• امروز : جمعه - ۲ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 22 November - 2024
کل اخبار 6317اخبار امروز 0
11
خاطرات سفر یک مبلغ به برزیل (قسمت دوم)؛

جای قابی که خالی بود

  • کد خبر : 38141
  • 19 بهمن 1400 - 15:05
جای قابی که خالی بود
حجت الاسلام احمد قادری از روحانیون مبلغ حوزه علمیه قم که فاصله زمانی بهمن ماه ۹۷ تا خرداد ۹۸ را به تبلیغ در شهرهای گویانیا و گوارانتا در کشور برزیل سپری کرده از خاطرات خود در این سفر تبلیغی می گوید.

به گزارش صدای حوزه، حجت الاسلام احمد قادری از روحانیون مبلغ حوزه علمیه قم است که در فاصله زمانی بهمن ماه سال ۹۷ تا خرداد ۹۸ را به تبلیغ در شهرهای گویانیا و گوارانتا در کشور برزیل سپری کرده است از خاطرات خود می گوید که در ادامه می خوانیم:

جای قابی که خالی بود

همیشه برایم دغدغه بود. مثل داخل ایران. عِرق ملّی و روحیه‌ی انقلابی که از نوجوانی با من حفظ شده بود، اجازه نمی داد در بعضی میدان ها وارد نشوم.

در مجموعه‌ای که کاملا در اختیار برزیلی ها بود، دفتری داشتیم به عنوان اتاق ایران که محل رفت و آمد و مراجعات برزیلی ها بود.

علیرغم آنکه قبل از بنده هم این اتاق، محل خدمت هم‌وطنان ایرانی بود، اما با افتخار، قرعه به نام بنده افتاد که اقدامی انقلابی داشته باشم.

متاسفانه دفتر ایران، هیچ نام و نشانی از ایرانی بودن نداشت، نه تابلویی، نه پرچمی و نه عکسی از امام و رهبری.

در قدم اول، یک تابلوی کوچک سفارش دادم و گفتم که با زمینه‌ی پرچمِ سه رنگ و زیبای ایران اسلامی، جمله‌ی “sala do Irã” یعنی “دفتر ایران” رو آماده کنند.

بعد که آماده شد، به دیوار بیرونیِ دفتر نصب کردم. بسیار چشم‌نواز و مورد توجه افراد بود. تازه خیلی ها متوجه شدند که پرچم ایران، چه شکلی هست!

گام بعدی، تهیه تصویر حضرت امام و مقام معظم رهبری بود.

به سرعت از طریق اینترنت، به دنبال تصویری از رهبر عزیز انقلاب گشتم که هم با کیفیت باشد و هم در کنار ایشان، تصویر حضرت امام (ره)، گل و پرچم ایران باشد.

یک عکس بسیار زیبا دانلود کردم و روی فلش انتقال دادم. بعد، در شهر گشتم و سراغ مغازه‌ی لوازم التحریر را گرفتم. از دور، تابلوی مغازه را دیدم. نوشته بود: “Papelaria”

وارد مغازه شدم. پیرمرد خوش اخلاقی از من استقبال کرد. بعد از سلام و احوال‌پُرسی، گفتم پرینت رنگی می خواهم، وقتی فلش را دادم و فایل تصویر حضرت آقا را باز کرد، ناخداگاه، با همان لهجه‌ی برزیلی خودش گفت: آیت الله؟

گفتم بله،

بعد سوال کردم: شما ایشان رو میشناسید؟ گفت بله رهبر ایران هست.

برای خودم خیلی جالب بود که هزاران کیلومتر دورتر از ایران، در یکی از شهرهای کوچک برزیل “Guarantã Do Norte”؛ یک برزیلی مسیحی، تصویر رهبر انقلاب را می شناسد.

پرینت گرفتم و قابی هم برای آن انتخاب کردم، خریدم و از مغازه بیرون آمدم.

از آن به بعد، قاب عکسی که تصویر زیبای حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری در آن بود، به اضافه‌ی تابلوی اسم اتاق ایران، آنجا را واقعا ایران کرده بود….

بیشتر بخوانید:

از سخنرانی در کلیسا تا حضور به عنوان ناظر ذبح شرعی

 

لینک کوتاه : https://v-o-h.ir/?p=38141

مطالب مرتبط

30فروردین
نگاهی به خاطرات تلخ تنها ماندن کودکان در خودرو
ثانیه های مرگباری که نباید تکرار شوند؛

نگاهی به خاطرات تلخ تنها ماندن کودکان در خودرو

19مهر
از سخنرانی در کلیسا تا حضور به عنوان ناظر ذبح شرعی
خاطرات سفر یک مبلغ به برزیل (قسمت اول)؛

از سخنرانی در کلیسا تا حضور به عنوان ناظر ذبح شرعی

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.