به گزارش خبرنگار فضای مجازی صدای حوزه، قاسم یزدانی مقدم طی یادداشت کوتاهی به بررسی مقایسه دو کتاب تاریخ اسلامی و غربی و همچنین ضرورت عبرت از تاریخ پرداخته است که در ادامه مطالعه می نمایید:
تاریخ: گنجینه ای به بلندای زندگی بشر. هدایتکده ای که حضرت پدر، آنقدر در احوالاتش اندیشیده که گویی با اولین تا آخرین مردمانش زندگی کرده و حتی جزئی از آنان شده(نهج البلاغه نامه ۳۱).
بنابر معارف قرآنی، همانقدر که آینده و معاد مهم است، تاریخ و گذشته هم عبرت آفرین است و ارزشمند. اما مهمتر این است که تاریخ چه کسانی را بخوانی و یا بهتر بگویم: چه کسانی را تاریخ ساز بدانی و محور روایت! پادشاهان را یا انبیا و اولیای الهی را؟
تاریخ تمدن ویل دورانت یا حیات القلوب؟
در این میان اما، راه جستن از تاریخ تمدن ویل دورانت به عنوان یکی از بارزترین نمونه ها، یعنی گم شدن در هزارتوی اطلاعات غیر ضرور، که اساسا این کتاب به قصد “فاعتبروا یا أولی الأبصار” (حشر ۲) و “فانظروا کیف کان عاقبه الذین من قبل”(روم ۴۲) نگاشته نشده.
سخن در این است که ما به یک الگوی روایت “هدایت محور” نیاز داریم، چرا که اگر گذشته را قرآنی فهم نکنیم، آینده را قرآنی نخواهیم ساخت.بنابراین در تاریخ تمدن ما، اساس روایت بر پایه سه گانه ی کفر، ایمان و نفاق خواهد بود. تاریخ بشر نیز به محوریت بزرگترین تاریخ سازان، یعنی انبیای اولوالعزم به دو دوره تقسیم خواهد شد.
دوران اقوام اولین، چهار پیامبر و اقوام آخرین که دوران رسالت پیامبر خاتم صلوات الله علیهم اجمعین است(واقعه ۱۲و۱۳).طرح پیشرفته ای که کتاب حیاه القلوب علامه مجلسی، آغازی بر آن راه مبارک است.