به گزارش صدای حوزه، مجتبی تولایی طی یادداشتی به برسی موضوع متون درسی و خشونت کلامی پرداخته است که در ادامه تقدیم می گردد:
شکاف های بین حوزه علمیه و مردم
حوزههای علمیه و روحانیت در جهان جدید بیشازپیش نیازمند کاستن از شکافهایی است که مانع از گفتگوی نزدیک با مردم شده است؛ چراکه یافتن زبانی مشترک با مخاطبان، یکی از مهمترین ابزارهای لازم برای انجام مأموریتهای طبیعی روحانیت است و بدون آن تقریباً میتوان همه تلاشهای تبلیغی حوزه و روحانیت را دچار بحران و اشکال قلمداد نمود.
این شکافها گاه در بزنگاههای مختلف تشدید شده است، آنهم درحالیکه ترمیم آن نیازمند سالها تلاش و مجاهدت است. یکی از مواردی که بهشدت میتواند در تعمیق شکافها و ایجاد قضاوتهای نادرست نقش ایفا کند، ادبیات تند و غیرمداراجویانه در میان حوزویان است.
رویداد
انتشار یادداشتی از مهدی جمشیدی، عضو هیئتعلمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی، حاوی ادبیاتی زننده و خارج از هنجارهای اخلاقی که واکنشهای بسیار متفاوتی برانگیخت، از منظری متفاوت میتواند بهانهای برای بازخوانی یکی از سنتهای ناخوشایند و نیز دامنهدار در میان جامعه اسلامی، حوزویان و حتی چهرههای روشنفکر و نواندیش باشد: معضل خشونت کلامی و خروج از آداب اخلاقی که تا حد فراوانی طیفهای مختلف فکری، دینی و اجتماعی را درگیر خودساخته است.
بسیاری از واکنشها به نامه مذکور، تنها ازآنرو صادر شدند که نوشتهای خطاب به یکی از مراجع تقلید شیعه، مرزهای آداب اخلاقی را زیر پا گذاشته و به خشونت کلامی گراییده است، درحالیکه از منظری دیگر، چنین رویکردی خود میتواند نوعی ناهنجاری در آداب اخلاقی تلقی شود؛
چراکه رعایت مرزهای اخلاق و آداب گفتگو، نقد و مراوده علمی، نهتنها در برابر مراجع تقلید و بزرگان، بلکه در برابر همگان لازم است و حتی فارغ از منظر اخلاقی، رعایت آداب نقد و گفتگو از سوی حوزویان و دینداران، میتواند بسیاری از بدبینیها و قضاوتهای منفی و نادرست در رابطه دوجانبه میان حوزویان/دینداران با دیگر گروههای اجتماعی را از میان برده و یا کمرنگ سازد.
بیشتر بخوانید:
توضیحات خواندنی دکتر مهدی جمشیدی، نویسنده یادداشت جنجالی/مراقب دوگانه ساختگی مرجعیت وابسته ومستقل باشید!
پیشینه خشونت کلامی
بخشی از متون درسی حوزههای علمیه و علاوه بر آن، آثار تحقیقی عالمان گذشته تا امروز، بستری برای پراکندن عبارات و جملاتی است که به صورتی کاملاً طبیعی شده بهتحقیر نظرات و دیدگاههای مختلف پرداخته و در موارد فراوانی علاوه بر تخفیف و تحقیر دیدگاهها و نظرات، به استخفاف اشخاص نیز کشیده شده است.
دامنه اینچنین تندخوییهای کلامی، تقریباً در همه علوم و دانشها به چشم میخورد. گویا هر چه طرف مقابل گفتگو، ازنظر دینی و اعتقادی، دورتر از شخص نویسنده باشد، پایبندی به آداب سخن گفتن و هنجارهای اخلاقی، کمتر میشود، درحالیکه از منظری دیگر و در راستای تبلیغ آموزههای دینی، لازمه تبلیغ دین آن است که با اتخاذ زبانی نرم و مداراجویانه، راه ورود به فرهنگ دینی و اسلامی هموار شود.
رویکرد مذکور چنان در تاروپود مواجهههای علمی نهادینهشده است که آیتالله ابوالقاسم علیدوست، با اشاره بهنقد و ردهایی که بر کتاب «شهید جاوید» نوشتهشده است، استفاده از حملات تند را -که به گفته وی حتی ممکن است امروزه فحش قلمداد شود، تابعی از عرف زمانه قلمداد کرده و نمونهای از این ادبیات تند و تهاجمی را بیان نموده است: «یضحک به الثکلی، لا یتفوه به العاقل.»
جستجویی در منابع اسلامی، چه اهل سنت و چه شیعه، روشن میسازد که دو جمله مذکور، بهطور مستقل یا ترکیبی، بسامد بسیار خیرهکنندهای در این متون دارند و بیشتر عالمان مسلمان از چنین جملاتی برای تحقیر و تخفیف مخالفان خویش بهره بردهاند؛
ازجمله شیخ یوسف بحرانی در کتاب الحدائق الناضره، آیتاللهالعظمی صافی گلپایگانی در کتاب لمحات، شیخ انصاری در فرائد الاصول، آیتالله علی مشکینی در حواشی خود بر کفایه الاصول و شیخ مرتضی عسکری در کتاب القرآن الکریم و روایات المدرستین. شیخ یوسف بحرانی همچنین در کتاب خود نسبت «قله تأمل وسوء فهم و عدم بصیره و انتفاء التحصیل لکلام العلماء و عدم معرفه بمدلول أقوالهم» به ابنادریس داده است.
عبدالله مامقانی نویسنده کتاب نهایه المقال نیز منظر مخالف خود را ناشی از «قصور» و «قله الفهم» خوانده است. نسبت دادن «قصور فهم» به دیگری، از مواردی است که بهوفور در متون مختلف به چشم میخورد؛ از فیض کاشانی در کتاب الوافی، تا سید محسن امین در أعیان الشیعه و ابنعربی در فتوحات مکیه.
گرچه احصای شیوههای مختلف تخفیف و تحقیر دیدگاهها و صاحبان نظریههای مخالف از حوصله این نوشته خارج است، اما نباید ازنظر دور داشت که تندیها و خشونتهای کلامی محصور در نمونههای مذکور نیست و میتوان روشهای مختلفی را برای این رویکرد برشمرد؛
ازجمله آنکه در متون حوزوی و آثار علمی مرتبط با دانشهای دینی، همواره نظرات متفاوت با عنوان «شبهه» بهراحتی طرد میشود. چنانکه در کتابهای لغت آمده است، شبهه بهمعنای التباس و اشتباه است: «ما التبس أمره فلا یدری أحلال هو أم حرام، وحق هو أم باطل.»
یا در موارد بسیاری، نظرات دیگران با عباراتی از قبیل «هکذا توهّم» نقل میشود تا از ابتدا محصلان یا خوانندگان با پیشزمینهای منفی با آن مواجه شوند؛ شیوهای که میتوان آن را ناشی از نوعی انحصارگرایی دانست که ایبسا خود شخص نیز توجهی به آن ندارد.
شیوه بسیار مرسوم دیگر، عدم ذکر نام فقیهان، متکلمان و دیگر عالمانی است که نظری مخالف یا حتی متفاوت دارند. بدین ترتیب گاه نظرات بزرگانی همچون شیخ صدوق نیز با ذکر «قیل» و بدون اشاره به نام آنها بیان میشود.
چنین شیوههایی علاوه بر آنکه از مواجهه مستقیم طلاب و فضلای در حال تحصیل با نظرات و رویکردهای عالمان بزرگ شیعه و مسلمان جلوگیری میکند، شیوهای خاص و ناهنجار از مواجهه با نظرات مخالف و متفاوت را بیآنکه خود متوجه باشند، به آنها آموزش میدهد؛ فارغ از آنکه چنین روشی بر خلاف شیوه پژوهش مرسوم و پذیرفتهشده است که میبایست دسترسی به منبع اصلی بهطور کامل فراهم شود و همگان بتوانند از منبع نقلقول آگاه شوند و در صورت لزوم به آن دسترسی پیدا کنند.
معضل مذکور البته مختص عالمان دینی حوزههای علمیه نیست و چهرههای روشنفکر و نواندیشی همانند دکتر عبدالکریم سروش نیز که خودْ فقیهان را نصیحت به پیراستن فقه از بیاخلاقیها میکنند، در مواجهه با نظرات منتقد و مخالف، ابایی از حملات کلامی و خشن ندارند.
از آن جمله وی در پاسخ به آیتالله ابوالقاسم علیدوست، پس از آنکه بهتصریح گفته است «این بنده بنان و بیان خود را افسار میکنم و نسبت بیعلمی و بیانصافی به ایشان نمیدهم»، چنین بیان کرده است: «من در جمیع حوزویان قم و نجف احدی را نمیشناسم که بر همه تراث اسلامی واقف باشد و بهراستی اسلامشناس باشد.» وی سپس چنین ادامه داده است: «القاب پرطنطنه ساختن و به خود بربستن از شئون و فنون دلربایی و مردمفریبی حوزویان است.»
پشتوانههای تربیتی ادبیات تند و خشن
آنچه در این میانمایه نگرانی است، صرف وجود چنین ادبیات و خشونتهای کلامی در آثار گذشتگان نیست؛ گرچه رویکرد مزبور تنها مختص آثار گذشتگان نیست و همچنان تداوم آن را میتوان حتی در واکنشها و نامههای سرگشاده بزرگان حوزههای علمیه مشاهده کرد.
سخن آنجاست که ماجرای یادداشت مهدی جمشیدی درباره سخنان آیتاللهالعظمی صافی گلپایگانی و حتی نوشتههایی که پس از عذرخواهی از این مرجع تقلید منتشر ساخت، بیشازپیش نشان داد که گویی طلاب و فضلای حوزههای علمیه که امروزه در هوای دیگری تنفس میکنند و بهطور طبیعی میبایست از چنین خشونتهای کلامی بر حذر باشند و آداب گفتگو را بیش از پیشینیان خود بیاموزند، همچنان بر سر همان سفره نشستهاند و چنانکه پیشازاین گفته شد، از آن درس میآموزند و حتی از آن دفاع میکنند.
در حقیقت طلاب و فضلای جوان حوزههای علمیه، بهجای آنکه با یافتن زبانی مشترک در راستای گفتگو با عموم مردم و حتی گروههای خاص، منتقد و مخالف قدم بردارند و از این طریق به تبلیغ مستقیم یا غیرمستقیم فرهنگ اسلامی و شیعی بپردازند، در مواردی حتی بهرهگیری از ادبیات تند و خشن را لازمه غیرت دینی و مقدمه تبلیغ راستین دین میپندارند؛
غافل از آنکه بنا بر آیات قرآن کریم، حضرت موسی(ع) برای گفتگو با پادشاه ظالم و جائری همچون فرعون نیز از خداوند طلب سعهصدر نمود و بنابر آنچه در قرآن کریم آمده است، خداوند به موسی و هارون امر نموده است که با او با زبانی نرم سخن بگویند. روشن است که نه جایگاه هیچکدام از عالمان چنان رفیع است که به پای پیامبری اولوالعزم برسند و نه مخالفان آنها چناناند که همپای سلطان جائری همچون فرعون باشند.
در حقیقت متون آموزشی حوزههای علمیه، در کنار آموختن ادبیات عرب، فقه، اصول فقه، عقاید و کلام و دیگر دانشها و مهارتها، آداب و شیوه خاص و نابهنجاری برای گفتگو و منازعه را نیز به آنها آموزش میدهند و طلاب و فضلایی را پرورش میدهند که اگر خود نگاهی انتقادی به متون مذکور و شیوه ناصحیح آن نداشته باشند، لاجرم به تداوم ادبیات خشن و تند کمک میکنند و آن را بسط میدهند و چهبسا آن را جزئی از وظیفه و مسئولیت طلبگی خود قلمداد میکنند که میتواند بهتدریج منجر به تعمیق شکافهای اعتقادی و حتی اجتماعی میان طلاب و روحانیان با گروههای دیگر جامعه شود.
پیشنهادها:
اصلاح متون و دغدغه بزرگان
بر اساس آنچه دربندهای پیشین گفته شد، خشونت و تندی کلامی در ادبیات طلاب و فضلای حوزههای علمیه را نمیتوان صرفاً مسئلهای اخلاقی و فردی تلقی کرد، چراکه ریشههای آن عمدتاً برآمده از سنت نهادینه و عمیقی است که از پس صدها سال انباشت رفتارها و رویکردها و تجربهها به بار نشسته است و نمیتوان متوقع بود که با توصیههای فردی و اخلاقی و در مدتزمانی کوتاه اصلاح گردد.
چنانکه بر همین سیاق، نباید و نمیتوان تنها به بیاخلاقی و نابهنجاری در برابر مراجع عظام تقلید حساس بود و کاربست ادبیات خشن در برابر مردم، گروههای خاص و حتی مخالفان فکری و اعتقادی را پذیرفت؛ چراکه چنین رویکردی بیشک موجب تشدید فاصلهها میان حوزههای علمیه و مردم خواهد شد.
به نظر میرسد در تداوم اصلاح و بازسازی بنیادین متون درسی در حوزههای علمیه، لازم است متون مذکور از این منظر نیز ارزیابی، بازبینی و باز پردازی شوند و شیوههای اخلاقی، کارکردی و مؤثر گفتگوی سازنده علمی در خلال متون درسی حوزههای علمیه به طلاب و فضلا آموزش داده شود.
خوشبختانه احتراز از شیوههای ناپسند پیشین و بهرهگیری از روشها و اخلاق موردقبول مجامع علمی را نیز میتوان در مباحثات علمی معاصر مشاهده نمود؛ آنکه آیتالله جعفر سبحانی در پاسخ انتقادی به دکتر عبدالکریم سروش وی را «دانشمند محترم جناب آقای دکتر سروش» خوانده و در ابتدای نوشته خود نیز به خدمات عبدالکریم سروش اشاره کرده و او را «مبدأ آثار نیک و سازندهای» خوانده است.
بر این اساس، نهادهای مدیریتی و فرهنگی در حوزههای علمیه باید تلاش کنند تا روحیه انحصارگرایی و جزماندیشی در میان حوزویان را در بلندمدت از میان بردارند و آن را با منش مداراجویانه و عالمانه جایگزین سازند.
یکی از راهحلهای بلندمدت در راستای تضعیف فرهنگ انحصارگرایی و تشدید مداراجویی علمی، آن است که تألیف متون درسی باید بهگونهای برنامهریزی و اجرا شود که در بلندمدت، اخلاق علمی قابلقبول و مبتنی بر هنجارهای پذیرفتهشده امروز مجامع علمی، یا در خلال متون درسی به طلاب و فضلای حوزههای علمیه آموزش داده شود و یا در قالب دروس مستقل موردتوجه قرار گیرد و شیوههای منسوخ گذشته بهتدریج از سنت علمی حوزههای علمیه رخت بربندد.
استادان دروس خارج و اساتید سطوح عالی و دیگر دروس حوزه نیز دراینباره مسئولیت سنگینی به دوش دارند تا در حین تدریس دروس حوزوی تا حد امکان رویکردهای نامناسب و عدم مدارا در بحثهای علمی را بهنقد کشند و طلاب و فضلا را از آلودن کلام خود به خشونتهای کلامی بر حذر دارند.
بدیهی است که برای دستیابی به چنان چشماندازی، ابتدا لازم است متون درسی حوزههای علمیه از هرگونه تحقیر و تخفیف نظرات دیگریهای فکری و اعتقادی تخلیه شود، ذکر نام مؤلفان و کتابها و مخصوصاً نظریهپردازان و نظریههای دیگران، به شیوهای همهگیر و مقبول تبدیل شود،
از افعالی مانند «قیل» یا ناخوشایندتر از آن، عباراتی مانند «هکذا توهم» بهشدت پرهیز شود و چنانکه پیشازاین نیز گفته شد، «شبهه» خواندن نظرات دیگران از متون علمی و آموزشی حوزههای علمیه زدوده شود تا طلاب و محصلان بیاموزند که برای رد و نقض نظرات، نیازمند کسب مهارتهای تحقیق و کار علمی هستند و تنها با استدلال و تبیین عالمانه میتوانند به گفتگو و رویارویی علمی با دیگر نظریهپردازان مشغول شوند.
بااینحال، بهموازات اینگونه تدابیر مدیریتی، لازم است عالمان بزرگ، اندیشمندان حوزوی و بزرگان حوزههای علمیه، اخلاق گفتگو و مواجهه علمی را نیز در کنار دغدغههای دیگر خویش موردتوجه قرار دهند و شاگردان و علاقهمندان خود را از هرگونه خشونت پراکنی کلامی پرهیز دهند؛ چنانکه در وصف آیتالله سید محمدباقر صدر نیز گفتهشده است که وی حتی اگر خطا و بطلان نظریهای را واضح و روشن میدانست، اما هرگز آن را سبک نمیشمرد و به تمسخر آن نمینشست و از عباراتی مانند «هذا مما یضحک به الثکلی» و «هذا مما لا یصدر عمن له أدنی معرفه» بهره نمیبرد.
منابع
* ابنعربی، محمد بن علی، الفتوحات المکیه، بیروت، مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث، بیتا.
* امین، سید محسن، أعیان الشیعه، تحقیق حسن امین، بیروت، دار التعارف، بیتا.
* بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، تحقیق محمد ایروانی، قم، نشر اسلامی، بیتا.
* شیخ انصاری، مرتضی بن محمدامین، مجموعه رسائل فقهیه وأصولیه، قم، مکتبه المفید، ۱۴۰۴ق.
* صافی گلپایگانی، لطفالله، لمحات: فی الکتاب والحدیث والمذهب، بر اساس نسخه کتابخانه مدرسه فقاهت.
* عسکری، سید مرتضی، القرآن الکریم وروایات المدرستین، قم، دانشکده اصول دین، ۱۳۷۸ش.
* فیض کاشانی، محمدمحسن بن شاهمرتضی، الوافی، اصفهان، کتابخانه امام امیرالمؤمنین علی علیهالسلام، ۱۴۰۶ش.
* مامقانی، عبدالله، نهایه المقال فی تکمله غایه الأمال، قم، مجمع الذخائر الاسلامیه.
* مشکینی، علی، کفایه الاصول مع حواشی المشکینی، تحقیق سامی الخفاجی، قم، انتشارات لقمان، ۱۴۱۳ق.