به گزارش صدای حوزه، حجت الاسلام مجتبی فلاحتی در واکنش به مطلب منتشر شده در صدای حوزه به عنوان “از آشفتگی در استدلال تا تحریف آراء!” یادداشت واره ای را نگاشته است که در ادامه مطالعه می نمایید:
خیلی متاسف شدم که صدای حوزه بجای طرح بی طرفانه نظرات حوزوی، جانب دارانه نظرات کسانی را تبلیغ میکند که موسیقی را مطلقا حرام میدانند. برادران عزیز، رهبر انقلاب و عموم فقهای پس از انقلاب، بدلایل متعدد، قائل به حلیت مشروط موسیقی هستند. شایسته بود یا نقد دو طرف را یک زمان میآوردید، یا مباحثه ای مستقل و دگرباره را خودتان با حضور دو طرف بحث، تشکیل میدادید. اما اینکه فقط نقد تند و نسبت های کذب یکطرف را منتشر کنید، کاری بسیار دور از انصاف هست.مضافا اینکه شما باید نظراتی را ترویج و حمایت کنید که به نظرات رهبری و نظام نزدیک باشد نه آراء شاذ و سلبی و در گوشه های حوزه. پیشنهاد میکنم تحقیق بیشتری در باب آراء شاذ آیت الله تهرانی و آقای وکیلی و تشکیلات شان در مشهد داشته باشید. وفقکم الله.
مروری بر آراء سلبی مرحوم علامه طهرانی و جناب آقای وکیلی در مباحث هنری و خاصهً موسیقی
پس از مباحثه بنده با حجت الاسلام آقای محمدحسن وکیلی در مشهد، نقدی را از یکی از طلاب بنام آقای مجتبی کرامتی در صدای حوزه مطالعه کردم. ضمن تشکر از جناب آقای کرامتی بابت تامل و نقدشان، لازم دیدم برای تبیین حقیقت هنر موسیقی در تمدن تراز اسلامی، هم به نقدهای گزینشی و طعنه آمیز این طلبه گرامی پاسخ دهم و هم به همین بهانه، دگربار مروری بر آراء سلبی مرحوم علامه طهرانی و جناب آقای وکیلی در مباحث هنری و خاصهً موسیقی داشته باشم.
۱_ به بنده نسبت خروج مکرر از اصل بحث و گریز زدن کذب آلود به کلمات رهبری را دادند، که می گویم کسی که صوت جلسه را استماع نماید تصدیق میکند که آیا اینجانب نسبت کذب به رهبر انقلاب داده ام یا ناقد متن. بنده در آغاز مقدمه ای در باب نظر اسلام در باب آلات و صنایع در اسلام داشتم و در قسمت های بعد هم در ضمن اشارات قرآنی و برخی ادله روایی و نقل کلمات فقهای عظام، به کلمات رهبری نیز اشاراتی داشتم. ده ها کلمه از رهبری معظم در موارد مختلف نقل شد که اسناد آن به ایشان امری غیر قابل اثبات نمیباشد، ولی برای پاسخ به ادعاهای خلاف واقع ناقد متن، برخی از آن موارد را کوتاه استناد مینمایم: ۱_ درب موسیقی را نمیشود بست مردم نیاز به موسیقی دارند(۱۳۷۰/۱۲/۷). ۲_ موسیقی هنری در خدمت اهداف والای بشری و تقرب به حیات طیبه انسانی است (۱۳۷۴/۸/۸) ۳_ موسیقی میتواند جوانان را به صفا و معنویت و حقیقت رهنمون کند(۱۳۷۷/۱۱/۱۳) ۴_ما به موسیقی و دیگر هنرها نیاز داریم تا یک کار جمعی انجام دهیم، اینها استعداد است(۱۳۹۵/۶/۱) ۵_ برخی انواع موسیقی شفابخش است (۱۳۸۸/۸/۵). ۶_ برخی موسیقی ها مقرب الی الله است (۱۳۸۸/۱۰/۲۲) ۷_ سازهای موسیقی هم بر پایه الهی ساخته شده است، موسیقی هنری بر پایه طبیعت، فطرت و ذوق سلیم بشری است (۱۳۷۵/۵/۹) ۸_ موسیقی خوب میتواند ملتی را منقلب کند و نجات دهد (۱۳۷۵/۵/۹) ۹_ موسیقی هنری برای جان دادن به بی جان ها (همان تاریخ) ۱۰_ موسیقی میتواند دل غمگین ما را شاد کند و این والاترین چیز است و جای شکر دارد(۱۳۷۱/۱۱/۴) ۱۱_ موسیقی یک از راههای مقابله فرهنگی است (۱۳۷۷/۱۱/۱۳) ۱۲_موسیقی هنری خوب و بلیغ و تاثیر گذار است (۱۳۷۷/۱۱/۱۳) که البته باید بگوییم ایشان در جای خود برخی موسیقی های لهوی و اضلالی را نیز مذمت کرده اند، و یا ترویج موسیقی را ممنوع دانسته اند ولی اساسا این مذمت ها، باید با این مدایح موسیقی جمع گردیده و یک جانبه ترویج را در نظر ایشان بمعنای تعطیل مطلق موسیقی و یا حرمت موسیقی در نظر ایشان تفسیر ننمود. کار غلط بزرگی که هم ناقد گرامی و هم آقای وکیلی مرتکب آن شده اند.ترویج بعنوان یک حکم ثانوی در منظر ایشان یعنی تشویش و کثرت فعالیت های موسیقایی در شرایط لهوی فعلی، نه اینکه معنایش این باشد که موسیقی مطلقا مذموم است و یا مطلقا باید فعالیت های موسیقایی را تعطیل نمود ( کتاب غنا ص ۵۰۰ و ص ۴۸۸ و۴۸۹) اساسا اگر نظر ایشان در باب حرمت ترویج، تنها مذمت و طرد موسیقی باشد، این حجم بالای مدح موسیقی و یا اصرار ایشان بر نوع حلال موسیقی چه مفهمومی دارد؟
۲_ گفته اند اینجانب اصطلاحات علمی را ناصحیح بکار برده ام و اینکه در باب روایات زنان گفته ام قضایای حقیقیه ایست که عصری است. گفته اند این تناقض است. درحالیکه هیچ تناقضی در کار نیست.این تعبیر عین توضیح استاد آیت الله جوادی آملی است که تمام مذمت های زنان در نهج البلاغه حقیقیه است اما مربوط به زن قدیم، و اما موضوع زن جدید، احکام جدیدی میطلبد و این نشان میدهد زن جدید غیر از زن قدیم است (تاریخ ۱۴۰۲/۹/۵ درس خارج قضا) پس میشود قضیه ای خارجیه نبوده و مربوط به مصداق خاص نباشد یعنی حقیقیه باشد ولی در عین حال عصری و زمان مند نیز باشد. بنده ناقل این مطلب علمی بودم
۳_ گفته اند برخی اصطلاحات مانند حیث تقییدیه و تعلیلیه خلط شده،که میگویم با توضیحات بنده در ضمن بحث آشکار بود که منظور حیث تقیید است نه تعلیل،چرا که واضح است تاکید من بر روی قیود و نکاح قیود مذمت در روایات بود نه عروض حیث تعلیل آن، که مستمع در سیر استماع توضیحات غیر این نیز نمیفهمد، چنانچه خود رهبری اساسا نظرشان بر تقییدیه بودن این قیود در روایات و در نتیجه عدم حرمت مطلق موسیقی میباشد ( کتاب غنا ص ۳۷۷)
۴_ گفته اند بنده معنای ثابت و متغیر در شریعت و نیز معنای نسخ را خلط کرده ام. طلبه عزیز آقای کرامتی،توجه ندارد که نظریه اجزاء ثابت و متغیر شریعت در منظر علامه طباطبایی و شهید مطهری و آقایان دیگر، به این معناست که برخی احکام اسلام زمان مند و موقتی یا مکان مند و محلی بوده و با پیشرفت مدنیت، قابل تغییر و تبدیل میباشد ( علامه طباطبایی، بررسی های اسلامی ج ۱ ص ۸۰) لذا مسأله فقط تغییر موضوع نیست بلکه گاه اساس یک حکم مربوط به زمان یا مکان خاص بوده و به دلیلی اساسا منتفی میگردد که مثال هم زدم به استحباب داشتن ۳۰ گوسفند در خانه که در روایات آمده ولی اساسا به دلیل مکان مند بودنش،امروزه هیچ کاربردی در زندگی ما ندارد و بر همه مؤمنین مستحب نمیباشد، درحالیکه روایت میگوید هر اهل خانه ای برشان زیبنده است که ۳۰ گوسفند داشته باشند(وسائل الشیعه ج ۸ ص ۳۷۲) که البته این، مثال کوچکی از بحث است و برای امثله متعدد دیگر و تبیین بهتر حکم اجزاء متغیر شریعت، میتوان به کتابهایی مانند اسلام و مقتضیات زمان استاد علامه مطهری مراجعه نمود
۵_ گفتند برای جواز دف سندی ارائه نکردم. در حالیکه توجه نکردند که چند سند مختلف از چند کتاب و آراء بسیاری از فقهاء شیعه در این جواز را نقل کرده بودم .لازم به توضیح است که غیر از کتابهای مختلف روایی شیعه، سندهای روایی مختلف شیعه، نیز مطلب را نقل کرده است. از باب مثال و از کتابهای حدیثی مانند امالی شیخ صدوق که با سند مورد تاییدش از علی بن هبار از پیامبر ص نقل کرده (أمالی ص ۵۱۸) تا قاضی نعمان در دعائم که روایت دیگری را از امام صادق ع و نقل قبیله بنی زریق نقل کرده (دعائم ج ۲ ص ۲۰۶) تا حمیری در قرب الاسناد روایتی دیگر در باب جواز دف از امیرالمونین ع نقل کرده است( قرب الاسناد ص ۱۱۰) و البته کتب دیگری مانند کشف الغمه ج ۱ ص ۳۹۵ و مناقب آل آبی طالب ج ۳ ص ۳۵۱ و متون دیگر که به دلیل اختصار نمی آورم اما حاکی ازین است که از طرق مختلف و در کتب مختلف جواز دف در اعیاد و افراح و ختان و إملاک و عُرس، مورد جواز قرار گرفته است و حتی در تعابیری دارد که پیامبر اکرم ص خودشان امر فرمودند که در عروسی دخترم زهرا س دف بزنید البته لهوی نزنید و باطل نیز نگویید و اختلاط نامحرمان نیز نکنید (أمالی صدوق ص ۵۱۸ و دعائم ج ۲ ص ۲۰۵) نکته مهم دیگر اینکه در همان جلسه مباحثه، عبارات بسیاری از فقها عظام شیعه را در تایید جواز دف از کتب فقهی مانند المبسوط و مسالک الافهام و غیره بصراحت نقل نمودم که جای تعجب ازین دوستان کتمان کننده میباشد که چشم را بر این تعداد کثیر روایات و اسناد روایی مختلف و اقوال فقهی بسته نگاه داشته اند
۶_ گفته اند برخی نقل قول های من از کلام فقها در باب دف یا موسیقی، مستند نبوده که میگویم، اولا آن مقدار که مستند بوده و إن قلتی نیاوردید چرا برای شما کفایت نمیکند تا مجاب شوید فقهایی نیز در قدیم قائل به حلیت فی الجمله موسیقی بوده اند؟( مانند علامه حلی در مسائل مهنائیه و غیره) ثانیا گفتید که من گفته ام آیت الله سید احمد خوانساری حکم به جواز دف داده اند، ولی با مراجعه با کتاب ایشان امر اینطور نبوده بلکه برخلاف ایشان قائل به عدم جواز بوده، که البته باز هم متن را نفهمیده و غلط معنا نمودید. جناب خوانساری بصراحت میگوید: در این جایگاه ( روایت جواز دف) نیز بمانند حق الماره شاید بتوانیم بگوییم علت حرمت آلات لهو نیز آبی از تخصیص است ( تخصیص نمیخورد) بلکه برای جواز دف حکمی جدا برایش جعل شده مانند حرمت مال مردم که با حق الماره تخصیص نخورده بلکه هر کدام جدا جعل شده( حرمت کلی خوردن مال مردم سر جای خود و جواز خوردن مال مردم بعنوان حق المارّه نیز سر جای خود) ،، نتیجتا نمیشود دست از روایات جواز دف برداشت، حتی به بهانه سند های سنی ها و عامه از این جواز( که بنده نقل کردم که فقط از سنی ها هم نبوده این روایات) جامع المدارک ج ۶ ص ۱۱۲ (یمکن أن یقال إن بعض المحرمات دلیل حرمته آب عن التخصیص و لذا قیل فیما دل علی جواز أکل المارهمن الثمره إنه یستکشف أن یکون للماره حقّ من طرف الشارع جعله للمارّه حفظا لبقاء ما دل علی حرمه أکل المال بالباطل علی عمومه ففی المقام لعل ما دل علی حرمه ما ذکر من استعمال آلات اللهو آب عن التخصیص فلایرفع الید عنه بملاحظهالخبر العامی….)
در مورد میرزای قمی هم که نسبت اشتباه به بنده دادید باز هم این شمایید که اشتباه نموده اید چون این عین عبارت میرزاست: آنچه از آلات موسیقی که کمک کننده به تعزیه سیدالشهدا باشد، رجحان شرعی دارد. (جامع الشتات ج ۲ ص ۶۶۳) پر واضح است که میرزا تصریح به استحباب آلات موسیقی در مورد خاص دارند.
در باب کلام رهبری درباره متن شیخ انصاری در مکاسب گفتید که دال بر نوع حلالی از موسیقی نمیکند.و چقدر بنده را قدم به قدم به نافهمی متهم نمودید حال آنکه هر خواننده ای با اندک سوادی به کتاب غنای رهبری مراجعه کند بوضوح میبیند که رهبری در صدد اثبات نوع حلالی از موسیقی است و برای آن ۵ قرینه از روایات بصورت مفصل نیز ذکر میکند( از ص ۴۰۳ کتاب غنا تا ص ۴۴۰) و در ذیل قرینه ۵ که کلام شیخ انصاری را نقل میکند برای همین امر است که از کلام شیخ هم حرمت مقید به لهو فهمیده میشود نه حرمت فی نفسه و مطلق این آلات. عبارت رهبر معظم : یک عبارت عبارت شیخ اعظم است ایشان بعد ذکر روایات حرمت لهو یکی از چیزهایی که به عنوان مؤید ذکر میکنند اینست که: و یؤیده حرمه اللعب بآلات اللهو، الظاهر أنه من حیث اللهو لا من خصوص الآله دلیل بر حرمت لهو یکی اینست که لعب به آلات لهو یعنی همین آلات عزف حرام است و حرمتش بخاطر خصوصیت لهو در آنست نه بخاطر نفس آلات…. و نه اینکه خودش به خودی خود حرام است….. ( کتاب غنا ص۴۲۸) حال خواننده منصف خودش با این نقل و نیز مراجعه به مطالب پیرامونیش در کتاب غنای رهبر انقلاب، درمی یابد که بنده اشتباه کردم یا ناقد گرامی قدم به قدم برای اثبات حرمت مطلق موسیقی از طعنه ها و تمسخرهای مکرر بنده، دریغ نمیورزد. یا گفته اند رهبری در ذیل روایت رفتن حیا یا غیرت در استماع موسیقی، رهبری چنین حرفی نزده اند در حالیکه بعینه رهبری در چند موضع میگویند که بی غیرت شدن مثلا در استماع موسیقی دلیل بر حرمت مطلق نمیباشد ( کتاب غنا ص ۳۴۹) و در جای دیگر بصراحت میگویند از هیچکدام این روایات حرمت مطلق موسیقی فهمیده نمیشود( کتاب غنا ص ۳۹۹)
۷_ گفتند بنده برای اثبات حلیت فی نفسه و مشروط موسیقی به ناقور و صور در قرآن خطا کرده ام، در حالیکه برداشت بنده طبق اصول تفسیر بلاغی و نیز قرآن به قرآن چیر بعیدی نمیباشد، تکرار میکنم من نخواستم بگویم با نیامدن صریح حرمت موسیقی در قرآن، حلیت مطلق موسیقی استنتاج میشود بلکه سخن این بوده که با صریحا تحریم نشدن غنا و موسیقی،این برداشت از قرآن میشود که احتمالا موسیقی نوع حلالی داشته که صراحتا از آن نام نیاورده یا صراحتا آنرا مطلقا حرام نکرده است.آیا مگر غیر از اینست که قرار است ما در فهم حکم حتی روایات را به قرآن عرضه نماییم؟ پس اینهمه هیاهو برای چیست؟ یا اینکه وقتی از صور و ناقور بعنوان شیپور و طبل وقتی اسم میبرد یعنی امکان دارد آلات موسیقی کارکرد حلالی هم داشته باشد مانند کاری که اسرافیل انجام خواهد داد. اگر غیر اینست چرا باید نام دو ابزار موسیقی را نام ببرد، خب مینواست نام نبرد، یا بگوید اسرافیل برای احیا و اماته فریاد میکشد وووووو و دیگر اینکه نه بخواهیم بگوییم این یعنی حلیت مطلق موسیقی بلکه محتملا یعنی حلیت فی الجمله و غیر صریح قرآنی. آیت الله جوادی آملی از ظواهر یک آیه از سوره سلیمان استنتاج مینماید که نقاشی و تمثال، حتی نقاشی انسانها و انبیا سلف جائز بوده و بلکه رایج بوده و این الان هم برای ما جائز میباشد چرا که فعل انبیای قبل برای ما حجیت داشته و جزو اسلام بحساب میاید ،( اگر چه روایات زیادی هم بر حرمت نقاشی و صورت گری وارد شده است) کتاب اسلام و محیط زیست. عبدالله جوادی آملی ص ۵۱ و ۵۲، عنایت میکنید که چگونه با وجود اینهمه روایات مذمت تصویر و مجسمه ایت الله جوادی میگویند، تماثیل و تصاویر در تمدن هنری اسلام حلال است بدلیل همین آیه صرفا.
۸_ گفتند بنده اخلاق مناظره را رعایت نکردم، در این باب بمانند ایشان پرگویی نمیکنم و قضاوت را به مخاطب واگذار میکنم. فقط یک جمله و آن اینکه احتمالا ایشون ماهیت مناظره را که گاه با همین گونه مواجهات میباشد را اساسا با تکلم یک مرید نسبت به مراد خود اشتباه گرفته اند. بنده کلمه ای توهین آمیز بکار نبرده ام بلکه لحن کلامم به مثابه عموم طلاب مباحثه کننده،از فرد مقابلم صرفا مطالبه گر بوده است. والامر الی المستمعین و غفرالله لنا
اما در پایان و یک جمله در باب علامه طهرانی ره و جناب حجت الاسلام آقای وکیلی زید عزه. باید عرض بکنم طبق برداشت حقیر که مستنداتش را خواهم گفت ، آقای وکیلی تقریبا مروج آراء فقهی و حِکمی علامه طهرانی در مشهد میباشند.اصل این ارادت هیچ بدی ندارد بلکه خوب است اما نباید ارادت به یک عالم، مانع تفقّه و تفلسف صحیح یک اهل علم بشود . از جمله آن آراء مباحث هنری و موسیقایی میباشد. مرحوم آیت الله طهرانی قائل به حرمت مطلق موسیقی بوده اند(معادشناسی ج ۱ ص ۱۸۹) و آقای وکیلی هم به سبب ارادت یک عمرشان به ایشان به همین قول قائل میباشد(سخنرانی در مورخ ۱۳۹۸/۲/۱۵)، علامه میگفتند موسیقی انواع خوبی هم دارد اما چون برای مردم قابل تشخیص نیست ،شارع همه اش را حرام کرده ( معادشناسی ج ۱ ص ۱۸۹) و جناب وکیلی هم دقیقا همین حرف را میزند (همان سخنرانی و نیز برنامه شبکه مشهد ۱۳۹۷/۱۰/۲۲)،و یا آقای وکیلی با توضیحاتی میگوید اسلام با موسیقی و مجسمه و نقاشی و سینما اساسا مخالف است، مگر از ناچاری و در ضرورت و برای دفع افسد به فاسد (۱۳۹۸/۲/۱۵ و ۱۳۹۷/۱۰/۲۲) و شباهتها و آراء دیگر. در جایی حتی آقای طهرانی در نقد امام خمینی مینویسند: اما مثلا در بازی شطرنج و آزادی موسیقی مبتذلانه، که صدا و سیما پخش مینمود و امثالهما دیگر نمیتوان به فتوای او ابدیت بخشید، این سد باب اجتهاد میگردد، و مانند سنی ها بالاخره سر از وهابی گری درمیآورد، آیت الله خمینی جائز الخطا بود، در فتوای او صحیح و سقیم وجود دارد در صحیحش مأجور و در سقیمش امره الی الله….( امام شناسی ج ۱۸ ص ۲۲۲)، آقای طهرانی درحالی اینگونه امام را نقد میکند که وقتی به آقای حداد مراد و استاد ایشان میرسد، اینگونه از ایشان نقل شده که : ولایت آقای حداد، عین ولایت ائمه اطهار است و هر جا در سیر الی الله ایشان رفته اند، حداد رفته بود(نور مجرد ص ۲۵۹) آقای حدادی که به نوشته خود علامه، بسیاری یا همه احکام حج را زیر سوال میبرد و عینا میگفت هیچیک از اینها در شریعت نیامده است (روح مجرد ص ۱۰۸)، کوتاه اینکه هدف این جملات نه برای طعن بلکه برای آگاهی بیشتر است که بدانیم، آیا با کدام طرز تفکر، به نظرات رهبر انقلاب و تمدن اسلامی مدنظر ایشان نزدیکتریم آیا با تفکری که حکم موسیقی را بمانند اخباریون تنها از روایات میخواهد بفهمد یا بمانند فقهایی که علاوه بر روایت به اصول فقاهت و عقل و شناخت صحیح موضوعات تکیه میکنند. امام خمینی عزیزی که آقای قدیری را عتاب میکند که با برداشت تو از روایات موسیقی و غیر آن، تمدن امروز بشر را باید تعطیل کنیم ( صحیفه نور ج ۲۱ ص ۱۵۰) و آیت الله خامنه ای که میگوید امروز که مصادیق حقی برای موسیقی پدید آمده، دیگر نمیتوان مطلق آنرا حرام دانست(کتاب غنا ص ۴۰۳) یا عالمی که میگوید در تمدن تراز اسلامی موسیقی مطلقا مذموم و مطرود میباشد!!؟؟