به گزارش صدای حوزه، محمد جواد مردانی طی یادداشتی به بررسی نقش پدر در فرهنگ عمومی پرداخته است که در ادامه مطالعه می نمایید:
یکم. یکی از بزرگترین آسیبهای گفتمانی جامعهی ما، حذف غیررسمی نقش پدر از فرهنگ عمومی است. غیبت جایگاهی رسمی و وزین برای بحث پیرامون «پدر» در مراکز مهم فرهنگی و سیاسی، نشاندهندهی عمق این غفلت است. اگرچه پرداختن به مفهوم مادر مقدس، راهگشا و موثر است اما آنچه در سالهای اخیر فرسایشی عمیق را تجربه کرده، مفهوم پدرانگی است. مادری یکی از هویت/نقشهای زنده جامعه ماست. مادر بودن در فرهنگ عمومی هویتمند، قابل درک و پُرتاثیر است. اما در مقابل معنای پدری به تدریج رنگباخته و کم مایه شده است. جای خالی این گفتگو در گفتمان عمومی ما به وضوح دیده میشود. ای کاش در حسینیه امام خمینی (ره) کنار جلسه سالیانه روز_مادر، جلسهای با موضوع روز_پدر میبود بلکه قدری بتواند معنا را به پدرانگی برگرداند.
دوم. در سالهای اخیر بسیار میشنویم که نرخ ازدواج و به تبع باروری کاسته شده و در مقابل نرخ طلاق به صورت چشمگیری افزایش یافته است. خانواده در سالهای اخیر مورد هجمه سیاستهای بسیاری واقع شده است. غیر از ابعاد اقتصادی و معیشتی -که به وضوح- خانواده را کوچک و کمبهره کردهاند، جریانهایی خواسته (فمینیسم) و یا ناخواسته در مقام دفاع از زن در مقابل مرد(سالاری)، تا توانستهاند از مفهوم پدر کاستهاند. امروزه پدر یک هویت/نقش ویژه با منزلت اجتماعی ممتاز قلمداد نمیشود. پدر بودن چنان که مادر بودن ارزشمند است، یک ارزش اجتماعی ممتاز نیست و به راستی ما وقتی پدر میشویم چه میشویم؟
سوم. تکیه صرف بر غریزهی پدری برای توجیه این نقش حیاتی، کفایت نمیکند؛ دقیقاً همانطور که در مورد زنان، این تنها غریزه نیست. هر مادر علاوه بر حس غریزی، «هویت رفیع مادر بودن» را در درون خود کشف و پرورش میدهد. در جامعه دیروز (سنتی) معنای پدر بودن نه تنها خانواده بلکه نظامِ اجتماعی (یعنی قبیله و طایفه) را توضیح میداد اما در ساختار اجتماعی امروز، این نقش به یک غریزه محض تنزل یافته است؛ این در حالیست که نقشهای انسانی پایدار، نیازمند ساختار هویتی هستند. در واقع همانطور که زنان «هویت مادر بودن» را بهعنوان یک منزلت درونی میکنند، پدر بودن نیز باید به مردان عَرضه و آموزش داده شود. در حال حاضر، این هویت در جامعهی ما نهتنها ارتقا داده نمیشود، بلکه حتی در یک غفلتِ گفتمانی در اولویت دستچندم هم نمینشیند. این در حالی است که پدر خوب، ذاتی نیست؛ ساختنی است. نظام اجتماعی و فرهنگی ما باید زیرساختهای لازم برای ساختن این هویت را فراهم کند. (معنا بخشی عمیق، آموزش مدون و احساس تعلق)
چهارم. گفتگو از قطبیسازی زن و مرد (حقوق زنان/ حقوق مردان) نیست. بلکه نهاد خانواده قوامش به معنایابی هر دو جنس زن و مرد است. گفتگو از یکی بدون معنابخشی به دیگری، خانواده را واژگونه می کند. در واقع همان طور که مردسالاری (افراطی) زن را از مادری، زنانگی و حتی تجربههای انسانی محروم می کند (مثل تجربهزیسته برخی زنان در جامعه سنتی)، تشویق به زن_موفق منهای خانواده یا تحسین مادری بدون تاکید بر اهمیت پدری، به نفع زنان_زیادی_مستقل (فمینیسم) تمام میشود. بی شک با از دست رفتن یکی از این دو هویت، مستقیماً به سلامت خانواده آسیب میرسد. حتی اگر بهشت را زیر پای مادران بازمیشناسانیم، ضروریست که مادری را در کنار پدری معنا داده و بگوییم که مادری، مفهوم و شکوفایی خود را در بستر خانوادهی سالم پیدا میکند؛ خانوادهی سالم، قویاً به پدری حمایتگر و دارای هویت بالا متکی است.
و پنجم. تاکید بر این نکته ضروری است که یکی از مهمترین تبعات بحران_پدرانگی، مستقیما زنان را تهدید میکند. فروپاشی خانواده در غرب، تا حد زیادی، ناشی از خروج مرد از ایفای نقش_مسئولیتپذیر خود بود که نهایتاً زن را به وضعیت آسیبپذیر و ابتذال سوق داد. راهحل دفاع از حریم خانواده، احیای هویت_پدارنه در کنار هویت_ماردانه است. جامعه باید به مردان هویتی نظیر غیور، عفیف، سخی، و پناهگاه ببخشد. تنها با احیای این معناست که مرد از خانوادهی خود دفاع میکند و در سایهی اقتدار و حمایت اوست که زن محبت خواهد دید، جهت خواهد یافت و به بار خواهد نشست. اما بیحضور هویت و معنا، انتظار و سفارش به ساخت و حمایت و محبّت، تکلیفی فراتر از توان عمومی است.























