به گزارش صدای حوزه، پس از انتشار نامهها و دلنوشتههای چهرههای شاخص فرهنگی و سیاسی به آیتالله رئیسی، «علیرضا قزوه» از شاعران کشورمان هم حرفهای خودمانیاش را با منتخب مردم در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ اینگونه بیان کرد:
«با سلامی ضمیمه علیکم و انبوهی از شادمانی و تبریک. عرض شود خدمت عزیزتان که از بین انبوه تبریکات و نامههایی که این روزها برای جنابتان نوشته شد نامه محمد مهدی ـ فرزند شهید همت ـ و یادداشت دکتر علی مطهری را بیشتر پسندیدم. دلسوزانه و دردمندانه بودند.
اینک اجازه میخواهم من نیز به شیوه خودم چند کلامی خدمتتان عرض کنم. پیشاپیش جسارت مرا خواهید بخشید.
پیش از همه از صمیم قلب خوشحالم که نوبت خدمتگزاری به شما رسید و امینم که بگویم از عهده این کار بسیار تا بسیار دشوار برمیآیید و حتما میتوانید به شرطها و شروطها و نیز مطمئنم که شما بسیاری از آن شرطها و شروطها را میدانید.
۱ـ روزی که رییس قوه قضائیه شدید نامهای را خدمتتان فرستادم و چند جملهای برایتان قلمی کردم و انجام چند نکته را از شما خواستم و خبردار شدم که آن نامه را خواندهاید و گویا در جایی نیز درج شد. در آن نامه گفته بودم که کار شما در قوه قضائیه بیشباهت به کار معلمی نیست که به مدرسهای و کلاسی قدم میگذارد که در همان آغاز با شیشکی و مسخره بازی لات و لوتها روبرو میشود. گفتم که بهترین کار قبل از همه بیرون کشیدن دو لات بیسرو پا و زدن سیلی محکم به گوش یکی دو نفری است که بیش از همه این سالها عربدهکشی و سرکشی کردهاند و شما این آدمها را سر جایشان نشاندید. یکی دو شرط دیگر هم بود که بماند. حالا هم که رییس جمهور شدهاید باز یکی دو نکته را از باب تذکر و یادآوری خدمت عزیزتان عرض میکنم.
۲ـ رییس جمهوری را میشناسم که در یک کشور آسیایی نسبتا فقیر و آشنا بسیاری از مخالفان خود را که به این کشور و آن کشور پناهنده شده بودند با نرمش و مهربانی به وطن فراخواند و از جرمهایشان نیز گذشت. حتی برای یک شاعر شهیر مخالف خود که در امریکا ساکن بود و با من نیز رفاقتی داشت، هواپیمای اختصاصی فرستاد و با عزت و احترام او را به کشورش فرا خواند. من اگر جای شما بودم برای آدمهایی دانشمند و اهل فکر سفر کرده و دور شده از ایران حتی هواپیمای اختصاصی میفرستادم و آنها را با عزت و احترام به ایران دعوت میکردم. ایرانیان بااصالت و دلسوزی که از قضا با علم و دانش و بینش و ارتباطات و حتی ثروتشان میتوانند باعث رشد و آبادی این سرزمین باشند، این اجازه را میدادم که به ایران بیایند و در کمال آرامش به آبادانی سرزمین شان کمک کنند. این از شما بر میآید که میدانم مهربانید و رافت را و خدمت را از آن امام رئوف به ارث بردهاید.
۳ـ انقلاب اسلامی ایران، چهرههای بزرگی را به جهان معرفی کرده است. دو شخصیت بزرگ ایرانی که به راستی از قهرمانان راستین و اسطورهها و اسوههای این ملتاند دو شهید عالی مقام شهید مصطفی چمران و شهید قاسم سلیمانی هستند. استدعای من آن است که در همین یکی دو سال آینده اسکناسهای ایران عزیزمان منقش به تصویر این دو بزرگمردی باشد که دیناری به دنیا دلبستگی نداشتند. شاید به برکت این دو نام عزیز و مرام آنها پول ملی ما از شر شروران اقتصادی و پولشویان و رانت خواران به دور بماند و به برکت این نفسهای برحق و تلاش یکایک ما به ارزش و اعتبار والاتر و بالاتری برسد.
۴ـ چینش اعضای کابینه بسیار تا بسیار مهم است. وضعیت آشفته امروز ما بیش از همه محصول کمکاری و خیانت کسانی است که برخی را طبق روال سابق از ستادهای انتخاباتی این و آن به نان و نوایی رساندند و یک شبه با رشد هویجی و بادکنکی خود ملتی را به روز سیاه نشاندند. نمونهاش وزیری بود که مسکن این مردم را به سخره گرفت و خود از بالانشینان به شدت برکشیده ستاد انتخاباتی حزب فلان و بهمان بود. ما این تجربههای تلخ را داریم. فامیلها… برادران عزیزشده… باجناقها … دامادها… امینم که بگویم سید ابراهیم خوان نعمتش بر روی مردم گشاده است و خود و دور و بریهایش جز ایستادن و خدمت کردن به خلق خدا هیچ راهی را نمیپویند.
و یادتان باشد که خدمتگزاران شما باید کسانی باشند که بتوانند روزانه دست کم بیش از ۱۲ ساعت تمام با نشاط کار کنند و علاوه بر آن تمام ویژگیهای پاکدستی و دانش و هوشمندی را نیز دارا باشند. آدمهای نصفه نیمه و خواب آلود اگرچه مشهور و نامبردار و کسانی که نهایت بهره کاریشان شش هفت ساعت کار در هفته بیشتر نیست و گاهی در شش ـ هفت اداره به کاردزنی و کارتزنی مشغولند و مشاورانی که هفتاد ـ هشتاد شغل با حقوق و بیحقوق دارند و فکر میکنند اگر آنها نباشند آسمان به زمین میآید در دولت شما نباید جای داشته باشند. وگرنه به شدت به سرنوشت دولت قبلی دچار خواهید شد.
دیگر بار جسارت مرا ببخشید. چقدر حرف زدم و چقدر حرف زدن راحت بود و تا نگاه میکنی میبینی چقدر دیر شده است…
از صمیم جان برای آن یار مهربان دعا میکنم. دلم روشن است که اتفاقهای خوشی میافتد. دلم روشن است که میزان مشارکت در چهار سال بعد بسیار تا بسیار بالاتر از این خواهد بود. حرف آخر من این شعر بیدل دهلوی است که گفت:
من نمیگویم زیان کن یا به فکر سود باش
ای ز فرصت بیخبر در هرچه هستی زود باش…
«علیرضا قزوه»