کار بر اساس دلیل عقلی، شرعی، عرفی و سیره پسندیده انجام شود، وقتی کاری عاقلانه، هدفمند، با اراده، همراه با توکل بر خدا و توسل به اهلبیت باشد، آن کار پیش میرود؛ بهویژه وقتی که جنبه معنوی داشته باشد.»
جایگاهی که برای نشستن انتخاب کرده بودم را نیز با تصاویری از شهدا و علما تزیین کردم و همین موضوع خود جنبه تبلیغی داشت.
حقیقت آن است که شخص روحانی از همان ابتدا مبلغ است. از زمانی که وارد حوزه میشود، حتی اگر هنوز ملبس نشده باشد، او مبلغ دین به شمار میآید. حضورش، وجودش، سَکناتش، حرکاتش، نوشتارش، قلمش، رفتارهای روزمرهاش، همه تبلیغ است. تبلیغ تنها گفتاری نیست؛ تبلیغ نوشتاری، هنری، رفتاری و عملی نیز وجود دارد. بنابراین از یک طلبه و روحانی انواع مختلف تبلیغ صادر میشود و باید هم چنین باشد.
طلبهای که درس میخواند و بعد ملبس میشود، به تناسب سن و هیئت ظاهری، رسالت تبلیغی سنگینتری پیدا میکند. در واقع، طلبه همیشه مبلغ اسلام است؛ نه اینکه فقط در دهه محرم یا ماه رمضان مبلغ باشد. از همان روزی که طلبه پا به حوزه میگذارد و به عنوان سرباز امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) شناخته میشود، مبلغ دین است. چه برادر باشد، چه خواهر، حضورش در حوزه رسالت تبلیغی دارد.
بسیاری از مردم هنگام عبور، با من دست میدادند، احوالپرسی میکردند و حتی وقتی چند روز در سفر بودم، میپرسیدند چرا نیستید. این نشان میداد که علاقه داشتند. البته همانطور که عرض کردم، در هر کاری ممکن است برخی ایراد بگیرند. مثلا برخی میگفتند چرا در کنار مسجد نمینشینید. توضیح میدادم و قانع میشدند. یا گاهی کسی میگفت چرا برای خود صندلی نمیگذاری، که توضیح میدادم نیازی نیست و میپذیرفت. یا گاهی گفته میشد
این کار دون شأن یک عالم است. این موارد اندک بود، اما وقتی توضیح کافی میدادم، قانع میشدند. مثلا از آنها میپرسیدم: «شأن چیست و دون شأن به چه معناست؟» وقتی تعریف روشنی نداشتند، خودم معنا میکردم و توضیح میدادم که مصادیق شأن و دون شأن کدام است. گاهی حتی خودشان پس از شنیدن توضیحات میگفتند اکنون فهمیدیم این کار دون شأن نیست.
البته لازم است بگویم که هر کسی اگر در این عرصه وارد شود، باید شرایط خود را بسنجد. هر روحانی یا طلبهای میتواند با توجه به جایگاه و شرایط، رسالت تبلیغی خود را در قالبهای مختلف، در مسجد، مدرسه، پارک، کوچه یا هر جای دیگری دنبال کند.
در عالم مسیحیت، یهودیت و حتی در میان علمای اهل سنت نیز نمونههایی وجود دارد که کارهایی شبیه به این یا حتی پیشرفتهتر از آن انجام شده است؛ مثلا علمایی به روستاهای صعبالعبور رفتهاند و با مردم ارتباط مستقیم برقرار کردهاند. از این جهت، ما حتی از برخی از آنها عقبتر هستیم!
* بهنظر شما امروز مهمترین سؤالها و دغدغههای دینی مردم چیه؟
دغدغههای دینی مردم، تا آنجایی که به من مراجعه کردهاند، بسیار متنوع است. افرادی از طبقات مختلف جامعه پیش من آمدهاند؛ گاهی دانشجو بودهاند، گاهی استاد دانشگاه یا استاد حوزه، حتی خلبان جنگنده، پزشک متخصص پرستار و افراد دیگر. این گروههای مختلف هر یک دغدغههای متفاوتی داشتند؛ از مسائل خانوادگی گرفته تا مسائل دینی و موضوعات دیگر.
در میان این موضوعات، برخی از مهمترین سوالها و دغدغههای دینی مردم چنین است:
بخشی از این پرسشها به مسائل ارزشی جامعه مربوط میشود؛ از جمله مهمترین آنها، موضوع «حجاب» است. بسیاری از مردم میپرسند چگونه میتوان بدون ایجاد تنش و حاشیه، این ارزش دینی را در جامعه ترویج داد و به درستی عملی کرد. برخی نیز بهطور مشخص درباره حدود و چگونگی رعایت حجاب سؤال میکنند.
از دیگر دغدغههای مهم مردم، مسائل تربیتی در خانوادههاست؛ موضوعی بسیار گسترده که در موارد متعددی دیده میشود و محدود به قشر خاصی نیست. حتی در برخی خانوادههای متدین یا مذهبی نیز این چالشها به چشم میخورد.
موضوع دیگری که بسیار مطرح میشود، مسئله «ربا در بانکها»ست. مردم میپرسند که چرا با وجود آنکه نظام جمهوری اسلامی، یک نظام مقدس است و سالها از استقرار آن میگذرد، مسئله ربا همچنان در نظام بانکی حل نشده است، در حالی که مراجع عظام نیز بارها بر این موضوع فریاد زدهاند. بسیاری از مردم، زمانی که برای گرفتن وام مراجعه میکنند، ذهنشان درگیر این است که آیا این وام ربوی است یا خیر. این موضوع برایشان مهم است؛ زیرا نگرانند که خدای ناکرده مالشان آلوده به ربا شود و این بر زندگی آنها و اطرافیانشان تأثیر بگذارد. در چنین مواقعی، من وظیفه داشتم که توضیح دهم و بر اساس ادله شرعی و نظرات مراجع، نگرانی و تشویش آنان را برطرف کنم.
* در این مدت، خاطرهای هست که خیلی روی شما تأثیر گذاشته باشه؟
باید عرض کنم که خاطرات فراوانی دارم، اما چند نمونه را ذکر میکنم:
*یکی از خاطرات مربوط به خلبان جنگندهای است که پیشتر اشاره کردم. این فرد با قامتی رشید و چهرهای زیبا از آن سوی خیابان عبور میکرد، در حالی که من در جایگاهم کنار دیوار مجتمع نشسته بودم. من او را نمیشناختم. اما پس از اندکی، به سمت من آمد و گفت: «حاج آقا، از آن سوی خیابان شما را دیدم، دلم کشید که بیایم و با شما صحبت کنم.» سپس خود را معرفی کرد و گفت که خلبان جنگنده است و چند سالی دیگر بازنشسته خواهد شد. او بیان کرد که باورهای دینیاش آسیب دیده و سوالات جدی دارد. حدود چهل و پنج دقیقه نزد من نشست و درباره مبانی اعتقادی گفتوگو کردیم. در پایان، بسیار شاد و آرام شده بود، بهگونهای که هنگام خداحافظی بشاش و خرسند رفت. این خاطره برای من بسیار زیبا و بهیادماندنی است.
*خاطره دیگر مربوط به یک پزشک متخصص بود که مطب خصوصی داشت. نزد من آمد و گفت: «حاج آقا، مشکلی دارم که فقط شما میتوانید حل کنید.» مشکل او درباره فرزندش بود. برای من جالب بود که فردی با چنین جایگاه اجتماعی و تخصصی، برای حل مشکلات اعتقادی و خانوادگی نزد من آمده بود. در طول سالهای تبلیغ در شهرستانها و استانهای مختلف، از جمله در گیلان، با چنین طیفی از افراد مواجه نشده بودم. اما در این جایگاه، گروههای متنوعی شامل نظامیان، شاعران، طلاب، اساتید دانشگاه و حوزه، پزشکان، پرستاران، نویسندگان و حافظان قرآن نزد من آمدند و پرسشهای خود را مطرح کردند.
*خاطره دیگری که بسیار در ذهنم مانده، مربوط به یک دختر بچه کوچک است. او شاید در کلاس دوم یا سوم ابتدایی بود. نزد من آمد و با زبان کودکانه گفت: «عمو سلام.» من پاسخ سلامش را دادم و دست بر سرش کشیدم. سپس با دستهای کوچک خود به مغازهای اشاره کرد و گفت: «من دلم میخواست چیپس بخورم، اما پول نداشتم. از مغازه چیپس برداشتم و خوردم. بعد پشیمان شدم. رفتم از پدر و مادرم پول گرفتم و به مغازه دادم. حالا میخواهم بدانم آیا خدا از من ناراحت نیست؟ آیا من گناهکار شدهام؟» این سوال ساده، اما عمیق، تأثیر زیادی بر من گذاشت. به او آرامش دادم، دستی بر سرش کشیدم و شکلاتی به او دادم؛ چون معمولا شکلاتی در جیبم داشتم تا به کودکان بدهم. این خاطره و امثال آن به من نشان داد که حتی رفتارهای کوچک نیز میتواند تبلیغ باشد و اثر بزرگی بگذارد.
در مجموع، بسیاری از این خاطرات در من اثر مثبت گذاشته و انگیزهام را برای ادامه کار بیشتر کرده است.
* تجربه شما از مواجهه با رفتارهای تهدیدآمیز و بیاحترامی در مسیر تبلیغ چیست و چگونه بر آن غلبه کردید؟
باید بگویم که طبیعی است مردم نسبت به اتفاقات و مسائل اطرافشان واکنشهای یکسانی نداشته باشند. انسان موجودی چندبعدی است و ترکیبی از نیروها و قواهای مختلف مثل قوهی عقل، قوهی خیال، قوهی شهوت، قوهی وهم، و حتی قوای حیوانی و ملکوتی است. به همین دلیل، نگاهها، برداشتها و رفتارهای آدمها با هم فرق میکند. پس انتظار اینکه همه یکجور فکر یا رفتار کنند، واقعبینانه نیست.
البته ممکن است بعضیها در حرفها یا رفتارشان نارضایتیهایی نشان دهند. این برای من نگرانکننده نیست، چون با توجه به آموزههای قرآن و سیرهی پیامبران و امامان علیهمالسلام، چنین واکنشهایی طبیعی و قابل درک است.
در طول تاریخ، گاهی برخی تلاش کردهاند تا میان مردم و روحانیت فاصله بیندازند، اما سیره علما و بزرگان همیشه بر همراهی با مردم و حضور در میان آنها تأکید داشته است. مردم نیز معمولاً قدردان این همراهی و حضور هستند و وقتی روحانی با اخلاص در خدمتشان باشد، با احترام، محبت و اعتماد خود، قدردانی میکنند.
در موارد خاص، تجربهها نشان میدهد که برخی افراد ابتدا با واکنش جدی یا خشم وارد میشوند ولی پس از گفتوگو و شنیدهشدن، رفتارشان تغییر میکند.
واقعیت این است که تبلیغ دین همیشه با آسانی همراه نیست. در برخی موقعیتهای خاص اجتماعی، ممکن است فضا کمی ملتهب شود و واکنشهایی نسبت به حضور ما در لباس روحانیت شکل بگیرد.
مثلاً در دورهای که شعارهایی مثل «زن، زندگی، آزادی» در فضای جامعه مطرح بود، من خودم در برخی اوقات با رفتارهایی تهدیدآمیز یا با بیاحترامیهایی روبهرو شدم. اما اینها مانع ادامه کارم نشد.
در سفرهای تبلیغیام به مناطق مختلف کشور، از جمله بخشهایی از سیستان و بلوچستان که از نظر امکانات و امنیت، شرایط سختتری دارند، بارها با خطرهایی روبهرو شدهام. ولی باور دارم وقتی هدف، رساندن پیام دین و خدمت به مردم باشد، نباید با هر مانعی عقبنشینی کرد.
اگر پیامبر اسلام (ص) با آنهمه سختی، آزار و توهین، دست از دعوت برنداشت، ما هم که ادامهدهنده راه او هستیم، نباید از سختیهای مسیر تبلیغ بترسیم. تبلیغ، کار آسانی نیست، اما چون هدف، مقدس است، باید با صبر و توکل ادامه داد، حتی در شرایطی که فضا علیه ما باشد.
خلاصه آنکه، مواردی بوده که ظاهراً با نیت منفی یا تخریب وارد شدهاند، ولی در بسیاری از موارد با گفتوگوی صبورانه، شنیدن و توضیح مودبانه، رفتار فرد تغییر کرده یا خشم فروکش کرده است. تجربه نشان میدهد که بسیاری از مخالفتهای ظاهری ناشی از جهالت یا عصبانیت گذراست و فضای گفتوگو و رفتار آرام میتواند تأثیر مثبت برجای گذارد.
* شما پشت سر خود عکسهایی از شهدا و رهبر عزیز انقلاب نصب کردهاید؛ چرا این کار رو کردید؟ چه پیامی داره برای مردم؟
همانطور که در آغاز سخنانم عرض کردم، تبلیغ تنها به گفتار محدود نمیشود. به بیان دیگر، هر آنچه از یک فرد صادر میشود میتواند شکل و شیوهای از تبلیغ باشد. وقتی کسی طلبه میشود، حتی پیش از آنکه لباس روحانیت بر تن کند، وجود او به نوعی پیام و تبلیغ به همراه دارد. البته تبلیغ منحصر به طلاب نیست؛ هر مسلمانی به نحوی مبلغ دین است، اما طلبه به سبب رسالتی که پذیرفته، بهطور ویژه در جایگاه تبلیغ قرار میگیرد. به محض ورود به حوزه و ثبتنام در مسیر طلبگی، قدم در راه سربازی دین میگذارد و خودبهخود به مبلغی برای اسلام بدل میشود.
ما در جهان اسلام، و حتی در سطح جهانی، شاهد روشهای متنوعی در عرصه تبلیغ هستیم. ادیان مختلف، هر یک با شیوهها و ابزارهای خاص خود، بهطور جدی تلاش میکنند بر ذهن و باورهای مردم تأثیر بگذارند.
روشهای تبلیغ منحصر به سخنرانی نیست. گاهی سکوت، گاهی تصویر و گاهی حتی یک رفتار ساده میتواند نقشی عمیقتر از گفتار ایفا کند. برای نمونه، نقل شده است که برخی افراد تنها با دیدن تصویر آیتالله بهجت به ایمان رسیدهاند. یا افرادی با شنیدن قرائت دلنشین مصطفی اسماعیل، قاری برجسته مصری، جذب اسلام شدهاند. این نشان میدهد که حتی صدا، تصویر و هنر قرائت، میتوانند ابزار تبلیغ باشند.
در کنار این موارد، متون دینی همچون قرآن کریم، نهجالبلاغه یا مفاتیحالجنان نیز ابزار قدرتمندی برای تبلیغاند. بارها تجربه کردهام که وقتی برای مردم آیهای از قرآن یا روایتی از معصومان علیهمالسلام را میخوانم، آرامش خاصی در وجودشان پدید میآید. گاهی نیز شعر یا حکایتی اخلاقی همین اثر را دارد.
تصاویر شهدا و رهبر انقلاب نیز همین نقش را ایفا میکنند. افرادی که به دیدار من میآیند، بارها به این تصاویر واکنش نشان دادهاند.
حتی حضور یک روحانی با لباس و هیبت خاص خود، تبلیغ است. بسیاری تنها با نگاه کردن یا دست بوسی، احساس میکنند با فرزند پیامبر یا عالمی دینی روبهرو شدهاند و این خود برایشان پیامآور معنویت است. البته مردم در برابر روحانیان، چه سادات و چه غیرسادات، انتظار صداقت و پایبندی دارند و اگر خلاف آن ببینند، به شدت واکنش نشان میدهند.
در واقع، تصاویر شهدا و بزرگان دین، نوعی زبان بیزباناند. همانطور که حضرت امیرالمؤمنین(ع) در خطبه اشباح نهجالبلاغه اشاره میفرمایند، پدیدههای عالم هر یک نشانهای از خداوند و معرفت الهی هستند.
به تعبیر سعدی:
«برگ درختان سبز در نظر هوشیار / هر ورقش دفتر معرفت کردگار»
بنابراین، نصب تصاویر شهدا و رهبر انقلاب نیز در همین چارچوب معنا مییابد. این تصاویر موجب میشوند حتی کودکان و نوجوانان با عشق و احترام به آنان نزدیک شوند. بارها دیدهام که کودکان قد خود را بلند میکنند تا بتوانند تصویر شهیدی را ببوسند. پیرمردان و پیرزنان نیز همین کار را میکنند. گاهی هم افراد غیرایرانی که به این مکان وارد میشوند، لحظهای در برابر تصاویر میایستند و با دقت به آنها نگاه میکنند. همه اینها نشاندهنده قدرت تبلیغی تصویر و نماد است.
* چه توصیهای برای طلاب جوانی دارید که میخواهند در کنار تحصیل علوم دینی، وارد عرصه تبلیغ نیز شوند؟
شاید من شایسته نباشم که توصیهای کنم؛ چراکه خود را تنها یک مدرس و مبلغ میدانم و تجربهای محدود دارم.. با این حال، براساس همان تجربهها میتوانم نکاتی را به طلاب عزیز و جوان یادآوری کنم.
مهمترین سفارش بنده حقیر به طلاب جوان این است که در هر کاری که میخواهند انجام دهند، عاقلانه، آگاهانه و با اراده عمل کنند. همچنین چهارمین رکن مهم در این مسیر، توکل و توسل به خداوند متعال است.
ما انسانها توانمندیهای بسیاری داریم که گاه از آنها استفاده نمیکنیم و این سرمایههای الهی را ضایع میسازیم. قرآن کریم در آیاتی درباره «نعیم» سخن میگوید و مفسران توضیح دادهاند که این «نعیم» تنها خوراک و پوشاک نیست، بلکه شامل همه نعمتهای الهی ازجمله معرفت، ایمان و ظرفیتهای وجودی ما میشود. در روز قیامت، درباره این سرمایهها از ما پرسش خواهد شد. یکی از پرسشهای اصلی نیز درباره رفتار ما با اهلبیت(ع) است؛ حتی امروز که قرنها از زمان حضور ظاهری ایشان گذشته، باید ببینیم آیا با سیره و منش آنان همراه بودهایم یا خیر.
بسیاری از ما، دهها سال در حوزه درس میخوانیم اما گاهی احساس میکنیم کار جدیای از ما صادر نشده است. گاه برخی طلاب نزد من میآیند و میگویند: «آقا، دیگر حال تبلیغ نداریم؛ مردم نسبت به روحانیت بیاحترامی میکنند و دشنام میدهند.» البته نمیتوان انکار کرد که در جامعه گاهی ناسزا گفته میشود، اما این هرگز نباید باعث عقبنشینی شود. اگر طلبهای با سرمایه علمی و معنوی خود، همراه با عقلانیت، آگاهی، اراده، توکل و توسل وارد میدان شود، میتواند تأثیرگذار باشد.
امروزه ابزارهای متعددی برای انتقال معارف وجود دارد. گذشته از منبر و سخنرانی، رسانههای مجازی، وبسایتها و شبکههای اجتماعی فرصتهای ارزشمندی برای تبلیغ دین هستند.
در واقع، طلاب جوان باید بدانند گنجینهای ارزشمند در درون خود دارند. شعر معروفی در اینباره میگوید:
«سالها دل طلب جام جم از ما میکرد / و آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است / طلب از گمشدگان لب دریا میکرد»
این ابیات یادآور میشود که ما بسیاری از داشتههای گرانبها را در درون خود داریم اما گاه به دنبال آن در جای دیگر میگردیم. امیرالمؤمنین علی(ع) در شعری نیز فرمودهاند:
«أتزعم أنّک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الأکبر»
آیا میپنداری که جسمی کوچک هستی، در حالیکه در وجود تو عالم بزرگ جای گرفته است؟
طلاب باید باور کنند که خداوند در وجود آنان تواناییهای بزرگی نهاده است. این نعمتها با تلاش و توفیق الهی شکوفا میشود. همانگونه که گفتهاند: «از تو حرکت، از خدا برکت». انسان باید با ابزارهایی که خداوند در اختیارش گذاشته (عقل، چشم، گوش، اندیشه و استعداد علمی) حرکت کند و از هوای نفس که مانع رشد است، پرهیز نماید.
برخی از طلاب گله میکنند که تبلیغ دشوار است یا با توهین و مخالفت روبهرو میشوند. باید دانست اگر با دشنام عقبنشینی کنیم، دشمنان و اهل باطل میدان را در دست میگیرند. جامعه نیازمند حضور «جنود عقل» است و نباید اجازه داد «جنود شیطان» بر عرصه غلبه کنند.
در همین زمینه، سخنی ارزشمند از امیرالمؤمنین علی(ع) در کتاب «تحف العقول» آمده است (صفحه ۲۲۲ تا ۲۲۴):
«مَنِ استَطاعَ أن یَمنَعَ نفسَهُ مِن أربعَهِ أشیاءَ فهُو خَلِیقٌ بأن لا یَنزِلَ بهِ مَکروهٌ أبدا ، قیلَ : و ما هُنَّ یا أمیرَ المؤمنینَ ؟ قالَ : العَجَلَهُ ، و اللَّجاجَهُ ، و العُجْبُ ، و التَّوانِی»
یعنی: «کسی که بتواند نفس خود را از چهار ویژگی باز دارد، شایسته است که هیچ ناپسندی بر او فرود نیاید.» این چهار ویژگی عبارتاند از:
۱. عجله و شتابزدگی: باید میان سرعت عمل عقلانی و عجله تفاوت گذاشت. عجله معمولاً بدون تدبیر و برنامه است و از شیطان دانسته شده است، در حالی که آرامش و طمأنینه از خداوند است.
۲. لجاجت و یکدندگی: اگر روشی که در تبلیغ یا عمل انتخاب کردهایم درست نیست، باید شهامت تغییر آن را داشته باشیم و بر خطای خود اصرار نکنیم.
۳. خودپسندی و خودشیفتگی: اینکه فرد گمان کند به جایگاهی رسیده و دیگر نیازی به تلاش ندارد، مانع رشد میشود.
۴. سستی و تنبلی: طلبه نباید دچار ضعف و بیتحرکی شود؛ باید فعال و پرتلاش در میدان حضور یابد.
این توصیهها برای همه طلاب ـ چه جوان و چه باتجربه ـ مفید است. طلبه باید با آرامش درس بخواند، از عجله بپرهیزد، بهتدریج پایههای علمی خود را مستحکم کند و در تبلیغ نیز با برنامه و دوراندیشی عمل نماید.
گاهی برخی از طلاب میگویند شهریه کم است یا مشکلات مالی وجود دارد. این دشواریها نباید مانع پیشرفت علمی و تبلیغی شود. توکل به خدا و تلاش عاقلانه میتواند راهگشا باشد.
اگر طلاب جوان با چنین رویکردی حرکت کنند، میتوانند هم در مسیر تحصیل علوم دینی عمیق شوند و هم با حضوری مؤثر و اخلاقی در جامعه، نقش سازندهای در هدایت مردم ایفا کنند.