اشاره؛
نماز جمعه یکی از مهمترین مراسمات و مناسک دینی است که در حقیقت اصلی ترین تریبون عمومی حکومت اسلامی محسوب میشود، کارکرد تریبون نماز جمعه در گذشته یک ابزار حاکمیتی مردمی بوده است که جریان سازیهای فکری، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را رقم میزده است و به همین دلیل برای جامعه اسلامی و حکومت اسلامی اهمیت خاص و ویژهای داشته است.
امروز اما تریبون نماز جمعه نه چندان توانسته است در متن حاکمیت اصیل انقلابی مبتنی بر ارزشهای انقلاب اسلامی ورود کرده و نه ارتباط مناسبی با جامعه و مردم به ویژه نسل جوان دارد و به نوعی شاهد افول گفتمانی و اثرگذاری نماز جمعه هستیم.
سیاستگذاریهای ناصواب و بی توجهی سیاستگذاران نماز جمعه و عدم انقیاد آنها به ارتکازات جامعه و عدم وجود دغدغه برای ایجاد پیوند میان مردم و حکومت در روند تدابیر و انتصابات شورای سیاست گذاری ائمه جمعه تا حدودی مشهود است و این موضوع اخیرا به طور ویژه مورد توجه جریان عدالتخواه و مطالبهگران و طلاب و روحانیون حوزههای علمیه واقع شده است.
در این خصوص صدای حوزه به گفتوگو با حجت الاسلام محسن قنبریان از اساتید برجسته حوزه علمیه و از چهرههای شناخته شده در حوزه گفتمان انقلاب اسلامی پرداخته است، تا نگاهی داشته باشیم به بایدها و نبایدهای تریبون های نماز جمعه و چرایی کم رنگ شدن نقش آن در جامعه که مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
گفتمان سازی در نماز جمعه ما وجود ندارد
صدای حوزه ـ به نظر شما علت مشهد عام نبودن نماز جمعه و کمتر شدن ارتباط جامعه با نماز جمعه و ائمه جمعه چیست و باید برای حل این معضل چه راهکاری در نظر گرفت؟
به طور کلی دو عرصه و دو مفهوم را باید مورد بحث قرار داد که نماز جمعه باید مستقیما نسبت به این دو پاسخگو باشد، یکی مرحله گفتمان سازی برای انقلاب اسلامی و مردم و دیگری مسأله اقدام است.
اما در خصوص گفتمان سازی فکر میکنم همه ائمه جمعه و شورای سیاستگذاری ائمه جمعه یکی از رسالت های خود را سیاست گذاری بدانند. این گفتمان سازی اکنون وجود ندارد و نماز جمعهای به تعبیر روایت باید قبله شهر باشد چنین جایگاهی را ندارد.
گفتمان سازی به معنای حاکمیت یک اندیشه بر جامعه است
باید گفتمان سازی به درستی مورد بحث قرار بگیرد تا معنا و مفهوم آن به درستی مشخص بشود، گفتمان به معنای این است که سخنی قالب شده و یک اندیشهای بر یک جامعه در دورهای تاریخی حاکم بشود. اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم یک نظریه است که در مرحله فکر قرار دارد و این باید در یک دوره تاریخی در اذهان عموم فراگیر بشود و اصلیترین مؤلفه قدرت، گفتمان است.
به عنوان مثال گفتمان حقوق بشر در دنیای غرب امروز یک گفتمان است، یعنی اندیشهای بوده است نزد برخی فلاسفه و سیر نظری خود را سپری کرده و اکنون به عنوان یک گفتمان بر غرب چتر انداخته است و فراتر از یک مطالبه عمومی شده است و امروز همه چیز در غرب با حقوق بشر نسبت سنجی میشود. وقتی یک گفتمان غالب بشود همه چیز در جامعه با آن سنجیده خواهد شد.
اگر بخواهیم اندیشه یا نظری از میان متفکران وارد اذهان عمومی شود لازم است با سوژههای میدانی ارتباط بگیرد، همانطور که حامیان و بنیانگذاران گفتمان حقوق بشر هر روز در یک موردی در مواردی که به گمان آنها نقض حقوق بشر صورت گرفته بود ورود داشتند، از کمیساریای عالیه تا رسانهها و عرصههای مختلف که موجب میشود که مصادیق و بازگرداندن به نظریه مدام تقویت و یک گفتمان شکل بگیرد.
گفتمان سازی صرفا سخنرانی کردن و رفتن نیست، اگر نظریه امام و امت و جمهوریت و مردم سالاری دینی یک نظریه و حرف تازه است که تا کنون در دنیا وجود نداشته است باید برای تبدیل شدن به گفتمان غالب دائما با سوژههای میدانی ارتباط بگیرد و به تبیین خود بپردازد. مردم قرار نیست مدام کتاب بخوانند تا نظریه را بشناسند بلکه باید این نظریه در میدان با مردم ارتباط داشته باشد و اشخاص در ضمن زندگی خود با نظریه مدام ارتباط میگیرند و نظریه و مبانی آن به مرور برای شخص مشخص خواهد شد و عینیت و کاربردی بودن آن در کنار جذابیتهای آن مشخص و نظریه در جامعه تثبیت خواهد شد.
حال اگر بپرسیم که نماز جمعه چه وظایفی دارد، اگر بگوییم وظیفه نماز جمعه احیا کردن کارخانه تعطیل شده است ممکن است محل مناقشه باشد اما اگر بگوییم اصلیترین ابزار برای گفتمان انقلاب اسلامی، نماز جمعه است آیا کسی میتواند به این موضوع خدشه وارد کند؟
خطبه نماز جمعه تنها سخنرانی واجب اسلام است
تنها واجب اسلام که سخنرانی یکی از ارکان آن محسوب میشود نماز جمعه است، خطبه نماز جمعه بخشی از نماز جمعه است و هنگام خطبه ها سکوت و استماع لازم است و این موضوع نشان دهنده اهمیت مسأله است. حتی در زمینه مشروعیت بلندگو در خصوص نماز جمعه برخی علما فتوا به وجوب بلندگو دادند چرا که باید خطبه های نماز جمعه توسط مردم شنیده شود.
سخنرانی، در نماز جمعه، مناسکی شده و تنها جایی است که چنین موقعیتی دارد و این سخنرانی وظیفه دارد یک گفتمانی را شکل بدهد. باید تریبون نماز جمعه گفتمان ساز باشد ولی در این زمینه ضعیف عمل کرده است، در حالی که فضای مجازی از حیث مجازی بودن هم عرض نماز جمعه نیست بلکه در طول نماز جمعه است. من قبول دارم فضای مجازی امروز عرصه تاخت و تاز دشمن است اما اگر جریان انقلابی وارد میدان شود و درگیر بشود فضای مجازی تبدیل به بهترین بستر برای ترویج نماز جمعه خواهد شد و مورد استفاده مردم قرار خواهد گرفت.
علیرغم همه دید منفی که نسبت به بعضی مسائل در فضای مجازی شکل میگیرد اما زمانی که یک امام جمعه انقلابی دغدغههای مردم را در نماز جمعه مطرح میکند و گفتمان انقلاب با مسألههای مردم درگیر بشود در همین فضای مجازی بیگانگان این موضوع منتشر و مورد توجه مردم قرار میگیرد و دیده خواهد شد.
نماز جمعه مرکز تولید محتوا است و فضای مجازی ابزار نشر آن است، اگر تولید محتوا به خوبی صورت بگیرد، مسأله مردم و دغدغههای مردم ضرب در نظریه انقلاب اسلامی بشود و هرهفته این موضوع طرح بشود این موضوع بسیار اثرگذار است اما این موضوع بسیار کم در نماز جمعه ها رخ میدهد.
صدای حوزه ـ به نظر شما در تولید محتوا در نماز جمعه دچار مشکل هستیم که کمتر با رسانهها ارتباط برقرار میکنند؟
در بین ائمه جمعه افراد موفق هم وجود دارد اما گفتمان در برخی تریبونهای نماز جمعه تولید نمیشود و مردم مسألههای روز خود را در حالی که با اسلام تبیین درست شده و مطالبهگری درست میشود، مشاهده نمیکنند و این کاری است که باید انجام بشود اما انجام نمیشود.
به عنوان مثال در عدالت اجتماعی و نفی تبعیض و اشرافیت شاهد هستیم نه فقط در لواسان بلکه در همه شهرها باستی هیلز وجود دارد، اگر امام جمعه بیاید این را با ادبیات اسلام و نهج البلاغه و انقلاب اسلامی و امام خمینی مطرح بکند، مسأله مردم در نماز جمعه مطرح شده و در فضای مجازی و رسانهها هم بازنشر خواهد داشت. وقتی امام جمعه حرفی نداشته باشد طبیعی است که بازخورد و بازنشر مناسبی هم نداشته باشد.
خطبه ها باید بدون محافظه کاری باشد
برخی ائمه جمعه متأسفانه از مسائلی نظیر آزادی و جمهوریت به ندرت سخن میگویند اگر نگوییم که در این خصوص منفی سخن میگویند، کلا استقلال و آزادی را اگر در میان خطبه های نمازهای جمعه سرچ کنید خواهید دید که چندبار استفاده شده و معمولا بخشی از آنها هم در خصوص آزادی لجام گسیخته فضای مجازی بوده است. آیا آزادی تنها همین است یا مسائلی نظیر آزادی بیان، آزادی نقد آزادی فکر و اینها همه تکمیل است و هیچکسی به خاطر نبود آزادی بیان متضرر نشده است؟
بعد از برنامه جهان آرا برخی ائمه جمعه با من تماس گرفتند و گفتند برخی حرفها را ائمه جمعه میخواهند بگویند اما نمیتوانند بگویند!
برخی افراد تفکر نزدیک به داعش دارند
رهبر معظم انقلاب ۱۴ خرداد امسال فرمودند گرایشی در کشور وجود دارد که کمی پررنگتر آن داعش است، متأسفانه این گرایش در بین اصولگرایان و روحانیون ممکن است دیده شود، حتی در بین ائمه جمعه و خطبای شاخص نماز جمعه ممکن است پیدا بشود. کسانی که هروقت ورود میکنند برای ضیق کردن حضور و تشخیص مردم است.
نخبه گرایی به هیچ صورت صحیح نیست، اینکه نخبگان دانشگاهی یا نخبگان فقهی را بجای مردم قرار بدهیم غلط است، امام خمینی میفرمایند اگر ۵۰۰ ملا به جای مردم تصمیم بگیرند ضرر این از زمانی که پهلوی میخواست روحانیت را از سیاست جدا کنند بدتر است.
مجتهدین و علما حق دارند نظر خود را بگویند اما مسأله این است که در تریبون جمهوری اسلامی نباید نظری گفته شود که مقابل نظر جمهوری اسلامی و امامین انقلاب قرار دارد، این اتفاق افتاده است، ولی آیا یک امام جمعه برای نقد این دیدگاهها اقدام می کند؟ تا کنون کسی دیده است که یک امام جمعه دیدگاه فقهای درون جمهوری اسلامی را نقد کند؟
ما یک شورای پنهانی نامرئی داریم که هر چند سال یکبار موضع گیری علیه برخی را مجاز میکند اما آیا غیر اینها موضع گیری علیه اشخاص صورت میگیرد؟ اصلا نام را نباید گفت بلکه باید علیه اندیشههای غلط حتی اگر مطرح کننده آن در جبهه خودی باشد سخن گفت اما آیا سخنی گفته میشود؟ اسم هم نگویند ولی مطرح کنند اگر کسی چنین اندیشهای را مطرح کند با مردم سالاری دینی در تضاد است و این یک نقد درون گفتمانی محسوب میشود. آیا چنین اتفاقی را تاکنون شاهد بودهایم؟
سیاست زدگی و نگاه امنیتی از مشکلات ما در زمینه نقد درون گفتمانی و ورود ائمه جمعه به مباحث مورد نظر جامعه است، اما این مسائل قابل مباحثه است و باید افراد گفتگو کنند، نکته اصلی این است که چگونه موضوع مطرح بشود، اگر اندیشهای که غلط و مقابل اندیشه انقلاب است و از قضا مردم هم از آن بدشان آمده مورد نقد امام جمعه واقع بشود چه ایرادی دارد؟
هنر انقلاب اسلامی جمع بین ارزشها بوده است، آوردن یک ارزش کار سختی نیست، اما آوردن چندین ارزش در کنار هم بسیار دشوار و کاری است که جمهوری اسلامی انجام داده است.
مردم ائمه جمعه را نماینده اصولگرایان میدانند
صدای حوزه ـ بسیاری از ائمه جمعه در خصوص مشکلات اقتصادی و معیشتی صحبت کردهاند اما باز هم در جامعه احساس میشود علما نسبت به مشکلات ساکت هستند و نهاد نماز جمعه صدای مردم نیست، علت این موضوع چیست؟
به نظر میآید در گفتمان سازی ضعیف بودهایم، نباید در این زمینهها سیاسی کاری بشود، باید اعتراض نسبت به شرایط به نظریه سیاسی اسلام برده بشود. این که در دوره روحانی ائمه جمعه علیه گرانی حرف بزنند موضوعی است که مردم میدانند اما مشکل در این است که موضوع به سمت گفتمان برده نشده و در مصداق گیریها آیا فقط دولت روحانی مطرح شده یا اگر مثلا ستاد اجرایی فرمان امام هم کم کاری کرده است گفته میشود؟
بدون تعارف مردم ائمه جمعه را نماینده جریان اصولگرا میدانند، از جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی اصلاح طلبان جمهوریت و آزادی را برداشتند و اصولگرایان پیشرفت و استقلال و امنیت را انتخاب کردند و هردو عدالت را رها کردند و این بدترین نوع تبعیض است، مردم استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی را باهم میخواستند، ۲۵۰ سال هم هست میخواهند. در انقلاب اسلامی این شعارها محقق شد، ما نباید جمهوریت و آزادی را بدهیم به آقای محمد خاتمی و پیشرفت و استقلال را بدهیم به جناح اصولگرا!
غفلت ائمه جمعه از آزادی و جمهوریت
ائمه جمعه از گفتمانی حرف میزنند که فعلا در اختیار اصولگرایان قرار گرفته است. از آزادی و جمهوریت حرفی نمیزنند، یا همیشه در مقام ضیق هستند که مردم را نباید در جای خدا نشاند، درحالی که امروز مسأله توجه و اهمیت دادن به مردم مطرح است نه اینکه مردم جای خدا باشند، اساسا در جمهوری اسلامی این موضوع مطرح نیست بلکه معکوس آن یعنی حتی اطلاع رسانی به مردم هم در نظر گرفته نمیشود.
شعار وقتی از هم گسسته بشود دیگر بیگانه خواهد شد، جمهوریت و آزادی که از استقلال و اسلام جدا بشود در تئوری به صورت هابزی معنا خواهد شد در عمل هم وطن فروشی اتفاق میافتد. سعید حجاریان در سال ۸۳ در نشست آخر در راه دموکراسی گفت من از جان کین یادگرفتم دموکراسی برونزا را که مصداق آن هم عراق است، در عراق مردم به عنوان دمو نمیتوانند کراسی را مستقر کنند و آمریکا برای آنها این کار را انجام میدهد و میشود دموآمریکاکراسی، بعد خودش ادامه میدهد که اخلاقا ما باید به این بیاندیشیم که آیا مجاز هستیم برای دموکراسی، استقلال را در نظر نگیریم؟!
تکلیف اصلاح طلبان که مشخص است اما در مقابل آنها هم گفتمانی که تریبون آن ائمه جمعه هستند پاسخگوی مردم نیست. امروز محل ابتلا ما، مردم را جای خدا گذاشتن نیست، در مقام ثبوت قطعا هیچکسی جای خدای متعال نیست اما در مقام اثبات آیا اگر اکثریت مردم حرفی را خواستند که در حوزه صریح احکام نیست واقعا خواست خداوند متعال نیست؟ امام خمینی زمانی که جمعیت ایران ۳۶ میلیون نفر بود میفرمودند محال است ۳۰ میلیون ایرانی اشتباه کنند، یک جای دیگر میفرمایند اراده خداوند متعال از اینجا میآید.
اکثریتی که در بیعت امام و ولی فقیه باشد «لایعقلون» نیست!
وقتی اکثریت به بیعت یک امام یا ولی فقیه در میآیند دیگر آن نسبت اکثرهم لایعقول شامل آنها نمیشود بلکه امام علی(ع) در نهج البلاغه میفرمایند تنها راه استدلال برای صالحین آن چیزی است که خداوند بر مردم جاری میکند. اگر امت و امامتی شکل گرفت حساب مردم با مردمی که خارج از عهد امات و ولایت هستند تفاوت دارند، در چنین حالتی ستون دین امت است.
شهید بهشتی در کتاب رهبری و روحانیت خود یک تفکیک جالبی دارند که امروز هم گره گشا است، میفرماید که ما وقتی یک مسأله ای را حکمرانان برای مردم تصمیم میگیرند که مورد پذیرش مردم نیست، چند صورت دارد، یا آن مسأله یک حکم بین الهی است و قطعا حکمرانان نباید کوتاه بیایند. اما اگر بین الهی نبود ابتدا باید مردم را اقناع کنند، اگر اقناع صورت نگرفت سه سنجه در میان قرار میدهد و میگوید براساس این سه شاخص تصمیم گیری شود.
سنجه اول اینکه لحاظ کنید که مردم ای بسا تشخیص بهتری داده باشند تا آن افراد خاص که حکمرانی در اختیار دارند، دوم اینکه پیوند مردم با حاکمیت و مصلحت این پیوند را هم باید در نظر گرفت تا مبادا مصلحتی که برای مردم در نظر گرفته شده است باعث شکاف میان مردم و حاکمیت بشود و باید مصالح را مورد سنجش قرار داد. سوم اینکه عدم اجرای مردم در مصلحتی که نمیخواهند را هم لحاظ کنید، وقتی مردم نخواهند از زیر آن شانه خالی خواهند کرد، وقتی مردم یاری نکنند باید ببینیم چقدر مصلحت لحاظ می شود و چقدر آسیب ایجاد میشود. شهید بهشتی میفرماید این سه موضوع را مورد بررسی قرار بدهیم سپس مصلحتی را در جامعه لحاظ کنید.
پیوند مردم با حاکمیت از مهمترین مصالح است که نباید خدشهدار بشود، نباید یک مصلحت جزئی باعث ایجاد فاصله میان مردم و حاکمیت بشود. در سه سنجهای که شهید بهشتی ترسیم کرده است مردم نقش بسیار بزرگی دارند و ما همه اینها را مطرح میکنیم، اگر اینها اشتباه و کفر است که ما از بزرگان انقلاب اسلامی یاد گرفتهایم و انقلاب با همین مسائل برای مردم محبوب شد، حال چرا عدهای میخواهند اینها بازگو نشود این محل سؤال است.
جوانان انقلابی دارای بیداری و یقظه هستند / نمایندگان تعینی را دریابیم!
صدای حوزه ـ به نظر شما جریان انقلابی، جوانان و طلاب و دانشجویان انقلابی و جبهه فرهنگی انقلاب هم دچار این تبعیض در دیدگاه شده است؟
در بدنه انقلابی یک یقظه و بیداری صورت گرفته است، امروز کثیرا نیروهای انقلابی در عرصههای مختلفی فعالیت دارند که واقعا در چارچوب اصولگرایی و اصلاح طلبی نیست. گفتمانهای افراد در فعالیتهای آنان به خوبی مشهود است، نسل جوان در حال بازگشت به مبانی انقلاب اسلامی هستند و از شخص رهبری و امام خمینی یاد میگیرند؛ تا دیروز میگفتند هرچیزی که نماینده ولی فقیه در استان گفت حرف رهبری همان است این درحالی است که نمایندگی اندیشه رهبری به نماینده ولی فقیه واگذار نشده چرا که رهبری هستند و امکان استفاده از اندیشه ایشان وجود دارد و از قضا در همین رویکرد به نقد هم میتوانیم میرسیم.
آرام آرام بیداری صورت گرفته است، تفاوت میان نماینده ولی فقیه در استانها یا ارگانها با رهبری مشخص شده کما اینکه شاهد بودهایم نماینده ولی فقیه در یک نهادی موضعی گرفته است که رهبری آن را رد کرده است؛ این بیداری در حال شکل گرفتن است و بسیار مفید میتواند باشد.
ما نظام امت و امامت را قبول داریم به همین خاطر نیازمند نماینده تعیُنی رهبری هستیم، یعنی نمایندهای که حکمی برای او زده نشده است بلکه مردم او را شناختهاند که او مبین آراء رهبری است و التزام عملی به اندیشه ایشان دارد و باید آرام آرام این جریان را پیش ببریم. این کار میتواند هم افزایی و کارگشایی ویژهای داشته باشد و حتی با ائمه جمعه میتوانند این افراد همراهی و هم افزایی ویژهای داشته باشند و حتی شورای سیاستگذاری ائمه جمعه میتواند این افراد را به عنوان نماینده تعیینی منصوب کند.
به نظر من ابتدای انقلاب رهبر معظم انقلاب و شهید مفتح و شهید بهشتی نماینده تعینی امام خمینی بودند چرا که مردم اندیشه امام خمینی را در ایشان به وضوح میبینند؛ امروز دستگاه زیاد شده اما خروجی خبری نیست. امروز برخی از ما از عدالتخواهانی که مسیر اشتباه رفتند گله داریم اما کدام امام جمعه پرچم عدالت خواهی واقعی را بلند کرده است تا فرق میان عدالتخواران و عدالتخواهان مشخص بشود؟
داریم به این سمت میرویم که آدمهای بیخطری را انتخاب می کنیم به جای اینکه به دنبال افرادی باشیم که جلودار حرکتهای اصیل در انقلاب اسلامی باشند و جریان سازی بکنند، از ابتدا نمیخواهیم افراد جریان ساز را انتخاب کنیم و به دنبال شخصیتهای بی خطر میرویم.
اشرافیت در حوزه های علمیه
صدای حوزه ـ تا کنون به خاطر مواضعی که داشتهاید مورد سؤال و یا حمله کمیته نامرئی قرار گرفته اید؟
طبیعی است که وقتی مواضعی داشته باشیم مورد مؤاخذه قرار بگیریم، مثلا چرا اشرافیت در حوزه علمیه را طرح کردم، بعد از این قضیه بعضی آقایان به صداوسیما رفتند و از آنها سؤال شد آیا مدرسه علمیه اشرافی سراغ دارید و آنها وجود این مدارس را تکذیب کردند.
الان بیایید برویم مدارس علمیهای را نشان شما بدهم و بگویید آیا چنین ساختمانی اشرافی هست یا نیست، اشرافی بودن ظاهرا یک تشخیص عرفی است و من مدارسی را به شما نشان میدهم شما بگویید آیا چنین ساختمانی در شأن فقیه شیعه است؟ اگر یک فقیه ساختمانش را متفاوت از مردم بسازد آیا مردم چنین رویکردی را ملامت نمیکنند؟
جریان مرجعیت و اجتهاد سالم و پایبند به سنت است
جریان مرجعیت و اجتهاد کماکان سالم است، الان اعلم مراجع قم و باسوادترین مراجع و علمای قم زندگی ساده و معمولی دارند اما آقازادگان و افرادی که وارد حاکمیت شده و برگشتهاند مالک مدارس علمیه اشرافی هستند، وگرنه مراجع بزرگ پایبند به سنت حوزه علمیه هستند و به همین دلیل باید علیه این اشرافیگری برخی افراد موضع گیری کرد و تبری بجوییم و بگوییم این مدرسه علمیه اشرافی حوزه علمیه نیست. وقتی اصل جریان آلوده نیست خیلی راحت اینها را میتوان از یکدیگر جدا کرد.
شورای عالی حوزه علمیه مصوب کرده است که در قم کسی مدرسه علمیه نسازد، در شهرستانها هم اندازه یک دبستان ساخته بشود، همین مصوبه بارها نقض میشود، رییس جمهور قبلی میآید یک مدرسهای که خودش زمانی در ان درس می خوانده و ساختمانهای اطراف آن را در اختیار میگیرد و مدرسه علمیه میسازد وقتی هم که تمام میشد مشخص میشود استخر و جکوزی هم در آن ساخته است.
در عرف مدرسه علمیه آن هم قسمت فقیر نشین قم ساخت چنین مدرسهای عجیب است و مورد قبول نیست؛ برخی آقازادگان هم چنین رویکردی دارند، در شهرستانها نیز این ساخت و ساز ساده رعایت نشده است. از یکی از نمایندگان شورای سیاستگذاری در استانی شنیدم که میگفت یکی از بزرگترهای ما از ائمه جمعه خواسته بود در شهرهایی که هستند یک یادگاری از خود به جا بگذارند، من خیال کردم منظور گسترش مردم سالاری و آزادی است درحالی که منظور ساختمان سازی بوده است.