به گزارش خبرنگار صدای حوزه، حجت الاسلام حمید برزگار مدیر مسئول پایگاه خبری تحلیلی صدای حوزه، طی یادداشتی به بررسی مساله مشارکت در انتخبات اخیر و حواشی پیرامون آن پرداخته است که در ادامه می خوانیم:
میزان مشارکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری با توجه به عملکرد ضعیف دولت روحانی و افزایش بی سابقه نارضایتی عمومی از عدم توجه به درد مردم توسط دولتمردان، بسیار عالی بود و مردم نشان دادند بنا دارند ریل اداره کشور را به کلی تغییر دهند و اجازه دهند تا دولتی انقلابی روی کار بیاید. اما در کنار این موفقیت بزرگ برای مردم و کشور، نباید از کنار مشارکت پایین تر نسبت به دوره های قبلی انتخابات ریاست جمهوری به راحتی گذشت. در تحلیل آنچه روی داد عوامل متعددی دخیل بودند که لازم است تاثیر همه آنها لحاظ شود و تک بعدی و محدود قضاوت نکنیم. بدون شک وضعیت بد اقتصادی عامل شماره یک مشارکت کمتر مردم در سیزدهمین انتخابات ریاست جمهوری بود و بعد از آن کرونا هم می تواند بازیگر مهمی در واکنش مردم به دعوت نظام برای شرکت در انتخابات باشد اما مهمترین عامل بعد از وضعیت بد اقتصادی لزوما کرونا نیست و عوامل بنیادی تری می توانند دخیل باشند.
عوامل بنیادی مانند عدم همراهی کلی بخش قابل توجهی از مردم با جمهوری اسلامی به جهت فاصله زیاد سبک زندگی مدنظر آنها و نظام اسلامی و یا قهر بخشی از پایگاه اجتماعی متعلق به احمدی نژاد ها و خاتمی ها می باشند که روی هم درصد قابل توجهی را تشکیل می دهند. درست است که مشارکت پنجاه درصدی نشان داد غالب مردم دیگر چشمشان به دهان این جماعت نیست اما حدود ۱۵ درصدی از جمعی ۶۰ میلیونی واجدین شرایط رای دادن را می توان متاثر از این چهره ها و جریان ها دید که اگر آنها هم در میدان رقابت بودند احتمالا مشارکتی بالای ۶۰ درصد را می توانستیم شاهد باشیم.
به لیست مشارکت نکننده ها اضافه کنید بخشی از مردم را که همانطور که اشاره شد بدلیل فاصله فکری و اعتقادی و سبک شناسانه در ساحت زندگی و زیست فردی با ارزش های نظام اسلامی بیگانه هستند و در هر انتخاباتی حدود سی درصد آرای خاموش را شکل می دهند و این گروه از مردم اگر هم بنا به رای دادن داشته باشند اولا و بالذات سمت و سویشان به سمت جریان های روشنفکری و اصلاح طلبانه خواهد بود مگر اینکه بالاخره بعد سالها بعد از انقلاب اسلامی با عملکرد انقلابی های واقعی مواجه شوند و ما معتقدیم انقلابی ها می توانند باعث یک وفاق ملی حقیقی بدون استحاله فکری شوند و هم انقلابی بمانند و هم مردمی چرا که جنس این جریان از جنس اعتقاد است و خاکساری و تلاش و جسارت و فساد ستیزی و کارآمدی…
بن بستی نداریم اگر طلاب در میدان باشند!
آنها که نگران آینده فرهنگی و دینی و شخصیتی فرزندانشان هستند لازم است حضور طلاب را قدر بدانند و تا می توانند برای این چریک های فرهنگی بدون مرز راه باز کنند، اما آیا چنین است؟
از این حرف ها می خواهم نتیجه بگیرم که نباید بخاطر پیروزی جبهه انقلاب این دردها و مشکلات عمیق را نادیده بگیریم…
عملکرد خوب دولت انقلابی می تواند بخش اعظم مشکلات و همراهی ها با نظام اسلامی را حل و فصل کند اما بخشی از مردم سوالات جدی و عمیقی دارند که به آنها پاسخ داده نشده است و تردیدها و بدبینی ها، باب مفاهمه و گفتگو با آنها را بسته است.
اکنون لازم است زمینه ای فراهم شود که طلاب و روحانیون عزیز و جهادی حرکت مبارکشان را ادامه دهند یعنی دعوت مردم به مشارکت حداکثری و نه تبلیغ نامزد خاص!
حرکت مبارکی که شامل رفتن طلاب به میان مردم و حضور در خیابان ها و پارک ها و حتی قهوه خانه ها برای گفتگو و متقاعد کردنشان برای شرکت در انتخابات بود… طلابی که خود در مضیقه بودند اما برای پاسداشت خون شهیدان و حرکت در مسیر اوامر رهبری جانانه وارد میدان شدند و با مردم همراه شدند تا پذیرای گله ها و سوالاتشان باشند.
طلاب به میان مردم می روند چرا که غیر طلاب و دانشجویان انقلابی کمتر افرادی را سراغ داریم که بی چشمداشت و بدون حکم ماموریتی سازمانی حاضر باشند در این شرایط اقتصادی که خود هم از آن صدمه دیده اند و حتی با هزینه شخصی راهی اجتماعات مردمی شوند و ضمن شنیدن برخی نیش و کنایه های دردآور، به تردیدها و گلایه های مردم پاسخ دهند!
براستی مسئولین نظام اسلامی متوجه عمق تاثیر طلاب و دانشجویان انقلابی در پاسداشت سرمایه انسانی نظام اسلامی هستند؟
طلاب و توسعه سرمایه انسانی (human capital)
برای باز کردن این بن بست ها در سه سطح حاکمیتی، فرهنگ عمومی و نخبگانی نیازمند تحول و تغییر رویکردهای جدی هستیم. در سطح نخبگانی طلاب و روحانیون از موثرترین کنشگران و لیدرها جهت بازگرداندن هویت مشترک و نزدیک کردن زبان مفاهمه نسل ها به همدیگر و توسعه سرمایه انسانی (human capital) هستند. خوب که نگاه می کنیم می بینیم طلاب خوش فکر و جهادی و اهل کار فرهنگی، بیشترین تعامل فرهنگی داوطلبانه را با قشر نوجوان و جوان جامعه و در بسترهایی دینی، فرهنگی و حتی ورزشی و تفریحی داشته اند. براستی چند روانشناس و استاد دانشگاه و معلم داریم که حاضر باشند برای ارتباط با نسل جدید در پارک و ورزشگاه و کوچه و مسجد و هیات و شبکه های اجتماعی و … وقت بگذارند و خاکسارانه و با نیت هدایتگری از خود و زندگی شان بدون چشمداشت مادی عبور موقت کنند؟! کدام نسل پیشرو و کدام صنف آگاهی بخش مشغول ترمیم شخصیت چند تکه نسل جدید هستند؟! از برخی اقدامات مردم نهاد در مورد آسیب های اجتماعی مثل کودکان کار و اعتیاد که آنها هم گاها با اهدافی لیبرالی انجام می گیرند که بگذریم چیز دندان گیری ته این “دیگ مشکلات ملی” باقی نمی ماند جز حضور دغدغه مند، هدفمند و داوطلبانه طلاب و روحانیون غالبا جوان و خوش مشرب!
چرا صدای حوزه باید صدای مردم هم باشد؟!
جامعه ما نیاز به حرف زدن و گفتگو دارد و این را بیشتر وقتی حس کردیم که با برنامه تریبون آزاد و مصاحبه های مردمی به میان مردم و طلاب رفتیم. آنها بارها از ما خواستند برنامه هایی مثل تریبون آزاد را در ایام بعد از انتخابات هم ادامه دهیم چرا که حرف هایشان شنیده نمی شود و از قضا فقط با شنیده شدن حرف هایشان آرامشی می یابند که پاسخ های ما را نیز بشنوند و از اینجاست که می گوییم ما باید صدای مردم هم باشیم…