به گزارش خبرنگار پایگاه خبری صدای حوزه، نشست علمی «الهیات جمعیت و کارکردهای آن در حاکمیت دینی» با حضور حجت الاسلام سعید بهمنی استادیار پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و حجت الاسلام سیدسجاد ایزدهی رییس پژوهشکده نظامهای اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، با همکاری اندیشکده حکمرانی دینی و پایگاه خبری تحلیلی صدای حوزه برگزار گردید که در ادامه مشروح این نشست، از نگاهتان می گذرد.
مراد از مسأله الهیات در جمعیت، الهیات مضاف است
صدای حوزه ـ آیا خلیفه الهی بودن به معنای ارزش تک تک افراد است یا ناظر به جایگاه ویژهای است که انسان میتواند به آن دست پیدا کند؟
حجت الاسلام بهمنی: نقل شده که اولین بار الهیات از سوی ارسطو بیان شده و مراد او متافیزیک بوده است. بعد از میلاد مسیح، آگوستین قدیس که فرد بسیار مؤثری در مسیحیت است، به این اصطلاح پرداخته و آن را برای بحث درباره خدا به کار برده است و بعد از خدا او پدر الهیات غرب شمرده میشود به ویژه در زمینه الهیات مسیحی به این عنوان شناخته شده است.
برخی الهیات را محل تلاقی ایمان و عقل دانستند و فلاسفه ما نیز نخستین بار ابن سینا از الهیات به عنوان علمی مستقل سخن گفت. الهیات به این معنا واقعا مراد ما نیست چرا که درباره خداشناسی بحث نخواهیم کرد.
الهیات به معنای اعم اصطلاحی است که درباره فلسفه اولی، وجود مطلق و بدون قید به کار میبرند، الهیات به معنای اخص هم داریم که فقط به شناخت خدا و عالم مجردات میپردازد و اینها هم محل بحث ما نیست.
بلکه ما درباره الهیاتی سخن خواهیم گفت که به آن الهیات مضاف گفته میشود، بحث ما در این حوزه است. برخی معتقد هستند الهیات امروز الهیات مضاف است، الهیات پیشوند یک دانش یا یک رویداد است، الهیات مضاف شامل الهیاتی است که درباره مسائلی نظیر الهیات بدن، جامعه، زبان، انسان، تکنولوژی، عصب شناسی و مانند اینها صحبت میکند و در این بین الهیات رهایی بخش بیش از دیگر بخشها مورد بحث قرار گرفته است.
سرآغاز تحدید جمعیت در ایران مربوط به دهه ۴۰ شمسی است
شاید بحث الهیات جمعیت ذیل الهیات اجتماعی درج بشود، الهیات اجتماعی دیدگاههای دین درباره مسائل اجتماعی را بیان میکند پس الهیات جمعیت هم به معرفتی گفته میشود که دیدگاههای دین درباره مسائل جمعیت را بیان میکند، از نظریه اساسی و کلی جمعیت تا دستورالعملها، راهحلها و راهبردها اگر خاستگاه دینی داشته باشد در مجموعه به عنوان الهیات جمعیت در دین اسلام شناخته می شود.
اولین بار در سال ۱۳۴۱ برنامه های جمعیتی به صورت جدی محل توجه دولتمردان در ایران قرار میگیرد، در سال ۱۳۴۳ اداره بهداشت مادران و کودکان در وزارت بهداشت تأسیس میشود، انجمن خیریه راهنمای خانواده با کمک صندوق بین المللی جمعیت قرص اسپرم کش و دیگر وسایل پیشگیری را در اختیار مراکز دولتی و غیر دولتی قرار میدهد.
در سال ۱۳۴۱ توجه آغاز میشود و در سال ۱۳۴۳ اقدامات به اصطلاح بهداشتی صورت میگیرد، در اواخر سال ۱۳۴۵ با اعلام نظر کارشناسان شورای جمعیتی مستقر در آمریکا سازمانها و نهادهایی از جمله شورای عالی بهداشت و تنظیم خانواده، ستاد عالی هماهنگی با دستگاههای دولتی، معاونت جمعیت و تنظیم خانواده در وزارت بهداشت ایجاد میگردد.
در سال ۱۳۴۵ سیاستهای کنترل جمعیت به صورت علنی و رسمی در برنامههای عمرانی چهارم و پنجم به عنوان یکی از برنامههای رژیم شاهنشاهی محسوب میشود. یک سال بعد در سال ۱۳۴۶ پس از صدور اعلامیه تهران که تنظیم خانواده را از مصادیق حقوق اولیه بشر دانسته بود، رسما برنامههای کنترل جمعیت اجرایی میشود و حدود ۲۰ درصد خانمهای واجد شرایط تنظیم خانواده تحت پوشش این برنامه قرار میگیرند و رشد جمعیت ایران در دهه ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۵ حدود سه و دو دهم درصد است ولی با سیاستهایی که مطرح شد این میزان به دو و شش دهم میرسد.
نگاهی بر دیدگاههای توماس رابرت مالتوس، نظریه پرداز کنترل جمعیت
اساس این سیاستگذاریها و رویکردها در سطح جهانی براساس نظریاتی است که دانشمندان تولید میکنند. مطالعات بنده نشان میدهد که کنترل موالید براساس نظریه شخصی به نام «توماس رابرت مالتوس» است، که زاده انگلیس و متولد ۱۷۶۶ و در ۱۸۳۴ میلادی درگذشته است، یعنی نزدیک به ۱۹۰ سال پیش از دنیا رفته است. این آقا دانش آموخته رشته الهیات و دانشجوی کشیشی دانشگاه کمبریج است. یعنی نظریه خاستگاهی الهی در مسیحیت میتواند داشته باشد، مدتی هم مالتوس در کلیسا اشتغال داشته است ولی دلالت بر کشیش بودن او شاید نباشد اما همکار و در مجاورت کشیشها بوده است.
در سال ۱۷۹۸ مالتوس کتابی به نام اصل جمعیت نوشته و منتشر کرده است، در سال ۱۸۰۳ این کتاب را بازنگری میکند، در سال ۱۸۱۷ یعنی حدود ۲ قرن پیش این کتاب را تکمیل و بازنشر میدهد، در این کتاب نظریه خود را در خصوص جمعیت صورت بندی میکند.
ویل دورانت در خصوص جمعیت گزارشی نداده اما در زمینه اهتمام ملل به تکثیر جمعیت گزارشی دارد، ولی در زمینه کنترل جمعیت چیزی ندارد. مالتوس اما نظریه جمعیت را تدوین میکند و نظریه او به نظریه مالتوس مشهور است؛ وقتی چنین چیزی از جهان غرب میآید و سرریز میشود در کشورهای ما و دیگر کشورها، چقدر خوب است که متفکران ما خاستگاه این نظریهها را بررسی کنند.
شهید صدر مدام میفرمایند ما باید این نظریات را به قرآن کریم عرضه کنیم و اساسا باید این فهم در ما باشد که وقتی نسخهای از غرب میآید همراه با مبانی خود خواهد بود، یعنی اینها یک تلقی هستی شناسانه دارند و قضایای هستی را تلقی کرده و از آن بایدهایی را ساختهاند و ما باید اینها را به قرآن کریم و مبانی خود عرضه کنیم و ببینیم آیا میتوانیم آن را بپذیریم.
ظاهرا این اتفاق در خصوص مسأله کنترل جمعیتی در کشور ما رخ نمی دهد و گزارشی از مطالعه این سیاستها و خاستگاه آنها توسط بزرگان و نخبگان ما وجود ندارد. من هیچوقت نظریه کنترل جمعیت را نپذیرفتم و آن زمان که این سیاستها مطرح میشد من بررسی میکردم که چه موضوعاتی مطرح میشود، من آن زمان با آیت الله یزدی معاشر بودم و ایشان هم متأسفانه طرفدار کنترل موالید بود اما هرگز اشارهای به خاستگاه این مسأله نداشت.
آقای مالتوس دو مبنای اساسی دارد، یکی اینکه مالکیت خصوصی برای رشد بشریت ضروری است که باید نخبگان به آن بپردازند، نکته دیگر اینکه معتقد است برابری سبب تنبلی و رکود انسان خواهد بود، جالب اینکه چنین دیدگاهی خلاف فطرت بشریت است.
مالتوس در موضوع جمعیت، انسان را با موش مقایسه کرده است
نظریه جان مالتوس یک محاسبه ریاضی موهوم است، عجیب که این محاسبه را دانشمندان بزرگ و فراوان میپذیرند. مالتوس معتقد است که رشد موالید تصاعد هندسی دارد و رشد منابع غذایی تصاعد حسابی دارد. تصاعد هندسی این است که هر رقمی و مجموعه عددی به توان دو برسد و در خودش ضرب بشود. تصاعد حسابی یعنی دو برابر شدن و این معادله توسط مالتوس پیرامون جمعیت مطرح شده است اما هیچ گزارش و محاسبهای ندارد و واقعا امری بی اندازه باطل است و مبنای نظریه جمعیت مالتوس همین مسأله است.
مالتوس میگوید حالا که رشد جمعیت بالاتر از رشد منابع است هرکشوری برای پیشرفت و جلوگیری از بحرانی شدن باید رشد جمعیت خود را کنترل کند، باورهای سنتی بر این مبنا بود که رشد و توسعه کشور وابسته به رشد جمعیت است اما مالتوس با نظریه خود کنترل جمعیت را مؤثر در رشد و توسعه کشورها عنوان کرد. در زمینه کنترل موالید در دهه هفتاد در کشور ما دستورالعمل و یک باید در کشور مطرح میشود.
به اعتقاد من مالتوس احتمالا بشر را با موش مقایسه کرده است، چرا که موش موالید زیادی دارد، اما درباره بشر چنین گزارش معتبری وجود ندارد.
حجت الاسلام ایزدهی: جمعیت معادل قدرت است
حجت الاسلام ایزدهی: جمعیت اساسا معادل قدرت است، آن زمانی که بحث تحدید و کنترل جمعیت بود، چیزی می گفتند که شبیه فریب بود، میگفتند برای جامعه اسلامی نیاز به قدرت داریم، اگر جمعیت مسلمانان به حدی زیاد بشود که موجب ضعف برخاسته از کمبود امکانات و منابع بشود که باید جمعیت را کم کنیم و اگر توسعه جمعیت منجر به قدرت میشود باید جمعیت را افزایش بدهیم. در آن زمان معتقد بودند که جمعیت ما ۳۶ میلیون است و به سمت ۸۰ میلیون میرود و امکانات برای این تعداد نداریم.
استنتاج براساس این مبنا بود که جمعیت ذاتا مطلوبیت و مقبولیت ندارد، میتواند خوب باشد یا بد باشد، حال اینکه بنابر ادبیات رایج سنتی و مدرن، جمعیت ذاتا عنصر قدرت است. در حوزه حاکمیت و (دولت به معنای حاکمیت) ما با چهار عنصر حاکمیت، حکومت، جمعیت و سرزمین مواجه هستیم، حاکمیت عنصر ناپیدای نرم افزاری مبتنی بر مشروعیت است، حکومت، ساختار، کارگزاران و شکل حکومت است.
اگر در جهان بر اساس یک نرمال واقعی بخواهیم صحبت کنیم ملاک واقعی قدرت هر کشوری همین چهار مؤلفه است. حکومتی که از ساختار چابک و کارگزار دست پاک و مقتدر و توانا برخوردار است میتواند در قدرت بسیار مؤثر باشد اما مسأله جمعیت دیگر مؤلفه قدرت است، یکی جمعیت کیفی است که مسأله جوان بودن جمعیت و همچنین مسائلی نظیر هوش خوب، فعال بودن و سالم بودن را شامل میشود.
مدعی این است که جمعیت ولو جمعیت کمی با یک توسعه مضاعفی کارآیی خود را افزایش میدهد. این چهار عنصر در طول تاریخ منشأ قدرت و البته منشأ ضعف بوده است، یعنی کشورهای کوچک، کم جمعیت و فاقد ساختار مشروعیت متناسب، همیشه در ضعف هستند.
براساس آماری که ارائه کردهاند، سه عنصر عمدتا مورد تأکید قرار گرفته است که براساس اولویت ابتدا جمعیت، سپس حاکمیت و منابع سرزمینی منشأ قدرت یک کشور محسوب شده است. این درحالی است که برخی در کشور ما گفتند، جمعیت ذاتا قدرت نیست بلکه تابع نتیجه است ولی شاهد هستیم که جمعیت ذاتا قدرت محسوب میشود.
کشور ما در مسأله جمعیت فریب خورده است
در بحث جمعیت یک فریبی برای جامعه اتفاق افتاد، یک جریان جدی پشت این قضیه وجود دارد که آن چیزی که نیست را هست میکنند و چیزی که هست را نیست جلوه میدهد. در بحث جمعیت نیز همین ترفند اجرا شد. جمعیت پیرو خانواده است، اینکه اروپا جمعیت ندارد به دلیل این است که خانواده ندارد. اگر قرار باشد که جمعیت مسلمانان از مسیحیت بیشتر بشود و موازنه جمعیتی برعکس بشود، دشمن تلاش میکند تا جمعیت کمّی مسلمانان را کنترل بکند، برای دستیابی به این هدف یک فرضیه ایجاد میکنند و این نظریات را به مسلمانان تزریق میکنند و از این طریق جامعه اسلامی را فریب میدهند.
رژیم صهیونیستی در کنار اینکه در تلاش است با زاد و ولد جمعیت خود را افزایش بدهد، تلاش میکند تا مهاجر پذیر هم باشد، به این دلیل که به لحاظ جمعیتی کمتر از فلسطینیها هستند، این یعنی یک شکست برای رژیم صهیونیستی و بر همین مبنا تلاش میکنند تا ضمن افزایش جمعیت خود جمعیت مسلمانان را کاهش بدهند.
صدای حوزه ـ در زمینه کنترل جمعیت بحث الهیات جمعیت و نگاه دینی به این مسأله را چگونه ارزیابی میکنید؟
حجت الاسلام ایزدهی: در اسلام مسائلی وجود دارد که چه شارع بگوید چه نگوید یک واقعیت موجود است، برخی امور هست که شارع به آن میپردازد اما بستر آن بستری پیشینی است، البته این بدین معنا نیست که شارع نسبت به اینها نظر ندارد، ممکن است چیزی در بیرون رایج است اما شارع میگوید غلط است، باید آن را کنار بگذاریم، اما مسائلی وجود دارد که باید بخشی از آن اصلاح بشود، مانند احکام معاملات و ربوی نبودن معاملات که شارع دستور به اصلاح بخشی از آن داده است.
پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: من به فرزندان شما افتخار میکنم، یا سقط جنین را شارع مجاز نمیداند، این یک دلیل پیشینی دارد. پیامبر اکرم(ص) بحثی را در خصوص مهاجرت مطرح میکنند و حکم میکنند که مسلمانان به مدینه مهاجرت کنند، وقتی در مدینه قدرت را به دست میگیرند به راحتی مکه را فتح میکنند.
مسأله پیامبر اسلام(ص) موضوع تعبدی هجرت از سرزمین کفر به سرزمین اسلامی نیست، مسأله بحث جمعیت به مثابه قدرت است. یک کشوری را رقم میزند، دشمنان را شکست می دهد و بدون جمعیت نمیتوانست موفق به شکست دادن دشمنان بشود، یعنی مسأله جمعیت که ایشان به آن توجه داشتهاند بر این مبنا بوده است.
سازمانهای بین المللی کنترل جمعیت را به ما دیکته کردند
در بحث کنترل جمعیت، پیش فرض گرفته شده، چون سازمانهای بین المللی کنترل جمعیت را مطرح کردهاند پس مورد تأیید است. هرکجا هم روایات ما به موضوع ربط داشت آن را به این دیدگاه ضمیمه کردیم، حال اینکه منطق پشتیبان چیز دیگری است.
امروزه ما بر اساس منطق پشیتبانی مطلب را عرضه میکنیم که براساس عقل و نقل جمعیت موجب قدرت است و اگر برویم سراغ روایات یا اموری که در حوزه تعبدیات ما قرار میگیرد و نص به سند باشیم شاید قافیه را ببازیم، اما اگر از حوزهای وارد بشویم که عقل قطعی حکم میکند و شرع مؤید او است، تجربه هم حکم میکند که امروزه کشور قدرتمندی در جهان وجود ندارد مگر اینکه جمعیت داشته باشد.
حجت الاسلام بهمنی: تصور من این است که حجت الاسلام ایزدهی ما را به دلیل عقلی مؤید به شرع ارجاع میدهد و آنچه پیش از شرع است مؤید به شرع است، ایشان معتقد است شرع اگر فرمانی هم نسبت به این عقل داشته باشد، فرمانش ارشادی است، یعنی اصالت با عقلی است که مورد تأیید شرع است، نگاه بیرونی من به دیدگاه آقای ایزدهی به این صورت است که مسأله جمعیت را با دیدگاهی الهیات میبینند.
نقد آنتونی آربلاستر بر دیدگاههای مالتوس
شخصی به نام «آنتونی آر بلاستر» یکی از منتقدین مالتوس است، معتقد است که مالتوس مجوزی برای خشونت است، چون اصلا مالتوس تصریح میکند، نباید به فقرا کمک کرد. آر بلاستر چکیدهای از نظریه مالتوس که آکنده از گزارههای دستوری و دستورالعمل است را اینگونه بیان میکند، بنابر دیدگاه مالتوس هرچیزی که شرایط تهی دستان را تغییر دهد آنها را به داشتن فرزند بیشتر تشویق خواهد کرد، از این رو شمار تهی دستان بیشتر خواهد شد بدون آنکه ثروت جدیدی پدید آید، یعنی هرچه بر شمار مستمندان افزوده شود آنها فقیرتر خواهند شد. تا جایی پیش میرود که گفته، اگر تهی دستان صاحب فرزند شوند و نتوانند آنها را تأمین کنند باید مجازات بشوند.
مالتوس معتقد است که باید قانونی باشد که کودکان تهی دست مجاز به استفاده از کمکهای اعانهای نباشند، پس از آن هر مردی که بخواهد ازدواج کند بدون آنکه چشم انداز توانایی تأمین خانواده را داشته باشد باید در انجام این کار کاملا آزاد باشد، اما نتایج آن را بپذیرد، چرا که مالتوس هیچگونه حق حمایتی برای تهی دستان قائل نیست.
به این ترتیب مجازات خاطی باید به طبیعت واگذار بشود. مالتوس میگوید، انسان باید بپذیرد قوانین طبیعت او و خانوادهاش را دچار عذاب کرده است، به رغم قانون که باعث پدید آمدن این وضعیت میشود مجازات به درستی توسط طبیعت انجام میگیرد، نوزادان در مقام مقایسه چندان ارزشی برای جامعه ندارند، چرا که دیگران بلافاصله جای آنها را خواهند گرفت. این دیدگاه مالتوس برای کودکان خیلی وحشتناک است، کودک کشی در قرن هجده میلادی را مطرح میکند، منظور او از دیگران هم افراد غنی هستند.
بلاستر نظریات مالتوس را غیرانسانی میداند
آقای بلاستر میگوید نظریات مالتوس غیرانسانی هستند و او حق وجود را برای کسانی که در فقر متولد میشوند نادیده می گیرد. این نظریه مالتوس که با آن مواجه هستیم با نص آیات قرآن کریم در تضاد است. مالتوس معتقد به مالکیت خصوصی است و برای آن اصالت قائل است و میگوید انسانی که در دنیای از پیش تملک شده به دنیا میآید اگر نتواند غذای خود را از والدین دریافت کند یا جامعه کار او را نخواهد، هیچگونه حقی برای دریافت کمک یا چون و چرا برای مقام و جایگاه خود ندارد، در سفره طبیعت جایی برای او وجود ندارد، طبیعت حکم به رفتن او داده و حکم را اجرا خواهد کرد.
من خواستم کرانههای وحشت انگیز مالتوس را که بزرگان ما زمانی که به تحدید نسل دستور میدادند از آن بی خبر بودند تشریح کنم. گزارههای دستوری برآمده از نظریه مالتوس و نه فقط خود نظریه او تا چه اندازه با آموزههای الهی درباره تعاون، دستگیری مستمندان، محبوبیت ازدواج و تکثیر نسل، در تضاد است.
مالتوس انسان را به دهان و روده خلاصه کرده است
نگرش مالتوس انسان را به دهان و روده خلاصه می کند و اسلام انسان را خلیفه خدا در زمین می خواند و دارای گرامیترین شئ هستی یعنی عقل میداند و همه آنچه در آسمان و زمین است به نفع انسان تسخیر شده است؛ یکی از عوامل استقبال از نظریه کنترل موالید مالتوس با قطع نظر از مؤلفههای پشت پردهای که استاد ایزدهی به آن اشاره کرد، هراس حاکمیتها از فقر است، یعنی از ترس فقیر شدن از تحدید جمعیت استقبال میکنند، حاکمیتها خواهان پیشرفت و توسعه هستند، کشورهایی که رشد لازم را ندارند به نام توسعه نیافته شناخته میشوند، در این کشورها که بیشتر شرقی هم هستند این سیاستهای جمعیتی پیاده سازی میشود.
اساسا نظریه توسعه در کشورهای شرقی و توسعه نیافته معرکه دانشمندان و برنامه ریزان برای بحث در خصوص جمعیت شده است، هرکسی برای توسعه تلاش میکند نگاهی هم به جمعیت دارد، برخلاف دیدگاه آقای ایزدهی که جمعیت مؤلفه قدرت و توسعه است آنها جمعیت را عامل بازدارندگی توسعه میدانند.
داروین تحت تأثیر مالتوس است
داروین در سی سال آخر عمر مالتوس به دنیا آمده است ولی به شدت نظریه تنازع بقا داروین متأثر از مالتوس است، هر دو نظریه مبنای مدرنیسم هستند، یعنی نظریه جمعیت مالتوس و تنازع بقا داروین هر دو واقعا رفتارهای عجیب و غریبی را به دنبال دارد. اینها دم از لیبرالیسم و انسان گرایی میزنند و چه جنایاتی را مرتکب میشوند، انگار فلسفه آنها با رفتار آنها متضاد است، چون دم از حقوق بشر میزنند، ولی به شکل فجیعی بشر را کشتار و نابود میکنند، شعار گفتوگو میدهند اما دو جنگ جهانی به راه میاندازند.
به نظر من آیه ۲۶۸ سوره بقره در مقابل ترس حاکمان از فقر، بسیار الهام بخش است. قرآن کریم میفرماید: «شیطان شما را وعده به فقر میدهد و شما را به فحشا امر میکند»، این موضوع بسیار مهم است، نکات مهمی هم در باب این آیه وجود دارد. در انتهای عالم فرموده است خداوند «واسع العلیم» است، واسع یعنی توانمند که توسعه هم از این گرفته شده است.
ما انسان را به لحاظ استعدادهای شگرفی که دارد، خلیفه خدا در زمین میدانیم، خلافت را هم خلافت خاص نمیدانیم بلکه خلافت عام است، این خلیفه الهی در پرتو سنتهای الهی حرکت میکند، سنت های الهی فقر هراسی را ندارد و وعده از چیزی وسیعتر و بزرگتر میدهد.
وعده خداوند برخلاف دیدگاه مالتوس و داروین است
خداوند میفرماید اگر استقامت کنید من نزولات آسمانی را برای شما میفرستم، فقر هراسی، مبنای کنترل موالید شده است و این در حالی است که در سنتهای الهی و آیات و نصوص چنین چیزی مقبول نیست. این سخن معروف است که خداوند با آفرینش انسان یک دهان و دو دست میآفریند، هر انسانی که آفریده میشود دستهای زیادی هم آفریده میشود و یعنی نیروی کار بیشتری خواهیم داشت. انسان با دو دست و عقل آفریده میشود و قدرت عقل از دو دست هم خیلی بیشتر است، یک انسان بسا بتواند میلیونها انسان دیگر را تغذیه کند و عقل میتواند با بهینه سازی تولید و بهبود منابع یک کشور کوچک حتی غذای یک کشور بزرگ را تأمین کند.
دیدگاه مالتوس بسیار ابتدای و ناقص و بچگانه است، چطور توانسته است با این دیدگاه بشر را اغوا کند واقعا از شگفتیها است، خداوند احسن الخالقین است و برای خلق بشر خود را احسن الخالقین آفریده است و بشر خلاق است و با این خلاقیت و این استعداد انسان بسیار میتواند کارهای بزرگ انجام بدهد چرا که خلیفه خدا است و استعدادی ویژه از سوی خداوند به انسان عطا شده است.
نظریه تنازع بقا داروین هم که پیرو مالتوس است سبب گسترش نظریه مالتوس شده است، نظریههای مالتوس هم در تنازع بقا درباره حیوانات درست است حتی درباره جنبه حیوانی انسان هم درست است اما انسان صرفا جنبه حیوانی ندارد و نفخه الهی دارد، مادامی که انسان به سمت پیامبران و خدا و فرامین الهی رفته، فرشته خو شده و دست دیگران را گرفته بجای درندگی دیگران، نشان داده است که انسان صرفا جنبه حیوانی ندارد.
نظریه استخلاف شهید صدر برخلاف تنازع بقا داروین است
نظریه استخلاف شهید صدر هم در مقابل تنازع داروین قرار میگیرد که انسان خلیفه الهی است، همچنین بر اساس ابعاد چهارگانه ارتباط انسانی که ارتباط با خود، ارتباط با خدا، ارتباط با طبیعت و ارتباط با دیگران است در مقابل مادی گری است که قائل به ارتباط با خدا نیست قرار گرفته است. انسان با خدا ارتباط دارد و این یعنی بعد دیگری از هستی شناسی، عقل گرایی مدرنیسم هم یعنی براساس عقل معاش ما نه عقل دیگری که مدرک است و براساس یافتههای علمی گرانقدر است.
دستگاه فکری ارتباطی ما در عقل مؤمن متفاوت است و هروقت انسان به این نزدیک شده است از فرمولهای داروینی و مالتوسی فاصله گرفتهاند، انسان چیزی فراتر از حیوانیت است، وقتی انسان نفخه روح دارد هیچ چیزی بزرگتر و باشکوهتر از شکل گیری یک انسان و تولد یک انسان نیست.
نبود خانواده عامل کاهش جمعیت در غرب است
صدای حوزه ـ کارکردهای جمعیت در حکومت اسلامی را چگونه ارزیابی میکنید؟
حجت الاسلام ایزدهی: در این خصوص دو نکته وجود دارد، نکته اول اینکه بیانهایی که حکم به تکثر جمعیت در جوامع اسلامی میکند و بنیانهایی که جمعیت را خواهی نخواهی به تقلیل در جوامع غربی سوق میدهد و آن چیزی که امروز در جامعه وجود دارد، میخواهد این همانی بین هردو برقرار کند.
اما چرا در غرب جمعیت کاهش پیدا کرده و نباید در جامعه ما رخ بدهد؟ اگر نگاهی به بنیانهای فرهنگی حاکم بر نظریات کنترل جمعیت داشته باشیم، نخستین موضوع فرهنگ کلان آنها است، انسان ما با انسان آنها تفاوت دارد، در غرب یک انسان خود بنیاد دنیوی مادی وجود دارد که صرفا به دنبال راحتی در دنیا است، این انسان طبیعتا با یک سگ هم خوشی دارد و ناراحتی او نگهداری از بچه است، اینکه انسان چیست، از کجا آمده و فرهنگ قالب بر انسان چیست مسأله است، انسان آنها فارق از خدا و در دنیا بوده و متعلق به دنیا است، طبیعی است که چنین انسانی فرزندآوری را برنتابد اما در منطق اسلام فرزند، یک بچه یعنی معجزه الهی و اضافه شدن یک خلیفه دیگر به زمین، این فرهنگ غربی حکم میکند که فرزندآوری یک منکر باشد.
ارزش ذاتی اولیه غرب و نخستین ارزش غرب آزادی است، اگر یک بچه محدودیت داشته باشد با آن مخالفت میکنند، اما در دیدگاه ما ارزش اولیه فطرت ما و خداوند است، این دو منطق باهم جمع نمیشوند، این دو ساختار باهم سازگاری ندارد. منطق غرب اندیشه فردگرا است، یعنی ما به شرطی که دیگری را آزار ندهیم آزاد هستیم، اما در منطق اسلام آنجایی که همگرایی است ارزش وجود دارد، فرد هم ذیل خودش ارزش دارد اما جامعه و همگرایی و انسجام جامعه ارزش ویژه دارد، نکته سوم که شاید نکته مهمی است بحث کاپیتلاسیم است، منطق غرب منطق اصالت سرمایه است، در غرب باید سرمایه من اضافه بشود و سرمایه دیگری اضافه نشود، اصالت سرمایه میگوید جمعیت کم بشود یعنی فقرا کم بشوند و سرمایه داران اضافه بشوند، اما در نظام اسلامی اصالت عدالت وجود دارد، باید همسانی بین افراد باشد و غنی باید به ضعیف کمک کند.
توسعه غربی مساوی اقتصاد است
اگر در هر جامعهای بحث توسعه مطرح میشود و توسعه نشان پیشرفت جامعه است، توسعه در غرب بحث اقتصاد است، توسعه اقتصادی نشان دهنده پیشرفت جامعه غربی است و این با توسعه از دیدگاه ما متفاوت است، چرا که ما اساسا به توسعه همه جانبه معتقد هستیم که به آن پیشرفت میگوییم تا صرفا توسعه اقتصادی نباشد.
نکته دیگر اینکه مسأله خانواده یعنی همان جمعیت، خانواده یعنی در مقابل فردگرایی و انزوا هستیم، الان در کشورهای اسلامی شاید یک نفر زنا زاده نتوانیم پیدا کنیم، اما این درصد در کشورهای غربی براساس آمار بالای ۵۰ درصد است، مفهوم خانواده و خانواده در غرب وجود ندارد، مدتی است که فهمیدهاند خانواده لازم دارند اما باز مفهوم آن را تغییر داده به سمت خانواده تک جنسیتی رفتهاند، حتی با یک حیوان ازدواج میکنند، از چنین خانوادههایی جمعیت به دست نخواهد آمد.
خانواده نقطه قوت و پاشنه آشیل نظام است، وقتی مادری از بین برود، وقتی حیثیت زن هم به جنس ماده تغییر کند نه به انسانیت، نتیجه همین شرایط غرب خواهد شد، وقتی جمعیت کاهش پیدا می کند که رسانه به جامعه بگوید که مرد و زن نر و ماده هستند، در این شرایط دیگر خانوادهای وجود ندارد بلکه اصالت لذت معنا پیدا میکند، وقتی ارزش خانواده تبدیل میشود به لذت محدود نتیجه چیزی بهتر از غرب نخواهد شد.
ناتو فرهنگی غرب مؤثر در تحدید جمعیت کشور ما است
غرب بن مایههای خود را از فرهنگ و سرمایه و خانواده را به ما تحمیل کرده است، این به ناتو فرهنگی تبدیل شده است، به نحوی این موضوع به ما تحمیل شده است که امروزه اگر کسی ۵ فرزند داشته باشد افراد تعجب میکنند، حتی سه فرزند را هم برخی برنمیتابند، وقتی معروف منکر بشود حتی اگر کسی بخواهد هم آن را انجام نمیدهد، چرا که آن را ضد فرهنگ تلقی میکند، چه چیزی فرهنگ را به ضد فرهنگ تبدیل میکند؟ اول فشار طرف مقابل بعد هم انفعال ما.
در نظام جهانی نیز این ضدفرهنگ ها را تبدیل به قانون میکنند، به عنوان مثال وام به کشور ما در شرایطی تعلق میگیرد که این قوانین تحدید جمعیتی را رعایت کنیم، غرب ضدفرهنگ را در کشور ما تبدیل به ساختار می کند. این ساختارها به ما اجازه نمیدهد که به فرهنگ خود پایبند باشیم، در خانه های چهل پنجاه متری تهران امکان داشتن چند بچه وجود ندارد و این فرهنگ غربی است که ما را به تراکم جمعیت در تهران علیرغم وسعت کشور سوق داده است.
امروزه ما خانههای سنتی و وسیع و زیبا را رها کرده و به سمت آپارتمان نشینی رفتهایم بخاطر زرق و برقهای آن؛ منطق غربی به ما میگوید در قبال آرامش به شما آسایش خواهم داد، بحران در خانوادههای سرمایهدار معمولا بیشتر است و مناطق کم برخوردار را میبینیم که شادتر هستند. تولید فرزند ایجاد انگیزه میکند، آسایش حتما خوب است اما باید در کنار آن آرامش داشته باشیم.
اهمیت خانواده در اسلام
حجت الاسلام بهمنی: نهاد خانواده اهمیت راهبردی و اصیلی دارد، در اسلام ازدواج محبوب ترین افعال است و حتی حفظ دین به ازدواج مربوط شده است و طلاق مبغوض ترین حلال شمرده شده است، اینها یک زیرساخت مبنایی استحکام خانواده را ایجاد می کند، مرگ مادر باردار شهادت محسوب میشود، فرزند سقط شده هم شهید است، گریه نوزاد تسبیح است، این نظام معنایی که خداوند برای انسان مسلمان و انسان الهی درست کرده است بر این مبنا است.
تراز دین این است که به محرومان باید کمک شود، درحالی که مالتوس معتقد است نباید به محروم کمک کرد. بعد از انقلاب اسلامی مدیران ارشد نظام ما در اوایل دهه هفتاد راهبرد کنترل موالید را اجرا میکنند، هدف اینها مدیریت بهتر توسعه در کشور و البته الزاما از توسعه اقتصاد را مراد نمیکنند، آنها اجتناب از فقر ملی را سبب این کنترل موالید عنوان می کنند، خود به خود هدف خوبی دارند اما پیش فرضهای آنها خطا است،این جهت گیری کلی نظام بوده که کشور را به سمت بحران جمعیت پیش برده و اگر این روند ادامه پیدا کند به یک کشور پیر و فرتوت تبدیل خواهیم شد.
اسلام خواستار افزایش جمعیت و فرزندآوری است
سوره کوثر بر پیامبر اکرم(ص) برای ازدیاد نسل منت بر ایشان قرار میدهد، این بر تارک نظریه جمعیت ما باید باشد، با اینکه پیامبر اکرم(ص) فرزند پسر ندارند، اما از باشکوهترین وعدههای ایشان کوثر است. خدای تعالی در قرآن افزایش جمعیت و اعطای رزق را به خودش نسبت میدهد، خداوند میفرماید؛ برای شما زوج آفریدهایم و امتنان خداوند است که ما را زوج آفریده و رزق را هم به ما نسبت نداده است و همواره به خودش نسبت میدهد.
نهی از فرزند کشی در قرآن کریم آمده است اما از دلالتهای التزامی مالتوس به سمت فرزندکشی هم رفته است. اصلا آسمانی بودن رزق از جمله مسائلی است که باید به آن توجه کنیم، سوره مبارک ذاریات می فرماید اصل رزق با آسمان است، بعد تأکید میکند برای شما آمدن رزق از آسمان به همین آسانی صحبت کردن است.
حجت الاسلام ایزدهی: جمعیت خواهی نخواهی در جهان یک قدرت است، جمعیت نیروی کار است، اگر کشوری نیروی کار نداشته باشد توسعه و پیشرفت نخواهد داشت، امروزه کشورهای اروپایی که مشکل جمعیت دارند در حال وارد کردن نیروی کار هستند و بدون نیروی کار اقتصاد آنها از بین خواهد رفت، اما مسأله وارد کردن مهاجرین بحرانهای امنیتی دارد، طبیعتا وارد کردن نیرو با بحران فرهنگی هم مواجه است چرا که مهاجرین با فرهنگ کشور میزبان همخوانی ندارند و نسل آینده این کشور فرهنگ خود را از دست خواهند داد، از لحاظ سیاسی نیز مشکلات متعددی وجود خواهد داشت، لذا ورود جمعیت هم به صلاح نیست و کشورها باید تا میتوانند به خود اتکا کنند و نیروی کار بومی بسیار مهمتر و مفیدتر از وارد کردن جمعیت است.
رژیم صهیونیستی و چالشهای امنیتی ناشی از کمبود جمعیت
یکی از مشکلات رژیم صهیونیستی این است که جمعیتی را ایجاد کردهاند که در حدود سه میلیون است و هرکسی دو پاسپورت دارد و به محض اینکه صدای ترقهای ایجاد بشود به کشور خودشان میرود، جمعیت این رژیم بی قرار است اما در فلسطین جمعیت متعلق به این کشور است، فلسطینیها بر همین مبنا در تلاش برای بازگشت به کشور خود هستند، این یعنی اهمیت جمعیت برای یک کشور. نکته دیگر بازدارندگی دفاعی آن کشور است، به کشوری که جمعیت و ظرفیت نظامی دارد کسی نمیتواند حمله کند.
اگر عراق جمعیت نداشت نمی توانست در مقابل داعش بایستد، طبعا اگر مردم با حاکمیتی همراه باشند جمعیت بازدارندگی دارد، یکی از عوامل اینکه امکان حمله به ایران وجود ندارد مؤلفه جمعیت ما است، اگر جمعیت پیر بشود و جایگزین نشود قطعا امکان حمله به ما راحت تر میشود.
یک کشور اگر جمعیت زیاد دارد کاملا میتواند چانه زنی کند، این جمعیت ظرفیتی را برای ما ایجاد میکند که بتوانیم در مقابل دشمنان قرار بگیریم و دستاوردهای مختص به خود را داشته باشیم. در حوزه جمعیت خود جمعیت یک ظرفیتی دارد که به ما اجازه میدهد هرکاری انجام بدهیم، این ظرفیت باعث میشود که همه باهم بتوانیم هرکاری را ممکن کنیم. شاهد اینکه کشور هند که زیرساختهای اقتصادی آن خیلی هم قوی نباشد اما کشور قوی تلقی میشود، همچنین چین توسعه زیرساختی دارد و جمعیت هم دارد و قدرت محسوب میشود. در اروپا هم پرجمعیتترینها قویتر هستند، در طرح خاورمیانه جدید تلاش میکنند عراق را تبدیل به سه کشور ۲۰ میلیونی بکنند و ایران را هم تجزیه و تبدیل به کشورهای کوچک بکنند، در گذشته نیز قبایل پرجمعیت پرقدرت بودند و امروزه شهرهای پرجمعیت و کشورهای پرجمعیت مؤثر و قدرتمند هستند.
دو چشم انداز آینده کشور ناظر به جمعیت
ما دو چشم انداز برای آینده داریم، جمعیت ۸۰ میلیونی که امکان توسعه دادن خود و تشکیل تمدن نوین در جهان براساس چشم انداز خود را دارد یا اینکه یک کشور فرتوت سی میلیونی باشیم که کاری نمیتواند انجام بدهد. اگر خداوند میفرماید، که ما به شما روزی میدهیم، یعنی میفرماید، ظرفیت جمعیت ایجاد سرمایه می کند و ایجاد قدرت، ولو قدرت اقتصادی میکند، یعنی این سنت الهی است که جمعیت حتی در حوزه اقتصاد و رزق هم ایجاد قدرت میکند، نه اینکه جمعیت رزق را از بین ببرد و تجربه هم همین موضوع را ثابت کرده است.
چشم انداز آینده جامعه ما و سندهای آینده ما اگر روی نقطه جمعیت و خانواده تأکید نکند و خانواده استحکام و هویت اجتماعی نداشته باشد و جامعه به معنای واقعی شکل نگیرد، ما در آینده جمعیت که نخواهیم داشت، عملا اقتصاد، امنیت و قدرت ما تقلیل خواهد رفت و در جامعه جهانی یک بازیچه خواهیم بود، اگر می خواهیم یک بازیگر مهم در جهان باشیم و تمدن سازی کنیم، چاره این است که با منطق تحدید جمعیت مقابله کنیم، نباید کوتاه مدت را فدای دراز مدت کنیم و از افزایش جمعیت خانواده غفلت کنیم و این منطق در جامعه و حکومت نیز به همین صورت است.
مطالب مرتبط: