به گزارش صدای حوزه، بدون تردید خانواده و چگونگی روابط میان اعضای خانواده و کیفیت ارتباط والدین با فرزندان، در شکل گیری شخصیت و رشد اجتماعی، عاطفی و عقلانی فرزندان نقش و اهمیت فراوانی دارد. محیط خانه اولین و بادوامترین عامل در رشد شخصیت افراد یک خانواده است.
الهام مروتی روانشناس تربیتی درباره اینکه چه اتفاقی افتاد که دچار فرزند سالاری شده ایم گفت: امروزه خانواده با مجموعهی وسیعی از عوامل مانند جهانی شدن، فناوری، گسترش آموزش، رسانهای شدن، مصرفی شدن، دموکراتیک شدن، مجازی شدن و دیگر عوامل و فرآیندهای عمومی تحول فرهنگ ارتباط دارد. البته تمام این عوامل بخشی از ویژگیهای جامعهی شهری امروزی است.
وی بیان کرد: عامل بسیار تأثیرگذار در این تغییر و تحولات، تغییر خانواده است که موجب ظهور انسان تازهای در جامعهی ایرانی شده است. به رغم تمام تلاشها و پژوهش ها، خانواده هنوز مانند کلاف سردرگم و آشفتهای است که امکان شناخت تمام جوانب و کنترل تحولات آن مهیا نشده است.
زمانه بسیار متفاوت شده است
این روانشناس ادامه داد: در سالهای اخیر ارتباط فرزندان و والدین دستخوش تغییرات زیادی شده است. دیگر مثل گذشته فرزندان تابع اوامر والدین نیستند. به طور کلی در فرآیند تربیت فرزند تغییرات اساسی ایجاد شده است. کم شدن تعداد فرزندان خانواده، سخت شدن شرایط زندگی و یاری دهی اندک یا صفر فرزندان، ویژگی فرزندان امروز است.
وی تصریح کرد: امروزه ما آرام آرام به سمت تعریف جدیدی از خانواده حرکت میکنیم. بچههای مطیع دیروز تبدیل به بچههای مؤثر و صاحب نظر شده اند. نقش آنها در خانواده پررنگتر و ملموستر از گذشته است. تبادل نظر و افکار و گفت وگوی عقلانی از ویژگیهای خانوادههای جدید است، هرکسی هر پیشنهادی که دارد مطرح میکند و برای آن استدلال میآورد و از آن دفاع میکند. از طرفی خانوادههای امروز سعی دارند در جهت ارضای نیازهای فرزندان، امکانات رفاهی و تحصیلی و تفریحی آنها را در حد توان و حتی بیشتر از توان خانواده فراهم کنند.
حاکمیت خانواده باید در اختیار والدین باشد
مروتی خاطر نشان کرد: مشکل از جایی آغاز میشود که حاکمیت خانواده از والدین و به خصوص پدر به فرزندان منتقل میشود. در واقع نوع جدیدی از خانوادهها در حال شکل گیری است و آن فرزندسالاری است که با انواع دیگر خانوادهها در تاریخ خانوادهی ایرانی متفاوت است. سالار به معنای حاکمیت و قدرت است. در خانوادههای فرزندسالار، فرزند قدرت پدر را ندارد، اما حاکم و محور خانه میشود.
وی بیان کرد: فرزندسالاری یعنی وضعیتی که در آن والدین اقتدار کافی در تعامل با کودک را نداشته و کودک قدرت را به دست میگیرد. یعنی کودک علیرغم عدم تجربه و آگاهی کافی، تعیین میکند والدین چه کاری انجام دهند. قوانین از طرف کودکان تعیین میشود، چون محور خانواده کودک است و از طرفی دیگر به دلیل عدم توانایی و حمایت بی چون و چرای دائمی والدین، مسئولیت پیامدهای تصمیمات خود را نخواهند پذیرفت و همین، زمینه مسئولیت گریزی آنها را فراهم میآورد.
مروتی درباره آسیبهای کودک فرزندسالار گفت: بیایید خانوادهای را تصور کنیم که در آینده قرار است تشکیل شود، دختری که امروز با سیستم فرزندسالاری تربیت میشود، ۲۰ سال آینده میشود «زنِ سالار» و پسری که امروز با همین شیوه بزرگ میشود، میشود «مردِ سالار». وقتی این مردسالار و زن سالارهای ما با یکدیگر تشکیل یک خانواده میدهند، چه اتفاقی میافتد؟! همین قدر بدانیم که دو سالار در یک خانه نمیگنجد. دو قدرت در یک خانواده و کنار هم به آرامش نمیرسند. فرزندسالاری بسیار خطرناکتر از مردسالاری است.
وی افزود: اگر از بعد روانی هم بخواهیم مورد سنجش قرار دهیم، توقف رشد روانی و اجتماعی، اضطراب، لجبازی، پرخاشگری و مسئولیت گریزی از آسیبهای این پدیده به شمار می آید. یادمان باشد کودک نفر اول خانواده نیست و خانواده سالم «سالار» ندارد، نه مردسالاری نه زن سالاری و نه فرزندسالاری.
همیشه آمادهی حرف زدن و گوش کردن باشید
وی تصریح کرد: براساس تئوری انتخاب، بهترین راه عشق ورزیدن به فرزندان این است که همیشه آمادهی حرف زدن و گوش کردن باشید. به این ترتیب همیشه حق اظهارنظر خواهید داشت و وقتی با اعمال آنها مخالف هستید، حق دارید مخالفت خود را نشان بدهید و در چنین شرایطی به احتمال خیلی زیاد آنها هم حاضر هستند به حرفهای شما گوش دهند بدون اینکه رابطهی شما خراب شود. مخالفتهای خودتان را در فضایی آرام و مسالمت آمیز بیان کنید، این باعث میشود فاصلهای بین شما و فرزندانتان ایجاد نشود و از شما دور نشوند. قبول اشتباهات راهی برای اعتمادسازی است.
مروتی مطرح کرد: برای حل مشکلات خود و فرزندان، به آنها گزینههایی را ارائه بدهید تا از بین آنها یکی را انتخاب کنند. با این کار هم خلاقیت را در آنها پرورش میدهید و هم به آنها نشان میدهید که شما والدین سختگیر و سالاری نیستید و نمیخواهید بگویید همیشه حق با شماست.
وی افزود: به فرزندان فقط در اموری حق انتخاب دهید که توانایی انتخاب دارند و اگر فکر میکنید آمادگی ندارند، حرف خود را اجرا کنید تا آمادگی لازم را کسب کنند و همیشه نشان دهید آمادهی بحث و تبادل نظر در مورد زمان فرارسیدن این آمادگی هستید. در تربیت براساس تئوری انتخاب هیچ کس به صورت خودکار و بدون تفکر نه نمیگوید. به آنها بیاموزید که بعضی از مسائل غیرقابل مذاکره هستند و با بزرگتر شدن فرزندان به آنها بیشتر حق انتخاب بدهید و نشان دهید با بزرگتر شدن و بیشتر مسئولیت پذیرفتن، شما حاضر هستید در مورد آزادی هایش بیشتر با او گفت وگو و مذاکره کنید.
مروتی یادآور شد: اعضای یک خانواده که از روانشناسی کنترل بیرونی استفاده میکنند هنگام بروز مشکلات یکدیگر را سرزنش میکنند. هریک فقط به حق خود میاندیشد. فرقی نمیکند این کنترل بیرونی از طرف والدین باشد یا فرزندان. این کارها حساب پس اندازی هستند که بعداً وقتی با فرزندان اختلاف نظر جدی پیدا میکنید به کمک شما خواهند آمد. تا زمانی که در خانواده، روانشناسی کنترل درونی و مسئولیت پذیری حکمفرما باشد، افراد بیشتر احساس شادی و خوشبختی میکنند.
خانوادهها سعی میکنند نیازها و انتظارات فرزندان را مقدم برتمامی سلسله فعالیتهای خانواده قرار دهند و فرزندان در اینگونه خانوادهها ارجحیت پیدا کرده و برای اینکه اختلالات رفتاری و خلقی در آنان ایجاد نشود، سعی میکنند انعطاف بیشتری با فرزندانشان داشته باشند.
برخی معتقدند فرزندسالاری دقیقا از وقتی شروع شد که برخی پدر و مادرها تصمیم گرفتند جای صمیمت و احترام را در خانواده با بگو و بخند و ارتباط نادرست عوض کنند.