• امروز : پنج شنبه - ۱ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 21 November - 2024
کل اخبار 6317اخبار امروز 1
23
حجت الاسلام و المسلمین محمد تقی اکبرنژاد در گفتگو با صدای حوزه؛

رهبر انقلاب را اسلام شناس‌تر از شهید مطهری می‌دانم / آقایان جواب بدهند که با یک و نیم میلیون تومان شهریه چطور می‌شود زندگی کرد؟!

  • کد خبر : 11235
  • 26 اردیبهشت 1400 - 12:17
رهبر انقلاب را اسلام شناس‌تر از شهید مطهری می‌دانم / آقایان جواب بدهند که با یک و نیم میلیون تومان شهریه چطور می‌شود زندگی کرد؟!
استاد حوزه علمیه با بیان این‌که تحول‌خواهی باید از رأس هرم صورت پذیرد گفت: وقتی حالت ایده‌آل محقق ‌نمی‌شود کار به لایه‌های پایین‌تر رسیده و سر و صداها بلند می‌شود، چرا که طیف بالاتر ‌نمی‌خواهند تغییراتی ایجاد شود.

اشاره؛

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی صدای حوزه، تحول در حوزه در سال‌های اخیر محل بحث‌های فراوان و مورد توجه علما و مراجع، بالاخص رهبر معظم انقلاب بوده است. معنای تحول، حدود و ثغور تحول‌خواهی و تفاوت آن با سنت‌زدایی ناصحیح از حوزه‌های علمیه همچنین روش‌های تحول از جمله مباحث اصلی در موضوع تحول‌خواهی است. در میان اساتید صاحب نظر در موضوع تحول‌خواهی، حجت الاسلام اکبرنژاد از بارزترین و پرمناقشه ترین ها به شمار می‌رود. طبیعی است که اختلاف دیدگاه هایی با ایشان در ساحت برخی مبانی و حتی نتایج فکری شان داشته باشیم اما اصل ضرورت بالندگی و تحول، ایجاب می کند که آزاد اندیشی را به عنوان یک سنت حسنه در حوزه های علمیه احیاء کرده و تبدیل به یک فرهنگ پایدار نماییم و چالش و مناقشه را از مسیر صحیح خود به نفع هدف غایی پیگیری کنیم. نه یک شخص آزاد اندیش و متفکر باید روحیه بزن و دررویی داشته و خطابه را بر  برهان غالب کند و نه منتقدین او کم صبر و هیجانی به تعامل دست زده و دستمایه دوقطبی و مخالف تراشی برای حوزه را فراهم کنند. موازنه میان اظهارنظر در تریبون های تخصصی و انتقاد از مسیرمشخص و با ادبیات وزین، فضای تحول خواهی را برای کسب نتایج مطلوب به حول و قوه الهی فراهم خواهد کرد.

ایشان با حضور در محل پایگاه خبری صدای حوزه، ضمن جلسه صمیمی با مدیر مسئول و دیگر اعضای پایگاه خبری، با حوصله به سوالات صریح و چالشی ما پاسخ دادند. موضوع تحول‌خواهی در حوزه، نسبت‌ ایشان با ولایت فقیه و نظام اسلامی، لباس روحانیت و معیشت طلاب، از موضوعات مهمی بود که مورد بحث و نظر قرار گرفت.
بدیهی است با توجه به جنس نگاه های انتقادی ایشان، این مواضع مخالفان قابل توجهی خواهند داشت و پیشاپیش اعلام می کنیم که صدای حوزه آماده است تا پاسخ ها و نقدهای شما حوزویان عزیز را منعکس کند. در بخش نظرات انتهای همین نوشته برای ما پیام بگذارید و یا با آیدی @adminvoh در ایتا مرتبط شوید.

 متن این مصاحبه تفصیلی با ایشان را در ادامه خدمت مخاطبین گرامی تقدیم می کنیم:

محمد تقی اکبرنژاد

صدای حوزه ـ نسبت شما با ولایت فقیه و آیت الله خامنه‌ای چیست؟ شائبه‌های مطرح می‌شود که شما نسبت به رهبری و ولایت فقیه رویکرد انتقادی دارید؛ آیا این نکته صحیح است؟

از شما و مجموعه صدای حوزه بابت فراهم آوردن این فرصت برای گفتگو تشکر می‌کنم.

ما وظیفه داریم ولایت فقیه و رهبری را یاری کنیم؛ حکومت در آخرالزمان که شیطان دارای ابزارهای مدرن است، بسیار سخت است و پاسخ‌گویی به تمام ابعاد حاکمیت علما و عملا از عهده یک نفر بر ‌نمی‌آید؛ در حال حاضر سوالات فراوانی در حوزه‌های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی تولید شده و مثل قدیم نیست که یک نفر به تنهایی بتواند به همه نیازها جواب بدهد.

اگر در عصر ما معصوم حاکم بود به خاطر تفاوت‌های علمی، معنوی و سعه وجودی که دارد می‌توانست به تنهایی از عهده همه پرسش‌ها برآید اما فقیه همان طور که برای رسیدن به اجتهاد باید سال‌‌ها درس بخواند، در بقیه عرصه‌ها نیز نیازمند چنین تلاشی است  که بدیهی است پاسخگویی به مسائل با تلاش یک نفر قابل تحقق نخواهد بود؛ در حال حاضر رهبر انقلاب خروارها سوال را مطرح کرده اند که نیاز به پاسخ دارد؛  بنابراین همه باید سعی کنیم که ایشان را یاری کنیم.

نکته مهمی‌که در رابطه با ولایت فقیه وجود دارد این است که فقیه هر چقدر هم که در عرصه علم و سیاست جلیل القدر باشد به فرموده امام صادق علیه السلام نباید با معصوم مقایسه شود؛ حضرت امام می‌فرمود: من تارموی علی بن ابیطالب علیه السلام هم ‌نمی‌شوم؛ البته این به این معنا نیست که فقیه حق حاکمیت ندارد بلکه نحوه انعکاس حاکمیت او با معصوم تفاوت دارد؛ این نکته در قانون اساسی ما نیز رعایت شده و بر اساس آن مجلس خبرگان بر عملکرد رهبری نظارت دارد.

شما فرض کنید که در اواخر عمر شریف امام قدس سره امداد غیبی صورت ‌نمی‌گرفت و آقای منتظری جانشین ایشان می‌شد؛ ببینید چه اتفاقی ممکن بود بیفتد؟ البته بحث من در مورد ولایت فقیه روی اشخاص نیست بلکه روی جایگاه و عنوان صحبت می‌کنم؛ پس باید تفاوت بین معصوم و ولی فقیه را در نظر داشت.

محمد تقی اکبرنژاد

تفکر معصوم پندارنه از ولی فقیه را قبول ندارم

تفکر معصوم پندارنه از ولی فقیه را قبول ندارم؛ بله به نظرات یک فقیه خود ساخته در فضای سیاسی و علمی‌باید با دیده احترام نگاه کرد اما این به معنای بستن ذهن‌‌ها نیست؛ ما نظر مرجع تقلید را عمل می‌کنیم اما در عین حال می‌گویم که امکان خطا دارند؛ گاهی در باب ولایت فقیه بین حوزه ولایت و واقعیت قاطی می‌شود و ولایت در رفتار به ولایت در اندیشه کشانیده می‌شود که امام و رهبری به طور صریح با آن مخالف کرده و بارها تذکر داده‌اند که ما معصوم نیستیم و ممکن است خطا بکنیم و نقد کردن ما هم اشکالی ندارد.

متاسفانه قبل از این‌که بیندیشیم صرفاً به دلیل این‌که بزرگی این‌چنین گفته است تحلیل‌‌ها را بر روی آن سوار و عمل می‌کنیم؛ باید به این نکته توجه داشته باشیم که فقیه ملهم به الهامات معصومانه نیست و کسی که خود را کارشناس در حوزه حاکمیت می‌داند، می‌تواند تحلیل آزاد داشته باشد.

پیامبر اسلام فرمودند به روی کسانی که تملق می‌گویند خاک بپاشید؛ نکته جالب اینجاست که کسانی که تملق می‌کنند، متهم به خیانت نمی‌شود اما کسی که از روی دلسوزی تحلیلی ارائه می‌کند متهم به تضعیف می‌شود. باید ببینیم چه عملکردی داشتیم که دلسوزان آزاداندیش اینگونه متهم می‌شوند.

‌نمی‌توان به سمت تمدن حرکت کرد در حالی که همه در فضای بسته فکر می‌کنند؛ بسیار رایج است که در درس‌‌ها گفته می‌شود، امام خمینی قدس سره در فلان فتوای نماز اشتباه کرده است، چرا این بیان، منحصر در فضای فقه باشد و در فضای نقد حاکمیتی استمرار نداشته باشد؟

امام خمینی قدس سره و رهبری هیچ مشکلی با نقد خود ندارند و در برخی موارد که از آنها تعریف شده فی‌المجلس به تعریف‌کنندگان تشر زده‌اند؛ رهبری ده‌ها بار گفتند که نقد من اشکالی ندارد.

در این زمینه باید مرز بین تضعیف و دلسوزی روشن شود؛ کسی تضعیف می‌کند که می‌خواهد ولایت فقیه از بین برود اما گاهی کسی روی به نقد می‌آورد که با گوشت و پوست به حکومت اسلامی اعتقاد دارد، این آدم کارش تضعیف نیست عین تقویت است. مگر امام صادق علیه السلام نفرمودند: “احب اخوانی الیّ من اهدی الی عیوبی”؟!

ما پرچمدار تحقق منویات رهبر معظم انقلاب بوده‌ایم

صدای حوزه ـ دوستداران رهبر انقلاب ایشان را معصوم ‌نمی‌دانند؛ هم‌چنین لزوماً همگی آنها متملق نیستند؛ اما سخن اینجاست که مقصد رویکرد نقادانه نسبت به رهبری، ناکجا آباد است و نهایتاً به تضعیف منجر می‌شود، بله پذیرش نقد همانطور که در دیدارهای جامعه دانشجویی انعکاس پیدا کرده، سیره رهبر انقلاب است اما در سطح کلان نقد رهبری منجر به آنارشیست بدی می‌شود؛ به نظر شما حد و مرز نقد کجاست؟

در حوزه علمیه چند نفر را می‌شناسید که به اندازه محمد تقی اکبرنژاد به دنبال تحقق منویات رهبر انقلاب بوده است؟ در ماجراهای سال ۸۸ به طلبه‌ها می‌گفتم حضور در راهپیمایی‌‌‌ها برای تقویت نظام، افضل از زیارت امام حسین علیه السلام است. در سال ۸۹ موسسه با دست خالی را تاسیس کردم چون می‌دیدم منویات امام و رهبری و شهید مطهری خاک می‌خورد؛ شبانه‌روز برای سرپا ماندن این موسسه زحمت کشیدم و کسی در این زمینه از ما حمایت نکرد.  نهایتا جریانی که توانست در حوزه فضا را بشکند و تحول را تبدیل به گفتمان کند مجموعه ما بود.

یکی از مدیران ارشد حوزه به من گفت: “شما خیلی اذیت شدید ولی حوزه بر اثر فعالیت‌های شما بسیار منتفع شد؛ قبل از حرکت شما هر طرح تحولی در شورای عالی، ندیده رد می‌شد اما به واسطه جریان‌سازی‌های قدرتمند شما چنان فضای تحولی در حوزه حاکم شده که طرح‌های تحول یکی در میان تصویب می‌شود.” رهبری فرمودند که تحول خواهی باید تبدیل به گفتمان شود چه کسی این کار را انجام داد؟

برخی کوتوله مانده‌اند و با یک اخم قهر کرده و با یک تمجید خوشحال می‌شود؛ این عملکرد من است که نشان می‌دهد چه می‌خواهم بکنم؟ کسی که نسبت غیرانقلابی به من می‌دهد، باید خودش نشان دهد که چقدر پیگیر منویات رهبر انقلاب بوده است؟ در جلسه اساتید انقلابی حوزه، به آنها گفتم بین ما به عنوان اساتید انقلابی و دیگر اساتید چه فرقی وجود دارد؟ ما حرف‌های رهبر انقلاب در خصوص تحول را پیگیری کردیم و یا این‌که از ترس از دست دادن مدرّس از وظیفه شانه خالی کردیم؟

کسی که اشکال وارد می‌کند باید جایگاه خود و جایگاه نقد شونده را بشناسد؛ بنده کسی هستم که همه آبروی خود را کف دست گرفته و در جهت منویات رهبری و حوزه انقلابی به میدان آوردم بنابراین عملکرد من کاملا روشن و مشخص است؛ چه کسی حاضر شد در چنین شرایطی به میدان بیاید؟ هم اکنون حوزه به من مدرس نمی‌دهد و می‌گوید تو نظم را به هم میریزی! رهبر انقلاب فرمودند: اگر کسی بیانی در نقد رسائل و مکاسب دهد حتماً او را تحت فشار قرار می‌دهد من این کار را کردم و همان بازتابی را داشت که رهبری گفتند.

محمد تقی اکبرنژاد

در آزاد اندیشی، اختلاف نظر طبیعی است

لازمه تمدن سازی آزادی اندیشه است اگر یک نفر مانند معصوم همه ابعاد تمدن را میداند، بیاید بگوید و بقیه هم استفاده کنند اما وقتی خود فقیه می‌گوید شما بیایید حرف بزنید طبیعی است که حرف زدن‌‌ها به اختلاف برسد و اگر قرار باشد نتیجه فکر کردن از اول مشخص باشد که دیگر به آن تفکر ‌نمی‌گویند. برخی می‌گویند آزاد اندیشی را قبول داریم اما نهایتاً شما باید به نتیجه‌ای برسید که  از نظر ما بی اشکالی باشد.

می‌گویند ولی فقیه را معصوم نمی‌دانیم اما در عمل به گونه‌ای رفتار می‌کند که فرقی بین ولی فقیه و علی بن ابیطالب علیه السلام ‌نمی‌ماند! باید قبول کرد که غیر معصوم محدودیت‌های خاص خودش را دارد.

 با زاویه‌داران نظام همیشه مرزبندی داشته‌ام

مدل حرکت بنده متفاوت است من روی در روی مراجع نایستادم ولی صریح ترین حرف‌‌ها را بیان کردم؛ به شیخ انصاری کمترین اهانتی نکردم اما جدی ترین انتقادات را وارد ساختم؛ علما را تفسیق نکردم اما گفتم که دو سوم اصول زوائد است و عمر طلبه‌‌ها را تلف می‌کند؛ من با برخی از منتقدینی که شما را نگران کرده، فرق دارم در عین حال که ایشان برخی از آن‌ها دوست دارم و البته من نسبت به ایشان حسن نیت دارم؛ برخی از ایشان مشروعیت حکومت را دایر مدار ۵۰ بعلاوه یک می‌داند در حالی که من می‌گویم تمام ادله دائر بر مدار قدرت است، پس با آنها تفاوت جدی دارم.

در برخی موارد پالس‌هایی داده و گفتم که فلان تصمیم یا اتفاق را قبول ندارم اما به گونه‌ای عمل کردم که کسی در من طمع نکرده، نه جریان بیرونی نه جریان اصلاح‌طلب؛ بلکه همواره مواضع سلبی خود را مشخص کرده و گفته‌ام با چه کسانی مشکل دارم؛ نکته مهم این است که ببینیم چرا دلسوزانی مانند آقای نصیری و زائری به سمت نقدهای جدی کشانده شدند؟ آنها احساس می‌کنند، فهم نمی‌شوند و طرف مقابل به آنها فضا ‌نمی‌دهد، همین باعث می‌شود که بلندتر حرف بزنند.

مثل رهبری، دایره انقلاب را وسیع ببینیم

صدای حوزه ـ شما می‌گویید که عمر خودتان را برای انقلاب صرف کرده اید اما بخش قابل توجهی از جریان انقلابی حوزه چنین فهمی‌ندارند؛ به نظر شما دلیل این‌که جریان انقلابی حوزه، حجت الاسلام اکبرنژاد را از خودشان نمی‌دانند، چیست؟

‌اولا در اصل ادعای شما را قبول ندارم و خودم را همیشه از جریان اصیل انقلابی می‌دانم و هنوز هم که هنوز است به شعارهای انقلابی سال ۵۷ پایبند هستم و فرمایش شما را یک ادعا می‌دانم. ثانیا: نمی‌خواهم بگویم که سلوکم به طور کامل درست بوده اما همواره توجه داشته‎‌ام که تند نباشد؛ به نظر می‌رسد ما به اندازه رهبر انقلاب، دایره انقلاب را وسیع قرار نداده‌ایم بلکه آن را محدود کرده‌ایم؛ به محض این‌که کسی از سر دلسوزی تحلیلی را ارائه می‌کند که با اندیشه رهبری مغایر است بدون این‌که مخالفتی در عمل داشته باشد از دایره انقلاب خارج می‌کنیم.

رهبر انقلاب را اسلام شناس‌تر از شهید مطهری می‌دانم

صدای حوزه ـ به کدامیک از اندیشمندان معاصرعلاقه دارید؟

شهید بهشتی، شهید مطهری، امام موسی صدر و حضرت امام را می‌پسندم و رهبر انقلاب را اسلام شناس تر از شهید مطهری و مطالعه آثار ایشان را برای فهم عمیق از دین بهتر از آثار شهید مطهری می‌دانم.

فهم سیاسی شهید بهشتی و اسلام شناسی شهید مطهری را بیشتر می‌پسندم و در نگاه فرهنگی و اجتماعی به شهید موسی صدر علاقه دارم؛ اما شخصیت‌‌ها را به طور کامل قبول یا رد نمی‌کنم؛ مثلاً آقای مصباح را از نظر اسلام شناسی و غیرت دینی قبول دارم. اگرچه موضع‌گیری‌های سیاسی ایشان را بیش از حد آرمان‌گرایانه می‌دانم. باید در نگاه آرمان‌گرایانه به محدودیت‌های میدانی نیز توجه شده و با مدارا اعمال شود. همانطور که اهل بیت علیهم السلام این‌چنین عمل می‌کردند. آرمان‌گرایی محض انسان را به چاله وچاه می‌افکند و واقع‌گرایی محض نیز او را دچار روزمرگی می‌کند. در حالی که آرمان‌گرایی واقع‌گرایانه، افق دید و انرژی به انسان داده و سبب می‌شود که از اشتباهات پرهیز کند.

صدای حوزه ـ آیا در بین شخصیت‌های معاصر کسی وجود دارد که به روش فکری شما نزدیک باشد؟

به طور کامل نه! بلکه من هر یک از این شخصیت‌ها را از در موضوع خاصی قبول دارم نه لزوما در همه ابعاد؛ مثلا در بحث‌های تربیتی مرحوم علی صفایی، در سعه صدر سیاسی شهید بهشتی و در سعه صدر علمی‌شهید مطهری را می‌پسندم اما کارهای ما در موسسه هویت مستقل تر و عمیق‌تری دارد.

لباس فعلی روحانیت چیزی شبیه عملکرد روحانیت سایر ادیان الهی است

صدای حوزه ـ موضع شما در خصوص لباس روحانیت یکی از نظرات پر حاشیه شما بودند؟ در حالی که یکی از ارزش‌های امروز حوزه تلبس دائم است از نظر شما امروز روحانیون باید ملبس باشند یا نه؟

برخورد من با این قضیه کاملا فقهی بود نه احساسی من در این خصوص کتاب نوشته و کار عمیق انجام داده ام؛ چند سوال وجدانی مطرح کردم که باید به همه ما را به فکر فرو ببرد آیا حضرت موسی علی نبینا‌و‌آله و علیه‌السلام لباس علمای یهود را به تن می‌کرد؟ آیا انبیا با پوشش متفاوت و متمایز در میان مردم حاضر می‌شدند؟ چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و اهل بیت علیهم السلام هیچ تلاشی برای تمایز خود از مردم نکردند و خداوند چنین ماموریتی به آنها نداد؟ مگر دغدغه‌های امروز برای پاسخ پرسش‌های مردم وجود نداشت.

البته بنده به این نکته معتقدم که لباس روحانیون باید ویژگی‌های لباس تقوا را داشته باشد و لباسی مانند کت و شلوار چنین ویژگی ندارد؛ بنابراین با احراز ویژگی‌های لباس تقوا و روحانیون نیز باید لباس مردم و امت را بپوشند و دلیلی برای این‌که لباس موجود روحانیون دارای ارزش ذاتی باشد، نداریم.

پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله مقید نبود که حتماً با عبا، قبا و عمامه او در میان مردم ظاهر شود و حتی گاهی با یک حوله به امامت می‌ایستاد؛ این لباس را به تاسی از علمای ادیان دیگر برای خود انتخاب کردیم؛ با کدام حجت شرعی این لباس را به شارع نسبت می‌دهیم درحالی که شارع با سلوک پیامبران و امامان خود آن را رد می‌کند.

حضرت امیر علیه السلام در حکومت خود چندین بار به خاطر عدم تمایز در پوشش با توهین مواجه شده اما ایشان به این نتیجه نرسید که متمایز باشد. حتی اگر مشکل بدعت و شرعی بودن این لباس حل شود، باید دید در حال حاضر چند درصد از کسانی  که این لباس را می‌پوشند، صلاحیت پوشیدن آن را دارند؛ نمی‌توان دلالت‌های طبیعی رفتارها منتسب به پوشش را حذف کرد؛ وقتی من خودم را با این ظهورات قوی به دین نسبت می‌دهم؛ نمی‌توانم بگویم مردم به رفتار من نگاه نکنید.

 همه رفتار روحانیون به حساب دین نوشته می‌شود و در این مسئله باید مصلحت و مفسده آن را بسنجیم. باید توجه داشته باشیم که امروز حوزه با نظام آموزشی غلط خود به صورت فله‌ای آخوندهای بی‌سواد تربیت می‌کند و به بخش‌های مختلف جامعه می‌فرستد؛ همین آقای رئیس جمهور ملبس کنونی، با ضعف‌های مدیریتی سبب دین گریزی مردم شده است؛ شوخی نیست که لباس دین را بپوشی و دروغ بگویی؛ مردم ملاحظات من و شما را ندارند و نسبت به دین بدبین می‌شوند.

مقید به آداب روحانیت هستم

صدای حوزه ـ شما خودتان ملبس هستید آیا سیره عملی شما با نظراتتان مخالف نیست؟

من به صورت صنفی به این قضیه نگاه می‌کنم نه شخصی. البته بعضی جاها فقط از عبا استفاده می‌کنم و مقید نیستم که حتماً در این لباس باشم؛ من در این بحث سیره تربیتی شارع و نگرانی خود نسبت به صنف روحانیت را مطرح می‌کنم و در عین حال مقید به آداب روحانیت هستم؛ با این‌که نظر علمی‌خود را به طور صریح بیان می‌کنم اما در عمل معتقد هستنم که سبک اهل بیت علیهم‌السلام در عمل، مدارا بوده و من نیز این‌چنین عمل می‌کنم. من فرزند حوزه هستم و به یک سری اصول فرضا غلط حوزه نیز مقید خواهم بود همچنان که نسبت به عملکرد مرجعیت انتقاد جدی دارم اما همیشه حرمت‌‌ها را حفظ کردم.

 

حوزه تقدیر معیشت ندارد

صدای حوزه ـ سوال بعدی من در خصوص وضعیت معیشتی طلاب و روحانیون است، طلاب شهریه را کافی ‌نمی‌دانند و گاهاً به سمت مشاغلی می‌روند که از جنس حوزه نیست، از طرف دیگر برخی فعالیت‌های طلبه‌‌ها را در زی طلبگی ‌نمی‌داند؛ به نظر شما آیا نظام معیشت حوزه به درستی مدیریت می‌شود؟

امام هفتم علیه السلام در حدیثی می‌فرمایند تمام کمالات در تفقه دین، صبر در ناملایمات و تقدیر معیشت است؛ این یک حدیثی استراتژیک است. چطور می‌شود تصور کرد حوزه علمیه به کمال برسد، اما تقدیر معیشت را به عنوان یک سازمان نداشته باشد؟ معتقدم اگر حوزه تقدیر معیشت داشت، امروز می‌توانست خود را بدون وجوهات به بهترین وجه مدیریت کند.

هیچ سازمان و نهادی به اندازه حوزه علمیه موقوفه ندارد؛ کدام شهرستان وجود دارد که حوزه قدیمی‌داشته باشد اما ده‌‌ها موقوفه نداشته باشد؟ چرا باید موقوفات حوزه رها شده باشد؟

یکی از کارهای خوب آقای اعرافی این است که نسبت به مساله موقوفات توجه دارند؛ اما چرا حوزه الان باید به این توجه برسد؟ از زمان موقوفات دفتر ثبت و ضبط نبوده و در حالی که در فلان بازار شهرستان کذا، ده دهنه مغازه برای حوزه است، کمترین عایدی ندارد. این وضعیت سبب می‌شود که طلاب به استضعاف بیفتند و برای تبلیغ از مردم پول بگیرند، در نتیجه اثر کلام آنها تضعیف شود؛ این در حالی است که افتخار پیامبران این بود که مالی از مردم نخواستند.

احتکار طلبه در قم و کمیته امداد حوزه علمیه!

معاش و روزی انسان در گرو تعامل و خدمت است اگر طلبه‌ای در قم بنشیند، چرا باید روزی خود داشته باشد؛ احتکار طلبه و پرداخت وجوهات سبب شده تا در حوزه علمیه یک کمیته امداد برای یکسری آدم بیکار تشکیل شود! با کدام مبانی شرعی طلبه باید تا آخر عمر شهریه بگیرد؟!

وجوهات نظام بندی ندارد و تا زمانی که سیستم مرجعیت پراکنده است و هر کس می‌تواند ادعای مرجعیت کند، مدیریت واحدی اعمال نخواهد شد؛ باید رده بندی علمی‌در بین طلاب صورت بگیرد و اگر کسی نتوانست بالاتر بیاید فضای جذب برای او فراهم شود؛ اگر این کار صورت می‌گرفت و طلاب جذب می‌شدن؛ هم آن‌‌ها از لحاظ زندگی مالی وضعیت خوبی داشتند و هم وجوهات صرفاً برای کسانی که به صورت تمام وقت مشغول  درس، پژوهش و تبلیغ هستند، صرف می‌شد.

وضعیت موجود حاصل یک مبنای غلط است که هرکس درس بخواند روزی او تضمین شده است؛ این جزو غلط ترین حرف‌هایی است که در حوزه علمیه زده می‌شود و با روایات ناسازگاری دارد؛ به هیچ وجه منظور از این روایت طلبه‌هایی نیستند که شب و روز درس می‌خوانند؛  مقام بیان این روایت مردمی‌هستند که شبانه روز کار می‌کردند، حضرت امیر علیه السلام آنها را جمع کرده و می‌گوید: معاش شما دست خداست، فقط دنبال کار نباشید، احکام دین را نیز یاد بگیرید؛ آیا امام صادق علیه السلام خود کار نمی‌کرد؟ آیا زراره و ابان مشغول به کار نبودند؟ چرا امام به آنها تذکر ‌نمی‌داد؟

باید دست طلبه غیرتمندی را که برای تامین معاش و تلاش می‌کند را بوسید

در حال حاضر احساس نیاز به انجام کار فرهنگی بسیاری در کشور وجود دارد و طلبه‌‌ها نیز باید از این طریق نیاز مالی خود را تامین کنند اما اگر این راه نیز راه‌گشا نبود جز واجبات زندگی آن‌‌هاست که به دنبال تامین معاش خود باشند؟ آقایان جواب بدهند که با یک و نیم میلیون تومان شهریه چطور می‌شود زندگی کرد؟

اگر فقه می‌گوید تامین نفقه واجب است پس باید دست طلبه  غیرتمندی را که برای تامین معاش و تلاش می‌کند را بوسید. این‌که طلبه  نصف روز کار علمی‌ کند و نصف روز دیگر راننده تاکسی باشد چه اشکالی دارد؟ آقایان با مخالفت‌های این‌چنینی دست پیش می‌گیرند که پس نیفتند به جای این‌که توضیح دهند برای وضعیت اقتصادی حوزه چه کرده‌اند، می‌گویند چرا طلبه‌ها در اسنپ کار می‌کنند؟!

حضرت علی علیه السلام وقتی وارد مدینه شدند و در شرایط بد اقتصادی قرار گرفتند، برای یهودی کار می‌کرد و برای هر دلو آبی که از چاه می‌گرفت یک دانه خرما دریافت می‌کرد؛ حالا چه اشکالی دارد که یک طلبه برای یک مسلمان کار کند؟ در اوایل طلبگی به مقداری از لحاظ مالی مستاصل بودم؛ در میدان مطهری قم می‌ایستادم و به کارگری می‌رفتم؛ به این مسئله افتخار می‌کنم و اصلاً ایراد ‌نمی‌دانم بلکه ایراد به مسئولینی وارد است که بیخیال هستند.

 

ایده‌آل تحول خواهی: تحول از راس هرم

صدای حوزه ـ در خصوص تحولات حوزه نقش راه جامع دارید و یا صرفاً بحث‌های پراکنده ای را ارائه داده اید؟

در تغییر معنای تدریج و در تحول مفاهیمی‌ همچون انقلاب، جهش و سرعت وجود دارد؛ در یک سازمان مثل حوزه فرض ایده‌آل آن است که تحول از راس هرم آغاز شود؛ اگر مراجع، جامعه مدرسین و غیره به این می‌رسیدند که در حال حاضر حوزه کارآمدی لازم را ندارد، نیاز به تحول نداشتیم بلکه با تغییرات مطلوب حاصل می‌شد؛ اگر راس هرم با سنجیدن اولویت‌‌ها به دنبال تغییر بود، این تغییر با سرعت پیش می‌رفت و لایه‌های پایینی نیز همراهی می‌کردند و نیاز به پرخاشگری و حرف‌های تند نبود. رهبری نیز به دنبال تحقق همین مدل ایده‌آل بود که زمانی فرمود: ارزش دارد یکی از مراجع، مرجعیت را کنار گذاشته و مدیریت حوزه را برعهده بگیرد. این یعنی تحول از مرجعیت شروع شود؛ یکی از شاگردان امام به من می‌گفت: امام اگر درگیر جنگ ‌نمی‌شد با توجه به این‌که ایشان به عنوان یک مرجع تام در حوزه پذیرفته شده بود، حتماً تحولات عظیمی‌در آن ایجاد می‌کرد.

وقتی حالت ایده‌آل محقق ‌نمی‌شود کار به لایه‌های پایین تر رسیده و سر و صداها بلند می‌شود، چرا که طیف بالاتر ‌نمی‌خواهند تغییراتی ایجاد شود و پایینی‌‌ها مجبور به تقلا و داد و بیداد هستند؛ وقتی بحث نقد اصول شیخ انصاری را آغاز کردیم یکی از مسئولین حوزه به من  گفت: حرف‌های شما سبب دلسردی طلبه‌ها می‌شود و شما باید مباحث تان را در یک مجموعه نخبگانی ارائه دهید. شما یک مجموعه نخبگانی به من نشان دهید که اجازه داده شود در آن بدون ترس حرف زد. من به ایشان که یکی از معاریف حوزه است و خودش یک موسسه فقهی دارد گفتم شما خودتان جلساتی را تشکیل دهید تا من نظریات را در آن ارائه دهم اما او با حالت اخلاقی گفت معذوراتی دارد! فضا ‌نمی‌دهند و انتظار دارند من بنشینم و نگاه کنم.

وقتی بحث شیخ انصاری مطرح شد، عده‌ای گفتند به شیخ توهین شده است! شما کتاب زواید اصول را بخوانید، من حتی یک کلمه که تعریض توهین آمیز به علما باشد، نداشتم و تنها تحلیل خودم را ارائه دادم. حتی گفته شد اکبرنژاد دارد به مراجع و تاریخ علما توهین می‌کند. این سر و صداها دو طرف را اذیت می‌کند، البته من بیشتر اذیت شدم چون اصلاً دوست نداشتم دیده شوم و بین محذورین مانده بودم از طرفی از نظر اخلاقی از دیده شدن متنفر بودم و از طرف دیگر فضا به گونه‌ای بود که باید شکسته می‌شد.

دو نفر از مسئولین حوزه پیش من آمدند که نصیحت کنند تا آرام تر حرکت کنم. من به آنها گفتم به نظر شما انقلاب با وضعیت کنونی چند سال عمر می‌کند؟ انقلاب ما مقدس تر از حکومت پیامبر صلی الله علیه و آله ‌ نیست. جامعه با شتاب فراوان حرکت میکند و همانطور که خطر انحراف و از بین رفتن برای حکومت پیامبران وجود دارد همین خطر برای انقلاب اسلامی‌نیز متصور است.

صدای حوزه ـ شما به تهران تبعید شدید؟

نه من به تهران تبعید نشدم؛ با اختیار خودم رفتم و برگشتم بعد از این‌که بسته جامعه اجتهادی را تمام کردم دوست داشتم با فضای تمدنی از نزدیک آشنا شوم و  قم برای رسیدن به این فهم تمدنی، حجابی برای من بود، برای همین مدتی در تهران بودم.

محمد تقی اکبرنژاد

ضرورت سازمان حوزه علمیه

متاسفانه حوزه علمیه در حال حاضر یک سازمان نیست چرا که سازمان شاخص‌های خودش مانند حرف شنوی از یک بزرگتر را دارد؛ سیستمی‌که در آن هرکس به تشخیص خود اعلام مرجعیت می‌کند را نمی‌توان سازمان نامید.

این را هم باید توجه داشت که سازمان بودن لزوماً ملازم با بروکراسی‌های خسته کننده نیست؛ در کشور ما تعریفی که از سازمان وجود دارد یک تعریف سنتی است و ما از سازمان تنها ریش سفیدی را می‌فهمیم؛ با این حال لابد از سازمان هستیم چرا که حضرات معصومین می‌فرمایند: مردم باید امیری داشته باشند یعنی مردم باید سازمان داشته باشند.

تا زمانی که حوزه سازمان نباشد مدل‌های تحولی در آن جواب نخواهد داد حتی اگر مدیر کاربلدی مانند شهید بهشتی وجود داشته باشد تا زمانی که افراد خودشان را مجاز به تصرف و اصلاح می‌دانند، چه امیدی به تحول می‌توان داشت؟ شما دیدید که در دهه‌های گذشته مدیران میانی که به دنبال تغییرات در نظام آموزشی بودند، چگونه حذف شدند؛ با وجود این‌که آقای اعرافی یک انسان خوش فکر هستند، چقدر در زمینه تحول ساختار مدیریتی حوزه توفیقات داشته اند؟؛ در حال حاضر آقای اعرافی از سوی مجموعه‌هایی که به ایشان اشراف دارند، به شدت تحت فشار هستند و اگر شنیدید که آقای اعرافی به یکباره استعفا دادند، اصلاً نباید تعجب نکنید.

به همین دلیل من وارد بحث‌های مدیریتی نشدم و اعتقاد دارم حوزه علمیه قبل از هر چیز نیاز به تحول در منطق استنباط دارد؛ منطقی که ما را در بحث رزق به برداشت غلط در آیات و روایات میرساند و منطقی که عمدتاً بر اساس شهرت فتوا می‌دهد، ‌نمی‌تواند در خدمت خود یا انقلاب باشد؛ حوزه برای طلاب خودش جذاب نیست چه برسد برای سطوح دیگر حاکمیت و جامعه؛ عمدتاً طلبه‌‌ها ‌نمی‌توانند با حوزه ارتباط بگیرند و از آن گریزان هستند.

حکومت منطق خاص خودش را می‌خواهد و مسئله‌‌ها منطق ما را می‌سازند؛ منطق حاکم بر اصول برآمده از سوالات صد سال پیش است؛ حالا که مسئله‌‌ها عوض شده منطق نیز باید ارتقاء یابد تا بتوان پاسخ مسائل چند مجهولی جدید را داد؛ بسته جامع اجتهادی  در همین راستا تدوین شده است تا طلاب بتوانند با ابزاری قوی تر به سراغ آیات و روایات بروند.

صدای حوزه ـ با این حال آیا شما مایلید به فهم عرفی بیشتر بها داده شود؟

تعبیر “عرفی منضبط” را بیشتر دوست دارم؛ در دوره‌ای که از معصوم دور هستیم از تعبیر فهم عقلایی استفاده می‌کنم؛ این تعبیر دقیق‌تر است. زیرا فهم عرفی گاه مفهوم فهم کوچه بازاری را منتقل می‌کند که غلط است. امروزه فهم عقلایی و منضبط یک کار تخصصی است.

صدای حوزه ـ پس جنس بحث‌های شما هرمنوتیکی است؟

خیر، بخشی از آن را ‌نمی‌توان در قالب هرمنوتیک گنجاند؛ من مستقل از هرمنوتیک کار کرده‌ام.

صدای حوزه ـ این بحث‌ها بوی تفکیک ‌نمی‌دهد؟

ربطی به تفکیک ندارد؛ در حوزه تفسیر متن نباید سبک عقلی باشد و این یک مسئله اجماعی است؛ حضرت امام با این‌که خودش فیلسوف بود، وقتی وارد فضای تفسیر می‌شد از سبک عقلی به شدت پرهیز می‌داد.

ما وقتی صدایمان را بلند کردیم که دست‌مان پرد بود

 یکی از افتخارات موسسه فقاهت این است که وقتی تحول خواهی را کلید زد که به بلوغ علمی‌ رسیده بود. من زمانی مسئله لباس روحانیت را مطرح کردم که آن را به صورت کاملاً حرفه‌ای و فقهی بررسی کرده بودم؛ وقتی وارد فضای تحول شدم که بسته جامع اجتهادی را آماده کرده بودم؛ ما صرفاً روی احساسات حرف نزدیم.

صدای حوزه ـ حوزه اخلاقی هم از نگاه شما نیازمند تحول است؟

بله تفکیک فقه از اخلاق بدعت بوده و شاهدی بر این مطلب وجود ندارد؛ قرآن همیشه از ایمان و عمل صالح حرف زده و تفکیک فقه و اخلاق، هم فقه و هم اخلاق را خراب می‌کند. در فضای تربیتی حرف‌های جدی داریم که چه تاثیراتی نگاه تربیتی در فقه و کلام دارد؟ کلام قرآن تربیتی است و بحث‌های عقیدتی را در قالب‌های تربیتی بیان می‌کند؛ بنابراین ما در هر عرصه با دست پر وارد شدیم و هم اکنون نیز در دو عرصه پژوهش و گفتمان سازی از طریق فضای مجازی فعال هستیم؛ فعالیت خود را در ادامه خط حضرت امام و شهید بهشتی در زمینه تحول خواهی می‌دانیم و معتقدیم نباید این علم زمین بماند.

صدای حوزه ـ اگر بخواهید با بزرگان حوزه مناظره کنید آیا فرد خاصی را مد نظر دارید؟

از همان اول با شرح صدر وارد فضای علمی ‌شدم و حتی با کسانی مناظره داشتم که آنها از لحاظ علمی‌قوی ‌نمی‌دانستم اما رعایت سن و سال آنها را می‌کردم؛  متاسفانه منطقی در حوزه حاکم است که می‌خواهد با سکوت جواب اندیشه مقابل را بدهد مگر این‌ که به حد ضرورت برسد و فضا از دست بدهد؛ حرف ما در باب مناظره این است که باید از صاحب حدائق یاد بگیریم که ۳ روز درس خود را در اختیار مرحوم وحید بهبهانی کم سن‌تر از خودش قرار داد که هیچ مقبولیتی نداشت؛ این شرح صدر یک اخباری است که در طول و این هم شرح صدر اصولی‌های عصر ما.

در یک مناظره سه ناقد و سه داور حضور داشتند در آخر جلسه دو داور هر کدام یک ربع حرف‌هایم را نقد کردند در حالی که حتی یک دقیقه فرصت جواب دادن به من ندادند؛ ما در حوزه ای تنفس می‌کنیم که کتاب زواید اصول را به نقد می‌گذارند اما نویسنده آن را به جلسه دعوت ‌نمی‌کند!

از گذشته هم عرض کردم که آماده مناظره هستم اما یکسری مسائل معقول مناظره باید حفظ شود؛ آماده مناظره با اساتیدی هستم که بتوانند نماینده نظریه مشهور باشند. اگر این شرط وجود نداشته باشد، مناظره بی فایده است؛ این تنها درخواست و شرط من در خصوص مناظره است.

صدای حوزه ـ از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید سپاسگزارم.

من هم از شما ممنونم.

لینک کوتاه : https://v-o-h.ir/?p=11235

مطالب مرتبط

17آذر
آقای اکبرنژاد، یک هفته فرصت می دهم پای مناظره حاضر شوید!
در پی رد پیشنهاد مناظره، حجت الاسلام سلمان ئوفی مطرح کرد:

آقای اکبرنژاد، یک هفته فرصت می دهم پای مناظره حاضر شوید!

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 2در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.