به گزارش صدای حوزه، هیئت آیین حسینی که مراسمهای خود را در امامزاده قاضی صابر- واقع در ده ونک، پشت دانشگاه الزهرا- برگزار میکند، مدتی است دست به نوآوری زده و فضای تعاملی و تربیتی را به شکلی نظاممند و برنامهریزیشده در طول سال با نوجوانها، یعنی کسانی که عمدتاً در دهههای ۸۰ و ۹۰ به دنیا آمدهاند به وجود آورده است. کمترین فایده فضا دادن به نسل معروف به «زِد» که ما عموماً آنها را سرکش و ضداخلاق تصور میکنیم، خروج یا دستکم کمرنگترشدن فضای دوقطبیگری و تصورات افراطی درباره نسلی است که ما کمتر آنها را میشناسیم.
آنچه این روزها در یک هیئت مذهبی در تهران رقم میخورد، میتواند با بازخوردگیری و اصلاحات، الگویی برای هیئتهای دیگر هم باشد که از ظرفیتهای مناسکی این جامعه در جهت همبستگی ملی و احیا و بهروز کردن بزرگداشتهای فرهنگی و دینی استفاده شود. گفتوگوی ما با محمد محمدی، مسئول نوجوانان هیئت آیین حسینی به جزئیات این حرکت فرهنگی میپردازد.
از شکلگیری دغدغه کار با نوجوانها بگویید. چه شد وارد چنین فضای دشوار و ظریفی شدید؟
همان طور که میدانید هیئت آیین حسینی با محوریت حاج میثم مطیعی چندین سال است یکی از اصلیترین مؤلفههای کارکردی خود را روی ارتباط، تعامل و کار برای نوجوانان پسر و دختر قرار داده است، البته جنس کار برای نوجوانهای پسر و دختر تفاوتهایی باهم دارند اما جهتگیری ما در رشد و تعالی این نسل یکی است.
این تفاوتها در چیست؟
اول از همه اینکه برنامههای ما برای نوجوانان پسر به صورت متمرکز انجام میشود. ثبتنام از این نوجوانها در دو نوبت از سال برگزار میشود که اواخر خرداد ماه و اوایل شهریور ماه است و سیاست ما جذب نوجوانها از نقطههای مختلف تهران است.
شهرستانهای اقماری چطور؟
بله، از شهرستانهای اطراف تهران مثل کرج، پردیس و شهریار، شهرهای استان البرز و نقاط دیگر استان تهران هم جذب صورت میگیرد.
جنس برنامهها در دو ایامی که نوجوانها در دوره سهماهه تعطیلات هستند و زمانی که مدرسه میروند با توجه به دو نوبت ثبتنام تابستان و پاییز متفاوت است؟
همین طور است، ما البته در هر دو نوبت کلاس و اردو داریم.
یعنی در پاییز و زمستان هم اردو دارید؟
بله. ایامی که مدرسهها باز است، برنامههای ما متمرکز بر دو روز هفته یعنی پنجشنبه و جمعه میشود؛ پنجشنبهها کلاسها را برگزار میکنیم و جمعهها عموماً اردو داریم. برنامههای ما عموماً بعدازظهر است و اردوها با توجه به مکان و نوع اردو ممکن است از صبح تا بعدازظهر یا حتی چندروزه باشد.
در تابستان چطور؟
فراغت در تابستان بیشتر است، بنابراین برنامههای ما برای نوجوانها در سه روز هفته برگزار میشود. اردو در فرایند تربیت جزو ارکان بسیار مهم به شمار میآید. ما در اردوها میتوانیم تعالیمی را که در کلاسها آموزش دادیم، در محیط کنترلشدهای تثبیت کنیم. در برنامه حاضر چون ارتباط نوجوانان با مجموعه به صورت هفتگی است، ضرورت اردو بیش از پیش احساس میشود، به همین دلیل در برنامهریزیها هفتهای یک بار اردو در نظر گرفته شده است. اردوهای ما هم به صورت زیارتی، تفریحی، سیاحتی و حتی با شرایط خاص و ویژه برگزار میشود. همه اردوها دارای اهداف تربیتی مشخصی است.
کلاسها از صبح شروع میشود؟
برنامههای ما عموماً بعدازظهر است. تابستانها هفتهای یک بار اردو برگزار میکنیم.
تعریفی که از اردو دارید، چیست؟
تمرکز ما بیشتر بر اردوهای زیارت عتبات بوده که هدف آن آشنایی بیشتر و ملموستر با فرهنگ اهل بیت(ع) است و در حال طراحی اردوهای دیگر از جمله راهیان نور، اردوهای جهادی و اردوهای تفریحی شمال هستیم.
محتوای کلاسها و اردوها را چطور تهیه میکنید؟
برنامههای زیادی طراحی شده است و میتوانم به برنامههای خیمه معرفت، بعدازظهر پرنشاط، ستارگان هدایت، تمرین نظم، اتحاد، خودآگاهی، سفره عشق، سفره نور و دورههای تخصصی اشاره کنم. کاملاً به این موضوع واقف هستیم که امروز نسل جوان با نسل ۳۰-۲۰سال پیش متفاوت است و نگاه نو به پدیدهها دارد، بنابراین روشهای خشک، کهنه و منسوخشده در ارتباط با آنها جواب نمیدهد. ما زمانی که خواستیم این فضای آموزشی و تفریحی را برای نوجوانها به وجود بیاوریم، گفتیم این فضا باید تحت یک سند تربیتی جامع باشد که بتوانیم ایدهپردازی، اهداف، راهبرد، فرایندها، جهتگیری، جزئیات و اسناد برنامه کلاسها و اردوها را از این سند استخراج کنیم.
این استخراج به چه صورت انجام میشود؟
از تحقیق، ایدهپردازی، بارش فکری و جمعآوری دیدگاه صاحبنظران آغاز و بعد از جمعبندی و تصحیح در نهایت برنامه وارد فضای آزمایشی میشود و وقتی دوره آموزشی خود را با موفقیت طی کرد، به عنوان یک برنامه تربیتی به کار گرفته میشود. آنچه برای ما در این زمینه مهم و غیرقابل چشمپوشی است، این است که در یک برنامه تربیتی همه مؤلفههای مورد نیاز نوجوانها را مدنظر داشته باشیم و از نگاه تکبعدی و یکسویه پرهیز کنیم.
درباره عناوین برنامهها توضیح میدهید؟
به عنوان مثال بعدازظهرهای پرنشاط یکی از مهمترین برنامههای ماست.
به چه موضوعی اختصاص دارد؟
از جمله ضعفهای فرهنگ عمومی ما که آثار آن را در جامعه خودمان میبینیم، ضعف در کار گروهی است. ما با شناسایی چالشهای مهمی که در فرهنگ عمومیمان وجود دارد، سرفصل مهمی از بعدازظهرهای پرنشاط را به تقویت مهارتهای کار گروهی اختصاص دادهایم. مثلاً نوجوانها را به شکل کنترلشده در فضای مانور یا بازی قرار میدهیم و میبینیم که عملکرد امدادی آنها چطور است، از طرفی ارزیابیها در این باره صورت میگیرد که کارایی و توانمندیهای بچهها در آن بازی چطور بوده است یا مثلاً برنامه خیمههای معرفت را داریم که چهار زیرشاخه قرآن، احکام، عقاید و اهل بیت(ع) را در بر میگیرد.
با توجه به اینکه نوجوانها در بازه ۹ تا ۱۷سالگی قرار میگیرند، اختلاف سنی چندساله در دنیای نوجوانها تفاوت زیادی ایجاد میکند. این تفاوت ادراکی را در برنامهها اعمال کردهاید؟
بله، سرفصلهای دروس با توجه به هر پایه تحصیلی تهیه، تدوین و محتوا به صورت جداگانه از پایه چهارم تا یازدهم ارائه میشود.
در واقع به صورت پلهای است؟
همین طور است. سیر بحثها به عنوان مثال در همان چهار زیرشاخه قرآن، احکام، عقاید و اهل بیت(ع) با توجه به ظرفیتهای ذهنی نوجوانها در پایههای مختلف تنظیم شده و طبیعتاً هر چقدر به پایههای بالاتر میرویم، روند صعودی دارد و محتوا و متریال ما در پایه یازدهم کامل میشود.
متأسفانه یک ایراد اساسی که در ذهنیت ما ایرانیها وجود دارد، این است که ما بیشتر از آنکه آدمهای عمل باشیم، آدمهای عکسالعمل هستیم. در حوزه مناسبات فرهنگی هم از این نقطه آسیب زیادی دیدهایم که ما نمیتوانیم میدان عمل در برابر تحولات جدید باشیم، بنابراین میدان خود را عکسالعمل تعریف میکنیم. منتظریم دیگران شبهه طرح کنند و ما جواب آنها را بدهیم. آیا به این موضوعات در تربیت نوجوانها توجه دارید؟
ما یعنی مجموعه کسانی که به نحوی در طراحی و ارائه این برنامهها دخیل هستند، این موضوع را میدانیم که این نوجوان در سال۱۴۰۲ زندگی میکند، در زمانه هوش مصنوعی، در دنیایی که بسیاری از کنشهای آن به فضای مجازی رسیده است، بنابراین از همان آغاز که کار ما با نوجوانها جدی شد، هدفمان این بود که این نوجوانها نه برای امروز که برای مواجهه و پاسخگویی به نیازهای ۱۵-۱۰سال آینده تربیت شوند، یعنی توانمندیهای آنان به گونهای رشد کند که آن زمان حرفی برای گفتن داشته باشند.
یعنی گوشهچشمی به تحولات روز دارید.
بله، شما امروز ببینید، ما نمیتوانیم منکر شبکههای اجتماعی و تأثیرات آنها شویم. زمانی میتوانیم کار درستی درباره این تحولات صورت دهیم که اولاً درک دقیق و درستی از ماهیت این ابزارها، فناوریها و جهانبینی پشت آنها داشته باشیم و ثانیاً بتوانیم زمین بازی خود را در این زمینه تعریف کنیم و جسارت بازی در این زمین را داشته باشیم.
در همین زمینه آیا محتوایی آماده کردهاید؟
ما برای نوجوانهایمان در سطوح مختلف کلاسهای جهانبینی برگزار میکنیم. در این زمینه نه آموزش و پرورش و نه خانوادههای ما پیشتاز نبودهاند و ضعفهای ما در این حوزه جدی و اساسی است، بنابراین کلاسهای جهانبینی و بصیرتافزایی ما با هدف ترمیم این شکاف طراحی و اجرا میشود.
میدانیم که نوجوانها دنیای خودشان را دارند و معمولاً از بحثهای خشک گریزان هستند، چقدر به این موضوع توجه کردهاید؟
همان طور که اشاره کردم کارشناسان و متخصصان امر با در نظر گرفتن روحیات نوجوانها ساعتها زمان صرف کردهاند که ببینند چطور میتوان یک بحث را به گونهای برای نوجوان ارائه کرد که در دنیای او مقبول باشد. ما کلاسهایمان را به گونهای طراحی کردهایم که نشاط و بازی و ورزش یک اصل در آن باشد، البته همان فضای بازی، ورزش و کسب مهارتها، همبستگی، کار گروهی، مسئولیتپذیری و حرفشنوی از بزرگترها را با آنچه در سند تربیتیمان گنجانده شده است، ارائه میکنیم.
مثال میزنید؟
به عنوان نمونه در این مدت آشناکردن نوجوانان با شهدا و فرهنگ شهادت یکی از مهمترین رئوس برنامههای ما بوده است، بنابراین وقتی در حوزه نشاط و کسب مهارت برای نوجوانهایمان کلاس تیراندازی گذاشتیم، آن را به عنوان کارگاه آموزشی شهید عبدالرسول زرین برگزار کردیم و نکته این داستان برایمان این است که در واقع با یک تیر، دو نشان زدهایم. نوجوانهایمان را با چهره یک قهرمان ایرانی آشنا کردهایم که رکورددار تکتیراندازی در دنیا بوده است و طبیعتاً نوجوانها به کشور، وطن و قهرمانهای این وطن میبالند و در دنیایی که کشورها سعی میکنند با تولیدات تصویری برای خود قهرمانهای کاذب بتراشند با یک قهرمان واقعی آشنا میشوند، از طرف دیگر توجه کنیم که تیراندازی به تقویت صبر، تمرکز، قدرت روحی، کار گروهی و تقویت مهارتهایی مثل رعایت ایمنی در زندگی روزمره میانجامد.
چقدر به دنبال بسط فضای علم در میان نوجوانها هستید؟ منظورم این است که در کنار موضوعات اعتقادی، دانش روز مورد توجهتان بوده است؟
ما تابستان امسال کلاسهای آموزشی روباتیک برگزار کردیم و نوجوانهای ما وارد مباحثی مثل کدنویسی و دانش و مهارتهای مرتبط با علم روباتیک شدند. هدفمان این است که به تدریج و در نهایت نوجوانهایی را که در این زمینه علاقهمندتر و بااستعدادتر هستند، وارد فضای هوش مصنوعی کنیم.
اصلاً همین که ترس نوجوان از ورود به قلمروی مثل روباتیک یا هوش مصنوعی بریزد، باز هم گام بزرگی است. این سنجشها چطور انجام میشود؟
چه در کلاسها و چه در اردوهایمان شیوهنامه استعدادیابی داریم. عملکرد و کار نوجوان از سوی مربیها رصد میشود و به تدریج مربی، نوجوان و خانوادهاش پی میبرند که سمت و سوی علاقهمندی، استعداد و ظرفیتهای این نوجوان کجاست. در اردوها هم بر اساس سند تربیتی خود جزئیات برنامهها را دقیقه به دقیقه طرحریزی کردهایم و تیم اجرا مطابق آن جزئیات، برنامه را میچیند.
این مصاحبه در حالی انجام میشود که شما در اردوی مشهد هستید. مثلاً برای این اردو چه اهدافی چیدهاید؟
آنچه در برنامهریزی با مربیان نهایی شده چهار هدف راهبردی ما در این اردو تمرکز بر نشاط، همبستگی و کار گروهی، بصیرتپذیری و احترام به بزرگترهاست. ما در این اردو روی این چهار مؤلفه متمرکز شدهایم و خاطرنشان میکنم که هیچ فعالیتی را انجام نمیدهیم که ندانیم استراتژی ما در آن برنامه چیست و قرار است در آن چه اتفاق بیفتد.
آیا برنامههای درازمدت هم دارید؟
خوشبختانه نزد مدیران و مربیان مجموعه، نگاه استراتژیک وجود دارد و ما در تلاش هستیم برنامههای پنج و ۱۰ساله خود را تدوین و ارائه کنیم.
تاکنون چند نوجوان را تحت پوشش قرار دادهاید؟
ما در هیئت آیین حسینی دو نوع مخاطب نوجوان داریم. مخاطب عمومی که حدود ۲هزارو۳۰۰ تا ۲هزارو۴۰۰ نوجوان را در بر میگیرد که از طریق شبکههای اجتماعی با آنها در ارتباط هستیم اما با توجه به محدودیت فضا، نیروی انسانی و امکاناتی که داریم فعلاً نمیتوانیم از عهده تأمین کار اجرایی برای این تعداد از نوجوانها باشیم، چون کار با نوجوانها احتیاج به مربیهای باتجربه و کارکشته دارد، به خاطر همین ثبتنام خود را محدود به ۲۰۰-۱۵۰ نفر نوجوان کردهایم و اکنون این تعداد از نوجوانها در برنامههای ما شرکت میکنند.
آیا با خانوادههای نوجوانها هم در ارتباط هستید؟
بله، ما غیر از اینکه با متربیها و نوجوانها ارتباط داریم، برای خانوادهها هم برنامه داریم و در این راستا جلسات تخصصی «بهشت خانواده» را برای توانمندسازی پدر و مادرها اجرا و از استادان متخصص در این زمینه استفاده میکنیم. این جلسات دوسه روز در ماه برگزار میشود و به صورت سخنرانی نیست بلکه به شکل جلسات کارگاهی شش هفت ساعته طراحی شده است.
این حالت کارگاهی داشتن چه تأثیری در مشارکت بیشتر والدین داشته است؟
یکی از آسیبهایی که به طور معمول در جلسات سخنرانی وجود دارد، این است که مستمعان معمولاً با یک ذهن منفعل در این برنامهها شرکت میکنند و عملاً کار خاصی انجام نمیدهند، یعنی این حس را ندارند که آنجا اتفاقی میافتد که یک ضلع بزرگ آن فردی است که در برنامه حضور دارد اما ما این برنامه را به شکل کارگاه برگزار میکنیم، به این معنا که اعضا در ساخت آن محصول که همان رشد آگاهی است، مشارکت میکنند. روی سناریوهای تربیتی در خانه به صورت کارگاهی فعال هستند و حتی کاردستی هم میسازند، به هر حال برای ما مسجل شده است که توفیق ما در کار با نوجوانها به ذهنیت والدین در این باره بستگی تام دارد.
درباره نوجوانهای دختر بگویید که شکل اجرای برنامهها برای آنها چگونه است؟
در قسمت دختران هر منطقه یک مربی دارد و به خاطر اینکه برنامههای آنها در یک نقطه برگزار نمیشود، جمعیتشان بیشتر است.
در چند محله تهران؟
برنامهها در ۸۰محله تهران برگزار میشود.
چند نوجوان دختر را تحت پوشش گرفتهاید؟
هزارو۳۰۰نوجوان که در ۸۰محله تهران زیر نظر مربیها فعالیت میکنند.
کلاسها در محلات کجا برگزار میشود؟
بسته به تعداد نفرات و شرایط محله در حسینیه، مسجد و گاهی در منزل خود مربیها برگزار میشود. این جلسات از سوی ستاد دختران بهشتی و از سوی استادان طراحی و در اختیار مربیها قرار میگیرد که با یک سطح محتوا برگزار میشود. در بخش دختران همایشهای حضوری به صورت فصلی و دوسه ماه یک بار برگزار میشود.
در واقع برنامههای دختران غیرمتمرکزتر است؟
بله.
مناسبتهای این همایشها چگونه است؟
مثلاً روز ولادت حضرت معصومه(س) که روز دختر است، ما در اردوگاه امام خمینی لواسان همایش داشتیم و اتوبوسهایی در تهران مستقر کرده بودیم که این اتوبوسها دختران نوجوان را به محل اردوگاه منتقل میکردند. معمولاً ما در این همایشها هم شعرهایی را جهت همخوانی با حاج میثم مطیعی آماده میکنیم و دخترخانمها این همخوانی را به زیباترین وجه انجام میدهند.
همچنان که اشاره کردم برنامههای ما با نوجوانهای دختر مناسبتی است. مثلاً محرم امسال به مناسبت شهادت حضرت رقیه(س) و با حضور حاج میثم هیئت دخترانه برگزار کردیم.
این هیئت دخترانه و بها دادن به نوجوانهای دختر به نظرم کار قشنگی است، چون معمولاً ما در هیئتها یک نوع نگاه مردسالار داریم، در حالی که میبینیم امام حسین(ع) این نگاه را ندارند و نمونه آن نقش برجسته حضرت زینب(س) است.
بله ما از همین نگاه، ملهم بودهایم، چون اگر میخواهیم میراث معنوی و ارزشی این مرز و بوم را به نوجوانها منتقل کنیم، باید این حس را به آنها بدهیم که آنها میتوانند در این باره تصمیمگیر باشند نه اینکه مدام برای آنها تصمیم گرفته شود، بنابراین در محرمها همیشه بخشی از حسینیهای که در آن مراسم اجرا میکنیم، مجزا و مخصوص نوجوانها میشود. ما سعیمان بر این است که وقتی دخترها یا پسرها مراسم برگزار میکنند، از طراحی دکور تا انتظامات مراسم و نمایشگاه شهدا همه با سلایق و مدیریت نوجوانها برگزار شود.
در واقع شما بیشتر کار هماهنگی و تأمین را انجام میدهید؟
بله، مثلاً برای برگزاری نمایشگاه شهدا مواد خام لازم را در اختیار نوجوانها قرار میدهیم، از پلاک، آجر، پارچه، عکسها و سایر ملزومات. آن وقت طراحی با نوجوانهاست، ضمن اینکه مهمترین عنصر نمایشگاه که روایتگری آن است در اختیار نوجوانها قرار میگیرد. امسال سردار حاجیزاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه از نمایشگاه شهدا بازدید کردند، در حالی که روایتگری نمایشگاه بر عهده نوجوانها بود و بازدیدکنندگان تحت تأثیر روایتگری نوجوانها بودند.
شما میگویید ما یکسری کلیشههای مرسوم در ذهنمان ساختهایم که با آنها جلو میرویم و مثلاً میگوییم نوجوانهای ما دیگر با چنین فضاهایی نمیتوانند ارتباط برقرار کنند، در حالی که این طور نیست.
بله، ما در این باره کوتاهی کردهایم و مدیریت و شناخت ما ضعیف است اما دوست داریم نوجوانها را زیر سؤال ببریم.
یعنی صورتمسئله را پاک میکنیم.
به نظرم اگر میخواهیم در کار با نوجوانها به توفیق برسیم و این سد تعاملی که شکل گرفته شکسته شود، راهی نداریم جز اینکه اعتماد آنها را جلب کنیم. این جلب اعتماد هم به حرف و سخنرانی نیست، ما در عمل باید نشان دهیم به توانمندی، ظرفیت، جایگاه و فکر آنها اعتماد داریم.
وقتی عمیق فکر کنیم، میبینیم قرار است این نوجوانها سکان اداره فردای کشور را بر عهده بگیرند. هر چه زمان میگذرد آنها به این عرصه نزدیکتر میشوند و اگر ما در جلب این اعتماد و سپردن تدریجی امور به آنها تعلل کنیم، به فردای کشور و ملت خیانت کردهایم.
ما در یک ماکت کوچک این را امتحان کرده و جواب گرفتهایم.
مثال میزنید؟
نوجوان ما درک میکند که حاج قاسم سلیمانی قهرمان ماست، اگر ما نمیتوانیم این پیوندها را برقرار کنیم از ضعف ماست. در هیئت ما و در بخش پسران شعر «سرباز قاسم» بارها در اردوها و هیئتها از سوی این نوجوانها رونمایی و اجرا شده، در حالی که لگو، دکور، انتظامات و تنظیمها بر عهده این نوجوانها بوده است.
به نظرم سازمانها و نهادهای ما این نکته ظریف را هنوز درک نکردهاند که برنامه «برای نوجوان» با برنامه «از چشم نوجوان» و از ایوان نگاه او بسیار متفاوت است.
تجربهای که ما در هیئت آیین حسینی داشتیم، این است که بهترین برنامهها به بنبست میخورد، مگر اینکه شکل کارگاهی داشته باشد، یعنی شما بتوانید طرف مقابل خود را وارد گود ساختن کنید و از آن دور نشستن و تماشا کردن بیرون بیاورید و این محقق نمیشود، مگر اینکه مسئولیتی را به او بسپارید. آنچه در طراحی برنامههای ما از سوی دستاندرکاران و مربیها یک اصل بوده این است که نوجوان ما کاملاً برایش جا بیفتد که او میزبان است.
ما اگر بتوانیم چنین تفکری را در آموزش و پرورشمان، در خانوادههایمان و در رسانههایمان جا بیندازیم که کودکان و نوجوانها میزبانها هستند و نسلهای میانسال و کهنسال میهمان این نسل هستند، فوقالعاده خواهد بود. آن وقت میهمانها تلاش میکنند که از چشم میزبان و از دنیای او به روابط و پدیدهها نگاه کنند.
در حالی که متأسفانه میانسالها و کهنسالهای ما خود را میزبان میدانند.
اگر بخواهم به سهم خود از تجربه خود در این زمینه سخن بگویم، باید عرض کنم که ما هنوز ادبیات مناسب نوجوانهایمان را به درستی کشف نکردهایم. ما اگر میخواهیم به این کشف در ادبیات ارتباط با نوجوانها برسیم، نیاز داریم که به این راه رفته در این چهلواندی سال نگاه بیندازیم و بازنگریهای اساسی در این باره داشته باشیم و این بازنگری اتفاق نمیافتد، مگر آنکه خودمان را مطلق تعریف نکنیم و در این باره انعطاف داشته باشیم.
اینطور بگویم برنامههای فرهنگی که ما از آغاز انقلاب تاکنون اجرا کردهایم، متناسب با ظرفیتهای آن روزهایمان بوده است، اما این به آن معنا نیست که ما در همان سطح متوقف شویم.
اصلاً معنای بازبینی همین است.
در بازبینی میآییم محتوا را پیش چشممان میگذاریم و بدون حُب و بغض، بدون یک نگاه هیجانزده و با چشم باز و منصفانه، نقاط ضعف و قوت را واکاوی میکنیم. میخواهم عرض کنم گاهی میگوییم نگاه سنتی غلط است اما این طور نیست. هر چیزی که در سنت است، چون مربوط به سنتهای یک جامعه و فرهنگ است، اشتباه نیست. بسیاری از ذخایر فکری و معنوی ما به این سنتها برمیگردد اما عادات و سنتهایی هم وجود دارد که اصیل نیست و جزو تقلیدهای کورکورانه و بدعتهای اشتباه است، بنابراین ما باید دست به بازنگری در ارتباطمان با نسل نوجوان و جوان بزنیم.
شما این دهه هشتادیها و نودیها را چطور دیدید؟
این نسل، تفاوتهای اساسی با نسلهای قبل از خود دارد اما این تفاوتها به مثابه ضعیف و بیمایه یا بیتوجه به معنای زندگی و امور معنوی نیست.
مثلاً معروف است که میگویند این نسل به بزرگتر حرمت نمیگذارد.
به نظر من این گزاره دقیق نیست. شاید در ظاهر این طور به نظر برسد اما اگر شما آن لایههای رویی را کنار بزنید، میبینید که این طور نیست. به نظر من دقیقتر این است که بگوییم این نسل از زاویه دید خود به حرمت نگاه میکند. ممکن است این نسل مطابق الگوها و چارچوبهای ما عمل نکند، اما این طور نیست که منکر حرمتگذاشتن باشد. در هر حال آنچه بدیهی به نظر میرسد، این است که ما با ادبیات کهنه به ارتباط با این نسل نخواهیم رسید.
در واقع انتظار اینکه این نسل مطابق میل و نگاه ما جلو برود، یک نوع فرافکنی است، یک تقاضای درونی به تعویق افتاده است. مثل این است که من آن پوستاندازی و تعالی درونی را در خودم به تعویق میاندازم و با بیرون از خودم فرافکنی میکنم و یکی از سوژههای این فرافکنی نوجوانهای این کشور هستند.
درست است. ما از بزرگانمان یاد گرفتهایم اول از همه روی خود کار کنیم و بخشی از مشکلات این جامعه که در ارتباط با نوجوانها به ظهور و بروز رسیده به خاطر این است که امثال ما روی خودمان کار نکردهایم. ما نیاز داریم به درک بهروزی از خود، زمانه، استعدادها و ظرفیتهای دوروبرمان برسیم.
مثلاً مربی که میخواهد فقط دانش خود را نشان بدهد و برود، حتی اگر دانش و مهارت بالایی داشته باشد با مربیای که از این مرحله عبور کرده دو نتیجه کاملاً متفاوت در ارتباط با نوجوانها خواهند داشت، چون اولی انگار دانش خود را به رخ میکشد اما مربی دوم از آن مرحله عبور کرده است، بنابراین بهتر ارتباط برقرار میکند.
بله، آن نوجوان مهمتر از محتوایی است که ما به او ارائه میکنیم، چون آن محتوا هر چقدر هم که ارزشمند باشد، برای چه کسی تهیه شده است؟ وقتی آن نوجوان نباشد، آن متنها و برنامهها به چه کاری میآید؟ بنابراین ما در برنامههایمان نیامدیم نوجوانها را با محتوای زیاد و خستهکننده بمباران کنیم. اشتباهی که گاهی برخی مؤسسات که نیات خوب و قابل دفاعی هم دارند، مرتکب میشوند، این است که محتوا برای آنها موضوعیت بیشتری دارد.
انگار خود نوجوان و دنیای او را نمیبینند.
بله، فقط میخواهند آن محتوا را به نوجوان تزریق کنند و بروند.
خب مشخصاً شما برای تغییر این رویه چه کردید؟
آنچه ما از خلال بیانات حضرت آقا و استادان شاخص تربیتی در این زمینه استخراج کردیم و در طراحی برنامهها و کارگاهها و اردوها به کار بستیم ۱۲ اصل بود.
به چند مورد اشاره میکنید؟
مثلاً یکی از مهمترین اصول ما در طراحی برنامهها «یادگیری مبتنی بر تلاش» بود. یادگیری منفعلانه یکی از گرههای سیستم آموزش رسمی کشور است. همچنان که اشاره کردم، نوجوان باید محور باشد و محتوا اطراف او شکل بگیرد و نه برعکس، در حالی که در یادگیری منفعلانه عملاً محتوا در مرکز قرار میگیرد، طوری که انگار نوجوان برای محتواست و نه محتوا برای نوجوان؛ اینکه ما انتظار داشته باشیم شأن نوجوان، خاموش نشستن و گوش دادن و اطاعت کردن است و شأن ما هم سخن گفتن و اطاعت خواستن. این رویه و نگاه نمیتواند یک رابطه زنده و پیشرونده بین مربی و متربی یا نوجوان برقرار کند، بنابراین ما در برنامههایمان مدام این نکته را به نوجوان گوشزد میکنیم که او در واقع محتوای کلاس یا کارگاه را با تلاش فکری و معرفتی خود شکل میدهد و در نهایت مربی و ما یک تسهیلگریم.
در واقع آن اتفاق را نوجوان رقم میزند.
بله.
اصول دیگر؟
اصل مهم دیگر ما تأکید بر «نشاط» در برنامههاست. ما نمیتوانیم نگاه شوخ و بانشاط نوجوانها را سرکوب کنیم. گاهی ما آدمها دنیای نوجوانی و جوانی خودمان را فراموش میکنیم. این مهم است که ما به یاد بیاوریم تفاوت در نسلها یک امر بدیهی است، بنابراین نمیتوانیم انتظار داشته باشیم نوجوان دنیا را مثل پیرمردها ببیند، بنابراین ما برنامهها را طوری طراحی میکنیم که این نشاط از بین نرود. اصل دیگری که ما روی آن پافشاری میکنیم «خودباوری» است. ما در زمانهای زندگی میکنیم که انواع محتواها از فرهنگها و مکاتبی که با ما زاویه دارند، شبانهروزی در قالب برنامه، کلیپ، انیمیشن، فیلم و قالبهای دیگر بر سر نوجوانها ریخته میشود؛ برنامههایی که بعضاً به تحقیر فردی و ملی میانجامد و نوجوان تحت تأثیر آن محتوا تصور میکند ارزشی ندارد یا ملیت و فرهنگ او بیارزش است یا در کشوری زندگی میکند که فلان و بهمان است. اینکه ما در رابطهمان با نوجوانها بخواهیم از همان الگوهای کهنه و مندرس استفاده کنیم و به شکل افراطی به سمت تشویق و تنبیه برویم، جواب نخواهد داد. ما در برنامههایمان به ندرت از تشویق و تنبیه استفاده میکنیم، چون وقتی شما مرتب تشویق میکنید، نوجوان تصور میکند برای هر کار خود باید از بیرون انتظار تأیید داشته باشد، بنابراین خودباوری در او تضعیف و وابسته به این میشود که ببیند قضاوت و موضع دیگران درباره او چیست. اینکه کمد جوایز داشته باشیم، دیگر جوابگو نیست.
جایگزینتان برای این روشهای منسوخ چیست؟
به یک نمونه اشاره میکنم. مثلاً در برنامههایمان با مشارکت نوجوانها به این سمت میرویم که عمیقترین شادی وقتی به دست میآید که بتوانید از لذتهای سطحی و دم دستی عبور کنید.
نکته مهمی است.
ما الان چه کسانی را بالغ به معنای واقعی کلمه به حساب میآوریم؟ کسانی که میتوانند به لذتهای زودگذر نه بگویند تا به یک سطح بالاتری از لذت و شادی دست پیدا کنند.
سعدی میگوید اگر لذت ترک لذت بدانی / دگر شهوت نفس، لذت نخوانی.
توجه کنید خیلی از بزرگسالان متأسفانه عبور سالمی از این وضعیت نداشتهاند، چون پایه این عبور در دوره نوجوانی گذاشته میشود.
خب اینها واقعاً نکات مهمی است اما چقدر قابلیت اجرایی دارد؟
توان ما محدود است اما به سهم خود سعی میکنیم پابهپای نوجوانها و مربیها این مسیر را پیش ببریم. این طور نیست که مربی و نوجوان را رها کنیم، باهم در کنار هم هستیم.
اینکه میگویید برنامههایتان تحت یک سند تربیتی است، برای یک هیئت مذهبی واقعاً جای امیدواری دارد. درباره تدوین این سند بگویید. از چه منابعی برای تدوین آن استفاده کردهاید؟
برای تدوین این سند دستکم ۸۰مجلد کتاب از کارشناسان برجسته این حوزه مطالعه و بیش از هزارو۲۰۰تاهزارو۳۰۰ ساعت صوت استادان مختلف ضبط و پیادهسازی شده است. در نهایت وقتی مثلاً ما سفره عشق(با محوریت امام زمان (عج))، سفره نور(با محوریت قرآن کریم) و ستارگان هدایت(با محوریت الگوسازی شهدا) را طراحی میکنیم، این طراحی مبتنی بر آن سند است.
مثلاً حضرت آقا فرمودند جلسه قرآن کریم بگذارید و فقط در آن جلسه قرآن بخوانید. خب این یک هدفگیری جدی برای ماست اما موضوع این است که یک جلسه کاملاً قرآنی چطور میتواند برای نوجوانها برگزار شود که هم در آن، شأن و جایگاه قرآن کاملاً حفظ شود و هم برای نوجوانها جذاب باشد.
در واقع یک گردنه خیلی حساس و مهمی است و متأسفانه ما در کشور به این گردنه سنی و سرنوشتساز خیلی بها ندادهایم.
بله، شما مثل یک بندباز باید حرکت کنید و این طور بگویم که آنقدر باید دقیق باشید که خطا را به حداقل ممکن برسانید و این امکانپذیر نیست مگر اینکه اهداف و برنامههای شما در چندین مرحله، غربال و تصحیح شود.ای بسا خیلی از نوجوانهایی که بعداً به دوره بزرگسالی رسیدهاند و ذهنیت آنها درباره حوزه دین، منفی بوده به خاطر این است که ما نتوانستهایم دست او را به شکل درست در این گردنه بگیریم.
مربیانتان را چطور انتخاب میکنید؟
ما از مربیان طلبه استفاده میکنیم، البته طلبههای سطح۲ و ۳، یعنی طلبههایی که دستکم شش سال در فضای حوزه علمیه بودهاند و از آن طرف مطالعات و تجربیات خوبی در زمینه ارتباط با نوجوانها دارند. برای ما مهم است که مربی ما آشنایی عمیق با مبانی اسلام داشته باشد، از طرفی روحیات مربی ما به گونهای باشد که واجد مهارتهای لازم در مواجهه با نوجوانها باشد، چون کار با نوجوانها به صبوری، سعه صدر و انعطافپذیری و ادبیات مناسب نیاز دارد.
ظاهر و پوشش مناسب هم شرط است. شاید از منظری سختگیرانه رفتار میکنیم اما تجربهمان نشان میدهد این شرطها لازمه کار است. مثلاً ما وقتی میخواهیم در طول هفته سه برنامه چهارساعته برگزار کنیم، مجموعاً ۱۲ساعت برنامه میشود اما برای نوجوانها برگزار کنیم دستکم دو برابر این میزان ما درگیر پشت صحنههای محتوای این برنامهها هستیم که مطمئن شویم محصول ارائهشده در انواع قالبهایی که ارائه میکنیم از کیفیت لازم برخوردار است.
هزینههای این برنامهها را از کجا تأمین میکنید؟
مربیان ما جهادی هستند و انتظارات مالی آنچنانی ندارند. در این چند وقت توانستیم کم خرج کنیم و ریختوپاشی اتفاق نیفتاد و مراسمها را کاملاً ساده برگزار کردیم.
آنچه در این مدت کار کردن با نوجوانها بیش از همه به آن رسیدید، چیست؟
اگرچه نقشه راه و نظریهپردازی مهم است اما توقف در تئوری و نظریهبازی به همان میزان خسارتبار و ضربهزننده است. گاهی ما آنقدر در این کمالگراییهای اشتباهی گرفتار میشویم که راه نمیافتیم. وقتی شما راه نیفتادهاید، مدام در تصورات هستید. این زنجیره باید جایی قطع شود و البته با نقشه و ارزیابی دقیق راه بیفتید. استقبال سنگینی که حتی از شهرستانها و استانهای مجاور از برنامههای ما صورت گرفت نشان میدهد میتوان برای نوجوانها و جوانها کار کرد، ما در این مدت با نوجوانها زندگی کردیم و حالا آن همبستگی و عضو یک خانوادهبودن بین ما پررنگ است.
چشماندازهایتان برای آینده چیست؟ گاهی شکلدادن به یک پدیده، سادهتر از ادارهکردن و توسعه آن است. در این باره چه برنامههایی دارید؟
گسترش زیرساختها و ظرفیتهایمان را دنبال خواهیم کرد و دورههای آموزشی تربیت مربی را خواهیم داشت و در آینده به دنبال این هستیم که مربیهایمان، کادر رسمی شوند و حقوق دریافت کنند. در یک افق پنجساله به دنبال آن هستیم که همه مناطق تهران و استانها را پوشش دهیم. به لطف خداوند آنچه در این مدت روی داد با توکل و پرهیز از تکلف بود، امیدوارم از این به بعد هم با همین رویه پیش برویم.
بیشتر بخوانید: