به گزارش پایگاه خبری تحلیلی صدای حوزه، حجت الاسلام سید محمدحسین دعایی مطلبی با عنوان “ثمره رأی به عهد”، در رثای رئیس جمهور شهید نگاشته است که در ادامه مطالعه می نمایید:
من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا.
«رأی» مهم است، اما این «عهد» است که ما را به «حکمرانی توحیدی» میرساند
یک.
همین چند روز پیش بود که در کنگرۀ جهانی مولایش حضرت رضا علیه السلام گفت «رأی» مهم است، اما این «عهد» است که ما را به «حکمرانی توحیدی» میرساند.
او این را گفت و با بیانی رسا توضیح داد؛ ولی خیلیها نفهمیدند منظورش چیست؛ و ای کاش حالا که پیکر سوختهاش از دل جنگلهای مهآلود منطقهای دورافتاده و صعب العبور برگشته فهمیده باشند.
البته بعضیها هم بودند که خودشان را به نفهمیدن زدند؛ همانهایی که به قول رهبر مهربان و قدرشناس انقلاب، ناسپاسیها و طعنههایشان او را آزرد، اما از تلاش برای پیشرفت کشور باز نداشت.
آه که اگر موسم همدلی و وحدت نبود، خیلی حرفها داشتیم با خیلیها.
دو.
«بالابردن ترازها»؛ این هنر اختصاصی مردان خداست؛ مردانی از جنسِ «اخلاص» و «ایثار».
بهراستی اگر «رئیسی عزیز» با مجاهدت و شهادت خود تراز مدیریت و ریاست در جمهوری اسلامی را بالا نبرد، پس چه کرد؟
آیا وقتی مردم طعم خدمت رئیسجمهور مغتنمی مثل رئیسی را چشیدهاند و فرار او از دیدهشدن را دیدهاند، دیگر به آنانکه جز نام و نان سودایی ندارند مجال خودنمایی خواهند داد؟ به لطف خدا هرگز!
ما از این پس کسی را انتخاب میکنیم که گزینۀ خداست؛ به کسی «رأی» میدهیم که اهلِ «عهد» است؛ کسیکه هم رأی میگیرد، هم دل میبرد؛ کسیکه مثل «آلهاشم» در خط خونین آلهاشم است؛
کسیکه به لباس سبز پاسداری افتخار میکند؛ کسیکه سنگینی مداد علماء و دماء شهداء را با هم دارد؛ کسیکه صندلی ریاست برای او سکوی رسیدن به سعادت است؛ و چه سعادتی بالاتر از «شهادت».
سه.
ما به «حکمت الهی» باور داریم. ما عجول نیستم. ما دیگر آموختهایم که «العاقبه للمتقین». ما خیلی خوب میفهمیم که تاریخ به نفع حقیقت در جریان است. ما باور داریم که با وجود همۀ فشارها و سختیها نزدیک قلهایم.
ما دیگر از هلهلۀ هرزهها هول نمیشویم. ما دیگر از طعنۀ وطنفروشها نمیترسیم. ما دیگر از هتاکی تنفروشها باکی نداریم. آنچه امروز رخ میدهد سرگذشت ماست.
ما به این دستافشانیها، پایکوبیها و میگساریها عادت داریم. ما خواندهایم و شنیدهایم که سر مطهر یحیی به زنی بدکاره پیشکش شد، وحشی جگر حمزه ـ شیر خدا ـ را بهپاس کینۀ هند درید و ابنملجم فرق علی ـ امیر خیبرشکن ـ را به طمع قطام شکافت.
آری؛ جهان خواهد دید که شهادت رئیسی چگونه کتاب انقلاب را ورق میزند، به حرکت کشور سرعت میدهد و پیوند هرچه بیشتر «جمهور» با «جمهوری اسلامی» را باعث میشود.
بگذارید اینگونه بگویم: «خون» بر «رسانه» پیروز است؛ همان خونی که غبار شبهه را از دلهای اسیر مجاز خواهد زدود؛ و آن روز است که معلوم میشود «اکثریت» از آنِ کیست.
چهار.
ما بهشدت دلشکستهایم؛ اما ناامید و افسرده نه. چراکه به صدق وعدۀ خدا ایمان داریم. ما این نهیب حکیمانه و شاعرانۀ خواجۀ شیراز را به گوش جان شنیدهایم که:
هان مَشو نومید چون واقف نِهای از سرّ غیب
باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
ای دل اَر سیل فنا بنیاد هستی برکَند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
«رئیسی عزیز» رفت؛ اما «خامنهای عزیز» هست؛ همانکه دست در دست کشتیبان اصلی ـ امام زمان ارواحنا فداه ـ مثل کوه ایستاده و همه به او تکیه دادهایم؛ همان خلف صالحِ خمینی کبیر ـ روح الله موسوی ـ که امروز «انّ معی ربیِ» کلیم الله را از زبان او میشنویم و با دم عیسویاش دمبهدم زنده میشویم.
آری؛ سر خمّ مِی سلامت، شکند اگر سبویی.
پنج.
بهقول صائب تبریزی:
درین بساط به جز شربت شهادت نیست
مِیی که تلخیِ مرگ از گلو تواند شست
و این شعر لبریز از شور و شعور، در حقیقت شرح این فرمایش شیرین و شیوای پیشوای شهادتطلبان و امیر مؤمنان است که: من لم یُقتل مات و ان افضل الموت القتل.
خدایا!
در طول حیات خود که کاری برای تو نکردیم؛ زندگیمان که به درد دینت نخورد؛ بیا و مرگمان را برای خودت و در راه خودت قرار بده.
ما که قرار هست بمیریم؛ بگذار فدای تو شویم؛ فدای حسین تو که همهچیزش را فدای تو کرد.
حسینجان!
ما هم روسیاهیم؛ ما هم بوی خوشی نداریم؛ سیاهی و بدبوییِ گناه همۀ وجودمان را فراگرفته؛ اما:
گرچه سیهرو شدم غلام تو هستم
خواجه مگر بندۀ سیاه ندارد
آری؛
غلامتان به من آموخت در میانۀ خون
که روسیاهی ما نیز راه حل دارد
پس: ارزقنا الشهاده فی سبیلک یا مولای …