به گزارش صدای حوزه، معارضه و مقابله آیت الله مصباح یزدی با افکار انحرافی کسانی که تحت عناوین مختلفی چون “روشنفکری دینی” یا “نواندیشی دینی” دستهبندی میشوند؛ چندان نافذ و اثرگذار بوده که دامنه حملات به ایشان و تخریب وجه اندیشگی آراء و آثارشان، حتی با درگذشت آن فیلسوف فقید نیز کاسته نشد و چه بسا که در مواردی بر شدّت و حدّت آن نیز افزوده شد.
حجت الاسلام دکتر علی مصباح، فرزند ارشد آیت الله مصباح یزدی و عضو هیئت امنای مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی در گفتوگویی به برخی از این قبیل شبهات و حملات پاسخ داده که متن کامل آن را در زیر میخوانیم:
*بعد از رحلت مرحوم آیت الله مصباح یزدی، برخی از چهرههای وابسته به جریان روشنفکری دینی خارج از کشور، از نوعی چرخش سیاسی در آراء و فعالیتهای میدانی مرحوم علامه مصباح صحبت به میان آوردند و کارنامه سیاسی ایشان را به دو دوره متفاوت و بلکه متعارض سیاسی قبل و بعد از انقلاب تقسیم کردند؛ شما به عنوان کسی که از نزدیک در جریان فعالیتهای ایشان بودهاید و با سیر اندیشه و افکار ایشان آشنایی دارید در این زمینه چه توضیحی دارید؟
اطلاعات تاریخی این آقایان ضعیف است. کافی است به اسناد و مدارک ساواک در مورد ایشان که بعد از انقلاب به دست آمده و منتشر هم شده، سری بزنند تا به سوابق انقلابی ایشان پی ببرند. تعداد امضاهای آیت الله مصباح پای اعلامیههایی که علیه رژیم طاغوت منتشر میشد، کاملا گویای سوابق انقلابی ایشان است. ظاهرا در میان چهرههای حوزوی ایشان نفر دومی است که بیشترین امضا را دارد که از دهه ۴۰ شروع میشود و تا همان اواخر، یعنی شهادت حاج آقا مصطفی که علمای حوزه تسلیتی سیاسی برای حضرت امام نوشتند، ادامه پیدا میکند. این چیزی است که من خودم یادم هست که بعضی از مخالفین ایشان امضای ایشان را از پای آن اعلامیه پاک کرده بودند و بعد که آیت الله مصباح متوجه این مسأله شد، مستقلا نامه تسلیت جداگانهای برای حضرت امام نوشتند که حضرت امام هم به آن جواب دادند و من جواب امام را دیدهام و قرار است که به زودی در مجموعهای که در دست چاپ است، منتشر شود.
*این سند در صحیفه امام (ره) هم آمده؟
خیر؛ متأسفانه متن مکتوب پاسخ حضرت امام (ره) مفقود شده بود و ما به تازگی در بین کتابها و اسناد آیتالله مصباح آن را پیدا کردیم و همانطور که عرض کردم قرار است در مجموعه جدیدی که با موضوع زندگینامه ایشان منتشر میشود؛ نامه حضرت امام (ره) هم برای نخستین بار منتشر شود.
آیت الله مصباح از دریچه وظیفه شرعی و دفاع از اسلام به مسائل نگاه میکرد
آیت الله مصباح از دریچه وظیفه شرعی و دفاع از اسلام به مسائل نگاه میکرد. مقوله انقلاب هم برای ایشان از همین زاویه موضوعیّت داشت. ایشان معتقد بود اسلامی ماندن انقلاب به این است که اعتقادات اسلامی و آن بینش عمیق اسلامی به زندگی اجتماعی و سیاسی و جمیع جوانب زندگی انسان در جامعه، حفظ و ترویج بشود و مردم بفهمند که از چه چیزی باید دفاع کنند.
ایشان صرف هیجانات سیاسی یا مبارزه با بخشی از ظلمی که مثلا دستگاه رژیم طاغوت به مستضعفین روا میداشت را کافی نمیدانست و معتقد بود باید با ریشه طاغوت مبارزه کرد به همین دلیل به طور مبنایی بر علیه رژیمی که تابع دستورات دشمنان اسلام بود مبارزه میکرد و محو ریشه استبداد را مدّنظر داشت.
آیت الله مصباح معتقد بودند که آنچه میتواند حرکت امام را تداوم ببخشد و آن صبغه اسلامیاش را حفظ کند، پاسداری از ارزشهایی است که امام برای آنها اقامه نهضت کرد و فرمود من به نجف و مشهد و قم و حوزههای علمیه اخطار میکنم، هشدار میدهم که اسلام در خطر است. ایشان میفرمودند اگر میخواهیم این ارزشها باقی بماند و در طول زمان فراموش نشود و بعدها دیگرانی تحت عنوان حکومت اسلامی نیایند که ایدههای ضداسلامی را در جامعه پیاده کنند؛ باید مجاهده کنیم و با تمام وجودمان مراقب امور باشیم.
کما این که در کشورهای دیگر این امر اتفاق افتاده است حتی در جنبش مشروطیت خود ما هم همین اتفاق افتاد و بعد از ان که جریان مشروطه را به انحراف کشیدند؛ علما را به شهادت رساندند و بعضیها را در میدان به دار کشیدند. بعد هم که حکومت تشکیل شد و زمام امور دست سکولارها افتاد و آنها شدند همه کاره، کشور را تسلیم انگلیس و امریکا کردند. آیت الله مصباح این تجربیات تاریخی را پیش چشم داشتند و میفرمودند برای جلوگیری از تکرار آن فجایع باید جامعه نسبت به اسلام و اهداف انقلاب آگاه باشد و این امکان پذیر نیست مگر این که ما نیروهای انقلابی خودمان را پرورش بدهیم .
*اهتمام ویژه ایشان نسبت به امر آموزش و تربیت نیروهای فکری و انقلابی از همین جا نشأت میگیرد؟
بله، دقیقاً. ایشان معتقد بود برای کسانی که قرار است در مصدر امور قرار بگیرند و جامعه و جمهوری اسلامی را اداره کنند؛ آگاهی سطحی از عبادات و احکام اسلامی کافی نیست و چنین اشخاصی نمیتوانند نماینده شایستهای برای جبهه انقلاب اسلامی باشند چون در واقع اینها از اسلام چیزی نمیدانند و نسبت به سیاست و مدنیّت اسلامی سررشتهای ندارند. به همین دلیل هم بود که ایشان بیشتر همّ خودشان را روی تربیت نیرو گذاشتند و چون این یک کار بی سروصدایی بود، متهم شدند به این که شما انقلابی نیستید چون داد نمیزنید و قیل و قال راه نمیاندازید ولی ایشان اعتنایی به این حرفها نداشت و کار خودشان را میکردند چون تشخیص داده بودند که وظیفه اصلیشان این است.
این کار را هم از سالها پیش از پیروزی انقلاب شروع کرده بودند که در زمانی که به وجود چنین اشخاصی نیاز هست، کارها لنگ نماند. تعبیر ایشان بود که ۲۰ سال وقت میبرد تا یک نفر را بشود برای یک پست مدیریتی تربیت کرد و شما روزی که انقلاب پیروز میشود، نمیتوانید دفعتا این نیروها را تربیت کنید؛ این است که آن روز کسانی سرکار میآیند که سودجویان از قبل در آب نمک خواباندهاند و وقتی آمدند انقلاب را مصادره میکنند و همه چیز از دست میرود.
*نهادهایی مثل “مؤسسه در راه حق” و “مدرسه حقانی” بر اساس قوّه تشخیص و اجتهاد شخصی خود ایشان شکل گرفت یا توصیه امام یا سایر بزرگان دیگر در تأسیس آنها دخیل بوده است؟
این چیزی بود که مورد تایید امام بود چون که بعد از انقلاب که ایشان به حضرت امام گزارش دادند که ما در طول این مدت این کارها را کردهایم، امام فرمودند که اینجا را شما دو برابر توسعه بدهید هزینهاش را هم تا زمانی که من زنده هستم، خودم تامین می کنم. این حرف بیانگر این است که امام این راه را میپسندیدند و آن را لازم میدانستند به طوری که حاضر بودند حتی در زمان جنگ که بودجه بسیاری از مراکزی که کمکی دریافت میکردند از طرف حضرت امام، نصف شده بود، بودجه دوبرابری آن را تقبل کنند و مساعدت ایشان به موسسه تا روز آخری که حضرت امام در قید حیات بودند، به طور کامل پرداخت میشد.
امام حساسیت و اهمیت این کار را درک میکردند و معتقد بودند که پرداختن به این امر به اندازه جنگ مهم است و باید آن را تقویت کرد تا کار با قوت ادامه پیدا کند.
*اجازه بدهید به یکی دیگر از شبهاتی که در مورد مرحوم علامه، به ویژه در فضای پس از رحلت ایشان اوج گرفت بپردازیم؛ بعد از جدایی آقای مصطفی ملکیان از موسسه امام خمینی (ره)، جسته و گریخته سخنانی از ایشان منتشر شد دایر بر این که عموم مباحث فلسفیِ اخلاقِ غرب در کتاب “فلسفه اخلاق” آیت الله مصباح یزدی، محصول زحماتِ ایشان است، نه آیت الله مصباح یزدی و جالب است که این مدعا، بعدها از جانب کسانی مثل سروش دباغ هم تکرار شد؛ شما به طور مشخص در این زمینه اطلاعی دارید؟
بله فیالجمله در جریان هستم. ببینید! بعضی از کتابهای آیت الله مصباح، درسهایی است که ایشان به صورت شفاهی تقریر کردهاند و بعدها شاگردانشان آمدهاند آنها را پیادهسازی و تدوین کردهاند آقای ملکیان با آیت الله مصباح ارتباط داشت، شاگرد ایشان نبود ولی در موسسه رفت و آمد داشت و آیت الله مصباح هم در عین حالی که بعضی از انحرافات را در ایشان تشخیص میداد برای اینکه در این رفت وآمدها بتوانند تاثیرگذار باشند و شبهات ایشان را رفع کنند و ایشان را به نحوی هدایت کنند با ایشان گرم میگرفتند و حتی در منزل ما هم رفت و آمد داشتند و با دوستان ما هم خیلی دمخور بودند.
آیت الله مصباح در بحث تفسیر قرآن، یک دوره تفسیر موضوعی دارند به نام “معارف قرآن” که از خداشناسی و جهانشناسی و انسانشناسی شروع میشود و تا مباحث اخلاق و حقوق و سیاست و اینها ادامه پیدا میکند. یکی از این بحثها تحت عنوان “جامعه و تاریخ در قرآن” است که آقای ملکیان این بحث را تدوین کرده؛ معمولا کسانی که بیانات شفاهی را تدوین میکردند، منبع بعضی اقوالی که آیت الله مصباح به صورت گذرا اشاره کرده بودند را پیدا میکردند و ذکر میکردند آقای ملکیان هم در آن کاری که انجام داده بودند، این طور به اصطلاح اضافات را وارد کرده بود.
این تمام کاری بود که آقای ملکیان راجع به کتاب آیت الله مصباح، آن هم نه در زمینه فلسفه بلکه در حوزه معارف قرآن، انجام داده بود. آیت الله مصباح هم در مقدمه کتاب اسم ایشان را آوردهاند. یعنی یک چیز مخفی نبوده است یا چیزی نبوده که ابا داشته باشند از این که مثلا اسم ایشان را بیاورند. ایشان در مقدمه خودشان از تعبیری مثل “فاضل ارجمند” برای آقای ملکیان استفاده کردهاند و از ایشان به عنوان کسی که در گردآوری این کتاب سهیم بودهاند، تقدیر کردهاند. حالا این شده بهانهای برای آقایان که ادعا کنند مثلا همه کتابهای آیت الله مصباح را دیگران نوشتهاند. بالاخره هرکسی متناسب با شأن و میزان تقوا و انسانیتش عمل میکند.
تا امروز از آیت الله مصباح حدود ۱۸۰ جلد کتاب منتشر شده است که خیلیهایش همین درسهایی است که ایشان دادهاند یا سخنرانیهایی که در جاهای مختلف داشتهاند و همه جا هم اسم تدوینگر و محقق، اگر کاری بیش از تدوین انجام داده است، ذکر شده حتی بعضی از کارهایی که محتوایش تقریبا ۱۰۰ درصد متعلق به آیت الله مصباح است و دیگران آن را تدوین کردهاند، موسسه به اسم خود آنها منتشر کرده است اساسا آیت الله مصباح نیازی به این قبیل تظاهرات نداشت و همیشه از اینکه دیگران ایشان را بشناسند، فراری بود و مراقب بود کاری نکند که موجب خودنمایی بشود.