به گزارش صدای حوزه، در آستانه اربعین سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و حضور میلیونی زائران سیدالشهداء(ع) در پیادهروی اربعین، گفتوگویی با آیتالله «سید محمد سجادی» از شاگردان حضرت امام خمینی(ره) درباره جنبههای مختلف پیادهروی اربعین است که در پی میآید:
*در ابتدا به ریشههای سنت پیادهروی در قرآن و سنت اشاره بفرمایید.
در جریان مشی و پیادهروی و حقیقت آن در قرآن؛ یکی داستان حضرت موسی(ع) و خضر(ع) است که حضرت موسی میفرماید: «أَوْ أَمْضِیَ حُقُباً» (الکهف: ۶۰). میگوید که من برای اینکه به عبد صالح خدا برسم که حضرت خضر(ع) است، حاضرم ۷۰ هزار سال (حُقُب) راه بروم تا به محضر مقدس وی برسم؛ این کار را هم کرد و داستان خضر(ع) و موسی(ع) در قرآن به تفصیل آمده است. مشی به طرف یک حقیقت، یک شخص و یک ولیّالله، آن قدر ارزش دارد که یک پیامبر اولواالعزم باید هزینه کند و با اشتیاق، خودش را به محضر مقدس حضرت خضر برساند.
یکی هم داستان اصحاب کهف است. میدانید که اصحاب کهف جزء وزراء، وکلا و از مقربین دقیانوس بودند. این افراد یکدفعه به وجدانشان مراجعه میکنند و میگویند که او (دقیانوس) خدا نیست و لذا تاج، تخت، سلطنت، دارالسلطنه و همه امکانات را کنار میگذارند و سر به کوه و بیابان میگذارند. قرآن میفرماید: «إِذْ أَوَى الْفِتْیَهُ إِلَى الْکَهْفِ» (الکهف: ۱۰) یعنی جوانانی بودند که ایمان آوردند. داستان چنین است که این افراد از همه چیز، به طرف خدای متعال هجرت میکنند و پای پیاده میروند. لذا در راه کربلا و در لسان مقدس سیدالشهداء(ع) نیز این افراد مکررا یاد میشوند: «أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً» (الکهف: ۹). اباعبدالله(ع) در راه کربلا خیلی بر این مسئله تاکید میکردند که اصحاب کهف، جوانانی بودند که بالفطره ایمان آوردند و از دربار پادشاهی جبار، قُلدر و ثروتمند هجرت کردند و به طرف غار کهف رفتند. البته این حرکت، مبنایی قرآنی دارد که در فطرت و باطن انسانی، این کار هجرت از باطل به حق و هجرت مِن الخَلق إلی الخالق است و در سیرهی انبیاء(ع) هم وجود دارد؛ «إِنِّی مُهاجِرٌ إِلى رَبِّی» (العنکبوت: ۲۶)، حضرت ابراهیم(ع) میگویند من به سوی پرورگارم هجرت میکنم.
از مشیهای دیگر در قرآن صفا و مروه است: «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَهَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ» (البقره: ۱۵۸). قرآن این مشی را مایه تقوای قلوب میداند و سعی بین صفا و مروه را جزء شعائر خدا معرفی میکند.
میخواهم مبانی قرآنی قضیهی پیادهروی اربعین را بگویم که به همین داستان مشی اشاراتی دارد؛ در سیرهی پیامبر اکرم(ص) هم آمده است که حضرت با آن وضعیت سخت که مورد تهدید قتل بودند، هجرت فرمودند؛ بعد امیرالمؤمنین(ع) نیز رفتند. امام زینالعابدین(ع) در مورد امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «هاجر هجرتین» یعنی دو بار هجرت کردند. مسئله هجرت، مهاجرت و حرکت، بابی در قرآن و در سیرهی انبیاء دارد که منشأ آثار و برکاتی در عالم و سبب تحولاتی در جهان شده است.
نبی اکرم از مکه به مدینه آمدند و امیرالمؤمنین هم هجرتی به یمن داشتند و شاید به خاطر همین امر، «هَاجَرَ الْهِجْرَتَیْنِ وَ بَایَعَ الْبَیْعَتَیْنِ» میگویند. در سیرهی ائمه(ع) هم که ملاحظه میکنیم، امام حسن(ع) ۲۵ بار مشی به مکه دارند که شرایط آن زمان با امروز خیلی متفاوت است و سختیهای زیادی دارد.
مشی إلی الله، مشی إلی بیتالله و قدم برداشتن در راه خدا، مبنایی الهی و قرآنی دارد. در لابهلای آیات جهاد هم چنین آمده که شما هیچ قدمی برنمیدارید «إِلَّا کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ» (التوبه: ۱۲۰). خداوند شهید سلیمانی را رحمت کند که فکر میکنم در این ثواب، هیچکسی عدیل ایشان نیست که چقدر در بیابانها به این طرف و آن طرف میرفت؛ قرآن میگوید: هیچ قدمی در این راه برنمیدارید، مگر اینکه «کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ»، یعنی یک عمل صالح برای شخص نوشته میشود.
داستان سیدالشهداء(ع) نیز از ازل تا ابد ممتاز است. فقط این جملهی «إنّ الحسین مصباح الهدى و سفینه النجاه» که رسول خدا(ص) در معراج فرمودند که در یمین عرش نوشته شده است. عرش، مرکز قدرت خدا است که قرآن می فرماید «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى»). لذا مرکز تمام هجرتها، مهاجرتها و مشیها، حرکت به سمت اباعبدالله(ع) و زیارت قبر امام حسین(ع) است.
کتابی به دستم رسید به نام «نورالعین فی المشی إلی زیاره الحسین(ع)» که عجیب، و سرشار از حدیث است. در این کتاب احادیث عجیب و غریبی درباره مشی إلی الحسین(ع) و پیادهروی به طرف کربلا دارد. همین که خبر شهادت امام حسین(ع) به مدینه رسید، جابربنعبداللهانصاری که مرد بزرگی بود و سن زیادی هم داشت، خود را به همراه «عطیه عوفی» به کربلا رساند تا خود را به زیارت سیدالشهداء برسناند. لذا غسل میکند و چیزی شبیه به احرام به تن میکند و قدمهایش را کوچک برمیدارد که ثواب بیشتری ببرد و همه داستان او را شنیدهایم. او هم از پیامبر(ص) شنیده بود که زیارت سیدالشهداء(ع) چیست و مشی إلی الحسین(ع)، فضیلت عجیبی دارد.
چند روایت دیدم که همهی ملائکه، انبیاء و مرسلین برای تشرف به کربلا و زیارت الحسین(ع)، اذن میگیرند که یکی از ایام، شب بیستوسوم رمضان(شب قدر) است که شبی مبارک است. عدهای از ملائکه ۷۰ هزار بار میآیند و میروند و دیگر نوبت آنها نمیشود و نوبت بقیه است تا بیایند.
حرم امام حسین (ع)، مرکزی فوقالعاده است، جاذبه دارد و برای نجات بشر است. یعنی کل اشیاء عالم، سماوات، ارضین، ملائکه، اجنه و آدمها تحت تأثیر این نور مقدس هستند. در طول قرون هم علمای بزرگی مخصوصاً علمای نجف، مقیّد به این سیر و مشی بودند و بزرگترین لذتشان بود که در این راه، قدمی بردارند.
*حضرتعالی تحصیلکرده نجف اشرف و از شاگردان شهید آیتالله مصطفی خمینی هستید. درباره شرکت در پیادهروی اربعین با ایشان در نجف اگر نکات یا خاطراتی دارید بفرمایید.
الحمدلله ما حدود ۴۰ یا ۵۰ سال قبل در نجف اشرف، در جوار حرم امیرالمؤمنین(ع) و در محضر مرحوم امام خمینی(ره) و علمای دیگر بودیم. مرحوم حاجآقا مصطفی خمینی(ره) از عشاقالحسین(ع) بود و لذا در روضهها بسیار شرکت میکرد. شخصی بود که بعد از نماز حضرت امام روضه میخواند، خیلیها موافق وی نبودند، اما حاجآقا مصطفی مخفیانه به او پول میداد و میگفت «گوش نده و بخوان» و مداح نیز ۲ دقیقه روضه میخواند. حاجآقا مصطفی کتاب تفسیرشان را هم به امام حسین(ع) هدیه کردهاند و نوشتهاند که «خدایا، اگر این تفسیر من چیزی به نام ثواب دارد، من این را به اباعبدالله(ع) هدیه میکنم».
حاجآقا مصطفی نیز سالی چند بار با کاروانی از طلاب، فضلا و علما به کربلا میرفتند. مرحوم آقای حلیمی که در مدرسهی بروجردی حجره داشتند، سفری را ترتیب میدادند و جمعی از علما از جمله آیتالله شهید مدنی، آیتالله راستی، آیتالله خاتم یزدی و آیتالله غدیری نیز همراهی میکردند. آیتالله غدیری علاوه بر عضویت در شورای استفتاء و مقام اجتهاد، صدای خیلی خوبی داشت و همیشه همه منتظر بودند که به قنطرهی چهارم برسیم، آنجا چادر میزدند و اطراق میکردند. در قنطرهی چهارم آیتالله غدیری کنار آب مینشستند و یک ساعتی روضه میخواندند.
علما برای حضور در این مشی خیلی مقید بودند و این پیادهروی خیلی باصفا بود. همه کار میکردند، یعنی هر کسی مسئولیتی برای طبخ، جمع کردن و شستن ظرف داشت. اینها همگانی بود، همه با هم همکاری میکردند. حاجآقا مصطفی، بادمجان پوست میکَند که یک کار نشستنی بود. طلبههای جوان هم بودند و کمک میکردند.
زمانی که همه مینشستند، جلسهای علمی برگزار، و مباحث فقهی و عرفانی مطرح میشد. گاهی هم حاجآقا مصطفی خمینی، غزلهای حضرت امام را از حفظ میخواندند.
مشی خیلی خوبی بود، نماز را هم معمولاً به امامت شهید مدنی میخواندیم. حاجآقا مصطفی به دعای بعد از زیارت امام رضا(ع) خیلی علاقه داشت. دعای زیبایی در حرم امام رضا(ع) است که ایشان به مرحوم آقای رحمت میگفت که این دعا را بخوان. آقای رحمت، آقای دعایی، آقای محتشمی، شهید محمد منتظری، آقای املایی در این مسیر بودند اما همه رفتند، خدا رحمتشان کند. شاید نام بعضی را هم به خاطر نیاورم، آقای فردوسیپور هم بودند. جمعی از طلبههای مدرسهی آقای بروجردی و غیر آن نیز حضور داشتند.
حاج آقا مصطفی شبها بین نخلها میرفت و مشغول نماز شب میشد، هر کسی به یک طرف میرفت. جمع با ادب و آدابی بودند. همانطور که در روایات آمده که وقتی به زیارت امام حسین(ع) میروید، همانند مُحرِم بروید که در حال احرام است و محرماتی را رعایت میکند؛ اینگونه به طرف حرم سیدالشهداء حرکت میکردیم.
فراموش نمیکنم، سیدی در راه کربلا به حاج آقا مصطفی گفت: حاجآقا! ۴-۵ روز است که در راه هستیم و هوا گرم است و پاهای ما زخمی میشود. آیا امام حسین(ع) قبول میکند یا نه؟ حاج آقا مصطفی گفت: از این حرفت استغفار کن، اول سیدالشهداء(ع) قبول میکند و شما میآیید. همین الان هم اباعبدالله(ع) از حرف شما ناراحت شدند، از حضرت عذرخواهی کن. حضرت ابتدا قبول میکند تا شما مُشرّف میشوید، جاذبهی اوست، پس قبولی او قبل از عمل ما است.
خلاصه در جاهایی که مینشستند و توقف داشتند؛ یا دعا، یا ذکر و یا مباحثات علمی بود؛ گاهی آقا مصطفی سؤالی ادبی مطرح میکرد و همه به دنبال جوابگویی بودند. ایشان سؤالات عرفانی مطرح میکردند، قصه العلماء میگفتند. اگر انسان در آن زمان توجه داشت و فیلم میگرفت، واقعا فیلم مشی آنها آموزنده بود و اگر الان برای مردم پخش میشد، خیلی خوب بود که در این راه رعایت ادب کنند. چون امام زمان(عج) و حضرت زهرا(س) ناظر بر این جریان هستند. این مسیر، جریانی فوقالعاده معنوی و عجیب و غریب است که من تمام روایاتش را نمیتوانم بخوانم، لذا یکی، دو روایت از روایات را میخوانم.
«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) کَمْ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ(ع)؟» امام صادق(ع) از شخصی پرسید: چقدر بین تو و قبر امام حسین(ع) فاصله است؟ وی جواب داد: «قُلْتُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَوْمٌ وَ بَعْضُ یَوْمٍ». یک روز یا نیمروز. امام صادق(ع) فرمود: «قَالَ فَتَزُورُهُ» به زیارت ایشان میروی؟ آن شخص پاسخ داد: «فَقَالَ نَعَمْ». امام صادق(ع) فرمود: «فَقَالَ أَ لَا أُبَشِّرُکَ أَ لَا أُفَرِّحُکَ بِبَعْضِ ثَوَابِهِ». آیا بعضی از ثوابهای زیارت را به تو بگویم؟ آن شخص گفت: «قُلْتُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاکَ» بفرمایید. امام فرمود: «تقبل الملائکه معه و یستغفرون له و یصلون علیه حتی یوافق منزله»؛ از درب منزل که راه میافتد، ملائکهای بسیج میشوند، برای او استغفار میکنند، صلوات میفرستند و برای او دعا میکنند تا به منزلش برگردد. «و تقول الملائکه»؛ ملائکه میگویند: خدایا، «یا ربّ هذا عبدک قد وافا قبر ابن نبیک(ص) و وافا منزله»؛ او را به منزلش رساندیم، ملائکه میپرسند: چه چیزی به او میرسد؟ «فیأتیهم النداء من السماء»؛ از ناحیهی خدا به ملائکه ندا میشود: «یا ملائکه، قفوا بباب عبدی»؛ درِ خانهی منزل این آقا بایستید «و سبحوا و قدسوا و اکتبوا ذلک فی حسناته إلی یوم یتوفی»؛ تا روزی که میمیرد، درِ خانهی او ذکر بگویید و استغفار کنید تا او از دنیا برود. «فلا یزالون ببابه» این ملائکه درِ خانهی او هستند «إلی یومٍ یتوفی یسبحون الله و یقدسونه و یکتبون ذلک فی حسناته»؛ تمام این ثوابها در نامهی عمل زائر امام حسین(ع) نوشته میشود.
روایاتی که مرحوم شیخ محمدحسن اصطهباناتی در کتاب خود درباره زیارت امام حسین(ع)، آورده خیلی عجیب و غریب است. این کتاب را مؤسسهی اعلمی چاپ کرده و روایات راجع به فضیلت مشی به طرف اباعبدالله(ع) را آورده است.
در یک روایت دیگری آمده است: بعد از شهادت اباعبدالله(ع)، شیطان خیلی خوشحال شد و گفت: انتقامم را از بنیآدم گرفتم و مثل مروان و بنیامیه خیلی شادی میکرد، ولی به شیاطین گفت که باید کاری کنید که کسی به این کشتی نزدیک نشود؛ لذا تشکیک و تردید کنید. امروزه میبینید که عدهای میگویند که چرا زوار به زیارت سیدالشهداء(ع) میروند؟ چه کاری میکنند؟! لذا شیطان گفت که اگر نگذارید کسی نزدیک ایشان شود، ما کار خودمان را میکنیم. لذا میبینید که در این ایام بهاییها، وهابیها و صهیونیستها، مثلثی بینالمللی دارند که دائم در جلسه و مشی إلی اباعبدالله(ع) و امام زمان(عج) تشکیک ایجاد میکنند. شیطان گفت که در این دو یعنی امام حسین(ع) و امام زمان(عج) تشکیک کنید، من بقیه را از بین میبرم. مردم ما باید چشمانشان را باز کنند که تا حال هر خیر و برکتی بوده از جلسات امام حسین(ع) و کربلا بوده است؛ ۸ سال جبهههای ما با شعار «یا حسین(ع)» پیش رفت و انشاءالله باز هم پیش میرود و شیعیان بر شیاطین غلبه پیدا میکنند.
*زمانی که به پیادهروی اربعین تشریف میبردید، مردم هم بودند یا فقط حرکت علمایی بود؟
مردم بودند ولی به این صورت نبود، خصوصی بود؛ البته بودند اما به این ازدحام و این جمعیت نبود. اما این حرکتی که اخیرا اتفاق افتاده، فوقالعاده است.
*مردم فقط از نجف میآمدند؟ یا شهرهای دیگر هم در پیادهروی اربعین شرکت میکردند؟
از همه جا میآمدند، اما به این عظمت، با این جمعیت عظیم و به این مدل نبود. این اتفاق مهم را باید حفظ کنیم و نگه داریم.
*آن دوره سازوکار پیادهروی چگونه بود؟ شما حرکت که میکردید، با خودتان نان و ماست و آذوقهای میبردید؟
بله، گاهی ماشین بود، زمانی هم یک گاری بود که زوار در آن ظرف برای طبخ، ماست و مواد غذایی را میگذاشتند و در بین راه خیمه میزدند. یک شب جایی اتراق میکردند و همانجا آبگوشتی میپختند و میخوردند.
*مثل امروز در بین راه موکب بود از شما پذیرایی کند؟
بله در بین راه مضیفهای بزرگی وجود داشت. واقعا امام حسین(ع) عشق است و اصلا نمیتوان حسین(ع) را به چیزی تشبیه کرد الّا عشق. در برههای صدام، سفر کربلا را ممنوع کرده بود و بعثیها هر کسی را که در راه کربلا میدیدند، دستگیر میکردند یا میکشتند. با مرحوم حاجآقا مصطفی از راه قاچاقی به طرف کربلا رفتیم که بیراهه بود. نزدیک به ۳۰-۴۰ نفر بودیم و به روستایی رسیدیم که برق هم نداشت. مرحوم آقای بجنوردی و همین دوستانی که نام بردم هم حضور داشتند. ما به منزل شخصی وارد شدیم، او آن شب چه کرد، آدم فراموش نمیکند، او هر چه داشت ذبح کرد؛ غاز، مرغ، خروس، بز، گوسفند و … . آنجا برق هم نبود، چون بیراهه رفته بودیم؛ بالأخره میزبان ما سفرهی مفصلی را عشقاً للحسین(ع) پهن کرد. میگویند جود این است که آدم آنچه که دارد ببخشد، «کمال الجود بذل الموجود»، او نمیدانست که حاج آقا مصطفی پسر امام خمینی و آن دیگری هم پسر فلانی است، فقط برای اینکه این افراد زائر امام حسین(ع) هستند و به کربلا میروند، این کار را کرد. خیلی عجیب است، اصلا فراموش نمیکنم، حدود ۵۰ سال گذشته است، این بندهی خدا هر چه داشت برای اباعبدالله(ع) ذبح کرد. شیعیان عراقی عاشقانه این کارها را میکردند. گاهی سر راه میآمدند و اگر زائری به خانه آنها نمیرفت، او را با چماق میزدند و میگفتند که اگر نیایی، کتکت میزنیم؛ باید به زور میرفت و چیزی میخورد.
مرحوم الهی قمشهای در کتاب فلسفه خود آورده که خدا فاعل به چیست؟ فاعل بالعنایه است یا فاعل بالنهایه؟ میگوید از حدیث «أحببتُ أن اُعرَف» میفهمیم که خدا فاعل به عشق است. ملا صدرا هم بابی را با عنوان باب «سریان العشق بالعالم» دارد.
محور عشق و حبّ و لطافت، امام حسین(ع) است؛ لذا سیدالشهداء(ع) در کربلا میگوید که هر که میخواهد برود، برود. اینجا نه جای کاسبی، نه جای تجارت و نه جای عیش است. همه را مرخص میکند و فقط أحلی من العسلیها میمانند؛ چون داستان، داستان حبّ و عشق خداست که در طول تاریخ سریان پیدا کرده است. از این جسدی که در بوریا است، کل نهضتهای دنیا اتفاق افتاده است، حتی گاندی میگوید که «من از کربلا درس گرفتم».
نهضتی که امام(ره) برپا کردند، از عاشورا و درسهای عاشورا بود. امام خیلی مقید به خواندن زیارت عاشورا بود. ایشان هر شب به حرم میرفتند اما در ماه محرم، دو بار به حرم میرفتند؛ یک بار برای خواندن زیارت عاشورا و زیارت جامعه کبیره، و یک بار هم شب میرفتند. حضرت امام در حرم امیرالمومنین(ع) رو به کربلا میایستادند و زیارت عاشورا و دعای علقمه را میخواندند. امام خمینی (ره) به زیارت عاشورا بسیار اهتمام داشتند. همهی علما اینطور بودند؛ از جمله آیتالله بهجت، مرحوم میرزای بزرگ شیرازی، آقا سید عبدالهادی، آیتالله خوئی، آقا سید عبدالاعلی سبزواری در مشهد و … همهی علما یکی از اعمالی که واجب میدانستند، خواندن زیارت عاشورا بود که امام زمان(عج) هم به آن مسافر گمشده فرمودند: چرا شما عاشورا نمیخوانید؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا.
یقینا کسانی که در این مسیر میروند، شامل دعای امام زمان(عج)، حضرت زهرا(س) و خمسهی طیبه هستند و هیچ غنیمتی بهتر از این به دست نمیآید. در حدیثی آمده است: «اگر کسی که به طرف امام حسین(ع) میرود، بداند که چه چیزی برای او در نظر گرفتهاند، از شوق میمیرد، اما مسطور است و الّا اگر بفهمد، زنده نمیماند، «لمات شوقاً». این غنیمتی است که اگر خداوند نصیب هر کسی کند، باید سجدهی شکر بجا آورد.
*چه توصیهای به زوار آقا اباعبدالله الحسین(ع) دارید؟
اولا زوار عزیز سعی بر طهارت و نماز اول وقت خواندن داشته باشند و خیلی سجدهی شکر کنند، به هر منزلی که میرسند، سر روی سجده بگذارند و ۱۰۰ مرتبه بگویند: «شکراً لله و لأباعبدالله الحسین(ع)»، چون هزینهی این قضیه را امام حسین(ع) داده و هزینهی بزرگی پرداخت شده است؛ خدا هم میگوید که «مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ الله»، باوفاتر از خدا هم هیچکسی نیست، حالا این سفره پهن است، لذا بروید و تمام اسامیتان را ثبت کنید و یقینا همه اسامی نزد خدا، ثبت و ضبط میگردد.
روایتی وجود دارد که اهل قبور دو آرزو دارند، یکی اینکه ای کاش حجی در نامهی اعمالشان باشد. دیگر اینکه آرزو دارند در قبرستانی باشند که زائر امام حسین(ع) در آنجا دفن شده باشد. حتی اموات شادی میکنند اگر در قبرستان، زائر امام حسین(ع) دفن گردد. یعنی نور اباعبدالله(ع) که متصل میشود، اهل آن قبور هم از سختیها نجات پیدا میکنند.
رهبر معظم انقلاب؛ آیتالله العظمی «امام خامنهای» واقعا حکیم هستند و من از حکمت ایشان مبهوت هستم. قرآن میگوید: «إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ»، میگویم که یک مصداق این آیه، حضرت آقا هستند؛ مخصوصا صحبتهایی که در این دو سال کردند، خیلی عالی است. ایشان صحبتی را برای روز زن ارائه کردند و من به خانمم که استاد جامعه است گفتم که این سخنرانی، تبدیل به یک کتاب میشود؛ شما این سخنرانی را تبدیل به یک کتاب کن. خداوند انشاءالله سایهی ایشان را مستدام بدارد و ریشهی اسرائیل را هم به برکت امام حسین(ع) بکَنَد.
*در خاطر شریفتان است که چند بار به پیادهروی مشرف شدید؟
نه، اما الحمدلله زیاد رفتیم. سالی یک بار عرفه میرفتیم و یک بار در ماه رجب میرفتیم. ۲-۳ بار در سال میرفتیم، یک بار هم توفیق شد و در آن جمع، آیتالله رضوانی خمینی هم بودند، خدا رحمتشان کند.
یک بار در عرفه به کربلا رفتیم و دوستان در راه برگشت گفتند که پیاده برگردیم، لذا به طرف نجف هم پیاده برگشتیم. به یاد دارم که به صحرای نجف آمدیم و همه از خستگی افتادیم که برق آفتاب بیدارمان کرد؛ خیلی خوب بود، الحمدلله بهترین قطعهی عمرمان در خدمت مولا بود.
*حضرت امام، حضرتعالی و مجموعهی اطرافیانشان را برای پیادهروی تشویق میکردند؟ احیاناً منعی که نداشتند؟
اصلاً اصلاً. نه تنها امام، بلکه هیچکسی این کار را نکرده است. این را بدانید که در عمق ولایت ائمه(ع) و تبعیت امام زمان(عج) در این قرون، کسی مثل امام خمینی نیامده است که حقیقی باشد. عدهای صوری هستند، عدهای ریایی هستند، عدهای نیز آن چنان خشونت دارند که شباهتشان به آن طرفیها بیشتر از این طرفیها است. اما امام(ره) هم لطافت داشت، هم اعتقاد.
وصیتنامهی امام(ره) را بخوانید، از روزی که نهضت را شروع کرد تا زمان وصیتش؛ کلام، عقیده و رفتارش همینطوری بوده و نهضت امام موجب شد که فضا باز شود و شیعیان توانستند در مسیر امام حسین(ع) قدم بردارند.
*اگر خاطره یا نکتهای از پیادهروی با شهید آیتالله مدنی و دیگران دارید بفرمایید.
شهید آیتالله مدنی؛ بهشت مجسم بود، متواضع بود، در نهایت تواضع، خضوع، خشوع و اخلاق بود. میگویند: با چه کسی بنشینیم؟ گفت: «مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اللَّهَ رُؤْیَتُهُ»، لذا هر کس شهید مدنی را میدید، به یاد خدا میافتاد.
*به طرح مباحث علمی در پیادهروی اربعین اشاره کردید. اگر خاطرهای در این خصوص دارید بگویید.
حاج آقا مصطفی خمینی مسئلهای را راجع به آیه «فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَهً قالَ هذا رَبِّی» مطرح کردند که اینجا باید «هذه» بیاید نه «هذا»، چون «بازغه» مؤنث است. ۱۰-۲۰ نفر قیل و قال کردند و در نهایت هیچکسی نتوانست جواب دهد. ایشان فرمودند: خب شما باب اول و رابع مغنی را خواندهاید اما من تمام ابواب مغنی را با مرحوم آشتیانی مباحثه کردهام. ایشان گفت که من تمام کتب ادبی که حتی طلبهها نمیبینند را مباحثه کردهام. حاج آقا مصطفی اشاره کردند که در باب خامس مغنی، نکتهای است که سوال را پاسخ داده است. همین مسئله، چند ساعتی سر طلبهها و علما را گرم کرده بود که چرا خدا در اینجا «هذا» میگوید و «هذه» نمیگوید؟
*دربارهی آسیبشناسی اربعین بفرمایید.
امام حسین(ع)، وجودی مخصوص به خودش است. در روز عاشورا، دستهای از طویریج راه میافتند و ظهر عاشورا به حرم میآیند که مرحوم بحرالعلوم، حضرت امام زمان(عج) را هم دیدند که در این هیئت و دسته دویدهاند. این چرا اینطور است؟ چون صبغه الله است، هیچ رنگ و علَمی در این هیئت برای هیچکسی نیست الّا حسین(ع)؛ خیلی عجیب است. مستحضرید که در مسیر کربلا، متأسفانه عدهای عکس میزنند و تبلیغات میکنند، این کار بدی است و بسیاری از زوار اذیت میشوند. اینجا فقط باید حسین(ع) باشد؛ نه هیچ عکس و نه تبلیغ و جریانی، هیچ چیز نباید باشد.
چند شب قبل شنیدم که یکی از علمای نجف، پدر مرحوم آقا «شیخ عبدالحسین» در خانهی آسید عبدالهادی منبر میرفت. گفت: ای مراجع، شما به نجف آمدید که مرجع شوید، خب مرجع شدید. آیا فکر هم کردید که آدم شوید؟! شیخی اعتراض کرد که این حرفها چیست که میگویید؟ میدانید آسید عبدالهادی چه مرد باعظمت و با اخلاصی است؟! ایشان خیلی مرد بزرگی بود. آسید عبدالهادی گفتند: راست میگوید، شاید هم در ما اثر کند.
واقعا بعضی از کارهایی که ما انجام میدهیم، مردم نمیکنند. خب در راه کربلا چه مناسبتی دارد که من عکس ۳ متری بزنم، دیگری عکسی را روی دوشش بگذارد؟ اینها از آسیبهای این راه است، نباید جز کلمهی حسین(ع) در آنجا مطرح شود. به نظر من یکی از آسیبها، همین مورد است.
*در پایان اگر نکتهای دارید به عنوان حسن ختام بفرمایید.
در حوزه علمیه متأسفانه از اندیشه امام غفلت شده است؛ باید مکتب امام خمینی(ره) در فقه، اصول، عرفان و سیاست مورد توجه قرار گیرد، نه اینکه فقط یک کتاب چاپ کنند.
خداوند شهید مطهری را رحمت کند، ایشان دورهی ما را بعد از انقلاب تأمین کرد. الان ما باید ۵۰ تا شهید مطهری نو داشته باشیم، چون حوادث و مسائل نو پیش میآید، الان نباید دستمان خالی باشد، اینها غفلت حوزه است.
الان باید ۲۰-۳۰ تا مطهری داشته باشیم، چرا نداریم؟ من طلبههایی را میشناسم که فوقالعاده باهوش هستند مثل حاجآقا مصطفی، باید روی این افراد سرمایهگذاری کرد، نباید در قرض و بدهی بمانند.
الان اگر شخصی در ایران، مسئله مهمی را بفهمد، او را جذب میکنند و به آمریکا و کانادا میبرند و همه چیز را برای او فراهم میکنند. هزار سال قبل نیز مرحوم سید مرتضی به همهی طلبهها ۱ دینار میداد ولی به شیخ طوسی که شاگردی ممتاز بود، ۱۲ دینار میداد، این مسئله عقلی است و همه میفهمند. اگر در این ۴۰-۵۰ سال، روی طلبههای مستعد و باهوش سرمایهگذاری میشد، الان ۳۰-۴۰ تا مطهری داشتیم.