به گزارش خبرنگار فضای مجازی صدای حوزه، مهدی جمشیدی در یادداشتی باعنوان بهای «منفعت»، بهای «حقیقت» در کانال صدق در ایتا به حوادث پیرامون آقای قالیباف پرداخته که در ادامه مطالعه می فرمایید.
[۱]. نباید در «کمین» ضعفهای دیگران نشست و نقصهایشان را «شکار» کرد. نباید «پردهدری» کرد و از کاه، کوه ساخت. نباید به دروغها و فریبکاریها دامن زد و از تخریب، «لذّت» برد. امّا نباید تیغِ «نهیازمنکر» نسبت به کارگزاران را نیز کُند کرد و «نگفت» و «توجیه کرد» و «نادیده انگاشت».
تعلیل معنوی برای حوادث
[۲]. اهل معنا اینگونه بودهاند که رویدادها را «تعلیلِ معنوی» میکردهاند؛ یعنی برای حوادثِ ناخوشایند، در پیِ «عللِ معنوی» میرفتهاند و تأمّل میکردهاند که آنچه رخ داده، بازتاب کدام کردۀ ناصوابشان است و چه کردهاند که چنین دیدهاند. نقل است عارفی از کوچهای میگذشت که درازگوشی، بیجهت به وی لگدی نواخت. او نیز همانجا در کنار کوچه نشست و در خویش فرورفت که چه کردهام که اکنون باید «چوبِ توبیخِ الهی» در قالب این لگد به من نواخته شود؟ پس در «معادلات معنویِ این عالَم»، حتّی لگد یک درازگوش نیز «بیحساب» و «بیمعنا» و «اتّفاقی» نیست: این جهان، کوه است و فعلِ ما ندا.
باید «حقیقت» را بر «منفعت» ترجیح داد
[۳]. چندی پیش، تصوّر قالیباف این بود که چنانچه از «اِعمال مدیریّت بر فضای مجازی» دفاع کند، «اعتبارِ اجتماعی»اش مخدوش میشود و پارهای از مردم – که اسیر روایتسازیِ دروغینِ جریانِ غیرانقلابی شدهاند – منتقد و مخالف وی خواهند شد و ازاینرو، «منزلت سیاسی»اش فروکاهیده خواهد شد. تصوّر وی، درست بود؛ در «منطقِ محاسبۀ سیاسیکارانه و عملگرایانه»، نباید موضعی را برگرفت که سرمایۀ اجتماعی را به خطر افکند و به اعتبار و مکانتِ فرد، گزند برساند.
امّا در «منطق محاسبۀ معنوی و اخلاقی»، باید «حقیقت» را بر «منفعت» ترجیح داد و «رضای مردم» را بر «رضای خدا»، حاکم نکرد و بهجای «منافع شخصی»، «مصالحِ جمعی» را برگرفت.
چنین بود که رهبر انقلاب در سخنرانی اخیر خویش، در لفافه از «تعارض منافع» سخن گفت و به مجلسیان هشدار داد که در این «موقعیّت» قرار گرفتهاند و باید برای حقّ و صلاح، از «آبرو و اعتبارِ اجتماعیِ» خویش درگذرند. امّا جریان غالب در مجلس – یا همان شبهاصولگرایان محافظهکار و قدرتگُزین – در این «ابتلای معنوی» و «امتحان اخلاقی»، شکست خوردند و برای «فرار از موقعیّتِ تعارضِ منافع»، حربۀ ارجاعِ طرح به شواری عالی فضای مجازی را تدارک دیدند.
قالیباف نیز که گویا از تعارض درونیاش رنج میبُرد، یعنی نه میتوانست «صدای حسینبنعلی» را بشنود و به کربلا نرود و نه میتوانست از «دنیای اعتباریِ خویش» درگذرد، از مسیر قافلۀ حسین فاصله گرفت؛ غافل از اینکه از صدای شنیدهشده گریخته و باید در انتظارِ «عقوبتِ ترکِ فعل» باشد.
کسیکه فدای «حقّ» نشود، گداختۀ «باطل» خواهد شد
[۴]. قالیباف از «موضع حقّ» گریخت و جانب «خویش» را گرفت. گمان کرد که به واسطۀ دفاع از مدیریّتِ فضای مجازی، «هزینۀ اجتماعی» برای خویش میسازد؛ حالآنکه آنچه در حاشیۀ «یک اتّفاق کوچک» رخ داد، داشتهها و اندوختههایش را بر باد داد و «منزلت اجتماعی»اش را سوزاند. او به عاملِ حسن روحانی، نامهنگاری کرد و طرح مدیریّت فضای مجازی را ناکام نهاد. جفای بزرگ، روا داشت، امّا ناگاه، صاعقۀ عقوبت بر سر او فرود آمد و با همان دستبهگریبان شد که از آن میگریخت.
حال باید با خودش اندیشه کند که آبرو دادن برای «مدیریّت فضای مجازی» – که خواستۀ ولیّ حکیم بود – درخور بود، یا هزینهشدن برای «چمدانهای کالاهای ترکیهای»؟! بهای وجودیِ او، کدام یک بود؟! آری، کسیکه فدای «حقّ» نشود، گداختۀ «باطل» خواهد شد. بد کرد و بد دید. این است سرنوشت بازیِ سیاسیکارانه با «مصالحِ عالیِ انقلاب و جامعه». و مگر پیش از او، سرنوشت حسن روحانی و علی لاریجانی را ندیدیم که چگونه به خاکِ سوختۀ ناکامی نشستند و حیات سیاسیشان پایان یافت؟! و پیش از آنها نیز کسان دیگر.
قالیباف، اسیر توصیههای خاماندیشانه و عملگرایانۀ مشاورانش
[۵]. دریغ که قالیباف در طول سالهای گذشته، اغلب، اسیر توصیههای خاماندیشانه و عملگرایانۀ اطرافیان و مشاورانش بوده و هر اندازه نیز که طعم شکست را چشیده، باز به خویش نیامده و از این بیراهه، بازنگشته است. آنان، او را در این دام اندختند.
کاش مشاورانِ دامساز و ندانمکارش را مرخص کند و با خدای خویش، به خلوت بپردازد که آیا این رویّه و منطق، کارساز بوده و محبّتِ وی را در دل و جان مردم افکنده است؟! آیا حاجقاسم نیز که با اتهامِ «ترجیحِ سوریه و عراق و لبنان و … بر ایران» و «برداشتن از سفرۀ معیشت مردم به نفع فتوحات منطقهای خویش» مواجه بود و طعنهها و ملامتها شنید، چنین مسیری در پیش گرفت، یا به واسطۀ «استقامت بر حقّ» و «صبر در برابر ابتلائات»، حتّی در همین دنیا نیز اعتبار و منزلت و قداست یافت؟!