آلن لوینوویتز، ایان — آنچه در ادامه میآید فهرستی از «درمانهای طبیعی» است که علاقهمندان به درمانهای طبیعی معاصر، بهویژه آنها که علاقۀ جدیتری به این امور دارند، با آن آشنایند. این فهرست را کریستینا کوئومو در آوریل ۲۰۲۰ تنظیم کرد و به پروتکل مقابله با کووید۱۹ تبدیل نمود. او، که بنیانگذار مجلۀ پیوریست است، این فهرست را پس از ابتلای خودش و همسرش به این بیماری تهیه کرد (همسرش، کریس کوئومو، گویندۀ اخبار شبکۀ سی.ان.ان و برادر فرماندار نیویورک اندرو کوئوموست)
بهرست درمانهای طبیعی:
· تنفس دیافراگمی
· مدیتیشین پرانایاما
· شربت پاکسازی کبد: یک حبه سیر خام، یک عدد پرتقال، یک عدد لیموترش، یک قاشق غذاخوری فلفل قرمز، یک قاشق روغن زیتون، زنجبیل تازه و یک تکه چوب تازۀ زردچوبه
· زینک
· آلکا سی، سه هزار میلیگرم در روز
· ویتامین بی
· ویتامین سی
· پودر گلوتاتیون
· کوئرستین
· دو گیاه داروییِ زردینه و مگنولیا
· ویراسید
· قطرۀ ویتامینه: منیزیم، استیلسیستئین، ویتامین سی به همراه لیزین، بکمپلکس، اسید فولیک، زینک، سلنیوم، گلوتاتیون و کافئین
· آب و حمامکردن با شویندههای شیمیایی
· استفاده از دستگاه شارژر بدن [که، با ارسال فرکانسهای الکتریکی به بدن، اکسیژن خون را تأمین میکند].
· استفاده از دستگاه میدان الکترومغناطیس نوساندار که دستگاهی قابلحمل است.
· غذاهای آیورودایی
بیتردید برای آنها که اهل فن نیستند این فهرست پرتنوع محل بحث و نزاع است: مدیتیشین هندی در کنار «شارژر بدن»؟! آبمیوۀ تازه برای پاکسازی درون بدن و پس از آن حمام با شویندههای شیمیایی برای پاکسازی پوست؟! نکتۀ درخور توجه آن است که نویسنده، در جایجای بحث از این پروتکل، بر طبیعیبودن آن تأکید میکند.
سیر خام و تمرینهای تنفسی کاملاً طبیعیاند، اما دستگاه میدان الکترومغناطیس نوساندار چه؟ ویتامینها و مواد معدنیِ فراوریشده و تصفیهشده که بهشکل پودر، قرص و قطره ارائه میشوند چطور؟ ویراسید چه؟ تعاریف متعددی از واژۀ «طبیعی» ارائه شده است، اما بهسختی میتوان پذیرفت تعریفی آنچنان جامع باشد که همۀ این فهرست را در خود جای دهد.
عجیبتر آنکه برخی هرچه «غیرغربی» است را «طبیعی» جلوه میدهند. واژۀ غیرغربی، خود، به برچسبی جامع تبدیل شده است که از طب هندی و چینی تا انواع رویکردهای طب بومی (از جمله ملتهای اولیه و سنتهای بومیان آمریکایی)، طب بقراطی (از یونان)، هومیوپاتی (که ابداع آلمانیهاست) و حتی طب مَفصلی(که اواخر قرن ۱۹ میلادی در آیووا شکل گرفت) را در بر میگیرد.
این رویکرد، که از شدت تنوع به آششلهقلمکار شبیه است و با جریان غالب درمانی سر ناسازگاری دارد، پدیدهای است جهانی و بهترین نمونۀ آن «طبیعیدرمانی» است.
طبیعیدرمانی روش درمانی پرطرفداری است که برای اولین بار در اواخر قرن نوزدهم در آلمان ظهور کرد. طبیعیدرمانی، همانطور که از نامش پیداست، با استناد به «طبیعی»بودن، مداخلات اساساً ناهمخوان را با یکدیگر ترکیب میکند. برای مثال، کلینیک طبیعیدرمانیِ ایمانوئل مدیسین، واقع در تسهلندورف برلین، گزینههای متنوعی پیش روی بیماران قرار میدهد: مکملهای غذایی، تزریق دوزهای بالای ویتامین سی، زالودرمانی، بادکشهای خشک و تر و بسیاری از داروهای گیاهی که از آیورودا، طب سنتی چینی، آبدرمانی سوئیسی و آیینهای درمانی بومیان آمدهاند.
«انرژی منفی» در هومیوپاتی، عدم تعادل «ین و یانگ» در طب چینی، چی، چاکراها، دررفتگی مفاصل در طب مفصلی، طبایع و خلقوخوها، «انرژی»ای که به تعبیر کوئومو با دستگاه شارژر بدن از نو تقویت میشود یا، اگر ترجیح میدهید، تنظیم انرژی بدن با کمک انرژیدرمانگر، همه، شادمانه در کنار یکدیگر حضور دارند.
مهم نیست این روشهای درمانی از نظامهای متافیزیکی کاملاً متفاوتی تبعیت میکنند و هر یک نظرات متفاوتی دربارۀ علت بیماری ارائه میدهند. آنچه این روشها را گرد هم میآورد همین بهاصطلاح طبیعیبودن، تأثیرگذاربودن و ضدیتشان با جریان غالب و متداول درمانی است که بهاستهزا طب غربی نامیده میشود.
تا دو قرن پیش، در کنار هم قراردادن این جمع نامتجانس دور از عقل مینمود. هر یک از این روشها سببشناسی خاص خود را دربارۀ بیماری مطرح میکند و در فرهنگهای متفاوت، در بازههای زمانی متفاوت و در نظامهای درمانی کاملاً متفاوت ظهور کردهاند.
چی در طب چینی و ارتسویگونگسکرافت در هومیوپاتی، هر دو، به «انرژی» یا «نیروی حیاتی» ترجمه میشوند، اما این دو مفهوم همانقدر با یکدیگر قرابت دارند که نیروی اینرسی به نیروی جنگ ستارگان. درمان مبتنی بر چی مدتها پیش از پذیرفتهشدن نظریۀ میکروبی بیماریها پایهگذاری شد؛ امروزه نیز هومیوپاتی میکروب را عامل بیماری نمیداند و بیشتر با رویکردهایی همداستان است که بر طبل مخالفت با نگاه میکروبی به بیماری میکوبند.
پژوهشگرانی که روشهای درمانی اولیه را مطالعه میکنند معتقدند «طبیعی» نامیدن سنتهای باستانی صرفاً تلاشی برای درست جلوهدادن آنهاست، اما حرکت در این مسیر با زمانهای که در آن زندگی میکنیم تناسبی ندارد. هماکنون حلقههای درمانهای طبیعیْ دو رویکرد را مرجع خود قرار میدهند: طب بقراطی یونان (۴۰۰ سال پیش از میلاد مسیح) و اصول طب امپراتور زرد در چین (۳۰۰ سال پیش از میلاد مسیح).
تردیدی نیست که این دو روش در استفاده از طب طبیعی و رجوع به آن تحول عظیمی ایجاد کردند، اما مراد از واژۀ «طبیعی» در بافتهایی از این دست مردوددانستن علتهای ماوراءالطبیعی در ابتلا به بیماری است.
در گذشته، طب طبیعی عللی چون اجنه، ارواح، خدایان، روح درگذشتگان و نیز درمانهای مبتنی بر این علل مانند جنگیری و دعاگیری را مردود تلقی میکرد. امروزه، مداخلات طبیعی را معمولاً در تضاد با جراحیهای غیرطبیعی و مواد دارویی میبینیم («ببُر، سم بده و بسوزان» اصطلاحی
است که پزشکان برای درمان سرطان استفاده میکنند که به جراحی، شیمیدرمانی و پرتودرمانی اشاره دارد). حال آنکه چینیها و یونانیهای باستان طبِ طبیعیگیاهی را در تقابل با جراحی و مداخلات دارویی نمیدیدند. آنها در علتیابی بیماری به دنبال توجیهات جادوییمذهبی نبودند و از همین رو جراحی و دارو را طبیعی میدانستند.
به بیان دیگر، تا همین اواخر، طبیعی در مقابل غیرطبیعی نبود، بلکه طبیعی و ماوراءالطبیعی در تقابل با یکدیگر قرار داشتند. این همان تقابلی است که در طبیعیگرایی علمی سکولار میبینیم و نیز در آنچه بهاصطلاح جریان غالب طب غربی نامیده میشود.
آغوشگشودن به درمان فراطبیعی از آنجا آغاز شد که شکگرایی و مداقه و تحقیق را تنها برای مداخلات غیرطبیعی به کار بردیم؛ ادعاهای غولهای سودمحور داروسازی را کمارزش شمردیم و کارآمدی و امنیت مکملهای طبیعی را پذیرفتهشده، تردیدناپذیر و غیرقابلمنازعه دانستیم. لزومی ندارد به این نکته اشاره کنم که شرکتها و مرشدهای درمان طبیعی که بر طبل کارآمدی این داروها میکوبند، بهراحتی و با کمترین زحمت، سالانه بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار درآمد دارند.
به این جملۀ بقراط توجه کنید که در تمامی آثار مکتوب درمانهای طبیعی به چشم میخورد (برای مثال، شمارۀ بهار مجلۀ پیوریست را نگاه کنید): «بگذار غذا داروی تو باشد و دارو غذایت».
تعجبی ندارد اگر با شنیدن طبیعیبودن طب سوزنی از کوره دربرویم و عصبانی شویم (احساسی که من تجربه کردم). «آخر چطور سوزنهای استیل ضدزنگ نازک که در بدن انسان فرو میکنند طبیعی محسوب میشوند؟!».
نباید برای شارلاتانهای درمانهای طبیعی که مرگ کودکان را موجب شدهاند دل سوزاند، همچنانکه نباید دلمان برای کارخانهدارانی بسوزد که بیرحمانه مُسکنهای حاوی مواد مخدر را توزیع میکنند و زندگی افراد بیشماری را به نابودی میکشانند.
آرتور کلِینمن، روانپزشک و انسانشناس آمریکایی، در کتاب خود، روایتهای بیماری (۱۹۸۸)، مینویسد تجربۀ رنج دو پرسش اساسی را برای فرد مطرح میکند: چرا من؟ (پرسشی که از گیجی و دستپاچگی میآید) و چه میتوان کرد؟ (پرسشی که به نظم و کنترل مربوط میشود). این پرسشها، بیش از آنکه پرسشهای زیستی باشند، مسائلی وجودیاند.
طب مدرن تعمداً از پاسخ به پرسشهای وجودی سر باز میزند. تنها پاسخ صادقانه به پرسش چرا من؟ این است: نمیدانیم. بیماران حتی وقتی پاسخ روشن است، و برای مثال میدانیم که سیگارکشیدن علت سرطان ریه است، همچنان تعجب میکنند که چرا آنها مبتلا شدند، حال آنکه بسیاری دیگر گزندی نمیبینند. اشاره به محیط و ژنتیک هم دردی دوا نمیکند، چون همچنان میتوان پرسید چرا باید این ژنهای شوم نصیب من شود و چرا باید در چنین محیط نکبتی قرار بگیرم.
پاسخهای طب مدرن به پرسش چه میتوان کرد نیز غالباً قانعکننده نیستند. علت آن است که طب مدرن خود را به بیماری محدود میکند و نه به ازبینرفتن اعتماد. وقتی بیمارید، میخواهید دوباره سلامتتان را به دست آورید، اما این همۀ ماجرا نیست.
مینویسند که به ناخوانابودن معروفاند. این دستخطهای ناخوانا سمبل این حقیقتاند که به شفافیت نیازی نیست. شرکتهای بینامونشان با روشهایی که بر ما پوشیده است دارو میسازند.
در گذشته، آیینها و روایتهای جادوییمذهبی به نگرانیهایی پاسخ میدادند که ورای قلمرو علم پزشکی قرار داشتند. با کمرنگشدن نفوذ و اقتدار مذهب، پاسخدادن به دو پرسش چرا من و چه میتوان کرد بیش از پیش دشوار شد.
میتوان گفت «طبیعی»، در معنایی مهم، خلاصۀ این عبارت است: «بیرون از نظام غالب». و در همین معناست که میتوان تنوع گیجکنندۀ مداخلاتی را درک کرد که در فهرست مجلۀ پیوریست یافت میشود، مداخلاتی که بسیاری از آنها تکنولوژیک هستند و ترکیبی نامتجانس از نظامهای متافیزیکی.
در پاسخ به پرسشهای کلایمن (چرا من؟ و چه میتوان کرد؟) است که استفاده از دستگاه میدان الکترومغناطیس نوساندار، ویتامینها، حمام با شویندههای شیمیایی، انرژیدرمانی و غذاهای آیورودایی معنا مییابند.
«درمان طبیعی» از منظر متافیزیکی مجموعهای منسجم نیست. بااینحال، نمیتوان برای واژۀ «طبیعی» و اساساً مفهوم طبیعیبودن جایگزینی ارائه کرد، چراکه این مفهوم در پاسخ به پرسش «چرا من؟» پاسخ وجودی قانعکنندهای در آستین دارد.
ما دائماً با آسیبهایی مواجه میشویم که فناوری بر جهان طبیعی تحمیل میکند و پُر بیراه نیست اگر بگوییم بدن انسان مکانی برای این آسیبهای غیرطبیعی است.
ظهور کووید۱۹ را بهراحتی میتوان با تکیه بر چهارچوبهای نظامهایی طبیعی توضیح داد که مدرنیتۀ غیرطبیعی آلودهاش کرده است. همهگیری این بیماری تنبیهی است بر استفادۀ بیرویه از طبیعت: تنبیهی برای بریدن درختان جنگلهایی که خفاشها در آن لانه میکنند، برای آمدوشد به مناطق دستنخوردۀ حیات وحش و برای کشاورزی و دامداری صنعتی.
توضیحات وجودی مسیری برای رستگاری انسان و زمین است. به همین دلیل است که عبارت غذا-دارو-دارو-غذا به «بگذار غذا دارویت باشد و دارو غذایت» ترجمه شده است. این ترجمۀ نادرست تلاش میکند ضمیر پیوستۀ «ت» را در خود بگنجاند، گویی گنجاندن این ضمیر این عبارت را به دستوری بدل میکند که از کتاب مقدس برآمده است.
هیون، متخصص اخلاق زیستی، «امید شفابخش» مینامد، نوعی مداخلۀ پزشکی که نهتنها میتوان به کارآمدی آن امیدوار بود، بلکه به تولید معنا نیز کمک میکند.
بهتر است به پروتکل مجلۀ پیوریست نیز از این منظر نگاه کنیم تا آنکه فهرست پیشنهادی این مجله را مجموعهای طبیعی بدانیم. کوئومو اعتبار این فهرست را به طبیعیدرمانگری به نام لیندا لانکستر مدیون است. لیندا لانکستر «فلسفۀ یوگا، آیورودا، علمالنفس، طب سنتی چین، طبیعتدرمانی و هومیوپاتی» را گرد هم آورد و نظامی درمانی به نام لایت هارمونیکس بنیان نهاد.