• امروز : پنج شنبه - ۳۰ مرداد - ۱۴۰۴
  • برابر با : Thursday - 21 August - 2025
کل اخبار 6541

صدای حوزه امروز

موسیقی عرفانی، عرفان موسیقی مسأله اینست پاسخ انجمن اساتید انقلابی سطوح عالی حوزه علمیه قم به بیانیه تسلیم جبهه اصلاحات نقدی بر نقد بی پرده خانم اسماعیل زاده به صحبت های استاد پناهیان در باب امر به معروف و نهی از منکر طلبه خبرنگاری که شیفته آموختن بود / روزت مبارک محمد جان! عدالت آموزشی و چالش‌های ساختاری در حوزه علمیه از منظر استاد وکیلی آیا انبیای الهی مشاهده این همه رنج و مصیبت مردم مظلوم غزه را تحمل می کردند؟ کانون‌های عظیم تبلیغی؛ مأموریت‌های سه‌گانه و واقعیت امروز خطر جایگزینی اجتماعی در کمین روحانیت حوزه علمیه و تابلوی ایست پست‌مدرنیسم جامعه از کارِ حوزه بی‌خبر است تجلیل مدیران حوزه‌های علمیه کشور از حماسه‌آفرینی ملت ایران و تاکید بر حمایت تام از نظام و رهبری گردهمایی خانوادگی برگزیدگان گروه‌های تبلیغی استان آذربایجان شرقی تصمیم های خردی که به وقتش اتخاذ نشده اند! روحانیت در خط مقدم خدمت/ روحانی و مداح رامشیری نماد خدمت شدند

0
نقدی اجمالی بر آراء موسیقایی، عرفانی و سیاسی آیت الله طهرانی؛

موسیقی عرفانی، عرفان موسیقی مسأله اینست

  • کد خبر : 47143
  • 30 مرداد 1404 - 18:34
موسیقی عرفانی، عرفان موسیقی مسأله اینست
در تشکیلات دوستان مشهدی و تصوف حوزوی شان، اصل بر تسلیم محض شاگرد عرفان از استاد است. اصل بر تقدم فرامین استاد عرفان بر شرع است. اصل بر عدم نقادی و چون و چرا کردن میباشد. چنانچه در نقد پیشین برخی مصادیق را نقل نمودم.

به گزارش صدای حوزه، حجت الاسلام فلاحتی نقدی اجمالی بر آراء موسیقایی، عرفانی و سیاسی آیت الله طهرانی با عنوان “موسیقی عرفانی، عرفان موسیقی مسأله اینست” نگاشته است که در ادامه مطالعه می نمایید:

خواستم دیگر جوابیه و نقدی در باب موسیقی و مسائل پیرامونش در صدای حوزه ننویسم اما مگر آتش بیاری در معرکه و سخنان نازل و بی ادبانه ثقه الاسلام های نیابتی و أیضا علاقه وافر صدای حوزه به حاشیه نگاری، می‌گذارد. مناظره موسیقی در مشهد ما بین اینجانب و جناب آقای وکیلی بر حرمت یا حلیت موسیقی انجام شد. آنچه گفتنی بود از دو طرف در همان جلسه گفته آمد . ایشان گفتند : موسیقی در روایات سراسر مذمت شده، پس مطلقا مذموم است( هر چند هر چه اصرار نمودم که این مذمت مطلق، آیا حرام یا کراهت است؟ از جواب صریح، طفره رفته و بحث را برای تغییر چراغ خاموش نظرات، مبهم گذاردند) . بنده نیز چه در مناظره و چه پس از آن، چند پاسخ دادم اولا متذکر شدم این جمله از شما نیست و از آقای طهرانی است آنهم با آن عتاب و خطابی که به مرحوم امام خمینی بابت تغییر نظرش در باب موسیقی داشتند( که اسنادش را هم ذکر نمودم از جمله در کتاب امام شناسی ج ۱۸ ص ۲۲۲ به مرحوم امام خمینی جسارت و عتاب می‌نمایند) گفتم ارادت شما به آقای طهرانی، مستحسن است اما بدانید به دلیل وجود کثیری از فتاوای شاذ ایشان در فقه و اجتماعیات، با احتیاط بیشتری با مطالب فقهی ایشان نسبت بگیرید که بعید است بگیرند چون حب الشئ یعمی و یصم. ثانیا هر مذمتی دلیل حرمت همیشگی یا کراهت دائمی یک عنوان فقهی نیست . بلکه به تعبیر رهبر انقلاب، مذمت موسیقی در روایات زمانمند بوده، و در زمان ما که برای موسیقی، استفاده های حقّی بوجود آمده، دیگر نمی‌توان موسیقی را مطلقا مذموم و حرام دانست ( کتاب غنا ص ۴۰۳ و ۴۰۴)  ثالثا و مضافا اینکه موسیقی در روایات نیز مطلقا مذمت نشده و روایات جواز دف که هم در روایات متعددی آمده، شاهد متقنی بر این مدعاست. گفتند روایات دف از سنی ها نقل شده که در جواب گفتم آنچه نقل شده از علمای شیعه در کتابها و اسناد مورد تاییدشان میباشد ثانیا غیر از نقل روایی، بسیاری از فقهای تراز اول شیعه مانند شیخ طوسی و شهید ثانی و سید جواد عاملی و….. بر جواز دف در برخی صور مانند عروسی حضرت زهرا س و یا کلا در ختان و زفاف و املاک و افراح، فتوای صریح جواز داده اند ( که در جواب قبل مفصل این موارد را مستندا بیان نمودیم) لذا در مجموع با وجود این فتاوا و نقل های روایی تایید شده توسط بخشی از فقهای بزرگ شیعه، اساسا نمی‌شود گفت هیچ تاییدی در روایات در باب موسیقی وارد نشده است رابعا اینکه در کنار این اجتهادات آخوندی، رهبر انقلاب آیت الله العظمی خامنه ای در کنار بیان وجوه سلبی موسیقی، ابعاد وسیع تری در باب مدح موسیقی و کارکردهای مثبت آن، سخن گفته اند( موسیقی یک نعمت است، امری مطابق فطرت و عقلانیت است، می‌شود از آن در راه خدا و تقرب الهی و حتی حیات طیبه انسانی، استفاده نمود وووووو) ،ولی اما  جناب آقای وکیلی همواره کلمات سلبی ایشان بر موسیقی مانند مذمت ترویج موسیقی را علم میکند که در عین پذیرش اصل آن، می‌گوییم اساسا معنای مذمت ترویج موسیقی، بمعنای تعطیلی موسیقی یا ندیدن زوایای مثبت موسیقی در منظومه موسیقایی رهبری نمی‌باشد ( در جوابیه اول بخشی از این کلمات ایجابی را از رهبری مستندا نقل نمودم)  و این البته بزرگترین خیانت و تحریف و جفا نسبت به کلمات ایشان محسوب می‌گردد. البته جناب وکیلی عادت مستمر شان همین است چنانچه در باب کرونا نیز،یک جمله دو پهلو از رهبری درباره کرونا و منع پزشکان و صلاحدید آنها،از رهبری نقل نموده و مایه کتاب خود قرار داده اند ( کتاب دارالشفای جناب وکیلی) اما از ده ها کلمه و فعل صریح رهبری در باب تبعیت مطلق از فرامین وزارت بهداشت و پزشکان، در زمان کرونا چه در باب جلسات دینی، چه حرم ها و چه درباره تبعیت عموم مردم از پزشکان در زمان کرونا، سخنی به میان نیاورده است

خواستم به دلیل مذمت مطلق موسیقی و نیز تعابیر عتاب آمیز ایشان به امام خمینی در این باب،و أیضا تحریفات کثیر سیاسی و تاریخی در مکتوبات ایشان، مفصل به نقد روش فکری آقای آیت الله طهرانی بپردازم و تبعات فتاوا و منش سلوکی ایشان را متذکر شوم اما دیدم شاید خود این، به تعبیری حاشیه نگاری محسوب گردیده و ما را مخصوصا در شرایط حاد فرهنگی و امنیتی فعلی به حاشیه و تمسک به فرعیات، مشغول بدارد. تنها نکته ای که اجمالا بیانش را ضروری میدانم اینست که روش سلوکی و فتاوای فقهی و عرفانی آقای طهرانی، تفاوت هایی ساختاری با عرفان و فقه مطلوب شیعه دارد. خواستم نقد ۱۰ گانه مفصلی در آراء ایشان بنگارم که به وقت دیگری موکول مینمایم و فقط بر این معنا تاکید می‌کنم که آقای طهرانی،در کنار محاسن عرفانی شان مسلکی بوده اند مابین سه چیز: ۱- شذوذات فقهیِ اخباری مسلکانه ، ۲- شطحیات عرفانی متعدد، ۳- تاریخ سازی و تحریفات تاریخ سیاسی انقلاب و امام خمینی

اما در باب شذوذات فقهی ایشان که بخشی از آنرا در جوابیه پیشین، نقل نمودم تنها بر این نکته تاکید مینمایم که مشی ایشان بیش از اینکه نگاه به روز و تازه به فقه باشد، نگاهی سنت گرایانه ی شبه اخباری بوده. از نگاه سنتی ایشان به زن که می‌گوید بهترین حالت زن اینست که فقط در حال حاملگی و شیردهی باشد  و در غیر اینها به کمال نمیرسد ( رساله نکاحیه ص ۴۲) تا نگاهش به هنرها و موسیقی که نگاه بشدت سلبی و اخبار گرایانه محض میباشد تا فتاوای دیگر ایشان در باب مذمت چنگال! و  اسلامی نبودن تاریخ شمسی و فردوسی و سیستم رأی گیری اکثریت و ده ها مورد شاذ دیگر که همه را هم به اسلام منسوب و مستند می‌دانستند ( بخشی از این ها را در جوابیه قبل مستندا ذکر نمودم). در عین حفظ حرمت ایشان، باید بگوییم، شاید به همین دلایل و شذوذات بوده که، آراء ایشان در هیچ مرکز علمی حوزوی و دانشگاهی مطرح و مقبول نمی‌باشد و عموم حوزویان و دانشگاه‌های و اساتید و پژوهشگران این آراء را قابل پذیرش ندانسته و بلکه به نقد آراء فقهی ایشان پرداخته اند و تنها در بخش بسیار کوچکی از جامعه خصوصا مریدان ایشان و جوانهای کم اطلاع از مسائل کلان فقهی و عرفانی، ترویج گردیده است (فارجعوا بالوجدان الی الواقعیات الخارجیه)

می‌گویند ایشان از اول گفته بود کثرت جمعیت و جمهوری اسلامی و مراجع بسمت دیگری رفتند اما تازه به حرف ایشان رسیدند که اصرار بر کنترل جمعیت غلط بوده و حرف آقای طهرانی درست بوده. درحالیکه این حرف کاملا غلط است، چراکه مراجع عظام و رهبری معظم،. در همان زمان ها هم با قید زمانمندی، فتوا به ترجیح کنترل جمعیت داشتند و میفرمودند در شرایط فعلی که کثرت، مخل بحال اقتصاد و مجموعه ها و تربیت وووووو میباشد و نه مطلقا، فعلا کنترل جمعیت بر کثرت نسل ترجیح دارد و رهبری هم فرمودند مساله کنترل نسل در زمانی خوب بود، لازم بود ولی باید زودتر جلویش را می‌گرفتیم( سخنرانی رهبر معظم در ۱۳ آذر ۱۳۹۲در جمع مردم خراسان شمالی) ، ولی اما در رأی آقای طهرانی این مساله قداست ذاتی داشته و اصرار فرا زمانی داشته ( سرتاسر کتاب رساله نکاحیه از جمله در مقدمه آنجا که می‌گوید آیات قرآن ابدیت و معصومیت و جاودانگی دارد و از جمله آن مسأله ازدواج و نکاح و تکثیر اولاد و ارزش یک فرد مسلمان است، ص ۳) که مطمئنا نه معقول بوده و نه منطبق با اجتهاد پویا و نه مطابق با رأی امامین انقلاب خصوصا آیت الله خامنه ای

اما شطحیات عرفانی ایشان: مناسب است پیش از بیان اجمالی برخی از این شطحیات، مطلبی را متذکر شوم. اینجانب نزدیک به ۳۵ سال است با دو استاد عرفان و حکمت معاصر یعنی آیتَین آملیَین علامه حسن زاده آملی و علامه جوادی آملی، آشنا و مأنوس بوده ام. از صباوت و نوجوانی در جلسات حضوری و کلاسهای درسی و محافل خانگی ایشان حضور داشته و گوشم کامل به صنف حرفهای عرفانی شان، آشنا و دیده ام به رفتارهایشان گشوده بوده است و بلکه اساسا دلیل طلبه شدن و ماندن ما هم، همین علاقه و أنس ما با این دو بزرگوار بوده و هست، که اگر بخواهم خاطرات شخصی خویش را از این دو استاد عالی مقام، مکتوب نمایم، خود، مثنوی هفتاد من کاغذ شود. اینرا به ۳ دلیل گفتم یک اینکه بفهمانم حقیر خود دوستدار عرفان و حکمت و فلسفه هستم و خودم نیز سالها بر تحصیل و تدریس این علوم اشتغال داشته ام، دوم اینکه علاقه من هیچگاه مانع نقدم نسبت به اساتیدم نبوده و نیست، سوم اینکه کسی در نقد جریان آقای طهرانی، بما وصله نزند که فلاحتی تفکیکی یا ضد عرفان یا امثالها است. خیر بنده از نوجوانی با قله ای مانند علامه حسن زاده بزرگ شدم. نماز خاص ایشان را دیده ام، خنده اش گریه اش، مطایبات زیاد و حکمت آمیزش، کراماتش، از، ما فی الضمیر خبرهای قطعی دادنش، از انقلاب و آینده انقلاب گفتنش، از اطاعت محض از رهبری گفتنش، از مردم داری بسیار جدیش، از شدت علاقه مردم به ایشان، از جلسات باحالش، از معارف حِکمی عمیقش وووو و همچنین از کرامات استاد معظم جوادی آملی و سیره سراسر حکمت و عرفان و نواندیشی ایشان و أیضا سال‌های سال در محضر درس تفسیر و فقه و حکمت ایشان شرکت کردن و غیر آن .مختصرا خواستم بگویم هم اینکه خودم دوستدار عرفان و اهل عرفان بوده ام و هستم و عرفان را نه از کتاب‌ها بلکه بالعین از اهلش ادراک کرده ام و هم اینکه بشدت این علاقه را دائما وارسی میکنم که به تعصب و پذیرش بلا دلیل حتی یک گزاره علمی یا عرفانی از بزرگانش، منجر نگردد چنانچه در عمل نیز در بسیاری از آراء این دو استاد عزیز نیز از حیث طلبگی إن قلت هایی داشته ام، چه در جزئیات و چه در برخی ساختارها که این نگاه کاملا نقادانه را همواره به دیگران نیز توصیه اکید نموده ام.

با این توضیح در بیان اجمالی شطحیات مرحوم آیت الله آقای طهرانی نیز دقیقا در بسیاری از موارد، مسئله عکس آنچه گفتم میباشد. در تشکیلات دوستان مشهدی و تصوف حوزوی شان، اصل بر تسلیم محض شاگرد عرفان از استاد است. اصل بر تقدم فرامین استاد عرفان بر شرع است. اصل بر عدم نقادی و چون و چرا کردن میباشد. چنانچه در نقد پیشین برخی مصادیق را نقل نمودم. آقای حداد میفرمود : اگر امر به معروف بموجب آشفتگی آمر شود، باید ترک شود، یا احکام حج به این شکل که موجب حواس پرتی حجاج از خداست، در شریعت نیامده است.( سندها رو بیان کرده بودم اما پیشنهاد میکنم مشتاقان خود شخصا به دو کتاب روح مجرد و نور مجرد مراجعه کنند تا عده ای توجیه المسائل بنویس، دوباره ما را به دروغ متهم نکنند،) و اینکه آقای طهرانی می‌گفتند ولایت آقای حداد عین ولایت ائمه و امیرالمؤمنین است.

گمانشان اینست استاد عرفانی مانند آقای حداد یا آقای طهرانی بحسب کامل بودن شان دیگر هیچ خطایی نداشته اند،شاید بعضا تقیه کنند و نگویند اما  دست کم آنچه ما از ایشان خوانده و شنیده و دیده ایم دقیقا این بوده است و این حالت مرید و مراد بازی بشدت در این گروه رایج و دارج میباشد.در لابلای مطالب آقایان حداد و طهرانی، کثیر در کثیر برداشت های غلط فقهی و عرفانی و حکمی دیده می‌شود تا جایی که می‌شود برای این آراء شاذ و شطحیات باب مستقلی در نظر گرفت

یکی از مریدان و اساتید این فرقه بنام آقای رضایی تهرانی در جایی گفته بود( کلیپ سخنانش را دارم و در آپارات هم موجود است) علت شهادت آقای مطهری این بوده که شاگرد ناقص و دو دانگ آقای طهرانی بوده. اگر شش دانگ تسلیم می‌بود، شهید نمیشد و بالای هفتاد هشتاد سال عمر می‌کرد!!!!شما توهین و توهم را ببینید در چه حد است. برای اینکه مقام عرفانی آقای طهرانی را بالا ببرند چه چیزهایی را لگدمال کرده و تحریف مینمایند

مرحوم آقای دستپروری در مشهد را همگان می‌شناسند ایشان در جایی گفته بودند( صوت جلسه نزد بنده محفوظ است و برای صدای حوزه میفرستم)  سالها در تشکیلات آقای لاله زاری ( طهرانی) به مریدبازی و غیر خدا مشغول بودم و حتی دارای مکاشفه هم شده بودم ولی گمراه بودم تا به آقای عین صاد یا همان علی صفایی حائری رسیدم که کاملا عوض شدم و از بند آن تشکیلات و مرید بازی هایشان رهایی یافتم

نمونه دیگرش همین مناظره ما و تعصبات افراطی این جماعت. مجری مناظره وسط مناظره ما از بس به او فشار وارد شد، رها کرد و رفت و دیگری از پایین جلسه، مدیریت می‌کرد، چرا؟ چون طاقت نداشتند کسی خلاف اعتقاداتشان و بزرگانشان چیزی بگوید.بنده نه فحشی دادم و نه حرف خلافی زدم، فقط بمانند خودشان با آقای وکیلی و طهرانی، مرید گونه رفتار نکردم. در حین جلسه چند نفر برخلاف ادب مناظرات شروع به اشکال می‌کردند. یکی حتی گفته بود :رهبری گفته که گفته، ما چیز دیگری می‌گوییم نظرش عوض شود!!!! دیگری بدون اجازه و با اینکه مجری تاکید کرده بود هر کسی سخنی دارد تنها مکتوبا بپرسد، فریاد کشید که چه می‌گویی، من سالهاست بدون موسیقی کار کرده ام و موفق هم بوده ام پس حرفهای تو غلط است!!!!! . صدیق مکرم آقای شیخ حسین فارسی، مدیر دفتر آیت الله جوادی در مشهد شاهد این بی اخلاقی ها در جلسه بوده اند و بعد جلسه نیز از مسئولین جلسه، گلایه شدید کرده بودند که فلانی مهمان شماست این طرز برخورد و این هجمه ها اساسا برای چیست؟! . بعد جلسه نیز یکی از اساتید معروف آنجا، از فرط عصبانیت جلوی ما را سد کرد و دعوا داشت و رها نمی‌کرد. بعد مناظره نیز تا به الان حدودا چند ماه شده است ، علقه مضغه هایشان، دم به دم ما را به کم مایگی و دروغ و تهمت به اولیاء الهی و تحریف کلام رهبری متهم می‌کنند. نمی‌دانم بخندم یا بگریم از مطالب این جماعت.اصل برایشان قطب و استادشان است، و هر جا رهبری موافق بود نقل میکنند و هر جا موافق نبود، مسکوت می‌گذارند و کار خود می‌کنند تا که ضد انقلاب بودن شهره نشوند، بعد دم از تحریف کلام رهبری می‌زنند.در بسیاری از موارد مانند موسیقی نیز اولا و اساسا کاری به رهبری ندارند. می‌نگرند آقای طهرانی چه گفته، بعد بصورتی گزینشی، رهبری را هم مخالف موسیقی عنوان می‌کنند.گروهی مریدباز و تحریف گر که ما را تحریف کننده می‌نامند. اینست حقیقت ماجرا که مریدبازی، تعصب می زاید و تعصب، خشونت و تندی و بی ادبی و توهمات علمی و عرفانی و فرقه گرایی می آورد و این آن چیزیست که نه فقط شنیده باشم بلکه دقیقا خودم آنرا بالعیان دیده و چشیده ام. جدی اگر ما حسن زاده ها و جوادی ها رو نمی‌دیدیم که فارغ از تمامی این آفات، اهل عرفان بوده اند نه گروه داشتند،نه مریدبازی می‌کردند، نه قطب سازی داشتند، نه ملا بنویس های گمنام مأمور می‌کردند و خود را در هاله ای از تقدس نگاه می‌داشتند، نه هیاهو گر و هوچی گری،و نه گریه کنی، معلوم نبود، از واژه عرفان و عرفا چه میفهمیدیم. بگزاریم و بگذریم….

اما تاریخ سازی سیاسی : مرحوم آقای طهرانی مطالبی را در امور سیاسی انقلاب، ادعا کرده اند که تنها ناقلش فقط خودشان و فرزندانشان هستند و ما هیچ ردپای دیگری از باب صحت این ادعاها نمی‌توانیم بیابیم. از باب مثال در کتاب وظیفه فرد مسلمان در احیای حکومت اسلام ص ۶۵ میگویند: تمام کارهای ایشان( امام خمینی) با مشورت ما بوده است!!!! ، و یا در جای دیگری عامل اصلی حفظ جان امام و یا مرجعیت امام را خودشان عنوان می‌کنند!! ( همان ص۸۸)،و یا پیشنهاد نمازجمعه را اول بار توسط خودشان مطرح می‌کنند!! ( همان ص ۱۱۸) و جالب اینجاست که می‌گویند امام مخالفت این پیشنهاد نیز بوده اند!، در باب سخنرانی ها و پیام‌های امام نیز ایشان نقش خود را محوری دانسته و می‌گوید با نظارت و تذکرات من بوده است از جمله در جایی میگوید: من به ایشان تذکر دادم که جمله: اسلام زن را از مزایای اجتماعی محروم کرده را بکار نبرند که بعدش دیگر بکار نبردند ( همان ص ۵۶ و ۵۷)،و یا می‌گوید : به ایشان تذکر دادم از واژه روحانیون استفاده نکنند( همان ص ۵۷ و ۶۲) وحتی امام را نیز بنوعی برای بعد از شاه مستاصل و خالی الذهن عنوان می‌کنند (همان ص ۹۳) و می‌گوید آقای خمینی بمن گفت آقا سید محمدحسین ما سریده ایم!!!! ( کنایه از استیصال امام از نوع  حکومت و تکیف قیام بعد از شاه)  و در ادامه می‌گوید که به ایشان پیشنهاد حزب دادم که آقای خمینی مخالفت کرد( همان ص ۹۴) ، در جای دیگر منشأ سپاه و بسیج را اولا پیشنهاد خود عنوان می‌کند که پیشنهاد تشکیل گروه‌های مقاومت داده که بعدا منجر به تشکیل سپاه و بسیج شده( همان ص ۱۲۲ و ۱۲۳)

و موارد متعدد دیگر که تنها ما به ادعاهای یک کتاب ایشان اکتفا نمودیم، شما از هر آشنای با تاریخ امام و انقلاب بپرسید هیچکدام این ادعاها را تایید نکرده و نمی‌کند. همگان می‌دانند امام عزیز برای بعد حکومت طاغوت خالی الذهن نبوده و از چند دهه پیش از انقلاب تئوری ولایت فقه و حکومت اسلامی را مدنظر داشته اند، و یا پیشنهاد نمازجمعه را همگان می‌دانند که اول توسط آقای منتظری یا طالقانی مطرح و با اذن امام اجرا گردید،ویا اعلام مرجعیت امام اساسا هیچ ارتباطی با تلفن ها و نامه های آقای طهرانی نداشته و بلکه توسط علما و فضلای دیگر مطرح گردید ( مراجعه شود به خاطرات آیت الله منتظری ج ۱ ص ۱۸۹ به بعد)، اساسا بقول یکی از مسئولین موسسه نشر آثار امام خمینی که بنده در رابطه با همین مدعیات با ایشون گفتگو میکردم : اصلا آقای طهرانی در هیچ برهه ای از تاریخ انقلاب مطرح نبوده اند، نه در لیست تبعیدی ها، نه در لیست زندان رفته ها، نه در لیست شاگردان و همقطاران امام، نه در امضاها( بغیر از یک مورد امضا)، نه در سیر مرجعیت امام خمینی و حفظ جان ایشان غیر اینها. البته این بمعنای ضدیت ایشان با انقلاب نبوده، خیر بلکه ایشان آخوندی انقلابی فرض می‌گردد و مطمئنا راضی به اصل آن نیز بوده اند و البته در مواردی فعالیت های جزئی نیز داشته اند،بلکه  تمام سخن در کم و کیف این انقلابی گری و کم و کیف هزینه کردن ایشان برای انقلاب، و نوع نگرش انتقادی و انحصار گرایی ایشان در جریانات انقلاب و ادعای سنگین خط دهی به امام میباشد.آقای طهرانی ادعاهای بسیار دیگری نیز در باب سیاست و انقلاب دارند که برای اختصار دیگر وارد آن نمی‌شوم و پیشنهاد بسیار أکید خصوصا به جوان تر ها دارم که نه به حرفهای بنده اکتفا کنند و نه به نقدهای پس از آن که احتمالا دوباره نسبت های دروغ بما خواهند داد.بلکه خواننده بی طرف خود مراجعه به کتاب‌های ایشان خصوصا کتاب وظیفه فرد مسلمان بکند و با منابع اصلی تاریخ انقلاب و حرفهای مورخین مورد تایید انقلاب مانند کتاب نهضت امام خمینی  آقای سید حمید روحانی تطبیق نمایند، تا مطالب نگارنده، برایشان کمی بیشتر قریب به ذهن گردد.

لینک کوتاه : https://v-o-h.ir/?p=47143
  • نویسنده : حجت الاسلام فلاحتی

مطالب مرتبط

16مرداد
طلبه خبرنگاری که شیفته آموختن بود / روزت مبارک محمد جان!
در آستانه روز خبرنگار و به یاد مرحوم

طلبه خبرنگاری که شیفته آموختن بود / روزت مبارک محمد جان!

15مرداد
زنگ خطر جنگ قریب‌الوقوع در برابر چین
تحلیلی در رابطه با تحرکات نظامی آمریکا در شرق آسیا؛

زنگ خطر جنگ قریب‌الوقوع در برابر چین

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.